در عصر انفجار اطلاعات ، فیلسوف و اندیشمند راز ورز بیونگ-چول هان به دنبال افسون مجدد دنیاست.
بخش اول
بیونگ-چول هان، فیلسوف رازورز و نویسنده کتابهای «جامعه فرسودگی» و «روان سیاست : نئولیبرالیسم و فناوریهای جدید قدرت» است. در کتاب جدیدش با عنوان «بحران روایت»، او ادعا میکند که با وجود "هیجان کنونی درباره روایتها، ما در زمان پسا روایت زندگی میکنیم".
هان اشاره میکند که روایت در معرض خطر قرار دارد و توسط سرمایهداری و نئولیبرالیسم مصرف میشود و شکل آن تغییر میکند . محیطهایی که قبلاً از طریق روایتها معنا و ثبات داشتند، با اطلاعاتی انباشته شده اند که تواتری است از شکل غیر روایی ارتباط.
هان معتقد است که اطلاعات، به جای جهتدهی و معنا، تنها ایجاد محرک میکند. تمایل اطلاعات به شمارش، اندازهگیری و تعریف، در شخص و جامعه رخنه کرده است. ماموریت اطلاعات برای از بین بردن عدم اطمینان و تردید به سلامتی، آموزش، پیشنهادهای نتفلیکس، حقوق بشر و فراتر از آن میرسد. هان مینویسد که این اطلاعات، درکی به ما ارائه نمیکند، بلکه یک "جنگل متراکم" است که "ما خطر گم شدن خودمان را در آن قبول میکنیم ".
هان اشاره میکند که در جنگل پر سر و صدای اطلاعات، ما فضا برای "گشودن منظری به نظم نوین امور" را از دست داده، به "سایر اشکال زندگی" و "دیگر ادراکات و واقعیتها" نابینا میشویم.
او بحران روایت را به چیرگی تقریبا مطلق اطلاعات بر جهان ما نسبت میدهد. اما آنچه که من امیدوارکننده مییابم، دیدگاه آشکار او در این کتاب است که وظیفه ما روایت آن است . او معتقد است که روایت در شکل اصلی خود قدرتمندترین کاری است که از عهده ما بر می آید ، و ممکن است مسیری برای افسون مجدد در دنیای "پسا روایت" هان باشد.
اجتماعات روایی
«بحران روایت» یک رویارویی ارزشمند است بین این دو سؤال ، واقعاً "روایت" چیست ؟ و در شرایط حاضر چه کار میکند؟
روایت یک روش بنیادی برای درک و سازماندهی دنیاست و معنای این کلمه به صورت ذاتی حس میشود. اما روایت همچنین یک اصطلاح است که میتواند در خدمت اهداف شرکت های بزرگ مسلح شود . گاهی اوقات، ملبس به مفهومی بیطرف، وسیله ایی صرفاً برای سرگرمی، چیزی متفاوت از فرهنگ و روابط اجتماعی میشود .
ما توسط روایتهایی که ادعا دارند می خواهند دنیا را به ما تفهیم کنند بمباران میشویم . از این روایتها برای بسته بندی و فروش همه چیز از سرمایهگذاری و برندهای زیبایی تا جشنوارههای ادبی، ماشینهای لباسشویی و جوراب استفاده میشود. در همین حال، کلمه "روایت" پربارترین تلاشهای خلاقانه ما را نیز شامل میشود. قدمت این کلمه به سنتهای باستانی داستانگویی کلامی که در طول زمان و مکان حفظ شده اند باز می گردد .
این "روایتهای" مختلف مشابه یکدیگر نیستند. هان ادعا میکند که روایتهای واقعی دنیا را در "شبکه نزدیکی از روابط" برای ما ترسیم می کند ، به طوری که "هیچ چیز در انزوا نمیماند " و "همه چیز معنادار باقی میماند".
انگیزه او این است که نشان دهد روایتهایی که مورد استفاده آنها "مهر تایید بر سود کمپانیهای بزرگ ، و مطیع کردن ماست " که معمولاً با سو استفاده از ایدئولوژیهای فردی و توسل به جذابیت خود توصیفی در ما این کار را انجام میدهند، در واقع روایتهای واقعی نیستند؛ بلکه آنها چیز دیگری هستند که او آن را "داستانفروشی" مینامد.
هان برای تمایز میان "روایت" و "داستانفروشی" چندین دلیل مطرح میکند. اما مثالی که من بیشترین تاثیر را در آن مییابم، تأکید او بر توانایی روایت برای تولید اجتماع است. او اشاره میکند که اجتماعات روایی تنها زمانی شکل میگیرند که روایت از تجربه تغذیه میکند و نقش "شنونده ی دقیق" به همان اندازه مهم است که نقش راوی.
اجتماعات روایی دارای یک صمیمیت و همدلی هستند که بر مبنای خواست برای تجربه تفاوتها بنا شده است. آنها برای عدم قطعیت اجازه صادر میکنند ، که از آن ایدههای جدید در گفتمان با تکیه بر تجربیات گذشته تولید میشود.
برخلاف روایت، داستانفروشی سعی در از بین بردن عدم قطعیت دارد. بنابراین، "قادر به طراحی تصویری معتبر از اشکال مختلف زندگی نیست ". داستان فروشی نمیتواند وظیفه مهم روایت در تصور کردن آینده را انجام دهد.
نویسنده: #هیدر_بلیکی
مترجم: #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
بخش اول
بیونگ-چول هان، فیلسوف رازورز و نویسنده کتابهای «جامعه فرسودگی» و «روان سیاست : نئولیبرالیسم و فناوریهای جدید قدرت» است. در کتاب جدیدش با عنوان «بحران روایت»، او ادعا میکند که با وجود "هیجان کنونی درباره روایتها، ما در زمان پسا روایت زندگی میکنیم".
هان اشاره میکند که روایت در معرض خطر قرار دارد و توسط سرمایهداری و نئولیبرالیسم مصرف میشود و شکل آن تغییر میکند . محیطهایی که قبلاً از طریق روایتها معنا و ثبات داشتند، با اطلاعاتی انباشته شده اند که تواتری است از شکل غیر روایی ارتباط.
هان معتقد است که اطلاعات، به جای جهتدهی و معنا، تنها ایجاد محرک میکند. تمایل اطلاعات به شمارش، اندازهگیری و تعریف، در شخص و جامعه رخنه کرده است. ماموریت اطلاعات برای از بین بردن عدم اطمینان و تردید به سلامتی، آموزش، پیشنهادهای نتفلیکس، حقوق بشر و فراتر از آن میرسد. هان مینویسد که این اطلاعات، درکی به ما ارائه نمیکند، بلکه یک "جنگل متراکم" است که "ما خطر گم شدن خودمان را در آن قبول میکنیم ".
هان اشاره میکند که در جنگل پر سر و صدای اطلاعات، ما فضا برای "گشودن منظری به نظم نوین امور" را از دست داده، به "سایر اشکال زندگی" و "دیگر ادراکات و واقعیتها" نابینا میشویم.
او بحران روایت را به چیرگی تقریبا مطلق اطلاعات بر جهان ما نسبت میدهد. اما آنچه که من امیدوارکننده مییابم، دیدگاه آشکار او در این کتاب است که وظیفه ما روایت آن است . او معتقد است که روایت در شکل اصلی خود قدرتمندترین کاری است که از عهده ما بر می آید ، و ممکن است مسیری برای افسون مجدد در دنیای "پسا روایت" هان باشد.
اجتماعات روایی
«بحران روایت» یک رویارویی ارزشمند است بین این دو سؤال ، واقعاً "روایت" چیست ؟ و در شرایط حاضر چه کار میکند؟
روایت یک روش بنیادی برای درک و سازماندهی دنیاست و معنای این کلمه به صورت ذاتی حس میشود. اما روایت همچنین یک اصطلاح است که میتواند در خدمت اهداف شرکت های بزرگ مسلح شود . گاهی اوقات، ملبس به مفهومی بیطرف، وسیله ایی صرفاً برای سرگرمی، چیزی متفاوت از فرهنگ و روابط اجتماعی میشود .
ما توسط روایتهایی که ادعا دارند می خواهند دنیا را به ما تفهیم کنند بمباران میشویم . از این روایتها برای بسته بندی و فروش همه چیز از سرمایهگذاری و برندهای زیبایی تا جشنوارههای ادبی، ماشینهای لباسشویی و جوراب استفاده میشود. در همین حال، کلمه "روایت" پربارترین تلاشهای خلاقانه ما را نیز شامل میشود. قدمت این کلمه به سنتهای باستانی داستانگویی کلامی که در طول زمان و مکان حفظ شده اند باز می گردد .
این "روایتهای" مختلف مشابه یکدیگر نیستند. هان ادعا میکند که روایتهای واقعی دنیا را در "شبکه نزدیکی از روابط" برای ما ترسیم می کند ، به طوری که "هیچ چیز در انزوا نمیماند " و "همه چیز معنادار باقی میماند".
انگیزه او این است که نشان دهد روایتهایی که مورد استفاده آنها "مهر تایید بر سود کمپانیهای بزرگ ، و مطیع کردن ماست " که معمولاً با سو استفاده از ایدئولوژیهای فردی و توسل به جذابیت خود توصیفی در ما این کار را انجام میدهند، در واقع روایتهای واقعی نیستند؛ بلکه آنها چیز دیگری هستند که او آن را "داستانفروشی" مینامد.
هان برای تمایز میان "روایت" و "داستانفروشی" چندین دلیل مطرح میکند. اما مثالی که من بیشترین تاثیر را در آن مییابم، تأکید او بر توانایی روایت برای تولید اجتماع است. او اشاره میکند که اجتماعات روایی تنها زمانی شکل میگیرند که روایت از تجربه تغذیه میکند و نقش "شنونده ی دقیق" به همان اندازه مهم است که نقش راوی.
اجتماعات روایی دارای یک صمیمیت و همدلی هستند که بر مبنای خواست برای تجربه تفاوتها بنا شده است. آنها برای عدم قطعیت اجازه صادر میکنند ، که از آن ایدههای جدید در گفتمان با تکیه بر تجربیات گذشته تولید میشود.
برخلاف روایت، داستانفروشی سعی در از بین بردن عدم قطعیت دارد. بنابراین، "قادر به طراحی تصویری معتبر از اشکال مختلف زندگی نیست ". داستان فروشی نمیتواند وظیفه مهم روایت در تصور کردن آینده را انجام دهد.
نویسنده: #هیدر_بلیکی
مترجم: #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
در عصر انفجار اطلاعات ، فیلسوف و اندیشمند راز ورز بیونگ - چول هان به دنبال افسون مجدد دنیاست.
بخش دوم
افسون زدایی
در فصل «افسون زدایی»، هان مقاله «همزمان» سوزان سونتاگ را مبنا قرار داده است . او مینویسد که "روایت بازی نور و سایه، آشکار و پنهان ، نزدیکی و فاصله است". این ظرفیتی برای عدم قطعیت است که دنیا را با معنا دادن افسون میکند .
هان، زمینه ی روحیه روایتی را از طریق نوشتههای تئودور آدورنو، ژاک لاکان و دیگر شخصیتهای مطرح در فلسفه اروپایی تفسیر میکند، به ویژه به والتر بنیامین توجه ویژهای دارد.
هان این عقیده که فضای شک و گفتمان در اجتماعات روایی توسط انگیزههای اطلاعاتی رانده میشوند ، که او آن را "خش خش برگها" مینامد، از والتر بنیامین الهام گرفته است .
هان در نقل قولی از بنیامین مینویسد که یک دنیای افسون، دنیایی است که ما در آن بر "توانایی نگاه به خود" سرمایهگذاری کردهایم. یک راه دیگر برای بیان این موضوع این است که روایت اجازه میدهد به دیگری فرصت داده شود که مطلبی را بیان کند که ما آن را به طور کامل متوجه نمیشویم، بدون اینکه برای مصرف ما خود را ملزم به توضیح بداند .
نشان قابل مشاهده ای که هان به "جامعه اطلاعاتی" نسبت میدهد شفافیت است که کشش روایتهای واقعی را از بین میبرد. روایت در فضای احتمال بین قطعیت و عدم قطعیت عمل میکند. در مقابل، جامعه اطلاعاتی دنیا را با تبدیل به دادهها افسون زدایی میکند. وقتی دنیا از طریق اطلاعات تجربه میشود، فاصله و گستردگی مورد نیاز برای ایجاد عدم قطعیت و اجتماعات روایی را از دست میدهد.
هان مینویسد که "نگاه خیره واقعیت، نگاهی است که دیگری به ما مینگرد". او موبایلها را مقصران افسون زدایی دنیا می داند، زیرا آنها ما را از نگاه خیره واقعیت محافظت میکنند. صفحههای لمسی آنها دنیا را از دیگری آن محروم میکند، آن را به چیزی تبدیل میکند که نمیتواند با ما روبرو شود. در مقابل دنیای اشیا را به کالای مصرفی تبدیل میکند. جهان تبدیل به اطلاعات میشود.
جنگل و درختان
هان ما را دعوت میکند که به بخشی از استدلالش با دقت بیشتری نظر کنیم . یکی از آنها پافشاری او در استفاده از "ما" و " مربوط به ما" در جامعه است.
برای هان، شخصیت "فونو ساپینس" - انسانهایی که با تلفنهای هوشمند ترکیب شدهاند - نمادی از "جامعه اطلاعاتی" است. اما به نظر من این ساده انگاری رابطه بین روایت، داستانفروشی، محیط و فناوری است. به نظر میرسد هان بیشتر بر کسانی که تلفن هوشمند دارند متمرکز است ، اما به شبکه جهانی استخراج از معادن ، کارخانهها، تبادلات، سوء استفاده ها و باج گیریهایی که ساخت چنین شیئی را ممکن میکند، نپرداخته.
در جامعه نامانوسی که هان توصیف میکند، بدون آنکه در نظر گرفت چه کسانی از جنگل اطلاعات بهره میبرند ، و چه کسانی در آن به تله افتادهاند نمیتوان به درجه بندی قدرت پرداخت . تلاقي هان با فلسفه اروپایی قرن بیستم بسیار دقیق و آفریننده است، اما من در آثار او متوجه کمبود اثر نویسندگان همجنسگرا، بومی و مهاجر که به تازگی درباره برخی از مسائلی که او مطرح کرده بود ، نظر داده اند ، شدم.
به نظر من، هر پروژهای که به دنبال مطرح کردن میراثهای اجتماعات روایی و حفظ آنهاست، نیاز به تایید روشهای دانش بومی دارد. بسیاری از اجتماعات روایی بومی بدنبال راه حلی برای حفظ و حمایت از نوعی گفتگو بین گذشته، حال و آینده در جامعه اطلاعاتی هستند ، همان که هان اصرار دارد "ما" در حال از دست دادنش هستیم.
نویسنده: #هیدر_بلیکی
مترجم: #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
بخش دوم
افسون زدایی
در فصل «افسون زدایی»، هان مقاله «همزمان» سوزان سونتاگ را مبنا قرار داده است . او مینویسد که "روایت بازی نور و سایه، آشکار و پنهان ، نزدیکی و فاصله است". این ظرفیتی برای عدم قطعیت است که دنیا را با معنا دادن افسون میکند .
هان، زمینه ی روحیه روایتی را از طریق نوشتههای تئودور آدورنو، ژاک لاکان و دیگر شخصیتهای مطرح در فلسفه اروپایی تفسیر میکند، به ویژه به والتر بنیامین توجه ویژهای دارد.
هان این عقیده که فضای شک و گفتمان در اجتماعات روایی توسط انگیزههای اطلاعاتی رانده میشوند ، که او آن را "خش خش برگها" مینامد، از والتر بنیامین الهام گرفته است .
هان در نقل قولی از بنیامین مینویسد که یک دنیای افسون، دنیایی است که ما در آن بر "توانایی نگاه به خود" سرمایهگذاری کردهایم. یک راه دیگر برای بیان این موضوع این است که روایت اجازه میدهد به دیگری فرصت داده شود که مطلبی را بیان کند که ما آن را به طور کامل متوجه نمیشویم، بدون اینکه برای مصرف ما خود را ملزم به توضیح بداند .
نشان قابل مشاهده ای که هان به "جامعه اطلاعاتی" نسبت میدهد شفافیت است که کشش روایتهای واقعی را از بین میبرد. روایت در فضای احتمال بین قطعیت و عدم قطعیت عمل میکند. در مقابل، جامعه اطلاعاتی دنیا را با تبدیل به دادهها افسون زدایی میکند. وقتی دنیا از طریق اطلاعات تجربه میشود، فاصله و گستردگی مورد نیاز برای ایجاد عدم قطعیت و اجتماعات روایی را از دست میدهد.
هان مینویسد که "نگاه خیره واقعیت، نگاهی است که دیگری به ما مینگرد". او موبایلها را مقصران افسون زدایی دنیا می داند، زیرا آنها ما را از نگاه خیره واقعیت محافظت میکنند. صفحههای لمسی آنها دنیا را از دیگری آن محروم میکند، آن را به چیزی تبدیل میکند که نمیتواند با ما روبرو شود. در مقابل دنیای اشیا را به کالای مصرفی تبدیل میکند. جهان تبدیل به اطلاعات میشود.
جنگل و درختان
هان ما را دعوت میکند که به بخشی از استدلالش با دقت بیشتری نظر کنیم . یکی از آنها پافشاری او در استفاده از "ما" و " مربوط به ما" در جامعه است.
برای هان، شخصیت "فونو ساپینس" - انسانهایی که با تلفنهای هوشمند ترکیب شدهاند - نمادی از "جامعه اطلاعاتی" است. اما به نظر من این ساده انگاری رابطه بین روایت، داستانفروشی، محیط و فناوری است. به نظر میرسد هان بیشتر بر کسانی که تلفن هوشمند دارند متمرکز است ، اما به شبکه جهانی استخراج از معادن ، کارخانهها، تبادلات، سوء استفاده ها و باج گیریهایی که ساخت چنین شیئی را ممکن میکند، نپرداخته.
در جامعه نامانوسی که هان توصیف میکند، بدون آنکه در نظر گرفت چه کسانی از جنگل اطلاعات بهره میبرند ، و چه کسانی در آن به تله افتادهاند نمیتوان به درجه بندی قدرت پرداخت . تلاقي هان با فلسفه اروپایی قرن بیستم بسیار دقیق و آفریننده است، اما من در آثار او متوجه کمبود اثر نویسندگان همجنسگرا، بومی و مهاجر که به تازگی درباره برخی از مسائلی که او مطرح کرده بود ، نظر داده اند ، شدم.
به نظر من، هر پروژهای که به دنبال مطرح کردن میراثهای اجتماعات روایی و حفظ آنهاست، نیاز به تایید روشهای دانش بومی دارد. بسیاری از اجتماعات روایی بومی بدنبال راه حلی برای حفظ و حمایت از نوعی گفتگو بین گذشته، حال و آینده در جامعه اطلاعاتی هستند ، همان که هان اصرار دارد "ما" در حال از دست دادنش هستیم.
نویسنده: #هیدر_بلیکی
مترجم: #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
در عصر انفجار اطلاعات ، فیلسوف و اندیشمند راز ورز بیونگ - چول هان به دنبال افسون مجدد دنیاست.
بخش سوم و پایانی
افسون مجدد
مشکلات تهیدستی و پراکندگی روایت، واقعی هستند. آنها در گفتگوها با تقریباً هر شخصی که میشناسم ظاهر میشوند. اما من متقاعد نشدم آنطور که هان در ابتدای کتاب ادعا میکند ما "پسا روایت" هستیم.
یکی از لذات خواندن کارهای هان، این است که او معمولاً مباحث خود را با مفاهیمی ختم میکند که امکان روایتهای مخالف یکدیگر را فراهم میکنند، حتی اگر به طور صریح توضیح ندهد که این روایتهای مخالف چگونه باید باشد.
کتاب «بحران روایت» در حالی که به واقعیت نظر دارد آنرا قبول میکند و به آن خوش آمد میگوید. این کتاب "نگاه خیره ماندگار"، خوانندگان خود را میخواهد. پس از خواندن کتاب هان، بر این سوال تامل کردم که چگونه نگاه واقعیت میتواند مجدداً افسون شود (نه از طریق عدم وجود صفحه های نمایش ، بلکه با حضور آنها ).
در ابتدای امسال در شهر مکزیکو، هنرمندی بنام چاویس مارمول* یک نسخه نهتنی از یک سر عظیم نقشبندی شده ی اولمک (اولین تمدن مزوآمریکایی شناخته شده)** را بر روی یک خودروی تسلا مدل 3 آبی رها کرد. سراولمک یک سال پس از اعلام طرح تسلا برای ساخت یک کارخانه عظیم در شمال مکزیک بر روی تسلا افتاد.
سراولمک مارمول به دلیل نگاه مستقیم و نافذش، بسیار توجهبرانگیز است. تسلا و صاحب شرکت آن، ایلان ماسک، نمایانگر باجگیری شرکتی-اولیگارشی هستند که از بحران روایتی و جنگل اطلاعاتی که هان به آن اشاره میکند، بهره میبرند.
با این حال، این قدرت نشان داد بطرز سرگرم کننده ایی در مقابل وزن روایی سر اولمک شکننده است. برای خرد شدن تسلا توسط سر اولمک، مارمول باید به گذشته نگاه کند و به سرهای اولمک گذشته گوش کند. او باید به داستانی که آنها بیان میکنند در روشنایی تجربه خود بنگرد.
بکمک هم، مارمول و سراولمک یک اجتماع روایی ایجاد میکنند. آنها از ما میخواهند که گوش کنیم. در روایت مارمول، داستانفروشی تسلا ضعیف و ناتوان زیر وزن روایت بومی سرزمین و مردمش است.
مارمول این داستان را با یک تصویر انتقال میدهد. به ماسک میگوید: "ببینید چه کاری میتوانم بوسیله این سرفوقالعاده با ماشین بدشانس شما بکنم".
در "بحران روایت"، هان به خوانندگان خود میگوید که بزرگترین تهدید برای داستانفروشی سرمایهداری تشکیل اجتماعات روایی واقعیست. من به آن اضافه میکنم که در تشکیل این اجتماعات مقاومت روایی، چندگانهگرایی ضروریست. آنها در فضای آنلاین و در فضاهای مادی بطور طبیعی شکل میگیرند.
اجتماعات روایی امروزی هنوز میتوانند حرف بزنند و گوش بدهند، حتی با گوشی هوشمند در دست.
نویسنده:#هیدر_بلیکی
مترجم : #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
*چاویس مارمول مجسمه ساز ۴۲ ساله مکزیکی با انداختن یک مجسمه نه تنی بر روی ماشین تسلا به شهرت رسید. هدف وی هجو کارخانه تسلا و صاحب آن ایلان ماسک بود.
**مجسمه ی سر اولمک متعلق به هزار سال قبل از میلاد مسیح و تمدن مزو آمریکایی اولمک در مکزیک است تبحر مردمان این تمدن در مجسمه سازی مشهور است و مارمول در اثر خود از این مجسمه الهام گرفته است.
بخش سوم و پایانی
افسون مجدد
مشکلات تهیدستی و پراکندگی روایت، واقعی هستند. آنها در گفتگوها با تقریباً هر شخصی که میشناسم ظاهر میشوند. اما من متقاعد نشدم آنطور که هان در ابتدای کتاب ادعا میکند ما "پسا روایت" هستیم.
یکی از لذات خواندن کارهای هان، این است که او معمولاً مباحث خود را با مفاهیمی ختم میکند که امکان روایتهای مخالف یکدیگر را فراهم میکنند، حتی اگر به طور صریح توضیح ندهد که این روایتهای مخالف چگونه باید باشد.
کتاب «بحران روایت» در حالی که به واقعیت نظر دارد آنرا قبول میکند و به آن خوش آمد میگوید. این کتاب "نگاه خیره ماندگار"، خوانندگان خود را میخواهد. پس از خواندن کتاب هان، بر این سوال تامل کردم که چگونه نگاه واقعیت میتواند مجدداً افسون شود (نه از طریق عدم وجود صفحه های نمایش ، بلکه با حضور آنها ).
در ابتدای امسال در شهر مکزیکو، هنرمندی بنام چاویس مارمول* یک نسخه نهتنی از یک سر عظیم نقشبندی شده ی اولمک (اولین تمدن مزوآمریکایی شناخته شده)** را بر روی یک خودروی تسلا مدل 3 آبی رها کرد. سراولمک یک سال پس از اعلام طرح تسلا برای ساخت یک کارخانه عظیم در شمال مکزیک بر روی تسلا افتاد.
سراولمک مارمول به دلیل نگاه مستقیم و نافذش، بسیار توجهبرانگیز است. تسلا و صاحب شرکت آن، ایلان ماسک، نمایانگر باجگیری شرکتی-اولیگارشی هستند که از بحران روایتی و جنگل اطلاعاتی که هان به آن اشاره میکند، بهره میبرند.
با این حال، این قدرت نشان داد بطرز سرگرم کننده ایی در مقابل وزن روایی سر اولمک شکننده است. برای خرد شدن تسلا توسط سر اولمک، مارمول باید به گذشته نگاه کند و به سرهای اولمک گذشته گوش کند. او باید به داستانی که آنها بیان میکنند در روشنایی تجربه خود بنگرد.
بکمک هم، مارمول و سراولمک یک اجتماع روایی ایجاد میکنند. آنها از ما میخواهند که گوش کنیم. در روایت مارمول، داستانفروشی تسلا ضعیف و ناتوان زیر وزن روایت بومی سرزمین و مردمش است.
مارمول این داستان را با یک تصویر انتقال میدهد. به ماسک میگوید: "ببینید چه کاری میتوانم بوسیله این سرفوقالعاده با ماشین بدشانس شما بکنم".
در "بحران روایت"، هان به خوانندگان خود میگوید که بزرگترین تهدید برای داستانفروشی سرمایهداری تشکیل اجتماعات روایی واقعیست. من به آن اضافه میکنم که در تشکیل این اجتماعات مقاومت روایی، چندگانهگرایی ضروریست. آنها در فضای آنلاین و در فضاهای مادی بطور طبیعی شکل میگیرند.
اجتماعات روایی امروزی هنوز میتوانند حرف بزنند و گوش بدهند، حتی با گوشی هوشمند در دست.
نویسنده:#هیدر_بلیکی
مترجم : #پیمان_اربابی
#بیونگ_چول_هان
*چاویس مارمول مجسمه ساز ۴۲ ساله مکزیکی با انداختن یک مجسمه نه تنی بر روی ماشین تسلا به شهرت رسید. هدف وی هجو کارخانه تسلا و صاحب آن ایلان ماسک بود.
**مجسمه ی سر اولمک متعلق به هزار سال قبل از میلاد مسیح و تمدن مزو آمریکایی اولمک در مکزیک است تبحر مردمان این تمدن در مجسمه سازی مشهور است و مارمول در اثر خود از این مجسمه الهام گرفته است.