نقدی بر
#شعر_تصویر و #هساپس ها
#فرازبان
#مراد_قلی_پور
#دکتر_علی_تسلیمی
من تاکنون آثار زیادی را در زمینهی پسامدرن و اخیرن هساپس دیدهام. بسیاری از اثار پسامدرن نیز برایم ناخوشایند بوده اما گاهی در برابر برخی از آنها سپر انداختهام. آنهایی را که در پی نابودی هرگونه معنا بودهاند، پسامدرنهایی که به گونهای کارهای دادائیستی را ادامه دادند، نپسندیدهام. اما آنهایی که ادامهی کار فوتوریستی و فرمالیسم روسی بودند، برای خود پذیرفتم. این دسته حتی نظر مخالفان محتواگرا و ارجاعگرای خود یعنی مارکسیستها را جلب کردند، چون هدفشان بیان متفاوت معناها و اثرگذار با حذف شکردهای تکراری و خودکار بود. در اینجا هم کار برخی از شاعران که به نجات معنا از گونهای دیگر پرداختند تحسین کردنی است. مانند کارهای آقای قلی پور چه پیشتر که زبانمدار بودند و چه اکنون که فرازباناند (البته در همینجا هم برخی با همهی پویاییهای خود فقط عجیب بودند؛ چطو ببو هطو نبو، هطو چطو نبو ببو، نبو هطو جطو ببو ...). من با ادبیات مراد قلی پور به هیجان افتادم و لذت بردم و معناها را که ممکن است کاستیها و تفاوتهایی نسبت به نیت نویسنده داشته باشد فشرده بیان میدارم: برخی از این آثار روایت خطی دارند و برخی روایت عمقی:
روایتهای خطی همان شعرهای #فرا_زبانی است که معناهای اجتماعی شجاعانهای دارند؛ مکعب سیاه تقسیم بر مورچه به علاوهی میمون منهای فیل، یاداور تاریخ"۱۴۰۰" سالهی جنگ و بردگی و برِگی است. در این شعرها یا نقاشی روایتها، معنا با هیجان خواننده درمیآمیزد و خواننده نه تنها میتواند شعر بلکه داستان و ادبیات پیشتاز را در ذهنش بخواند. در روایت بعدی تصویر گاو و دو پرچم ایران و آمریکا را داریم بعد علامت پیروزی و نا پیروزی با پرچم ایران را و بعد ماجرای ایران و آمریکا توانسته است زمین و شاید ایران را به ویرانهای بدل کند که جایگاه جغد است(بوف کور). درِ خانه و کعبهی مشکلات ایران و آمریکا با یک کلید کذایی میخواهد باز شود. در شعر بعدی کلید و قفل کارهای نیست و توپ و کرهی زمین و بودن خر در میان ایران کنونی و ترازوی انوشیروان(؟) یا سازمان ملل چیزی نیست. چون همگی گوسفندند و با ورقهای بازی، بازی میخورند. کعبه و قدس و کلید و قفل همچنان کنار هماند. (اگر این #فرا_زبان_های شورانگیز را شعر بنامیم، بهتر است با فیلمهای بی زبان کیم کیدوک نزدیکش کنیم. شاید بتوان این روایتها را، هم داستانی هم شعروار خواند).
برخی روایتها عمقیتر و نقاشیوارترند و روایت در آنها افقی نیست؛ در فیگور مدلول شرقی، سماع باستانی، دموکراسی...، معنای شرقی، علیه خوانش. آن ورقه از درخت شرقی مانند سیبل است که هدف قرار گرفته است. البته به گمک دو شاخهی درخت که آنهم شرقی است که به کمک چپاول درخت میآید(از ماست که بر ماست). هژمونی یعنی پذیرش بدبختی و راه دادن خودیها و دیگران به تجاوز بر ما (اگر غیر سیاسی بدان بنگریم، دایره ها یا بیضییها ماندالای شرقی را نشان میدهد). در نقاشی روایت بعدی # این علامت نامساوی و چوب نابرابری زدن را داریم. در نقشهی ایران دموکراسی این است که ایرانیها فقط منفعلانه نگاه میکنند و دیگران یا ما، با پای دیگران راه میرویم. در اثر دیگر معنا، این هیولای دربند نیازمند نجات است. اگر پسامدرنیستی به آن بنگریم یعنی نیازی به نجاتش نیست اما گمان میرود که هسا پس در پی نجات از گونه ای دیگر است.
#دکتر_علی_تسلیمی
۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۹
#هسا_پس
#فرازبانی
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
#شعر_تصویر و #هساپس ها
#فرازبان
#مراد_قلی_پور
#دکتر_علی_تسلیمی
من تاکنون آثار زیادی را در زمینهی پسامدرن و اخیرن هساپس دیدهام. بسیاری از اثار پسامدرن نیز برایم ناخوشایند بوده اما گاهی در برابر برخی از آنها سپر انداختهام. آنهایی را که در پی نابودی هرگونه معنا بودهاند، پسامدرنهایی که به گونهای کارهای دادائیستی را ادامه دادند، نپسندیدهام. اما آنهایی که ادامهی کار فوتوریستی و فرمالیسم روسی بودند، برای خود پذیرفتم. این دسته حتی نظر مخالفان محتواگرا و ارجاعگرای خود یعنی مارکسیستها را جلب کردند، چون هدفشان بیان متفاوت معناها و اثرگذار با حذف شکردهای تکراری و خودکار بود. در اینجا هم کار برخی از شاعران که به نجات معنا از گونهای دیگر پرداختند تحسین کردنی است. مانند کارهای آقای قلی پور چه پیشتر که زبانمدار بودند و چه اکنون که فرازباناند (البته در همینجا هم برخی با همهی پویاییهای خود فقط عجیب بودند؛ چطو ببو هطو نبو، هطو چطو نبو ببو، نبو هطو جطو ببو ...). من با ادبیات مراد قلی پور به هیجان افتادم و لذت بردم و معناها را که ممکن است کاستیها و تفاوتهایی نسبت به نیت نویسنده داشته باشد فشرده بیان میدارم: برخی از این آثار روایت خطی دارند و برخی روایت عمقی:
روایتهای خطی همان شعرهای #فرا_زبانی است که معناهای اجتماعی شجاعانهای دارند؛ مکعب سیاه تقسیم بر مورچه به علاوهی میمون منهای فیل، یاداور تاریخ"۱۴۰۰" سالهی جنگ و بردگی و برِگی است. در این شعرها یا نقاشی روایتها، معنا با هیجان خواننده درمیآمیزد و خواننده نه تنها میتواند شعر بلکه داستان و ادبیات پیشتاز را در ذهنش بخواند. در روایت بعدی تصویر گاو و دو پرچم ایران و آمریکا را داریم بعد علامت پیروزی و نا پیروزی با پرچم ایران را و بعد ماجرای ایران و آمریکا توانسته است زمین و شاید ایران را به ویرانهای بدل کند که جایگاه جغد است(بوف کور). درِ خانه و کعبهی مشکلات ایران و آمریکا با یک کلید کذایی میخواهد باز شود. در شعر بعدی کلید و قفل کارهای نیست و توپ و کرهی زمین و بودن خر در میان ایران کنونی و ترازوی انوشیروان(؟) یا سازمان ملل چیزی نیست. چون همگی گوسفندند و با ورقهای بازی، بازی میخورند. کعبه و قدس و کلید و قفل همچنان کنار هماند. (اگر این #فرا_زبان_های شورانگیز را شعر بنامیم، بهتر است با فیلمهای بی زبان کیم کیدوک نزدیکش کنیم. شاید بتوان این روایتها را، هم داستانی هم شعروار خواند).
برخی روایتها عمقیتر و نقاشیوارترند و روایت در آنها افقی نیست؛ در فیگور مدلول شرقی، سماع باستانی، دموکراسی...، معنای شرقی، علیه خوانش. آن ورقه از درخت شرقی مانند سیبل است که هدف قرار گرفته است. البته به گمک دو شاخهی درخت که آنهم شرقی است که به کمک چپاول درخت میآید(از ماست که بر ماست). هژمونی یعنی پذیرش بدبختی و راه دادن خودیها و دیگران به تجاوز بر ما (اگر غیر سیاسی بدان بنگریم، دایره ها یا بیضییها ماندالای شرقی را نشان میدهد). در نقاشی روایت بعدی # این علامت نامساوی و چوب نابرابری زدن را داریم. در نقشهی ایران دموکراسی این است که ایرانیها فقط منفعلانه نگاه میکنند و دیگران یا ما، با پای دیگران راه میرویم. در اثر دیگر معنا، این هیولای دربند نیازمند نجات است. اگر پسامدرنیستی به آن بنگریم یعنی نیازی به نجاتش نیست اما گمان میرود که هسا پس در پی نجات از گونه ای دیگر است.
#دکتر_علی_تسلیمی
۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۹
#هسا_پس
#فرازبانی
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas