جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
«نمایشگاه کتاب در اوج دوره توسعه فرهنگی می‌تواند به‌عنوان یک نقطه عطف مطرح شود»


این را وزیر ارشاد گفته است. در شرایطی که اکثر ناشران بزرگ کشور همچون «نشر مرکز، قطره، چشمه، نی، ققنوس، ثالث، نگاه و ...» امسال در نمایشگاه کتاب شرکت نخواهند کرد. وی این جمله را در شرایطی گفته است که موج مهاجرت نخبگان و طبقه‌ی متوسط و دانشگاهیان و فرهیختگان به بی‌سابقه‌ترین میزان خود در تاریخ معاصر ایران رسیده است. در شرایطی که بسیاری از همین ناشران حتی درحال خارج کردن سرمایه‌های خود (محدود کردن سرمایه‌گذاری) در بازار کتاب هستند. در شرایطی که اگر تا همین چند سال پیش امثال فرهادی‌ها و کیارستمی‌ها فیلمی می‌ساختند و میشد سینماهای سوخته‌ی پس از انقلاب را با آن‌ها تجربه کرد، دیگر همان‌ها هم نیستند و همان‌ها هم ساخته نمی‌شوند. در شرایطی که در موسیقی سهراب محمدی‌ها را در تلوزیون تمسخر می‌کنند و به امثال فرهاد مهرادها اجازه‌ی برگزاری کنسرت ندادند، به شهرام شعرباف‌ها و گروه اوهام‌ها اجازه‌ی فعالیت ندادند.... در شرایطی که اگر تا دیروز مردم بیشتر از آنکه «کتاب بخوانند» «کتاب می‌خریدند»، دیگر نه می‌توانند «بخرند» و نه «بخوانند».... وقتی نان از سفره‌ی معیشت خانوار ایرانی کم می‌شود و کوچک، کتاب نیز از سبد فرهنگی‌اش حذف یا کوچک می‌شود.

بله وزیر ارشاد این عبارات و امثالش را دقیقاً در بدترین شرایط فرهنگی از بسیاری جهات گفته است. مانند اظهارات وزیر بهداشت که مهاجرت گسترده‌ی پزشکان و پرستاران را تمسخر کرد و گفت «مهم نیست که پرستاران از کشور می‌روند» نقل به مضمون. مانند اظهارات رئیس جمهور و مقام‌های بالاترش که کشور را در اوج اقتدار می‌دانند.

شاید تاکنون بسیاری از مخاطبان و شنوندگان چنین عباراتی از شنیدن چنین جملاتی در شرایطی که ارزش پول ملی به اوج ورشکستگی و بی‌ارزشی خود رسیده، در شرایطی که تورم و شاخص‌های مختلف اقتصادی و رفاه به بدترین وضعیت‌های خود در تاریخ معاصر ایران رسیده‌اند، کمی دردآور بود. اما اکنون قطعاً بسیاری نسبت به این جملات بی‌حس شده‌اند. به این معنا که دیگر متوجه این امر شده‌اند که بالا تا پایین مسئولین از یک دستورالعمل تبعیت می‌کنند. اینکه مسأله این نیست که ندانند چه خبر است، بلکه این [وضعیت] دقیقاً همان‌چیزی است که می‌خواهند.

✍️ #محمدـمختارپور

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نام باقر پرهام برایم با یکی از مهم‌ترین آثاری که ترجمه کرده است گره خورده: «مراحل سیر اندیشه در جامعه‌شناسی» اثر ریمون آرون. مترجم برخی از آثار دورکیم، هگل، مارکس و بسیاری دیگر در حوزه‌های فلسفه و علوم‌اجتماعی، از آن دست مترجمین معتبری که نسلشان رو به انقراض می‌رود... مهم‌تر از همه پرهام از اعضای مؤسس کانون نویسندگان ایران در اردیبهشت ۱۳۴۷ و از اعضای پیشین هیئت دبیرانِ کانون نویسندگان ایران بود. فعالیت‌های فرهنگی توأم با دغدغه‌های سیاسی-اجتماعی- علمی، همان‌چیزی که گفتمان حاکم از آن می‌هراسد و سال‌هاست که تیشه به ریشه‌اش می‌زند.

باقر پرهام به روایت خودش در مصاحبه با مجموعه‌ی تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران، در خانواده‌ای فقیر در رودبار به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رودبار و رشت گذراند و برای تحصیل در رشته‌ی فلسفه در دانشسرای عالی به تهران آمد. پرهام بعدتر در اوایل دهه‌ی ۵۰ شمسی در بخش شهری مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به‌عنوان معاون کار می‌کرد.

آثار بسیاری را از فیلسوفان و جامعه‌شناسان کلاسیک ترجمه کرده است. برای دانش‌آموختگان علوم‌اجتماعی -خاصه رشته‌ی جامعه‌شناسی- نامی آشنا خواهد ماند و به‌رغم خصومت گفتمان‌های استبدادی با علوم‌اجتماعی، همچنان نسل‌ها «درباره‌ی تقسیم کار اجتماعی» امیل دورکیم و دیگر آثار این فقید فرهیخته را می‌خوانند. او از معدود شخصیت‌هایی بود که چندین نسل از استادان کنونی تا دانشجویان جوان مدیون کوشش‌های او در معرفی آثار اندیشمندان کلاسیک‌اند. آنچه باید از این نسل و از امثال پرهام‌ها آموخت صراحت، دقت و انگیزه‌های اصیل برای دانستن است. آنچه این روزها شاید کمتر یافت شود... نامش جاوید

✍️ #محمدـمختارپور

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 قهرِ قوای قهریه
✍️ #محمدـمختارپور


بلأخره یکی پیدا شد که واقعیت را بدون هیچ ملاحظه‌ای بگوید. دکتر مسعود نیلی اقتصاد‌دان و استاد دانشگاه شریف برخلاف بسیاری از جامعه‌شناسان و اقتصاد‌دانان و تحلیلگران و روشنفکران -که سعی دارند برای مشکلات اقتصادی کشور راه‌حل‌های اقتصادی بیابند و همه‌چیز را بر گردن پیرهن عثمان (نئولیبرالیسم و سرمایه‌داری و غیره) بیاندازند- اشاره‌ای مستقیم کرد که تمامی مشکلات اقتصادی ایران بیش و پیش از آنکه اقتصادی باشند، سیاسی‌اند.

نیلی در آخرین یادداشت خود در یکی از رسانه‌های رسمی کشور نوشته است:

«آنچه بر ما گذشته و ما را به اینجا رسانده، حاصل آن بوده که اقتصاد با همه امکاناتش، شامل منابع انسانی، منابع طبیعی، ظرفیت‌های تولیدی و امکانات زیربنایی، برای دهه‌ها، قربانی مظلوم سیاست بوده است.»

بله، این حقیقتی است که توسط بسیاری کتمان شده. حقیقتی که زیر مفاهیم گنگ و مبهم با استدلال‌های بی‌ربط پنهان شد. اکنون نوبت انتخاب زودهنگامی فرارسید که در آن حاکمیت باید هرچه سریع‌تر رییس قوه‌ی مجریه را تعیین کند. قوه‌ای که باید برای دستگاه نقش پیش‌برنده‌ی امور روزمره و عمومی کشور را داشته باشد و از همه مهم‌تر تأمین بودجه کند و در اختیار اهداف و امیال سیاست‌های کلان باشد. مهم نیست که کشور در تحریم است، باید تحت عنوان «مالیات» از جیب مردم برداشت تا کسری‌ها تکمیل شوند و قس علی هذا...

