جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📃 جنبش تحریم و اراده معطوف به زندگی
✍️ #حسن_بیات

در ساختار سیاسی کشورمان، تجمیع و تمرکز قدرت، به حدی رسیده است که در آن، دولت، به گواهی چندباره رئیسانِ دولت‌های پیشین، اساساً تبدیل به یک تدارکاتچی شده است که شنبه‌ها متوجه تصمیمات بالادستی‌ها می‌شود، اقلیتی دویست سیصد نفره که تفنگ و پول و رسانه را یکجا جمع کرده‌اند، شبکه‌‌ای از صاحبان قدرت و نفوذ و برادران قاچاقچی.

اگر رئسای جمهور، عین همین تعابیر را به کار نمی‌بردند، باور به ساختار دو دولتی می‌توانست مصداق توطئه‌اندیشی باشد، ساختاری متشکل از دو دولت: دولتِ آشکارِ نیمه‌منتخب و دولتِ پنهانِ تماماً منتصب.

دولت پنهان به این معنا ساختاری غیرقانونی، مداخله‌گر، سلطه‌گر، غیرپاسخگو و غیرقابل نقد است و بنابراین نباید آن را با "کابینه در سایه" اشتباه گرفت.

در ساختارهای دو دولتی اگر غلبه دولتِ پنهان از نقطه‌ای بحرانی به نام "سلطه" عبور کرده باشد، عملا دولتِ آشکار، فاقد اختیار و اراده مستقل خواهد شد. بخصوص در موضوعات مهم و اساسی و مناقشه‌آمیز، دولتِ آشکار موظف خواهد بود تا به موازین دولت پنهان، که خودشان گاهی به آن عمقِ راهبردی می‌گویند معتفد و ملتزم باشد.

به نظر می‌رسد، با حوادث ۹۶ و تحمیل شکست به برجام، فرایند تجمیع قدرت، نقطه بحرانیِ سلطه را متاسفانه رد کرد. بنابراین شرکت در انتخابات، از آن تاریخ به بعد، به معنای مشارکت در انتخاب یک دولتِ بی‌اختیار شده است، دولتی که در موضوعات اساسی کشور عملا فاقد اختیار است.

برخی ممکن است استدلال بالا را بپذیرند اما همچنان رای‌گرا یا مردد باشند. چون معتقدند دولت گرچه در موضوعات اساسی اراده و اختیاری ندارد، اما برای تغییرات کوچک، همچنان موثر است. این استدلال را می‌توان تمثیل انتخاب زندانبانِ بهتر نامید، یا تمثیل گشودن روزنه‌ای برای هوای تازه یا بارقه‌ای نور.

اما حتی این توقع حداقلی نیز معقول نیست. چون هزینه‌های قطعی و احتمالی انتخاب زندانبانِ بهتر، یا گشودن روزنه‌ای کوچک، بسیار بیشتر از فواید احتمالی آن است. از جمله‌‌ی این هزینه‌ها بازتولید ساختار اقتدارگراییِ انتخاباتی است و نیز دادن اعتبار و مشروعیت‌ به آن و کار و کارنامه آن.

این یعنی اصل ترجیح بد به بدتر، در سیستمی که سیر اقتدارگرایی در آن، صعودی است، حال چه صعودی نوسانی و چه صعودی خطی، بعد از مدتی، معقولیت خود را از دست می‌دهد.

این مدعا هم پشتوانه فلسفی دارد (مثل مداقه‌های هانا آرنت)، هم شواهد تجربی (مثل پژوهش آندریاس شِدلر که مبتنی بر تحلیل و ارزیابی ۱۹۴ انتخابات از ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳ است)، هم از سوی مبارزان بزرگ خشونت‌پرهیز مثل ماندلا تایید و تاکید شده است، و هم از سوی طیف وسیعی از کنشگران وطنی مثل میرحسین، تاجزاده، نرگس محمدی، صدیقه وسمقی و دیگران.

بنابراین مواضع برخی روشنفکران و تحلیلگران، در دفاع از آنچه "روزنه‌گشایی" می‌نامند، غیرقابل دفاع است. به نظر می‌رسد این عزیزان نه تنها در توسل به نظریه‌های علمی و شواهد تجربی، درست نمی‌اندیشند، بلکه صدای بخش بسیار وسیعی از بزرگان و کنشگران و مردم عادی را نیز درست نمی‌شنوند. مردمی که به تعبیر هاول مدتها در دایره حقیقت زیسته‌اند و به موجب چنین زیستنی، امید را در تاریک‌ترین اعماق ناامیدی دیده‌اند، و به تعبیر پائولو فریره به حکمت مشترک ارزشمند و "راه‌گشایی" رسیده‌اند.
اما مهمترین پرسشی که تحریم‌گرایان باید پاسخ دهند این است که رای ندادن آیا سودی هم دارد؟ به عبارت دیگر، رای ندادن آیا فقط به موجب نداشتن هزینه‌‌هایی که برای رای دادن برشمردیم، معقول‌تر است یا اینکه فایده‌ای هم دارد؟
به نظرم پاسخ را می‌توان در رفتار مردم در ماههای پایانی جنگ جستجو کرد.
تا سال ۶۵ مردم از جنگ، حمایت می‌کردند، امیدوار و بی‌دریغ؛ و بنابراین رهبران به پیروزی در جنگ می‌اندیشیدند، امیدوار و بی‌تامل. کم کم مردم از جنگ خسته و ناامید شدند و به جبهه نرفتند، پس رهبران به تامل افتادند و ناامید شدند و به پایان جنگ تن دادند و جنگ تمام شد.
هم به سود مردم شد و هم ساختار.
این رفتار مردم نه انقلاب بود، نه کودتا، نه اصلاح‌طلبی بود و نه اصولگرایی. شاید بتوان نامش را واسازی نامید. واسازی انداموار (ارگانیک) ساختار برای تداوم زندگی. مردم اراده معطوف به زندگی را بر ساختار قدرتی که خودشان در ایجاد آن سهیم بودند، تحمیل کردند و آن را تغییر دادند. همان اراده‌ای که دیگر بار در دوم خرداد تپید، بار سوم در جنبش سبز و بنفش، بار بعدی در جنبش مهسا و اینک در جنبش تحریم.

جنبش تحریم، اگر نیک بنگریم در امتداد تاریخ آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی ایرانیان است؛ نه تنها همان جنبش مهسا و سبز و دوم خرداد و پایان جنگ است، بلکه همان جنبش مشروطه و تحریم تنباکو است.

هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد، دل برد و نهان شد.   جاوید ایران


درج دیدگاه

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY