جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
‍ "آنها که کسی را جز خودشان ندارند"
برای سیل زده ها
(پیش از خواندن متن عکس را ببینید)
#مسعود_ریاحی

در غیاب و ناکارآمدی «قدرت»، در دفاع از حیات و شمایل‌اش؛ این کودک، بیش از توان‌اش را باید بگذارد تا از «حیات برهنه‌اش» دفاع کند. سیل‌بند می‌سازد.
برای آنچه در حال کشیدن‌اش است، کوچک‌ست هنوز. در ناامیدی از نجات‌دهنده است که او سلحشورانه و تنها؛ چونان مسیحی مصلوب، صلیب‌اش را حمل می‌کند... متن کامل را در ادامه بخوانید

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعه‌شناسی
‍ "آنها که کسی را جز خودشان ندارند" برای سیل زده ها (پیش از خواندن متن عکس را ببینید) #مسعود_ریاحی در غیاب و ناکارآمدی «قدرت»، در دفاع از حیات و شمایل‌اش؛ این کودک، بیش از توان‌اش را باید بگذارد تا از «حیات برهنه‌اش» دفاع کند. سیل‌بند می‌سازد. برای آنچه در…
‍ "آنها که کسی را جز خودشان ندارند"
برای سیل زده ها
(پیش از خواندن متن عکس را ببینید)
#مسعود_ریاحی

@IranSociology

در غیاب و ناکارآمدی «قدرت»، در دفاع از حیات و شمایل‌اش؛ این کودک، بیش از توان‌اش را باید بگذارد تا از «حیات برهنه‌اش» دفاع کند. سیل‌بند می‌سازد.
برای آنچه در حال کشیدن‌اش است، کوچک‌ست هنوز. در ناامیدی از نجات‌دهنده است که او سلحشورانه و تنها؛ چونان مسیحی مصلوب، صلیب‌اش را حمل می‌کند. دفاع می‌سازد برای زندگی کوچک‌اش. زود است هنوز برای قرار گرفتن در چنین وضعیت نمادینی؛ تعجیل شده‌ست در رنج بردن؛ در بی‌زبان شدن. در ناکارآمدی قدرت و غیاب‌اش در فاجعه‌ست که شنیده می‌شود، کودکی از همین جنس، پول ریخته به صندوق کمک به سیل‌زده‌ها. آن کودک واکس‌زن سلحشور خیابان‌های تهران یا هر جای دیگر نیز نا‌امیدست از نجات‌دهندگان٬ که پول می‌ریزد. از رنج به رنج کمک می‌کند؛ با دست‌رنج‌اش. می‌داند که آنها کسی را جز خودش ندارند. تنهایند هر دو. دو ناامید واقعی و دلاور اند که «رنج» ٬ دست‌شان را در دست‌ هم قرار داده تا شرم‌ساری‌اش بماند برای «همه».
تجسد رنج بی‌زبان‌اند هر دو، که فقط «بی‌زبانی» برای‌شان مانده و صلیب؛ تا گناه که بخشیده شود؟ بخشیده می‌شود؟
در بخشی از جنایت و مکافات داستایوفسکی، دختری روایت می‌شود که به طرز بد و آشفته‌حالی در کنار خیابانی رها شده است. راوی، وضعیت بد و سرنوشت شوم آن را «حق بیمه شیطان» معرفی می‌کند تا دیگران آسوده بخوابند. خیلی شبیه‌اند این سه نفر. این سه تنها؛ این سه صلیب. پسر سیل بند، پسر واکس زن و دختر جنایت و مکافات؛ برای آسوده خوابیدن خیلی ها، حق بیمه اند انگار.

پ.ن: نام عکاس‌ها را پیدا نکردم.

#آنها_که_کسی_را_جز_خودشان_ندارند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY