📝 زندگی کردن به مثابهی دیده شدن
✍️ #سعیده_کشاورزی
@IranSociology
🔸نسیم نجفی اقدم؛ دختریست که دو روز قبل بدلیل فیلتر شدن ویدیوهایش از سوی یوتیوب، حملهای مسلحانه را به ساختمان یوتیوب ترتیب داد و بعد از زخمی کردن سه نفر در نهایت خودش را با یک تیر خلاص کرد. یک ماه قبل در ماجرایی دیگر پسر و دختری برای بالا بردن فالوورهایشان در یوتیوب، مانور دیگری به راه انداختند. پسر در یک ویدیو کتابی قطور را جلوی سینهی خودش میگیرد و از دوست دخترش میخواهد با کُلت به سمت او شلیک کند تا همه ببینند که تیر از کتاب رد نمیشود. تیر البته رد شد، پسر در عرض چند ثانیه مُرد و دختر به جرم شلیک به او برای شش ماه زندان افتاد.
⁉️«چطور میتوان به یک سلبریتی بدل شد؟»
🔸بنظر میرسد این پرسش به مسئلهای کاملا جدی و پیچیده در جهان مدرن بدل شده باشد. در این جهان تازه مفهوم «زندگی» دچار نوعی اختلال معنایی شده و «زندگی کردن» به لحظاتِ «دیده شدن» تغییر معنا داده است. پهنهی سابقن وسیعِ «زندگی» در حال کوچک شدن و آب رفتن است. آیا حالا دیگر میتوان لحظات تنها بودن و مطالعه در یک اتاق را جزو غیر قابل انکاری از «زندگی» و «تجربهی زیسته»ی یک فرد به حساب آورد؟ پاسخِ شهروند/کاربرانِ جهان مدرن به وضوح این خواهد بود: اگر عکس/ویدیویی از تنهایی شما در اتاق و یا جملهای به اشتراک گذاشته شده از کتابی که خواندهایده موجود باشد، و در یک کلام اگر در «تنهایی محض» خودتان به نوعی «قابل مشاهده» بوده باشید، مشغول «زندگی کردن» بودهاید در غیر اینصورت لحظهی قطعیِ شما قابل تردید است. بله؛ واقعیت این است که مفهوم «زیستن» در حال محدود شدن به دقایقیست که همه در آن مشغول «نشان دادن» خودمان بودهایم. لحظهای که قابل مشاهده نباشد، وجود ندارد و با چنین پیشفرضی «سلبریتی» کسیست که بیش از هر کس دیگری مشغول زندگی کردن و تجربهی زندگیست. او در مقایسه با سایر کاربران سهم بسیار بزرگتری از «زندگی» را تجربه میکند چرا که در تمام لحظات قابل «دیده شدن» است. آنچه که نسیم نجفی را به خودکشی کشانده اما کوچک کردن سهم او از زندگیست. یوتیوب با فیلتر کردن ویدیوهای نسیم، امکان «زندگی» در معنای موسعاش را از او گرفته و تلویحن او را به «مرگ» دعوت کرده است. #نسیم_نجفی_اقدم اما چکار کرده است؟ او برای زنده ماندن دست به اسلحه برده، و در مبارزهای نمادین با نهادی که عامل «ندیده شدن» و «فیلترینگ» او بود، واقعن مُرده است!
https://goo.gl/xVNg53
🌏جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
✍️ #سعیده_کشاورزی
@IranSociology
🔸نسیم نجفی اقدم؛ دختریست که دو روز قبل بدلیل فیلتر شدن ویدیوهایش از سوی یوتیوب، حملهای مسلحانه را به ساختمان یوتیوب ترتیب داد و بعد از زخمی کردن سه نفر در نهایت خودش را با یک تیر خلاص کرد. یک ماه قبل در ماجرایی دیگر پسر و دختری برای بالا بردن فالوورهایشان در یوتیوب، مانور دیگری به راه انداختند. پسر در یک ویدیو کتابی قطور را جلوی سینهی خودش میگیرد و از دوست دخترش میخواهد با کُلت به سمت او شلیک کند تا همه ببینند که تیر از کتاب رد نمیشود. تیر البته رد شد، پسر در عرض چند ثانیه مُرد و دختر به جرم شلیک به او برای شش ماه زندان افتاد.
⁉️«چطور میتوان به یک سلبریتی بدل شد؟»
🔸بنظر میرسد این پرسش به مسئلهای کاملا جدی و پیچیده در جهان مدرن بدل شده باشد. در این جهان تازه مفهوم «زندگی» دچار نوعی اختلال معنایی شده و «زندگی کردن» به لحظاتِ «دیده شدن» تغییر معنا داده است. پهنهی سابقن وسیعِ «زندگی» در حال کوچک شدن و آب رفتن است. آیا حالا دیگر میتوان لحظات تنها بودن و مطالعه در یک اتاق را جزو غیر قابل انکاری از «زندگی» و «تجربهی زیسته»ی یک فرد به حساب آورد؟ پاسخِ شهروند/کاربرانِ جهان مدرن به وضوح این خواهد بود: اگر عکس/ویدیویی از تنهایی شما در اتاق و یا جملهای به اشتراک گذاشته شده از کتابی که خواندهایده موجود باشد، و در یک کلام اگر در «تنهایی محض» خودتان به نوعی «قابل مشاهده» بوده باشید، مشغول «زندگی کردن» بودهاید در غیر اینصورت لحظهی قطعیِ شما قابل تردید است. بله؛ واقعیت این است که مفهوم «زیستن» در حال محدود شدن به دقایقیست که همه در آن مشغول «نشان دادن» خودمان بودهایم. لحظهای که قابل مشاهده نباشد، وجود ندارد و با چنین پیشفرضی «سلبریتی» کسیست که بیش از هر کس دیگری مشغول زندگی کردن و تجربهی زندگیست. او در مقایسه با سایر کاربران سهم بسیار بزرگتری از «زندگی» را تجربه میکند چرا که در تمام لحظات قابل «دیده شدن» است. آنچه که نسیم نجفی را به خودکشی کشانده اما کوچک کردن سهم او از زندگیست. یوتیوب با فیلتر کردن ویدیوهای نسیم، امکان «زندگی» در معنای موسعاش را از او گرفته و تلویحن او را به «مرگ» دعوت کرده است. #نسیم_نجفی_اقدم اما چکار کرده است؟ او برای زنده ماندن دست به اسلحه برده، و در مبارزهای نمادین با نهادی که عامل «ندیده شدن» و «فیلترینگ» او بود، واقعن مُرده است!
https://goo.gl/xVNg53
🌏جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
بیستسال بعد از رسیدن جایزهی صلح نوبل به شیرین عبادی، این جایزه به نرگس محمدی رسیده است. ما در فاصلهی جایزهی صلح آن سال تا جایزهی امروز، در فاصلهی شیرین عبادی تا نرگس محمدی، آدمهای دیگری شدهایم. رویاپردازان بالغتری که در نبردی هر روزه خیالِ صلح میبافند. جایزهها البته به قدر فاجعههای ما، پرشُمار نیستند. جایزهها به قدر مرگها و جوانمرگیهای ما نیستند. به قدر رنجها و طاقتهای ما. که اگر بودند هر زن ایرانی برای دوام آوردناش، سزاوار جایزهای بود. آنهم در سالی که ابتدا و انتهایش دارد با تصویرِ دو دخترِ به کما رفته، روی هم تامیخورد.
«جایزه» اما مگر چکار می کند؟ جایزه قرار نیست کاری بکند جز بلندتر کردن طنین صدای کسی که بیوقفه ایستادگی کرده است. جز گذاشتن تشدید بر فیگوری که سراپا یقین بوده و آن یقینِ طولانی را زیسته است. جایزه فقط میتواند نگاه را برای لحظه/مدتی متوقف کند. آنطور که ما امروز بر نام نرگس محمدی متوقف شدیم. او که در نامهای از زندان گفته بود: «من هیچ سرِ آشتی ندارم»
✍️ #سعیده_کشاورزی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«جایزه» اما مگر چکار می کند؟ جایزه قرار نیست کاری بکند جز بلندتر کردن طنین صدای کسی که بیوقفه ایستادگی کرده است. جز گذاشتن تشدید بر فیگوری که سراپا یقین بوده و آن یقینِ طولانی را زیسته است. جایزه فقط میتواند نگاه را برای لحظه/مدتی متوقف کند. آنطور که ما امروز بر نام نرگس محمدی متوقف شدیم. او که در نامهای از زندان گفته بود: «من هیچ سرِ آشتی ندارم»
✍️ #سعیده_کشاورزی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY