""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
229 subscribers
1.05K photos
11 videos
324 files
912 links
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
Download Telegram
🌕
#هسا_پس


#نامه_شماره_۱
#ویژه_شعر_اقوام
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#نظریه_تکثیر_یا_تکثر (طرح ژنوم نقد)


آیا باید باور کرد که زبان فارسی هم با این همه قدمت مکتوبات تاریخی در این شرایط موجود تبدیل به زبانی فولکلور ادبی شده است؟
اگر این گونه است پس دیگر چه دلیلی دارد پیش از وقوع حادثه ای بزرگ تر فرزندان دیرین خود را برای نجات این عارضه فولکلوریک به دور خود جمع نکند؟
آیا زبان ادبی اقوام ایران در حال پرورش یک جنبش ادبی است یا این که در صدد شورش است؟
چگونه می شود که زبان فارسی با نزدیک کردن خود به تمامی زبان های دنیا هرگز به این نیاندیشیده که آن زبان ها ممکن است روزی که امروز باشد از درون این زبان قاره ای را خالی کنند و این تهدیدی برای فولکور شدنش باشد؟

با بررسی جغرافیای پهناور تاریخی زبان فارسی می توان به راحتی دریافت که این جغرافیا چگونه و با چه اهدافی هر چه جلوتر آمده کوچک تر شده است.
خنده دار است اگر درنیافته باشیم که زبان فارسی دارد در بخش زبان ادبی فرهنگی اش در چه جغرافیای کوچکی دست و پا می زند.
این یک حقیقت است و باید باور کرد که ما تهدیدات فولکلور شدن زبان فارسی را جدی نگرفتیم.
شورش هایی که با چهره و نقاب جنبش ادبی در ادبیات معاصر ،هر روز در حال به وقوع یافتن هستند دارند این تهدیدات را بیش از پیش دامن می زنند.
ما مرز شناخت جریانات و جنبش ها و شورش ها را درست نشناخته ایم.
از مشروطه به بعد همزمان با جریاناتی در ادبیات مواجه هستیم که هرگز به غیرجدی بودنشان شک نکردیم.آن ها را به عنوان جنبش و نهضت ادبی به جامعه فرهنگی زبان فارسی معرفی نمودیم در حال که در ذات و فطرت خود ، یک شورش بودند.
تهدید فولکلور شدن زبان فارسی عارضه ای کاملا مدرن است. عارضه ای که می بایست زبانی قاره ای چون زبان فارسی را تبدیل به زبانی منزوی و مصرف گرا در جغرافیایی محدود نگه دارد.

مدت هاست که زبان ادبی اقوام در ایران چه در قالب قواعد زبان اصلی(بیشتر شعر های نیما و...) و چه در قالب زبان قومی در برابر مادر دیرینه اش یعنی زبان فارسی تبدیل به جنبش ادبی شده است. اما این جنبش بنا به برخی تعریفات و هژمونی ها نتوانسته خود را به مرتبه و جایگاه حقیقی اش برساند.
آیا زبان ادبی اقوام زبانی جنبشی است یا شورشی؟
برای شناخت و مرز بندی دو طرح "جنبش یا شورش"باید ازر کجا شروع کرد؟

آیا #هساپس (جریان شعر اقوام ایران) در همایش جریاناتی چون هسا شعر،اسا شعر، هلا شعر ، شعر کردی، شعر ترک ، داینی شعر، شعر بلوچ، تالشی، و... در پی یک جنبش ادبی و گفتگو مند است یا این که با تعریفی متصلب یک شورش ادبی محسوب می شود؟
به گمانم دیگر زمان آن رسیده که بتوانیم با تزریق فرهنگ و پیکره زبان ادبی اقوام ایران ،زبان فارسی را از یک تهدیدجدیِ فولکلوریک شدن نجات دهیم.
زبان فارسی بر اثر ارتباطاتی نسنجیده با زبان های دیگر خود را از درون تهی ساخته است. گویا این زبان دیگر فهمیده نمی شود. فهم جغرافیای ادبی این زبان از قاره به کشور و از کشور به استان و از استان به حلقه ها و احزاب ادبی تقلیل یافته است.
در شرایط اکنون ما با زبانی روبه روییم که فقط حامل است. حامله نیست. هیچ زبانی از بیرون نمی تو اند حامله شود. چرا حامل می شود اما حامله هرگز.
زبان فارسی بر اثر نادیده گرفتن زبان و فرهنگ ادبی اقوام خود فقط زبانی حامل است. حتی تزریق سنت ادبی چندین قرن اش هم کمکی به این تهدید فولکلوریک شدنش نمی کند. این یک بدبینی نیست. حقیقتی است که از اوصاع ادبس موجود این زبان قابل رویت است.

پس باید تصمیمی جدی گرفت. تصمیمی مبنی بر این که آیا باید به ادبیات اقوام این زبان همچنان به چشم یک شورش نگریست یا این که ادبیات اقوام در دل خود ،جنبش یا نهضت ادبی را حامله شده اند.
آیا واقعا ادبیات اقوام متهم به تجزیه طلبی است؟ این چگونه است که فرزندان زبان فارسی وقتی به مادر دیرینه خود نزدیک می شوند تجزیه طلب محسوب می شوند اما زبان های بزرگ و پر خطر دنیا بی در و پیگر و بی هیچ سنجشی بر بطن این زبان دمانده شدند و نه این که تهدیدی محسوب نشدند بل که این تصور بر آن ها بود که گفتگو مند و سودمند اند؟
ایا این کمی تا قسمتی بیشتر عجیب نیست؟
اصلا تعارف نیست و این حقیقت دارد که زبان فارسی در این اوضاع موجود زبانی با تهدید فولکلوریک است. به جای تصور متصلب تجزیه طلبی زبان اقوام نیازمند این هستیم که فرهنگ ادبی اقوام را برای نجات بخشی زبان فارسی با هم روبه رو سازیم.
جنبش و نهضتی که در روح ادبی زبان اقوام است می تواند این تهدید فولکلوریک زبان فارسی را ترمیم سازد.
زبان ادبی اقوام ایران جنبشی است نه شورشی.


#مراد_قلی_پور
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#هسا_پس (ویژه شعر اقوام)
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
🌕
#هسا_پس


#نامه_شماره_۱
#ویژه_شعر_اقوام
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#نظریه_تکثیر_یا_تکثر (طرح ژنوم نقد)


آیا باید باور کرد که زبان فارسی هم با این همه قدمت مکتوبات تاریخی در این شرایط موجود تبدیل به زبانی فولکلور ادبی شده است؟
اگر این گونه است پس دیگر چه دلیلی دارد پیش از وقوع حادثه ای بزرگ تر فرزندان دیرین خود را برای نجات این عارضه فولکلوریک به دور خود جمع نکند؟
آیا زبان ادبی اقوام ایران در حال پرورش یک جنبش ادبی است یا این که در صدد شورش است؟
چگونه می شود که زبان فارسی با نزدیک کردن خود به تمامی زبان های دنیا هرگز به این نیاندیشیده که آن زبان ها ممکن است روزی که امروز باشد از درون این زبان قاره ای را خالی کنند و این تهدیدی برای فولکور شدنش باشد؟

با بررسی جغرافیای پهناور تاریخی زبان فارسی می توان به راحتی دریافت که این جغرافیا چگونه و با چه اهدافی هر چه جلوتر آمده کوچک تر شده است.
خنده دار است اگر درنیافته باشیم که زبان فارسی دارد در بخش زبان ادبی فرهنگی اش در چه جغرافیای کوچکی دست و پا می زند.
این یک حقیقت است و باید باور کرد که ما تهدیدات فولکلور شدن زبان فارسی را جدی نگرفتیم.
شورش هایی که با چهره و نقاب جنبش ادبی در ادبیات معاصر ،هر روز در حال به وقوع یافتن هستند دارند این تهدیدات را بیش از پیش دامن می زنند.
ما مرز شناخت جریانات و جنبش ها و شورش ها را درست نشناخته ایم.
از مشروطه به بعد همزمان با جریاناتی در ادبیات مواجه هستیم که هرگز به غیرجدی بودنشان شک نکردیم.آن ها را به عنوان جنبش و نهضت ادبی به جامعه فرهنگی زبان فارسی معرفی نمودیم در حال که در ذات و فطرت خود ، یک شورش بودند.
تهدید فولکلور شدن زبان فارسی عارضه ای کاملا مدرن است. عارضه ای که می بایست زبانی قاره ای چون زبان فارسی را تبدیل به زبانی منزوی و مصرف گرا در جغرافیایی محدود نگه دارد.

مدت هاست که زبان ادبی اقوام در ایران چه در قالب قواعد زبان اصلی(بیشتر شعر های نیما و...) و چه در قالب زبان قومی در برابر مادر دیرینه اش یعنی زبان فارسی تبدیل به جنبش ادبی شده است. اما این جنبش بنا به برخی تعریفات و هژمونی ها نتوانسته خود را به مرتبه و جایگاه حقیقی اش برساند.
آیا زبان ادبی اقوام زبانی جنبشی است یا شورشی؟
برای شناخت و مرز بندی دو طرح "جنبش یا شورش"باید ازر کجا شروع کرد؟

آیا #هساپس (جریان شعر اقوام ایران) در همایش جریاناتی چون هسا شعر،اسا شعر، هلا شعر ، شعر کردی، شعر ترک ، داینی شعر، شعر بلوچ، تالشی، و... در پی یک جنبش ادبی و گفتگو مند است یا این که با تعریفی متصلب یک شورش ادبی محسوب می شود؟
به گمانم دیگر زمان آن رسیده که بتوانیم با تزریق فرهنگ و پیکره زبان ادبی اقوام ایران ،زبان فارسی را از یک تهدیدجدیِ فولکلوریک شدن نجات دهیم.
زبان فارسی بر اثر ارتباطاتی نسنجیده با زبان های دیگر خود را از درون تهی ساخته است. گویا این زبان دیگر فهمیده نمی شود. فهم جغرافیای ادبی این زبان از قاره به کشور و از کشور به استان و از استان به حلقه ها و احزاب ادبی تقلیل یافته است.
در شرایط اکنون ما با زبانی روبه روییم که فقط حامل است. حامله نیست. هیچ زبانی از بیرون نمی تو اند حامله شود. چرا حامل می شود اما حامله هرگز.
زبان فارسی بر اثر نادیده گرفتن زبان و فرهنگ ادبی اقوام خود فقط زبانی حامل است. حتی تزریق سنت ادبی چندین قرن اش هم کمکی به این تهدید فولکلوریک شدنش نمی کند. این یک بدبینی نیست. حقیقتی است که از اوصاع ادبس موجود این زبان قابل رویت است.

پس باید تصمیمی جدی گرفت. تصمیمی مبنی بر این که آیا باید به ادبیات اقوام این زبان همچنان به چشم یک شورش نگریست یا این که ادبیات اقوام در دل خود ،جنبش یا نهضت ادبی را حامله شده اند.
آیا واقعا ادبیات اقوام متهم به تجزیه طلبی است؟ این چگونه است که فرزندان زبان فارسی وقتی به مادر دیرینه خود نزدیک می شوند تجزیه طلب محسوب می شوند اما زبان های بزرگ و پر خطر دنیا بی در و پیگر و بی هیچ سنجشی بر بطن این زبان دمانده شدند و نه این که تهدیدی محسوب نشدند بل که این تصور بر آن ها بود که گفتگو مند و سودمند اند؟
ایا این کمی تا قسمتی بیشتر عجیب نیست؟
اصلا تعارف نیست و این حقیقت دارد که زبان فارسی در این اوضاع موجود زبانی با تهدید فولکلوریک است. به جای تصور متصلب تجزیه طلبی زبان اقوام نیازمند این هستیم که فرهنگ ادبی اقوام را برای نجات بخشی زبان فارسی با هم روبه رو سازیم.
جنبش و نهضتی که در روح ادبی زبان اقوام است می تواند این تهدید فولکلوریک زبان فارسی را ترمیم سازد.
زبان ادبی اقوام ایران جنبشی است نه شورشی.