ماکس وبر در تعریف خود از دولت بر سه وجه اصلی دولت مدرن تأکید دارد که عبارتند از: قلمرو سرزمینی، انحصار تملک قوه قهریه و مشروعیت. شواهد بسیاری وجود دارد که حاکمیت کنونی فقط وجه انحصار قوه قهریه را داراست؛ چراکه بعد از آبان ۹۸ و اعترضات جنبش زن زندگی آزادی به شکل بی‌سابقه مشروعیتش را از دست داد و از دست رفتن مشروعیت امری بازگشت ناپذیر است. قلمرو سرزمینی‌اش تهدید می‌شود چراکه بزرگ‌ترین شرکایش (چین و روسیه) جزایر سگانه‌ را دیگر متعلق به ایران نمی‌دانند و حاکمیتِ ایران عملاً توان مقابله با چنین سیاست‌هایی را ندارد. حکومت‌های بسیاری در طول تاریخ بوده‌اند که از یک برهه‌ای به بعد صرفاً تبدیل به قوای قهریه شدند و عملاً هیچ کارکرد دیگری نداشتند. به نظر می‌رسد از فردای انتخابات ۱۳۹۶ کسی خیلی ناراحت شد و با جامعه قهر کرد و بساط انتخابات را برچید.... خلاصه این انحصار قوای قهریه می‌کوشد در دل بحران‌ها خود را زنده نگه‌ دارد. به هر قیمتی. حتی به قیمت مهاجرت میلیون‌ها ایرانی، به قیمت ویرانی حوزه‌ی تمدنی ایران و بازگشت ناپذیری تخریب‌های محیط زیستی، به قیمت بی‌ارزشی پول ملی، به قیمت تورم‌های سه رقمی و باقی هزینه‌هایی که خودتان بهتر می‌دانید. شاید یک قوای قهریه‌ی خالی اندکی بیشتر دوام آورد،‌ اما به‌گواه تاریخ این‌همه هزینه برای هر قوایی گران تمام خواهد شد.

درج دیدگاه

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دکتر عباس کاظمی چند هفته پیش از برگزاری انتخابات جمله‌ای مهم گفت: اصلاح‌طلبان در این انتخابات پیروز شوند یا نشوند، در هر صورت پایان حیات سیاسی‌شان خواهد بود. (نقل به مضمون). اگر خیلی کم‌هوش باشیم معنا و مفهوم این جمله را ۴ سال بعد (اگر انتخاباتی به همین شکل باشد) خواهیم فهمید.

از فردا بنشینید و کشمکش‌های مفتضحانه‌تر از دوران روحانی و خاتمی را ببینید. و ۴ سال دیگر ناکارآمدی و افزایش بحران‌ها.

اما مهم‌‌ترین پرسش این است که در شرایطی که بیش از 40 میلیون ایرانی «نه» تاریخی به وضع موجود گفتند و خواستار تغییرات ساختاری شدند، در شرایطی که بدون وجود آلترناتیو مشخص آگاهی خود را عینیت بخشیدند، آیا تا آن زمان که این فکاهی تکرار شود، ققنوسی از خاکستر ایران سر خواهد برآورد؟!

تا سحر چه زاید باز....

#محمدـمختارپور

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃توسعه‌گرایی پهلوی و قضاوت تاریخ
✍️ #محمدـمختارپور

بزرگ‌ترین ظلم و بی‌انصافی درباره‌ی حکمومت پهلوی نادیده گرفتن وجه توسعه‌طلبانه‌ی آن‌ها و صرفاً پررنگ کردن و تأکید مطلق بر وجه مستبد و دیکتاتورمعآبانه‌ی آن‌ها بود. برخلاف روشنفکران ایرانی که هیچ‌گاه نکوشیدند با نگاهی محققانه و به‌دور از جزم‌اندیشی‌هایی همچون بومی‌گرایی به مسائل ایران بنگرند، عموم مردم اما قضاوت واقع‌بینانه‌ای درباره‌ی تاریخ معاصر ایران دارند.

این مصاحبه‌‌ی عباس امانت و تحلیل‌هایش درباره‌ی حکومت پهلوی اول و شخص رضاشاه (بخصوص درباره‌ی شعارهای معترضان در سال 1396 -رضا شاه روحت شاد- و بعد از آن) را مقایسه کنید با طاماتی که امثال یوسف اباذری درباره‌ی همین موضوعات می‌بافند.

ببینید فضای دانشگاه‌های ایران بخصوص در حوزه‌های علوم انسانی و علوم‌اجتماعی به‌دست چه شخصیت‌های غیر علمی، سطحی‌نگر و چپ‌زده‌ای افتاده است که از درک مطالبات جامعه و معنای شعار مردم معترض کف خیابان عاجزند، مردمی که پاسخ اعترضشان گلوله و زندان و شدیدترین خشونت‌هاست. اساتید و به‌اصطلاح روشنفکرانی که از طرفی هنوز پس از بیش‌از یکصده مسخ ایدئولوژی‌های مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم‌اند و از طرفی ملاحظات‌شان از منافع شخصی و ترس از برخوردهای حاکمیت ایجاب می‌کند که به جای بیان واقعیت‌های تاریخی، تنها تحریفی از آن را به خورد دانشجویان و مخاطبان خود بدهند.

رضا شاه در مجموع 16 سال بر ایران حکومت کرد و امروز دست کم بخشی از جامعه‌ی ایران خدمات و تفاوت های نظام او با حکومت چهل سال اخیر را عمیقاً درک کرده است. باید پرسید اگر روحانیت و ایدئولوژی طالبانی پیش از تأسیس و گسترش نهادهای مدرن در ایران مستقر می‌شدند، آیا سرنوشت ایران چیزی جز افغانستان و برخی کشورهای شمال افریقا می‌شد؟!

فقط لحظه‌ای تصور کنید که در اسفند ۱۲۹۹ به جای رضاشاه، آیت الله خمینی حاکمیت را به دست می‌گرفت و ایدئولوژی ولایی آن زمان مستقر می‌شد. آنگاه به جای تمامی اقدامات و کارنامه‌ی رضاشاه و محمدرضا پهلوی، تمام اقدامات و کارنامه‌ی روحانیون را قرار دهید. تصور کنید به جای زیرساخت‌های مدرن مانند دولت، دانشگاه، مدارس، جاده‌ها، راه آهن و تمامی اقدامات توسعه‌گرایانه‌ی رضاشاه، ترویج و اجرای منویات ضد توسعه‌ای و ضد مدرن رهبران ولایت صورت میگرفت. اگر آیت‌الله خمینی و اسلام‌گرایان عنوان «جمهوری» را پسوند حکومت اسلامی‌شان گذاشتند، از صدقه سر تمامی مبارزات نیروهای مترقی از پیش از مشروطه تا پایان حکومت پهلوی بود. اگر نیم‌بندی از جمهوریت و کاریکاتوری از دموکراسی در قالب «جمهوری اسلامی» شکل گرفت و اساساً چیزهایی با نام‌های «انتخابات» و «ریاست جمهوری» و «دولت» و «مجلس» در ایران وجود دارد، اساساً مدیون توسعه طلبی و تحول‌خواهی بخشی از جامعه ایران است که از چندین دهه پیش از مشروطیت برای آرمان‌های مدرن و انسانی مانند دولت، آزادی، برابری، حکومت قانون و شعارهایی این‌چنینی جنگیدند.

امروز تاریخ قضاوت می‌کند و جامعه‌ی ایران بیش از هر زمان دیگری خدمت‌ها و خیانت‌ها را تشخیص می‌دهد. توسعه و توسعه‌گرایی بزرگترین میراث پهلوی بود که تمامی زیرساخت‌های مدرن ایران را شکل داد. زیرساخت‌ها و نهادهایی که اگر در آن زمان شکل نمی‌گرفتند مشخص نبود که امروز ایرانی باقی مانده بود یا خیر.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 جنگ؟
✍️ #محمدـمختارپور

نه. مردم ایران سال‌هاست دارند بهای جنگ را می‌پردازند، جنگی که به‌قول قدیمی‌ها نه سر آنند، نه ته آن. جنگی که ربطی به آن‌ها ندارد و با میل و اراده‌ی حاکمان، اما از جیب ملت شکل گرفته است و پیش می‌رود. این جنگ نیابتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هرچه نامش می‌خواهد باشد، به شکلی بی‌سابقه ایران را ویران و ایرانی را فقیر کرده است. تحریم‌های اقتصادی نفس ایران و ایرانی را بریده است و کاسبان تحریم و نفت منافع عمومی کشور را به غارت برده‌اند.

خواست عمومی و مطالبات اکثریت جامعه‌ی ایران بیش از سه دهه، نه جنگ، بلکه توسعه، صلح، آبادانی، رونق اقتصادی و آزادی‌های اجتماعی و مدنی است که هیچ تناظری با آنچه در عرصه‌ی سیاست و حکم‌رانی در این سه دهه تجربه شد ندارد. مردم در جنبش «زن، زندگی، آزادی» مختصر و مفید به اطلاع دنیا رساندند که چه می‌خواهند. کجای این شعار می‌توان ردی از مطالبه‌ی «جنگ» پیدا کرد؟! این روزها یک دو قطبی افراطی برای گسترش جنگ همه جانبه بین ایران و اسرائیل شکل گرفته است: عده‌ای سرانجام این جنگ را نابودی صهیونیسم می‌دانند و عده‌ای نتیجه‌اش را نابودی اسلام‌گرایی سیاسی افراطی؛ اما منافع مردم ایران در گرو هیچ‌یک از این دو قطب افراطی نیست.

مردم ایران سالهاست که بین دو ایدئولوژی صهیونیسم و اسلامگرایی گیر افتاده‌اند. بین دو قطب ظاهرا متضاد و مخالف، اما عملا مشابه و تقویت‌کنننده‌ی یکدیگر و به شدت وابسته به‌هم. آیا در این سه دهه از مردم ایران نظرسنجی شده است که می‌خواهید با صهیونیست‌ها بجنگید؟! مردمی که از یک‌سو تحت فشار حاکمیت و ناکارآمدی‌ها و سیاست‌هایی است که نتیجه‌شان را امروز می‌بینیم، و از سوی دیگر تحت فشار نظام سیاسی و اقتصادی بین‌المللی. بزرگترین هزینه‌ی این درگیری‌ها را همین مردمی می‌دهند که به نام دموکراسی و آزادی قرار است به سرزمینشان حمله نظامی شود، مردمی که از جیبشان برای هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر هزینه می‌شود، از جان و مالشان برای امیال و اهداف ایدئولوژیکی هزینه می‌شود که مطلقاً نقشی در آن ندارند.

طرفداران حمله نظامی به ایران باید پاسخ دهند که در تجربه‌ی 21 قرن، کدام حمله‌ی نظامی دموکراسی و آزادی را برای یک ملت رقم زده است، و از طرفی طرفداران حمله‌ی نظامی به صهیونیست‌ها نیز باید پاسخ دهند که این سیاست در چه روز و تاریخی نزد اکثریت مردم ایران مورد تأیید قرار گرفت که بیش از سه دهه درحال پرداختن صورت‌حساب‌های هنگفت جانی و مالی و روحی و روانی چنین جنگی‌اند؟!


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ترامپ: اردوغان رئیس جمهور ترکیه دوست من است. او مردی است که دوستش دارم و به او احترام می گذارم. فکر می کنم او هم به من احترام می گذارد.


یادداشتی پیرامون این خبر:

بسیاری تصور می‌کنند که با فروپاشی رژیم دیکتاتور سوریه، بشار اسد، امکان رویارویی اسرائیل و ترکیه افزایش یافته و ممکن است این دو کشور به زودی وارد جنگ مستقیم با یکدیگر شوند. فارغ از اینکه این عده چه دلایلی برای چنین تحلیلی دارند، بنا به دلایل مختلف این فرضیه محتمل‌تر است که ترکیه قرار است برای برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه، همراه با اسرائیل نقش تعیین کننده‌ای ایفا کند. درواقع برنامه یا دکترین سیاسی جدید خاورمیانه که در آن قرار است اسرائیل حداکثر مقبولیت و مشروعیت را بخصوص در کشورهای عربی( و اسلامی که ترکیه از مهم‌ترین آن‌هاست) داشته باشد، ایجاب می‌کند که ترکیه بر اساس منافع خود نقشی محوری در راستای نظم جدید داشته باشد. ترکیه مانند گذشته اینبار هم با در نظر گرفتن و دستیافتن به حداکثری از منافع و اهداف نظامی، استراتژیک، سیاسی و بخصوص اقتصادی خود در طرح جدید مناسبات کشورهای خاورمیانه شریک خواهد بود.

پرسش این است که چرا ترکیه‌ای که از ابتدای جنگ غزه (7 اکتبر 2023) تاکنون (و به رغم تمام رجزخوانی‌ها و دعواهای سیاسی صوری) که حاضر نشده است تعاملات اقتصادی خود با اسرائیل را به تعلیق درآورد، باید در تقابل مستقیم با اسرائیل قرار گیرد؟ آیا ترکیه‌ای که حدود یکصد سال به لطف آتاتورک توانست شکلی از سکولاریم را در ساختار سیاسی‌اش مستقر کند و به شکلی مستمر و البته با چالش، این ساختار را حفظ کرده است حاضر است منافع ملی را فدای تخیلات مذهبی‌ بخشی از نیروهای سیاسی و مذهبی‌اش کند؟!

هرچند خطر اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی در ساختار سیاسی ترکیه نیز مانند تمامی کشورهایی که اسلام نفوذ گسترده در آن‌ها داشته است همچنان پابرجاست اما اگر کمی در بافت فرهنگی و سیاسی و بخصوص اقتصادی این کشور دقیق شویم، شواهد بسیاری خواهیم یافت که این کشور (بر خلاف جمهوری اسلامی) هرگز حاضر نشده است منافع ملی و اقتصادی خود را فدای اهداف مذهبی و ایدئولوژیک کند.

هفته‌ها و ماه‌های آ‌ینده نشان خواهند داد که ترکیه بیش از آنکه به دنبال تشدید تنش به ضرر ملت خود باشد، در پی سهم‌خواهی سیاسی و البته احیای امپراتوری ناسیونالیستی-تاریخی خود در منطقه است. هرچند نه به این معنا که خواهان جابجایی مرزها باشد، بل به‌این معنا که به عنوان رقیب سیاسی و نظامی اصلی خود یعنی اسرائیل، در پی تثبیت دستیابی حداکثری و تثبیت منافعی باشد که در این سال‌ها این کشور را با چالش‌هایی از جمله مهاجرت و تروریسم (به‌ویژه از سمت سوریه) مواجه کرده بود. ترکیه اگر یک دشمن تاریخی و ایدئولوژیک داشته باشد آن دشمن کُرد و کردها هستند. قطعاً درگیری‌هایش با کردها ادامه خواهد داشت اما با اسرائیل از سر سازش و کسب منافع اقتصادی و سیاسی در خواهد افتاد، نه از سر جنگ نظامی. ترکیه از معدود کشورهای مسلمانی است که طی اینهمه تنش هنوز با اسرائیل تجارت می‌کند.

✍️ #محمدـمختارپور

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
روشنفکر ایرانی!
✍️ #محمدـمختارپور

در تاریخ معاصر ایران هرچه می‌گردیم حتی یک جریان، یک گروه و حتی یک شخصیت پیدا نمی‌کنیم که «آزادی» در هر شکل آن برایش غایت و ارزشی باشد که مطلقاً با هیچ‌چیز معامله‌اش نکند. نه با دین و روحانیت، نه با مقام و سلطنت، نه با شهرت و گنده‌گویی‌هایی که از شارلاتان‌ها روشنفکر می‌سازد. تاریخ معاصر ایران شاهدی‌ است بر معنازدایی از مفهوم «روشنفکر».

روشنفکر کسی است که مانند شریعتیِ فارغ‌التحصیل از دانشگاه سوربن با پول عموم مردم و با حمایت حاکمیت محمدرضا پهلوی با معجونی از مارکس و حسین و علی و انگلس در حسینیه‌ی ارشاد جاروجنجال به‌پا می‌کند و عموم مردم و دانشجویان را علیه نظم اجتماعی می‌شورد. روشنفکر کسی است که معتقد است پرو‌ژه‌ی مدرنیزاسیون پهلوی به مردم توهین کرده است و طرفداران همین به‌اصطلاح روشنفکران حتی امروز پس از حدود نیم قرن نمی‌خواهند اشکال بی‌سابقه‌ای از توهین و ظلم به مردم ایران را ببینند. روشنفکر کسی نیست که واقعیت‌های بیرونی و Objective برایش بر ذهنیت‌ها و مفاهیم و ارزش‌ها و امور Subjective ارجیحت داشته باشد. روشنفکر همواره کسی بوده‌ است که واقعیت‌ها و آمار و ارقام برایش اموری ثانویه و حاشیه‌ای بوده است و اصلی‌ترین امور همواره مفاهیم و نظریات و تخیلات سیاسی و اتوپیایی بوده است که خودش هم دقیقاً نمی‌داند چرا آن‌ها را پذیرفته و چه نسبتی با آن‌ها دارد.

روشنفکر کسی نیست که دارای تحصیلات و تخصص خاصی به‌ویژه در حوزه‌های علوم‌انسانی در پی رهایی مردم از هر شکلی از استبداد و ارتجاع باشد و غایتش تشکل‌یابی جامعه‌ی مدنی، دموکراسی و توسعه و رفاه باشد؛ بلکه روشنفکر آن شاعر و نویسنده‌ی مرتجعی است که با فرمی مدرن و محتوایی سنتی و مذهبی در پی احیای سنت‌ها و ارزش‌های ضد انسانی و ضد مدرنی است که در دل تاریخ ایران وجود داشته و به آرامی رو به حاشیه رفتن بود. ساعدی‌ها و آل احمدها و براهنی‌هایی که با بهره‌گیری از فرم‌ها و قالب‌های مدرن ادبی در شعر و رمان و داستان‌نویسی، در پی احیای امپراتوری مذهب در انواع و اشکال آن بودند. کسانی که دین را افیون توده‌ها می‌دانستند و به‌جای عبور از آن در پی افیونی دیگر بودند: مارکسیسم. سنت‌گرایان مرتجعی که فقط با کت‌شلوار و کروات و ریش پروفسوری و سبیل استالینی مدرنیسم شدند اما همچنان همان دگماتیسم‌هایی بودند که در حرف‌ها و نوشته‌ها و نااندیشه‌هایشان روح جزم‌اندیشی و استبداد و ارزش‌های دینی و مذهبی مستتر بود. پرسش این است که در این تاریخ یک‌صدساله از مشروطیت تا به امروز چرا مطلقاً حتی یک شخصیت سیاسی و اجتماعی و انتلکتوئلی که توسعه و رفاه و آزادی بی‌قید و شرط شهروندان ایرانی برایش غایت باشد وجود ندارد؟! باید پرسید چه جادوی فراگیری در این یکصدسال مانع از نقد بی‌چون‌وچرای ایدئولوژی‌ها و رهنمودهای کور و نااندیشیده‌ای شد که جامعه‌ی ایران را به خاک سیاه امروز رساند؟!
کدامین نیروی پنهان ویران‌گری میان این‌همه شخصیت و آدم در حوزه‌های مختلف وجود داشت که آن‌همه شور و هیجان و دروغ عموم مردم و انقلابیون را به اشکال مختلف تحریک کردند و بر آن‌ها دمیدند. چرا هیچ‌کس خودِ آن وضعیت مضطربانه و سراسر خشن و خواهان ویرانی جامعه را به پرسش نگرفت؟! مگر نه آن‌که پرسش‌گری و تفکر نقادانه مهم‌ترین ویژگی روشنفکر است؟! یافتن پاسخ برای این پرسش‌ها نیازمند تحقیقات عمیق و گسترده‌ای است که امیدواریم نسل‌های جوان و آینده برای مقابله با تکرار اشتباهات گذشته به آن پردازند اما واقعیتی که در ابتدای امر باید با آن مواجه شویم و آن را متواضعانه بپذیریم این است که تاریخ معاصر ایران فاقد یک «خاطره» و «تاریخ» از شخصیت، جریان و نیرویی به‌‌راستی دموکراتیک و مدرن است.
اگر نتایج و پیامدهای یک ایده و نظریه و مانیفست سیاسی معیاری برای داوری و واکنش به آن نیست، پس چه چیز می‌تواند چنین معیاری را ایجاد کند؟! آیا جامعه‌ی ایران توانسته است از تجریبات و پیامدهای آنچه از دیروز از آن طرفداری می‌کرده است درس بگیرد و آن را فهم کند؟! در فقدان یک نیروی سیاسی دموکراتیک و سکولار و توسعه‌طلب نمی‌توان چشم‌انداز ویژه و انسانی برای آینده‌ی ایران متصور شد.

در فردای ایران هیچ‌یک از نیروهای سیاسی که سهم و نقش عمده‌ای در رقم خوردن انقلاب 57 داشته‌اند مشروعیتی برای تأثیرگذاری در امور ندارند، چه رسد که مردم زمام امور را به آن‌ها بسپرند. از این‌روست که جامعه‌ی ایران اکنون در یک پیش‌آگاهی تاریخی نسبت به خالی بودن مشت چپ بر این جریان می‌تازد و چپ همچنان می‌کوشد با شیوه‌ها و مفاهیم و نظریات خود، فقدان ایدئولوژی در تحولات چند دهه اخیر را به نفع خود مصادره کند؛ اما از درک این واقعیت عاجز است که جامعه و به‌خصوص نسل‌های جوان هرگونه ایدئولوژی را قی می‌کنند. آن‌ها بر خلاف انقلابیون 57 به خوبی درک کرده‌ند که «آزموده را آزمودن خطاست».


🆔 @IRANSOCIOLOGY