بازيابی ايرانشهريگ
گفتگوی مغ با بغ از نامه های کیخسرو میرزا به صادق هدایت * خیالت تخت تخت باشد صادق جان، همه چیز همان طور هست که همیشه آرزوی اش را داشتی: ملت شش هزار ساله دماغ اش ... @iranshahrig
گفتگوی مغ با بغ
از نامه های کیخسرو میرزا به صادق هدایت
*
خیالت تخت تخت باشد صادق جان، همه چیز همان طور هست که همیشه آرزوی اش را داشتی: ملت شش هزار ساله دماغ اش چاق است و کون اش ستبر و هر نُه سوراخ اش منبسط.
در هر هفت کشور به ما که در مرکز خونیرث اتراق کرده ایم از چهار جهت غبطه می خورند. برای حال گیری سلمی پاشا و انتقام خون #ایرج_میرزا منتظر اقدام بودیم. ابر و باد و مه و باران خوش رقصی کردند فرصتی دست داد و ما هم از موقعیت پیش افتاده اعظم فایده را برده و انقلاب عظیم الجثه ای به پا کردیم. تنور داغ بود و جامعه ی جهانی در حال خمیازه، نامردی نکردیم خمیر را چسبوندیم آن ته ته، تا اونجای #چوچول عروس دائی جان بسوزد. کلا جای ات خیلی خیلی خالی بود، چوخ میزان خوش گذشت.
الان هم اوضاع کماکان بر وفق مراد است. #رهبر معظم دستور نرمش داده است، قهرمان ها هم یکی از یکی گردن کلفت تر ریخته اند وسط میدان و مشغول میل گیری های دیپلماتیک و سبقت ها و سرقت های مسلحانه از هم. انقدر هم ماشاالله هزارماشالله همه تیزند و بیدپا، که خداییش سمک عیار هم به گردشان نمی رسد.
از وضع معلومات و تولید قضایا هم خواسته باشی، جان ات بگویم هیچ جای نگرانی نیست. همه ملت اهل قلم اند و بخیه و اوضاع کولتور و #فرهنگ جامعه به قدری خوب شده است که رشک #جاماسب حکیم را نیز درمی آورد. در کل میراث ات طوماری شده است قطور که میراث داران لطف فرموده جواز نشر اش را از ارشاد اعاده کرده، چرب اش نموده اند و تا دسته در ماتحت قاطر ملا فروی اش کرده اند از آن ور مادرد اش زده است بیرون: جای اش هم نرم است و هم بس خوش رنگ و بوی؛ تا کون کماله دیوان بسوزد و چشم گنامینو از حدقه در بیاید.
البته رفقای قدیم و جدید هم هستند و منقل ها بر پا، و تا دل ات بخواهد علیا مخدره و #داف و جنده ی ناب ارزان قیمت در اطراف و اکناف خونیرث ولو، همه اهلش اند و یکی از یکی مکش مرگ ما تر؛ سابقا ساتن پوش بودند، اما جدیدا یک نوع تنبان جدید اختراع کرده اند بر کپل های مبارک اهورائی شان می کشند که نمی دانم نام اش را از کجای شان درآورده اند؛ خودشان بهش می گویند ساپورت. باید بگردم فقه اللغه اش را درآورم. می خورد ریشه ی فینو اویغوری داشته باشد. در هر صورت خوب چیزی ست، حسابی مال نماست و با یک نگاه مختصات پائین تنه ی طرف می آید دست ات.
از وضع پولیتیک هم خواسته باشی کما فی سابق همه چیز خوب شق است و معطوف به ترقی و همه ی ارکان ملت و دولت راست شده است رو به هوا. فرد گرایی و استقلال رای و تعهد به خویشکاری غوغا می کند. با یک دیگر متحد القول شده اند، گوگرد خورده، سوگند یاد نموده اند زین بعد و تا ظهور حضرت #سوشیانس هر کس جریان اش را خود رأسا در دست بگیرد. خویشکاری از این بهتر هیچ پوریود کیشی دیده است؟
شیخ پشم الدین هم سر جای اش هست و هر چهار سال یک بار عمامه عوض می کند. جدید الوصول اش که البته آنچنان هم صفر کیلومتر نیست و سابقه خدمت دارد همین چند روز پیش جای ات خالی رفت سر منبر و حسابی کلی الفاظ قلمبه سلمبه فرو کرد به اونجای ادبا و علمای قوم که بیا و ببین.
از خواص کون شوئی در ماساچوست گفت و اذان مغرب به وقت گرینویچ و آب کُر چینی و دلاک های تمام وقت روسی. شکریِ خدا از #جان_لاک و #ریموند_کارور هم سخنی رفت به میان تا به یخه سفیدها و لباس شخصی های ملت شش هزار ساله بر نخورد. همه خوب بودند. خندیدند. کلا خوش گذشت. خطبه اش که تمام شد برای طول عمر اش دستی گشودیم و باژی گرفتیم و اشم وهوئی خواندیم. امید که #امشاسپندان و #ایزدان را قبول افتد.
البته از #اهورا_مزدا و #نریوسنگ پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه، راستش شیرینی هایی که پخش کردند کمی زیاده از حد خشک بود. زبان بود. نمی دونم از کدام قنادی دزدیده بودند. در سینی گذاشته بودند. نام هر مدعو هم به گشتگ دبیره در کنار اش. دراز بود. روی اش شکرهای ملکوتی هم داشت. قهوه ای بود و بگی نگی کلفت و سر اش هم قدری سرخ. چشممان را بستیم و گذاشتیم دهانمان، اول اش خوب جلو رفتیم. ولی چشم بازکردیم دیدیم نصف اش در سق مان گیر کرده است. به ته حلق مان خورده بود. آب از چشممان طوری جاری شد که دل #آناهیتا هم به درد آمد.
ادامه 👇👇
@iranshahrig
از نامه های کیخسرو میرزا به صادق هدایت
*
خیالت تخت تخت باشد صادق جان، همه چیز همان طور هست که همیشه آرزوی اش را داشتی: ملت شش هزار ساله دماغ اش چاق است و کون اش ستبر و هر نُه سوراخ اش منبسط.
در هر هفت کشور به ما که در مرکز خونیرث اتراق کرده ایم از چهار جهت غبطه می خورند. برای حال گیری سلمی پاشا و انتقام خون #ایرج_میرزا منتظر اقدام بودیم. ابر و باد و مه و باران خوش رقصی کردند فرصتی دست داد و ما هم از موقعیت پیش افتاده اعظم فایده را برده و انقلاب عظیم الجثه ای به پا کردیم. تنور داغ بود و جامعه ی جهانی در حال خمیازه، نامردی نکردیم خمیر را چسبوندیم آن ته ته، تا اونجای #چوچول عروس دائی جان بسوزد. کلا جای ات خیلی خیلی خالی بود، چوخ میزان خوش گذشت.
الان هم اوضاع کماکان بر وفق مراد است. #رهبر معظم دستور نرمش داده است، قهرمان ها هم یکی از یکی گردن کلفت تر ریخته اند وسط میدان و مشغول میل گیری های دیپلماتیک و سبقت ها و سرقت های مسلحانه از هم. انقدر هم ماشاالله هزارماشالله همه تیزند و بیدپا، که خداییش سمک عیار هم به گردشان نمی رسد.
از وضع معلومات و تولید قضایا هم خواسته باشی، جان ات بگویم هیچ جای نگرانی نیست. همه ملت اهل قلم اند و بخیه و اوضاع کولتور و #فرهنگ جامعه به قدری خوب شده است که رشک #جاماسب حکیم را نیز درمی آورد. در کل میراث ات طوماری شده است قطور که میراث داران لطف فرموده جواز نشر اش را از ارشاد اعاده کرده، چرب اش نموده اند و تا دسته در ماتحت قاطر ملا فروی اش کرده اند از آن ور مادرد اش زده است بیرون: جای اش هم نرم است و هم بس خوش رنگ و بوی؛ تا کون کماله دیوان بسوزد و چشم گنامینو از حدقه در بیاید.
البته رفقای قدیم و جدید هم هستند و منقل ها بر پا، و تا دل ات بخواهد علیا مخدره و #داف و جنده ی ناب ارزان قیمت در اطراف و اکناف خونیرث ولو، همه اهلش اند و یکی از یکی مکش مرگ ما تر؛ سابقا ساتن پوش بودند، اما جدیدا یک نوع تنبان جدید اختراع کرده اند بر کپل های مبارک اهورائی شان می کشند که نمی دانم نام اش را از کجای شان درآورده اند؛ خودشان بهش می گویند ساپورت. باید بگردم فقه اللغه اش را درآورم. می خورد ریشه ی فینو اویغوری داشته باشد. در هر صورت خوب چیزی ست، حسابی مال نماست و با یک نگاه مختصات پائین تنه ی طرف می آید دست ات.
از وضع پولیتیک هم خواسته باشی کما فی سابق همه چیز خوب شق است و معطوف به ترقی و همه ی ارکان ملت و دولت راست شده است رو به هوا. فرد گرایی و استقلال رای و تعهد به خویشکاری غوغا می کند. با یک دیگر متحد القول شده اند، گوگرد خورده، سوگند یاد نموده اند زین بعد و تا ظهور حضرت #سوشیانس هر کس جریان اش را خود رأسا در دست بگیرد. خویشکاری از این بهتر هیچ پوریود کیشی دیده است؟
شیخ پشم الدین هم سر جای اش هست و هر چهار سال یک بار عمامه عوض می کند. جدید الوصول اش که البته آنچنان هم صفر کیلومتر نیست و سابقه خدمت دارد همین چند روز پیش جای ات خالی رفت سر منبر و حسابی کلی الفاظ قلمبه سلمبه فرو کرد به اونجای ادبا و علمای قوم که بیا و ببین.
از خواص کون شوئی در ماساچوست گفت و اذان مغرب به وقت گرینویچ و آب کُر چینی و دلاک های تمام وقت روسی. شکریِ خدا از #جان_لاک و #ریموند_کارور هم سخنی رفت به میان تا به یخه سفیدها و لباس شخصی های ملت شش هزار ساله بر نخورد. همه خوب بودند. خندیدند. کلا خوش گذشت. خطبه اش که تمام شد برای طول عمر اش دستی گشودیم و باژی گرفتیم و اشم وهوئی خواندیم. امید که #امشاسپندان و #ایزدان را قبول افتد.
البته از #اهورا_مزدا و #نریوسنگ پنهون نیست از تو هم پنهون نباشه، راستش شیرینی هایی که پخش کردند کمی زیاده از حد خشک بود. زبان بود. نمی دونم از کدام قنادی دزدیده بودند. در سینی گذاشته بودند. نام هر مدعو هم به گشتگ دبیره در کنار اش. دراز بود. روی اش شکرهای ملکوتی هم داشت. قهوه ای بود و بگی نگی کلفت و سر اش هم قدری سرخ. چشممان را بستیم و گذاشتیم دهانمان، اول اش خوب جلو رفتیم. ولی چشم بازکردیم دیدیم نصف اش در سق مان گیر کرده است. به ته حلق مان خورده بود. آب از چشممان طوری جاری شد که دل #آناهیتا هم به درد آمد.
ادامه 👇👇
@iranshahrig