بازيابی ايرانشهريگ
276 subscribers
10.4K photos
3.09K videos
44 files
2.43K links
Download Telegram
بازيابی ايرانشهريگ
پشن و گواهی مادی و شست سده ای = شش هزارساله، ابر آفریدون گاوسوار و #جشن_مهرگان (برگرفته از: «ابر خرد و کام ایرانشهر»، کیخسرو آرش گرگین) این تندیس که بر روی بُرینه و پاره ای از یک زیور برنجین بازمانده است و امروز به دیرندستانی در شهر لایدن ربوده اند اش (Rijksmuseum…
و ایدر آن چه #بیرونی، چنان که خود اش خستو است، با بهره گیری از نسک های مغان زرتشتی، از سوارکاری آفریدون ابر گاو سپید آورده است:
"شبگاه روز شانزدهم (دی ماه) که «روز مهر» است، همانا «دی آفرینان» نام دارد که «گاگیل» نیز نامیده شود. و به سبب آن جداسری مردم «ایرانشهر» و رهایی شان از سرزمین ترکان [=تورانیان]، و پیش راندن «گاو» گرفتارشان (در دست دشمن) سوی خانه هاشان. هم چنین، آن گاه که آفریدون بیوراسب را از میان برداشت، گاو «اثفیان» را – که آن گجسته (-ضحاک) یک جایی در بند اش کرده و اثفیان را از آن بازداشته بود – رها کرد و (گاو) به سرای او بازگشت. اثفیان مردی بزرگوار و والامنش بود که بر درویشان نکویی می کرد، از حال دوستان جویا می شد، پیمان نگهدارشان بود و بر تهیدستان می بخشید. پس همین که آفریدون مال های اش آزاد کرد، مردم به امید دهش ها و بخشش های او جشن ساختند. هم در این روز، از شیر گرفتن آفریدون روی داد؛ و همان نخستین روزی است که وی سوار بر گاو شد، هم در شبانگاه اش گاو گردونکش ماه پدیدار می شود؛ و آن گاوی است نورانی که شاخ های زرّین و پای های اش سیمین است، ساعتی پدید می آید و آن گاه ناپدید می شود. کسی که دیدار اش دست دهد، در آن دم نگریستن بدو دعای اش اجابت گردد. و در این شب بر کوهی بزرگ، چنین به دیده می آید که پندارند بیناپ ( = خیال) گاوی سپید است: دوبار بانگ برآرد – اگر زمانه ی پر بار و بری باشد، و یک بار – اگر خشکسالی (باشد). آن گاه ناپدید شود، و دیگر به مانند اش در سال به دیده نیاید؛ و روز اش همانا روزی است که نوشیدن شیر گاو در آن خجسته بود. یاران نیرنگستان ( = نیرنجات) گویند هر کس بامداد این روز پیش از سخن گفتن سیبی به خورد و نرگسی به بوید، در آن سال به نیکی و فراوانی زید؛ و دود کردن سوسن در شبانگاه همین روز برآسودگی از قحطی و فقر و بدبختی و زیان در سال می باشد. (بیرونی، آثار باقیه، ترجمه پرویز سپیتمان، ب. 298)
@iranshahrig
Forwarded from گلچين بغكام
#سردوریان پادشاهان نعیری هستند ایا همان #اورارتو از ریشه سر گرفته شده(سردار، شردور). واژه #شهرب را داریم از ریشه #خشئه هستش که بعد تبدیل به شهب میشود در #ارمنی: صحب، صاحب. اینکه در #هندوستان میگفتند: صاحب همان شهرب(خئدای، رئیس) است. واژه شاه را داریم از ریشه خشا(حکمراندن) هستش. واژه پادشاه را داریم که با پیشوند پات هستش به معنی توانایی، قدرت داشتن در لاتین پُتِنتاسه را داریم. واژه دیگری که داریم واژه #شهریار است خِشَسترَدارَ (کسی که نگهبانی میکند از جایی که فرمان شما رعایت میشود). واژه #شاهنشاه را داریم (خشایاسیانا=شاه همه شاهان). از همین ریشه خشه واژه #بیدخش را داریم به فرد دوم پادشاهی میگفتند و بیشتر در #بلخ بودند بیدخشی میکردند تا پس از درگذشتن و پیر شدن پادشاه می آمد میشد پادشاه. به شکل اشخن نیز آمده یعنی شاهزاده؛ به شکل اخشید آمده؛ به شکل اخشین آمده و تبدیل شده #افشین. احمدبن ابی یعقوب بن جعفربن وَهْب بن واضح #یعقوبی در ماهروز (تاریخ) خود درباره #گورک آورده است: اخشید السغد افشین #سمرقند. می گوید گورک که در همان آغاز تازش #محمدیان هستش. درباره اخشید و افشین #بیرونی نیز می گوید: فرنام شاهان فَرَقانه هستش که اینها اخشید هستند و فرنام شاهان استروشنه که در #تاجیکستان امروزی هستش بهشان میگفتند افشین در #آثارالباقیه126 تبدیل خ به ف را ما در خُرِه به فَر داریم. واژه دیگر شرّ ایا شرّی هستش در زبان #اکدی و در زبان های #سامی چیزی مشخصی نیست و به احتمال زیاد از همین واژه ایرانی خشه گرفته شده (شرّ=شهر به صورت شیر نیز داریم: #اردشیر). شرُّم=پادشاه. واژه #سومری لوگَل را داریم (مرد بزرگ) لو به معنای رونده و گَل ایرانی است که به سومری رفته. واژه اِن و انسی هست که هر دو واژه های آریایی هستند. در سامی واژه مَلِک، امیر و سلطان را داریم. همانگونه میبینیم ترم های گوناگونی آریایی وجود دارند وقتی یک عده #تنک_مایه می آیند می گویند: امپراتوری. نه می دانند ایمپریوم چی هست نه می دانند امپراتور چیست. ولی در نهایت هدفشان بی هویت کردن ایرانیان است. ایرانیان خودشان این همه واژه سیاسی را قرض دادند به دیگران بعد یک عده #شیعه و #روشنفکر و #دمکرات و انقلابی و بختیاریچی و مصدقچی و خمینیست از زیر بته می آیند می گویند حالا پادشاهی را جمع کنیم امپراتوری بزنیم.
#خردکام_کیخسرو_آرش_گرگین_پهلوی
@golchinebaghkam