بازيابی ايرانشهريگ
حدیث کیومرث و اندرز اوست/ که دشمن نه گردد به افسانه دوست * " #هوشنگ_بن_سیامک_بن_کیومرث پادشاهی بود صاحب شکوه و شهریاری حکمت پژوه در تدبیر امور جهانبانی @iranshahrig
حدیث کیومرث و اندرز اوست/ که دشمن نه گردد به افسانه دوست
*
" #هوشنگ_بن_سیامک_بن_کیومرث پادشاهی بود صاحب شکوه و شهریاری حکمت پژوه در تدبیر امور جهانبانی ... در روزگار دولت او جمهور خلایق از ظلمات ظلم و اعتساف به #سرچشمه_ی_آب_حیات عدل و انصاف رسیدند و طبقات امم در #ریاض امن و سلامت آسوده گشتند. در تحدید معالم عدل و تمهید قواعد احساس بدان سان جد و اجتهاد نمود که انوار شواهد و دلایل آن بر وجنات عصر و صفحات دهر تابان و لایح گشت ... روزی #طهمورث را که ولیعهد او بود در خلوتی طلب داشت و به دُرَرِ الفاظ آبدار گوش هوش او را گرانبار ساخته، فرمود که احکام و اشارات پادشاه به نازله تقدیر ماند که از محیط افلاک به جانب مرکز خاک گراید و از قبضه ی مشیت عزم عالم بشریت کند و رد و منع آن به هیچ سپهر عظمت و وقایه ی قوت در حیز امکان نیاید، پس شرط خدایگان مملکت و رسم قهرمان #سپاه و رعیت آن است که در کلیات امور بی حجتی قاطع و دلیلی ساطع به امضاء نه رساند و بی تأمل و ایقان و تدبیر و امعان، پروانه و فرمان نه دهد ... شرط دیگر آن که از مطابقت و موافقت اصحاب اغراض دامن اجتناب فراهم گیرد که صاحب غرضان از سر دعوی بی معنی پیرامن الفت و صداقت نه گردند و فعل جمیل و کردار نیکو را در کسوت قبح و صورت زشت بازنمایند: مده راه صاحب غرض پیش خویش/ به نا حق مکن سینه ی خویش ریش/ که آن جمله نیرنگ و مکر و فن است/ برون دوستدار و درون دشمن است؛ دیگر آن که شریر و مفسد را منکوب دار و ظالم و راهزن را از مقاصد و مسالک دور گردان و این معنی مستدعی تمشیت امور و سبب انتظام ممالک و احوال جمهور داد: تا نه کوشی به معدلت نه شود/ هرگز از ملک و سلطنت شادان/ رو مسالک ز دزد ایمن دار/ ای که خواهی ممالک آبادان؛ دیگر آن که تا تواند راه خدیعت و مکر دشمن را بر خود بسته دارد و از موجبات ماکید خصم به هر حال ایمن و غافل نه باشد و بر دوستی و وفای او به هیچ وجه اعتماد نه نماید: مه باش ایمن از دشمن و کید او/ مه بادا که ناگه شوی صید او/ حدیث #کیومرث و اندرز اوست/ که دشمن نه گردد به افسانه دوست." #میرخوند، #روضة_الصفا: 500-502
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین_پهلوی
@iranshahrig
*
" #هوشنگ_بن_سیامک_بن_کیومرث پادشاهی بود صاحب شکوه و شهریاری حکمت پژوه در تدبیر امور جهانبانی ... در روزگار دولت او جمهور خلایق از ظلمات ظلم و اعتساف به #سرچشمه_ی_آب_حیات عدل و انصاف رسیدند و طبقات امم در #ریاض امن و سلامت آسوده گشتند. در تحدید معالم عدل و تمهید قواعد احساس بدان سان جد و اجتهاد نمود که انوار شواهد و دلایل آن بر وجنات عصر و صفحات دهر تابان و لایح گشت ... روزی #طهمورث را که ولیعهد او بود در خلوتی طلب داشت و به دُرَرِ الفاظ آبدار گوش هوش او را گرانبار ساخته، فرمود که احکام و اشارات پادشاه به نازله تقدیر ماند که از محیط افلاک به جانب مرکز خاک گراید و از قبضه ی مشیت عزم عالم بشریت کند و رد و منع آن به هیچ سپهر عظمت و وقایه ی قوت در حیز امکان نیاید، پس شرط خدایگان مملکت و رسم قهرمان #سپاه و رعیت آن است که در کلیات امور بی حجتی قاطع و دلیلی ساطع به امضاء نه رساند و بی تأمل و ایقان و تدبیر و امعان، پروانه و فرمان نه دهد ... شرط دیگر آن که از مطابقت و موافقت اصحاب اغراض دامن اجتناب فراهم گیرد که صاحب غرضان از سر دعوی بی معنی پیرامن الفت و صداقت نه گردند و فعل جمیل و کردار نیکو را در کسوت قبح و صورت زشت بازنمایند: مده راه صاحب غرض پیش خویش/ به نا حق مکن سینه ی خویش ریش/ که آن جمله نیرنگ و مکر و فن است/ برون دوستدار و درون دشمن است؛ دیگر آن که شریر و مفسد را منکوب دار و ظالم و راهزن را از مقاصد و مسالک دور گردان و این معنی مستدعی تمشیت امور و سبب انتظام ممالک و احوال جمهور داد: تا نه کوشی به معدلت نه شود/ هرگز از ملک و سلطنت شادان/ رو مسالک ز دزد ایمن دار/ ای که خواهی ممالک آبادان؛ دیگر آن که تا تواند راه خدیعت و مکر دشمن را بر خود بسته دارد و از موجبات ماکید خصم به هر حال ایمن و غافل نه باشد و بر دوستی و وفای او به هیچ وجه اعتماد نه نماید: مه باش ایمن از دشمن و کید او/ مه بادا که ناگه شوی صید او/ حدیث #کیومرث و اندرز اوست/ که دشمن نه گردد به افسانه دوست." #میرخوند، #روضة_الصفا: 500-502
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین_پهلوی
@iranshahrig