📝 #سينما به مثابه #هنر اجتماعي
@IranSociology
سینما به مثابه ی یک هنر تکنولوژیک که به "هنر هفتم" شهرت دارد، از ابتدای پیدایش خود که مصادف با آغاز قرن بیستم و رواج واقع گرایی ایده آلیستی در هنرهاست، سعی داشته تا با تلفیق سایر هنرها در یک قالب صنعتی- که همواره با پیشرفت سایر صنایع هم گام بوده است- در رابطه ی متقابل با توده ی مردم و در تعامل با بخش های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه چه در سطح ملی و چه جهانی به عنوان یک رسانه ی ارتباطی موثر مطرح گردد.
در جامعه ی مدرن تاثیرات محتمل فیلم بر مخاطبان آن مهم تر از تاثیرات محتمل ادبیات یا نمایشنامه است. تعداد کسانی که فیلم ها را در سینما یا تلویزیون یا نوار ویدئو می بینند بسیار بیشتر از کسانی است که کتاب می خوانند یا به تئاتر می روند. وانگهی، از آن جا که فیلم دو حس بینایی و شنوایی را با هم به کار می گیرد، می تواند در مقایسه با هنرهای دیگر آدمی را به نحوی بسیار کامل تر درگیر سازد و برای افراد زیادی منفک شدن از خواندن یک کتاب بسیار ساده تر از چشم بر گرفتن از یک فیلم است.
بنابراین پیوند محکمی میان سینما و جامعه وجود دارد و در واقع فیلم سینمایی همان طور که از متن جامعه زاده می شود، در قالب یک اثر هنری نیز نمایش دهنده ی کنشگرانی است که در تعامل با یکدیگر و محیط اطراف خود در صدد عرضه ی نقش و هویت افرادی هستند که در بستر جامعه نیز وجود داشته و با تخیل و ذهنیت فیلمساز پرورده شده اند و به قول بوردیو:
"رابطه ی میان هنرمند خلاق- در اینجا فیلمساز- و اثر او، و بنابراین نقش کار او، زیر تاثیر نظام روابط اجتماعی است که آفرینش هنری به عنوان نوعی کنش ارتباطی در متن آن رخ می دهد، یا اگر دقیق تر بگوییم، تحت تاثیر موقعیت هنرمند خلاق در ساختار میدان فکری است".
در مجموع می توان گفت که سینما نه تنها از جنبه های تولید (ساخت فیلم) و عرضه (نمایش به مخاطبان) یک هنر و صنعت کاملا اجتماعی و متاثر از جامعه است بلکه از لحاظ تم و مضمون نیز ناگزیر از توجه به مقوله های جامعه شناختی و سبک زندگی افراد جامعه است و مصداق آن را می توان در این بیان جان سایمون یافت که:
"سینما آدم ها را بر حسب محل زندگی شان تعریف می کند یعنی در واقع نشان می دهد که این محل های زندگی شکل زندگی انسان را معین می کنند"
✍ #علی_تاکی/ پژوهشگر سینما
✅به جامعه شناسی بپیوندید👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdHmUPzAjh-jg
.
.
.
http://8pic.ir/images/1rz2n4n7nvvuonj3r3px.jpg
@IranSociology
سینما به مثابه ی یک هنر تکنولوژیک که به "هنر هفتم" شهرت دارد، از ابتدای پیدایش خود که مصادف با آغاز قرن بیستم و رواج واقع گرایی ایده آلیستی در هنرهاست، سعی داشته تا با تلفیق سایر هنرها در یک قالب صنعتی- که همواره با پیشرفت سایر صنایع هم گام بوده است- در رابطه ی متقابل با توده ی مردم و در تعامل با بخش های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه چه در سطح ملی و چه جهانی به عنوان یک رسانه ی ارتباطی موثر مطرح گردد.
در جامعه ی مدرن تاثیرات محتمل فیلم بر مخاطبان آن مهم تر از تاثیرات محتمل ادبیات یا نمایشنامه است. تعداد کسانی که فیلم ها را در سینما یا تلویزیون یا نوار ویدئو می بینند بسیار بیشتر از کسانی است که کتاب می خوانند یا به تئاتر می روند. وانگهی، از آن جا که فیلم دو حس بینایی و شنوایی را با هم به کار می گیرد، می تواند در مقایسه با هنرهای دیگر آدمی را به نحوی بسیار کامل تر درگیر سازد و برای افراد زیادی منفک شدن از خواندن یک کتاب بسیار ساده تر از چشم بر گرفتن از یک فیلم است.
بنابراین پیوند محکمی میان سینما و جامعه وجود دارد و در واقع فیلم سینمایی همان طور که از متن جامعه زاده می شود، در قالب یک اثر هنری نیز نمایش دهنده ی کنشگرانی است که در تعامل با یکدیگر و محیط اطراف خود در صدد عرضه ی نقش و هویت افرادی هستند که در بستر جامعه نیز وجود داشته و با تخیل و ذهنیت فیلمساز پرورده شده اند و به قول بوردیو:
"رابطه ی میان هنرمند خلاق- در اینجا فیلمساز- و اثر او، و بنابراین نقش کار او، زیر تاثیر نظام روابط اجتماعی است که آفرینش هنری به عنوان نوعی کنش ارتباطی در متن آن رخ می دهد، یا اگر دقیق تر بگوییم، تحت تاثیر موقعیت هنرمند خلاق در ساختار میدان فکری است".
در مجموع می توان گفت که سینما نه تنها از جنبه های تولید (ساخت فیلم) و عرضه (نمایش به مخاطبان) یک هنر و صنعت کاملا اجتماعی و متاثر از جامعه است بلکه از لحاظ تم و مضمون نیز ناگزیر از توجه به مقوله های جامعه شناختی و سبک زندگی افراد جامعه است و مصداق آن را می توان در این بیان جان سایمون یافت که:
"سینما آدم ها را بر حسب محل زندگی شان تعریف می کند یعنی در واقع نشان می دهد که این محل های زندگی شکل زندگی انسان را معین می کنند"
✍ #علی_تاکی/ پژوهشگر سینما
✅به جامعه شناسی بپیوندید👇
https://telegram.me/joinchat/BW29hDusPvdHmUPzAjh-jg
.
.
.
http://8pic.ir/images/1rz2n4n7nvvuonj3r3px.jpg
📃 تئاتر؛ نگاهی جامعه شناسانه
✍️ #علی_تاکی
@IRANSOCIOLOGY
اگر زبان در #سینما نه سازنده ی کامل و بی وقفه ی جهان خیالی فیلم است و نه مقولات اساسی فیلم به طور عمده با آن بیان می شود، اما در تئاتر ، جهان تخیلی بر اساس زبان ساخته می شود و از همین روست که نمایشنامه ای را بدون اجرا و از روی متن به مانند آن چه در برنامه های نمایشنامه خوانی مرسوم است، می توان خواند و متوجه مضامین و درون مایه های آن شد. پس آن چه یک تآتر را دلپذیر می سازد و حال و هوای تماشاگر را از حال بد به حال نیک دگرگون می کند، زبانِ حال و قال و زبان جسمِ (body language) بازیگر است. این دو مولفه است که به نمایشنامه جان می دهد و آن را برای مخاطب از یک متن نمایشی به یک رویداد دراماتیک تبدیل می کند. حال اگر به تئاتر با این رویکرد و با توجه به نظریه ی جامعه شناختیِ اروینگ گافمن با نام "مدل نمایشی یا تئاتری"، که در حیطه ی نقش های اجتماعی است، نگاه کنیم، در اجرای نقش، دو فضای اجتماعیِ "روی صحنه" و "پشت صحنه" از هم جدا می شود. روی صحنه جایی است که هویت اجتماعی در آن شکل می گیرد و آن بخش از اجرای نقش توسط فرد است که غالبا به شیوه ای مشخص و همگانی، موقعیت موجود را برای کسانی تعریف می کند که تماشاگرانِ اجرای نمایش هستند. بنابراین، "روی صحنه" نوعی ابزار بازنمایی است که فرد در طول اجرای نقش خود خواسته یا ناخواسته از آن استفاده می کند. اما "پشت صحنه"، جایی است که کنشگران، وسایل و اسباب لازم برای نمایش را مهیا می کنند و خود را برای کنش متقابل در محیط های رسمی تر آماده می سازند. در همین فضای پشت صحنه است که وظیفه و نقشِ کارگردان آشکار می گردد. مهم ترین کارکردِ این نقش، طراحی و مدیریت میزانسن است که با همین مفهوم در سینما شباهت ها و تفاوت هایی دارد و در واقع در تآتر محدود و نه بی اهمیت بلکه بر عناصر کم تری متمرکز می شود. میزانسن در لغت به معنیِ "به روی صحنه آوردن" است ولی آن چه به صورت عملی و نیز ضمن پیشرفت مباحث تئوریک در هنر تئاتر و سپس سینما از این واژه برداشت شده، "مشخص کردن حرکات بازیگران در طول نمایش و تعیین محل وسایل صحنه"(Random House Dictionary, p.159) است. از این رو همان طور که میزانسن به قول ولف ریلا "به کار گرفتن زمان و فضا برای مشخص کردنِ رویداد داستان در فیلم است"؛ این تعریف در تآتر نیز با وجود تفاوتی که حضور دوربین و تجهیزات فیلمبرداری -که همه ی این وسایل و کار با آن ها نیز جزئی از میزانسن است- در سینما دارد ولی از لحاظ فضا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. به این ترتیب میزانسن وسیله ای است در اختیار کارگردان تا به کمک آن تصویر سازی کند و به یاری این تصاویر برای انتقال فکر مورد نظر نویسنده (و برداشت های خود از این فکر) به تماشاگران گام بردارد. وسایل صحنه و دکور که در اختیار بازیگر و نیز در کنار او قرار می گیرد، از عناصر عینی است که به ذهنیات و دنیای درون شخصیت ها، محتوای داستان، چگونگی کشمکش بین اشخاص بازی و سایر عناصر درونیِ نمایش نه تنها کمک می کند که اصل و اساسِ اجرای نمایشنامه است. به بیانِ دامود در کتاب اصول کارگردانیِ تئاتر؛ "به کار گرفتن وسایل صحنه ابزارهایی در دست بازیگرند که به کمک آن می تواند هم خصوصیاتِ ظاهری شخص بازی را تصویر کند و هم به ابراز درونیات وی بپردازد". بنابراین اهمیت وسایل موجود در صحنه به مراتب بیش از کاربرد عملیِ آن هاست، زیرا استفاده از این وسایل چه بسا می تواند اشارات جسمانی بازیگر را تشدید کرده و به عنوان وسیله ای برای ابراز حالتی خاص در آید، به طوری که برای نمونه استفاده از یک مبل و شکل نشستن بر روی آن و یا حتی لمسِ آن به گونه ای خاص، می تواند گویای نکاتی باشد که در کلام نیامده است. به هر حال این جمله را هماره گفته و باز می گویم که: تئاتر؛ این بارقه ی روشنفکریِ هر ملت متمدن را دوست دارم.
🌐جامعه شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
https://goo.gl/mxzzvr
✍️ #علی_تاکی
@IRANSOCIOLOGY
اگر زبان در #سینما نه سازنده ی کامل و بی وقفه ی جهان خیالی فیلم است و نه مقولات اساسی فیلم به طور عمده با آن بیان می شود، اما در تئاتر ، جهان تخیلی بر اساس زبان ساخته می شود و از همین روست که نمایشنامه ای را بدون اجرا و از روی متن به مانند آن چه در برنامه های نمایشنامه خوانی مرسوم است، می توان خواند و متوجه مضامین و درون مایه های آن شد. پس آن چه یک تآتر را دلپذیر می سازد و حال و هوای تماشاگر را از حال بد به حال نیک دگرگون می کند، زبانِ حال و قال و زبان جسمِ (body language) بازیگر است. این دو مولفه است که به نمایشنامه جان می دهد و آن را برای مخاطب از یک متن نمایشی به یک رویداد دراماتیک تبدیل می کند. حال اگر به تئاتر با این رویکرد و با توجه به نظریه ی جامعه شناختیِ اروینگ گافمن با نام "مدل نمایشی یا تئاتری"، که در حیطه ی نقش های اجتماعی است، نگاه کنیم، در اجرای نقش، دو فضای اجتماعیِ "روی صحنه" و "پشت صحنه" از هم جدا می شود. روی صحنه جایی است که هویت اجتماعی در آن شکل می گیرد و آن بخش از اجرای نقش توسط فرد است که غالبا به شیوه ای مشخص و همگانی، موقعیت موجود را برای کسانی تعریف می کند که تماشاگرانِ اجرای نمایش هستند. بنابراین، "روی صحنه" نوعی ابزار بازنمایی است که فرد در طول اجرای نقش خود خواسته یا ناخواسته از آن استفاده می کند. اما "پشت صحنه"، جایی است که کنشگران، وسایل و اسباب لازم برای نمایش را مهیا می کنند و خود را برای کنش متقابل در محیط های رسمی تر آماده می سازند. در همین فضای پشت صحنه است که وظیفه و نقشِ کارگردان آشکار می گردد. مهم ترین کارکردِ این نقش، طراحی و مدیریت میزانسن است که با همین مفهوم در سینما شباهت ها و تفاوت هایی دارد و در واقع در تآتر محدود و نه بی اهمیت بلکه بر عناصر کم تری متمرکز می شود. میزانسن در لغت به معنیِ "به روی صحنه آوردن" است ولی آن چه به صورت عملی و نیز ضمن پیشرفت مباحث تئوریک در هنر تئاتر و سپس سینما از این واژه برداشت شده، "مشخص کردن حرکات بازیگران در طول نمایش و تعیین محل وسایل صحنه"(Random House Dictionary, p.159) است. از این رو همان طور که میزانسن به قول ولف ریلا "به کار گرفتن زمان و فضا برای مشخص کردنِ رویداد داستان در فیلم است"؛ این تعریف در تآتر نیز با وجود تفاوتی که حضور دوربین و تجهیزات فیلمبرداری -که همه ی این وسایل و کار با آن ها نیز جزئی از میزانسن است- در سینما دارد ولی از لحاظ فضا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. به این ترتیب میزانسن وسیله ای است در اختیار کارگردان تا به کمک آن تصویر سازی کند و به یاری این تصاویر برای انتقال فکر مورد نظر نویسنده (و برداشت های خود از این فکر) به تماشاگران گام بردارد. وسایل صحنه و دکور که در اختیار بازیگر و نیز در کنار او قرار می گیرد، از عناصر عینی است که به ذهنیات و دنیای درون شخصیت ها، محتوای داستان، چگونگی کشمکش بین اشخاص بازی و سایر عناصر درونیِ نمایش نه تنها کمک می کند که اصل و اساسِ اجرای نمایشنامه است. به بیانِ دامود در کتاب اصول کارگردانیِ تئاتر؛ "به کار گرفتن وسایل صحنه ابزارهایی در دست بازیگرند که به کمک آن می تواند هم خصوصیاتِ ظاهری شخص بازی را تصویر کند و هم به ابراز درونیات وی بپردازد". بنابراین اهمیت وسایل موجود در صحنه به مراتب بیش از کاربرد عملیِ آن هاست، زیرا استفاده از این وسایل چه بسا می تواند اشارات جسمانی بازیگر را تشدید کرده و به عنوان وسیله ای برای ابراز حالتی خاص در آید، به طوری که برای نمونه استفاده از یک مبل و شکل نشستن بر روی آن و یا حتی لمسِ آن به گونه ای خاص، می تواند گویای نکاتی باشد که در کلام نیامده است. به هر حال این جمله را هماره گفته و باز می گویم که: تئاتر؛ این بارقه ی روشنفکریِ هر ملت متمدن را دوست دارم.
🌐جامعه شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
https://goo.gl/mxzzvr
Instagram
Sociology جامعه شناسی
📃 تئاتر؛ نگاهی جامعه شناسانه ✍️ #علی_تاکی @IRANSOCIOLOGY. اگر زبان در #سینما نه سازنده ی کامل و بی وقفه ی جهان خیالی فیلم است و نه مقولات اساسی فیلم به طور عمده با آن بیان می شود، اما در تئاتر ، جهان تخیلی بر اساس زبان ساخته می شود و از همین روست که نمایشنامه…