شروع دوره های آموزشی پاییز 97
مرکز آموزشهای تخصصی و جامعه محور انجمن جامعه شناسی ایران 🌺🌺
مرکز آموزشهای تخصصی و جامعه محور انجمن جامعه شناسی ایران 🌺🌺
تأملاتی درباره مد
هدف از این جلسه آشنایی شرکت کنندگان با دیدگاهها و تحلیل های جامعه شناسان و همچنین متفکران مطالعات فرهنگی درباره مد است. در این زمینه بحث های جامعه شناسانی نظیر وبلن و زیمل مورد بحث قرار گرفته و همچنین دیدگاههای محققان موسسه مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام و منتقدان نظام سرمایه داری درباره مد بررسی خواهد شد. در ادامه به دیدگاههای فمنیست ها و همچنین دیدگاههای پسامدرن درباره مد خواهیم پرداخت. در نهایت بحثی گروهی درباره جریان های مد در ایران خواهیم داشت. پرسش محوری آن است که آیا در ایران امروز می توان از جریان یا جریان های غالب مد سخن گفت؟ ویژگی و مختصات این جریان ها چیست؟
@isa_ctc
هدف از این جلسه آشنایی شرکت کنندگان با دیدگاهها و تحلیل های جامعه شناسان و همچنین متفکران مطالعات فرهنگی درباره مد است. در این زمینه بحث های جامعه شناسانی نظیر وبلن و زیمل مورد بحث قرار گرفته و همچنین دیدگاههای محققان موسسه مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام و منتقدان نظام سرمایه داری درباره مد بررسی خواهد شد. در ادامه به دیدگاههای فمنیست ها و همچنین دیدگاههای پسامدرن درباره مد خواهیم پرداخت. در نهایت بحثی گروهی درباره جریان های مد در ایران خواهیم داشت. پرسش محوری آن است که آیا در ایران امروز می توان از جریان یا جریان های غالب مد سخن گفت؟ ویژگی و مختصات این جریان ها چیست؟
@isa_ctc
هگل و عقل مدرن
مدرس: دکتر محمدمهدی اردبیلی
بخش «عقل» از کتاب پدیدارشناسی روح، به طرح سیر تکوین عقل مدرن از نازلترین دقایقش در قالب عقل مشاهدهگر، تا والاترین صورت خود در مقام عقل قانونگذار کانتی اختصاص دارد. دورۀ «هگل و عقل مدرن» در ادامۀ درسگفتارهای شرح پدیدارشناسی روح هگل، طی 6 جلسه به مواجهۀ انتقادی هگل با منزلگاههایی میپردازد که روح، در قالب عقلِ مدرن، در آنها سکنی گزیده است. در نتیجه این دوره تفسیری حتیالامکان منسجم و پیوسته را از روند دیالکتیکیِ «عقل» در پدیدارشناسی روح به دست خواهد داد.
@isa_ctc
مدرس: دکتر محمدمهدی اردبیلی
بخش «عقل» از کتاب پدیدارشناسی روح، به طرح سیر تکوین عقل مدرن از نازلترین دقایقش در قالب عقل مشاهدهگر، تا والاترین صورت خود در مقام عقل قانونگذار کانتی اختصاص دارد. دورۀ «هگل و عقل مدرن» در ادامۀ درسگفتارهای شرح پدیدارشناسی روح هگل، طی 6 جلسه به مواجهۀ انتقادی هگل با منزلگاههایی میپردازد که روح، در قالب عقلِ مدرن، در آنها سکنی گزیده است. در نتیجه این دوره تفسیری حتیالامکان منسجم و پیوسته را از روند دیالکتیکیِ «عقل» در پدیدارشناسی روح به دست خواهد داد.
@isa_ctc
سیاست، جامعه و زبان در تاریخ فلسفۀ سیاسی غرب
آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو
توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساساً ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساساً توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ در معاصرت فیلسوف، شهر در مقام سازهای یکسره آغشته به اسطوره، شعر و مذهب، خود را چگونه میفهمیده است؟ علم موجود دربارۀ چیستی شهر و چگونگی بودن در آن، مگر درگیر چه پاسخهایی بوده است که فیلسوف کوشیده است آن پاسخ را بیرحمانه نقد کرده و بدان پاسخی مجدد بدهد؟ توضیح این دقیقه، مشخصاً توضیح خاستگاه فلسفۀ سیاسی است. فلسفۀ سیاسی به مثابۀ علم مدنی، اساساً در پیوند با دو مفهوم دیگر قابل توضیح است: فیلوسوفوس و پولیس (یا فیلسوف و شهر). فیلوسوفوس است که برآن است نظامی از اصطلاحات را برسازد که مبتنی بر آن، میتوان به «بهزیستی» در شهر اندیشید. افلاطون و ارسطو، نخستین فلاسفهای بودهاند که در این افق، یعنی در شهر و دربارۀ شهر «تألیف» کردهاند. آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک، در حقیقت روایت آغاز «تألیف» دربارۀ کلی است که تنها در پرتو آن است که میتوان انسان و تبعاً «فیلسوف» بود: پولیس. عدالت، آزادی، دولت، شهروند و هرچیز دیگری دربارۀ شهر، ابتدائاً منوط است به تعریفی از خود شهر و البته انسان. این دوره روایتی است از پروبلماتیکهای فیسلوف، برای توضیح چیستی و چگونگی این موضوع: «نسبت شهر و انسان».
@isa_ctc
آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو
توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساساً ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساساً توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ در معاصرت فیلسوف، شهر در مقام سازهای یکسره آغشته به اسطوره، شعر و مذهب، خود را چگونه میفهمیده است؟ علم موجود دربارۀ چیستی شهر و چگونگی بودن در آن، مگر درگیر چه پاسخهایی بوده است که فیلسوف کوشیده است آن پاسخ را بیرحمانه نقد کرده و بدان پاسخی مجدد بدهد؟ توضیح این دقیقه، مشخصاً توضیح خاستگاه فلسفۀ سیاسی است. فلسفۀ سیاسی به مثابۀ علم مدنی، اساساً در پیوند با دو مفهوم دیگر قابل توضیح است: فیلوسوفوس و پولیس (یا فیلسوف و شهر). فیلوسوفوس است که برآن است نظامی از اصطلاحات را برسازد که مبتنی بر آن، میتوان به «بهزیستی» در شهر اندیشید. افلاطون و ارسطو، نخستین فلاسفهای بودهاند که در این افق، یعنی در شهر و دربارۀ شهر «تألیف» کردهاند. آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک، در حقیقت روایت آغاز «تألیف» دربارۀ کلی است که تنها در پرتو آن است که میتوان انسان و تبعاً «فیلسوف» بود: پولیس. عدالت، آزادی، دولت، شهروند و هرچیز دیگری دربارۀ شهر، ابتدائاً منوط است به تعریفی از خود شهر و البته انسان. این دوره روایتی است از پروبلماتیکهای فیسلوف، برای توضیح چیستی و چگونگی این موضوع: «نسبت شهر و انسان».
@isa_ctc
سوبژکتیویته: تبارشناسی و روانکاوی
آرش حیدری
تفکر روانکاوانه خاصه خوانش¬های لاکانی آن در بارۀ سوبژکتیویته محور مهمی برای فلسفۀ پسا قاره¬ای محسوب می¬شود. متفکران انتقادیِ دهۀ 60 بدین سو همواره نسبتی با روان¬کاوی برقرار کرده¬اند و فهم روانکاوی از سوبژکتیویته جایگاهی محوری در اندیشه-های انتقادی داشته است. فلسفۀ پساقاره¬ای که با افرادی همچون فوکو، دولوز، بدیو و... شناخته می¬شود در تلاقی اسپینوزا و روانکاوی مواجهه¬ای دیگرگون با هستیِ اجتماعی و تاریخی داشته است. مضمون درون¬ماندگاری که محوری بنیادین برای فلسفۀ اسپینوزا محسوب می¬شود در کنار فهم درون¬ماندگار روانکاوی از سوبژکتیویته و سازوکارهای ناخودآگاه، چشم¬اندازهایی روش-شناختی و معرفت¬شناختی برای پاسخ به پرسش¬های هستی¬شناسانه فراهم می¬کنند.
در این میان مواجهه با تاریخ، در چارچوبی درون¬ماندگار، و فهم سوبژکتیویته در بستر زمان و شکل¬بندی¬های فضایی آن بدون تعیین تکلیف با روانکاوی همواره چیزی کم خواهد داشت. روانکاوی (خاصه روانکاوی لاکانی) از یک سو مورد انتقاد مواجهات متأخر با سوبژکتیویته و تاریخمندی بوده است و از دیگر سو همواره بصیرت¬هایی را برای مواجهه درون¬ماندگار با سوبژکتیویته فراهم کرده است.
در درسگفتار حاضر تلاش خواهیم کرد در تلاقی اسپینوزا و لاکان فهمی از تبارشناسی و اندیشه¬های متصل به آن ارائه کنیم. در این درسگفتار از مضامین اسپینوزا، لاکان و آلتوسر بهره خواهیم برد تا منطق تبارشناسانۀ دولوز و فوکو را واکاوی کنیم. در این میان تلاش خواهیم داشت با ارائۀ چشم¬اندازی درون¬ماندگار، تاریخمند و تبارشناسانه الگوهایی برای مواجهه با لحظۀ اکنون و فهم درون¬ماندگار اکنونیت خود ارائه کنیم و چشم¬اندازهایی پژوهشی برای برای مواجهه با تاریخ ایران ارائه نماییم. محورهای اصلی درسگفتار به شرح زیرند
- درون¬ماندگاری: اسپینوزا و فانتزی
- فروید، لاکان و درون¬ماندگاریِ سوبژکتیویته
- ناخودآگاه، زمان و فهم فضامند از سوژه
- تبارشناسی و روانکاوی
- مواجهاتی با فهم رایج علوم انسانی در ایران معاصر
منابع:
علاوه بر متون اصلیِ فوکو و دولوز دربارۀ روانکاوی و تبارشناسی منابع زیر نیز محوریت دارند.
مسئلۀ آلتوسر، نوشتۀ آرش حیدری و هدایت نصیری، تیسا.
سوژۀ لاکانی، نوشتۀ بروس فینکس، ترجمۀ محمد علی جعفری، نشر ققنوس
A.Kiarina Kordela (2007) Surplus: Spinoza, Lacan, newyork press.
@isa_ctc
آرش حیدری
تفکر روانکاوانه خاصه خوانش¬های لاکانی آن در بارۀ سوبژکتیویته محور مهمی برای فلسفۀ پسا قاره¬ای محسوب می¬شود. متفکران انتقادیِ دهۀ 60 بدین سو همواره نسبتی با روان¬کاوی برقرار کرده¬اند و فهم روانکاوی از سوبژکتیویته جایگاهی محوری در اندیشه-های انتقادی داشته است. فلسفۀ پساقاره¬ای که با افرادی همچون فوکو، دولوز، بدیو و... شناخته می¬شود در تلاقی اسپینوزا و روانکاوی مواجهه¬ای دیگرگون با هستیِ اجتماعی و تاریخی داشته است. مضمون درون¬ماندگاری که محوری بنیادین برای فلسفۀ اسپینوزا محسوب می¬شود در کنار فهم درون¬ماندگار روانکاوی از سوبژکتیویته و سازوکارهای ناخودآگاه، چشم¬اندازهایی روش-شناختی و معرفت¬شناختی برای پاسخ به پرسش¬های هستی¬شناسانه فراهم می¬کنند.
در این میان مواجهه با تاریخ، در چارچوبی درون¬ماندگار، و فهم سوبژکتیویته در بستر زمان و شکل¬بندی¬های فضایی آن بدون تعیین تکلیف با روانکاوی همواره چیزی کم خواهد داشت. روانکاوی (خاصه روانکاوی لاکانی) از یک سو مورد انتقاد مواجهات متأخر با سوبژکتیویته و تاریخمندی بوده است و از دیگر سو همواره بصیرت¬هایی را برای مواجهه درون¬ماندگار با سوبژکتیویته فراهم کرده است.
در درسگفتار حاضر تلاش خواهیم کرد در تلاقی اسپینوزا و لاکان فهمی از تبارشناسی و اندیشه¬های متصل به آن ارائه کنیم. در این درسگفتار از مضامین اسپینوزا، لاکان و آلتوسر بهره خواهیم برد تا منطق تبارشناسانۀ دولوز و فوکو را واکاوی کنیم. در این میان تلاش خواهیم داشت با ارائۀ چشم¬اندازی درون¬ماندگار، تاریخمند و تبارشناسانه الگوهایی برای مواجهه با لحظۀ اکنون و فهم درون¬ماندگار اکنونیت خود ارائه کنیم و چشم¬اندازهایی پژوهشی برای برای مواجهه با تاریخ ایران ارائه نماییم. محورهای اصلی درسگفتار به شرح زیرند
- درون¬ماندگاری: اسپینوزا و فانتزی
- فروید، لاکان و درون¬ماندگاریِ سوبژکتیویته
- ناخودآگاه، زمان و فهم فضامند از سوژه
- تبارشناسی و روانکاوی
- مواجهاتی با فهم رایج علوم انسانی در ایران معاصر
منابع:
علاوه بر متون اصلیِ فوکو و دولوز دربارۀ روانکاوی و تبارشناسی منابع زیر نیز محوریت دارند.
مسئلۀ آلتوسر، نوشتۀ آرش حیدری و هدایت نصیری، تیسا.
سوژۀ لاکانی، نوشتۀ بروس فینکس، ترجمۀ محمد علی جعفری، نشر ققنوس
A.Kiarina Kordela (2007) Surplus: Spinoza, Lacan, newyork press.
@isa_ctc
طرح درس فرایند انجام پژوهش کمی
◙ کلیات
▪️ مفاهيم پايه
1. هستيشناسي جنبش روش شناختی کمی
2. معرفتشناسي جنبش روش شناختی کمی
3. روششناسي جنبش روش شناختی کمی
پرسش های روش شناختی
◙ مقایسه جنبش های روش شناختی کمی، کیفی و ترکیبی
◙ طبقه بندی پارادایمی در علوم انسانی بر اساس سه جنبش روش شناختی
▪️ جنبش کمی : پارادایم های اثباتی، پسا اثباتی، خردگرایی انتقادی و واقع گرایی اجتماعی انتقادی
▪️جنبش کیفی : پارادایم های تأویل گرایی کلاسیک و معاصر ، برساختی – تفسیری، کنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی، روش شناسی مردمی و نظریه ساختاریندی گیدنز
▪️جنبش ترکیبی : رویکردهای پراگماتیسم کلاسیک و نوپراگماتیسم
▪️ پارادایمهای انتقادی (رویکردهای انتقادی ، فمینیسم و پست مدرن) گرچه نسبت به استفاده از
روش های کمی بی توجه نیستند، اما تمرکز عمده آن بر روش شناسی کیفی است .
" مراحل روش شناسی جنبش روش شناختی کمی"
◙ عنصر اول طرح تحقيق کمی ؛ موضوع و مسئله پژوهش کمی
▪️ عوامل مؤثر بر انتخاب موضوع
▪️ ویژگی های عنوان تحقیق کمی
▪️ نقشهاي پژوهشگر کمی
◙ عنصر دوم طرح تحقيق کمی ؛ پرسشها و اهداف پژوهش کمی
▪️ انواع پرسشهاي پژوهش
▪️ انواع اهداف
▪️ روابط بین اهداف و پرسشهاي پژوهش
◙ عنصر سوم طرح تحقيق کمی؛
استراتژيهاي پژوهش کمی
▪️ استراتژي پژوهش استقرايي
▪️ استراتژي پژوهش قياسي
▪️ استراتژي پژوهش پسكاوي ساختارگرا
◙ عنصر چهارم طرح تحقیق کمی
مفاهيم، متغیرها، نظريهها، فرضيهها
▪️ نقش مفاهيم در جنبش روش شناختی کمی
سنت هستي شناختي، سنت عملياتيسازي، سنت حساسسازي
نحوه تعریف عمیلیاتی یا شاخص سازی متغیرها
آشنایی با مدل های اندازه گیری
مدل های اندازه گیری انعکاسی
مدل های اندازه گیری ساختی
▪️ نقش متغیرها در جنبش روش شناختی کمی
نحوه سنجش متغیرها
نقش متغیرها در فرایند تحقیق (متغیر کنترکننده، واسط، تعدیل کننده و ....)
▪️ نقش نظريه در جنبش روش شناختی کمی
فرایند آماده سازی مدل نظری تحقیق
فرایند نظریه آزمایی
▪️ نقش فرضيهها در جنبش روش شناختی کمی
مراحل فرضیه سازی
مراحل آزمون فرضیه
◙ عنصر پنجم طرح تحقيق کمی
منابع، انواع و اشكال دادهها در جنبش روش شناختی کمی
▪️ انواع دادهها
دادههاي دست اول؛ دادههاي دست دوم؛ دادههاي دسته سوم؛
▪️ شكل دادهها
▪️ منابع دادهها
◙ عنصر ششم طرح تحقيق کمی
انتخاب دادهها
▪️ روشهاي نمونهگيري
▪️ حجم نمونه
◙ کلیات
▪️ مفاهيم پايه
1. هستيشناسي جنبش روش شناختی کمی
2. معرفتشناسي جنبش روش شناختی کمی
3. روششناسي جنبش روش شناختی کمی
پرسش های روش شناختی
◙ مقایسه جنبش های روش شناختی کمی، کیفی و ترکیبی
◙ طبقه بندی پارادایمی در علوم انسانی بر اساس سه جنبش روش شناختی
▪️ جنبش کمی : پارادایم های اثباتی، پسا اثباتی، خردگرایی انتقادی و واقع گرایی اجتماعی انتقادی
▪️جنبش کیفی : پارادایم های تأویل گرایی کلاسیک و معاصر ، برساختی – تفسیری، کنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی، روش شناسی مردمی و نظریه ساختاریندی گیدنز
▪️جنبش ترکیبی : رویکردهای پراگماتیسم کلاسیک و نوپراگماتیسم
▪️ پارادایمهای انتقادی (رویکردهای انتقادی ، فمینیسم و پست مدرن) گرچه نسبت به استفاده از
روش های کمی بی توجه نیستند، اما تمرکز عمده آن بر روش شناسی کیفی است .
" مراحل روش شناسی جنبش روش شناختی کمی"
◙ عنصر اول طرح تحقيق کمی ؛ موضوع و مسئله پژوهش کمی
▪️ عوامل مؤثر بر انتخاب موضوع
▪️ ویژگی های عنوان تحقیق کمی
▪️ نقشهاي پژوهشگر کمی
◙ عنصر دوم طرح تحقيق کمی ؛ پرسشها و اهداف پژوهش کمی
▪️ انواع پرسشهاي پژوهش
▪️ انواع اهداف
▪️ روابط بین اهداف و پرسشهاي پژوهش
◙ عنصر سوم طرح تحقيق کمی؛
استراتژيهاي پژوهش کمی
▪️ استراتژي پژوهش استقرايي
▪️ استراتژي پژوهش قياسي
▪️ استراتژي پژوهش پسكاوي ساختارگرا
◙ عنصر چهارم طرح تحقیق کمی
مفاهيم، متغیرها، نظريهها، فرضيهها
▪️ نقش مفاهيم در جنبش روش شناختی کمی
سنت هستي شناختي، سنت عملياتيسازي، سنت حساسسازي
نحوه تعریف عمیلیاتی یا شاخص سازی متغیرها
آشنایی با مدل های اندازه گیری
مدل های اندازه گیری انعکاسی
مدل های اندازه گیری ساختی
▪️ نقش متغیرها در جنبش روش شناختی کمی
نحوه سنجش متغیرها
نقش متغیرها در فرایند تحقیق (متغیر کنترکننده، واسط، تعدیل کننده و ....)
▪️ نقش نظريه در جنبش روش شناختی کمی
فرایند آماده سازی مدل نظری تحقیق
فرایند نظریه آزمایی
▪️ نقش فرضيهها در جنبش روش شناختی کمی
مراحل فرضیه سازی
مراحل آزمون فرضیه
◙ عنصر پنجم طرح تحقيق کمی
منابع، انواع و اشكال دادهها در جنبش روش شناختی کمی
▪️ انواع دادهها
دادههاي دست اول؛ دادههاي دست دوم؛ دادههاي دسته سوم؛
▪️ شكل دادهها
▪️ منابع دادهها
◙ عنصر ششم طرح تحقيق کمی
انتخاب دادهها
▪️ روشهاي نمونهگيري
▪️ حجم نمونه
سیاست، جامعه و زبان در تاریخ فلسفۀ سیاسی غرب
آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو
توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساساً ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساساً توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ در معاصرت فیلسوف، شهر در مقام سازهای یکسره آغشته به اسطوره، شعر و مذهب، خود را چگونه میفهمیده است؟ علم موجود دربارۀ چیستی شهر و چگونگی بودن در آن، مگر درگیر چه پاسخهایی بوده است که فیلسوف کوشیده است آن پاسخ را بیرحمانه نقد کرده و بدان پاسخی مجدد بدهد؟ توضیح این دقیقه، مشخصاً توضیح خاستگاه فلسفۀ سیاسی است. فلسفۀ سیاسی به مثابۀ علم مدنی، اساساً در پیوند با دو مفهوم دیگر قابل توضیح است: فیلوسوفوس و پولیس (یا فیلسوف و شهر). فیلوسوفوس است که برآن است نظامی از اصطلاحات را برسازد که مبتنی بر آن، میتوان به «بهزیستی» در شهر اندیشید. افلاطون و ارسطو، نخستین فلاسفهای بودهاند که در این افق، یعنی در شهر و دربارۀ شهر «تألیف» کردهاند. آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک، در حقیقت روایت آغاز «تألیف» دربارۀ کلی است که تنها در پرتو آن است که میتوان انسان و تبعاً «فیلسوف» بود: پولیس. عدالت، آزادی، دولت، شهروند و هرچیز دیگری دربارۀ شهر، ابتدائاً منوط است به تعریفی از خود شهر و البته انسان. این دوره روایتی است از پروبلماتیکهای فیسلوف، برای توضیح چیستی و چگونگی این موضوع: «نسبت شهر و انسان».
@isa_ctc
آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک: ملاحظاتی دربارۀ افلاطون و ارسطو
توضیح آغازگاههای فلسفۀ سیاسی، به یک معنا، بدون توضیح خود فلسفه اساساً ممکن نیست. چنانکه بر همین قیاس، توضیح حضور فلسفه در شهر، بدون توضیح «ضرورت» فلسفۀ سیاسی، اساساً توضیحی ناقص است. تاریخ فلسفۀ سیاسی در اساس، تاریخ حضور فلسفه در شهر است. میل فلسفه، چه بسا در پیش از سقراط، همواره میلی آغشته به شهرگریزی و گاه، حتی شهرستیزی بوده است. در این میان اما سقراط، و البته افلاطون، در مقام فیلسوف، به نظر نخستین کسانی بودند که توانستند فیلسوف را «در شهر» مستقر کنند. از استلزامات «حضور فیلسوف در شهر»، پیش و بیش از هر چیز، نه زندگی در شهر، بلکه تفکر دربارۀ «چیستی شهر» و «چگونگی شهر» بوده است. فیلسوف، به نظر از زمانی خاص، و در مکانی خاص، توانسته است ضرورت فلسفیدن دربارۀ شهر اعم از مقومات و دشمنان آن را احساس کند. این ضرورت اما چگونه قابل توضیح است؟ در معاصرت فیلسوف، شهر در مقام سازهای یکسره آغشته به اسطوره، شعر و مذهب، خود را چگونه میفهمیده است؟ علم موجود دربارۀ چیستی شهر و چگونگی بودن در آن، مگر درگیر چه پاسخهایی بوده است که فیلسوف کوشیده است آن پاسخ را بیرحمانه نقد کرده و بدان پاسخی مجدد بدهد؟ توضیح این دقیقه، مشخصاً توضیح خاستگاه فلسفۀ سیاسی است. فلسفۀ سیاسی به مثابۀ علم مدنی، اساساً در پیوند با دو مفهوم دیگر قابل توضیح است: فیلوسوفوس و پولیس (یا فیلسوف و شهر). فیلوسوفوس است که برآن است نظامی از اصطلاحات را برسازد که مبتنی بر آن، میتوان به «بهزیستی» در شهر اندیشید. افلاطون و ارسطو، نخستین فلاسفهای بودهاند که در این افق، یعنی در شهر و دربارۀ شهر «تألیف» کردهاند. آغاز فلسفۀ سیاسی کلاسیک، در حقیقت روایت آغاز «تألیف» دربارۀ کلی است که تنها در پرتو آن است که میتوان انسان و تبعاً «فیلسوف» بود: پولیس. عدالت، آزادی، دولت، شهروند و هرچیز دیگری دربارۀ شهر، ابتدائاً منوط است به تعریفی از خود شهر و البته انسان. این دوره روایتی است از پروبلماتیکهای فیسلوف، برای توضیح چیستی و چگونگی این موضوع: «نسبت شهر و انسان».
@isa_ctc