#مراد_قلی_پور
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#هسا_پس (ویژه شعر اقوام)
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
🌕
#هسا_پس


#نامه_شماره_۱
#ویژه_شعر_اقوام
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#نظریه_تکثیر_یا_تکثر (طرح ژنوم نقد)


آیا باید باور کرد که زبان فارسی هم با این همه قدمت مکتوبات تاریخی در این شرایط موجود تبدیل به زبانی فولکلور ادبی شده است؟
اگر این گونه است پس دیگر چه دلیلی دارد پیش از وقوع حادثه ای بزرگ تر فرزندان دیرین خود را برای نجات این عارضه فولکلوریک به دور خود جمع نکند؟
آیا زبان ادبی اقوام ایران در حال پرورش یک جنبش ادبی است یا این که در صدد شورش است؟
چگونه می شود که زبان فارسی با نزدیک کردن خود به تمامی زبان های دنیا هرگز به این نیاندیشیده که آن زبان ها ممکن است روزی که امروز باشد از درون این زبان قاره ای را خالی کنند و این تهدیدی برای فولکور شدنش باشد؟

با بررسی جغرافیای پهناور تاریخی زبان فارسی می توان به راحتی دریافت که این جغرافیا چگونه و با چه اهدافی هر چه جلوتر آمده کوچک تر شده است.
خنده دار است اگر درنیافته باشیم که زبان فارسی دارد در بخش زبان ادبی فرهنگی اش در چه جغرافیای کوچکی دست و پا می زند.
این یک حقیقت است و باید باور کرد که ما تهدیدات فولکلور شدن زبان فارسی را جدی نگرفتیم.
شورش هایی که با چهره و نقاب جنبش ادبی در ادبیات معاصر ،هر روز در حال به وقوع یافتن هستند دارند این تهدیدات را بیش از پیش دامن می زنند.
ما مرز شناخت جریانات و جنبش ها و شورش ها را درست نشناخته ایم.
از مشروطه به بعد همزمان با جریاناتی در ادبیات مواجه هستیم که هرگز به غیرجدی بودنشان شک نکردیم.آن ها را به عنوان جنبش و نهضت ادبی به جامعه فرهنگی زبان فارسی معرفی نمودیم در حال که در ذات و فطرت خود ، یک شورش بودند.
تهدید فولکلور شدن زبان فارسی عارضه ای کاملا مدرن است. عارضه ای که می بایست زبانی قاره ای چون زبان فارسی را تبدیل به زبانی منزوی و مصرف گرا در جغرافیایی محدود نگه دارد.

مدت هاست که زبان ادبی اقوام در ایران چه در قالب قواعد زبان اصلی(بیشتر شعر های نیما و...) و چه در قالب زبان قومی در برابر مادر دیرینه اش یعنی زبان فارسی تبدیل به جنبش ادبی شده است. اما این جنبش بنا به برخی تعریفات و هژمونی ها نتوانسته خود را به مرتبه و جایگاه حقیقی اش برساند.
آیا زبان ادبی اقوام زبانی جنبشی است یا شورشی؟
برای شناخت و مرز بندی دو طرح "جنبش یا شورش"باید ازر کجا شروع کرد؟

آیا #هساپس (جریان شعر اقوام ایران) در همایش جریاناتی چون هسا شعر،اسا شعر، هلا شعر ، شعر کردی، شعر ترک ، داینی شعر، شعر بلوچ، تالشی، و... در پی یک جنبش ادبی و گفتگو مند است یا این که با تعریفی متصلب یک شورش ادبی محسوب می شود؟
به گمانم دیگر زمان آن رسیده که بتوانیم با تزریق فرهنگ و پیکره زبان ادبی اقوام ایران ،زبان فارسی را از یک تهدیدجدیِ فولکلوریک شدن نجات دهیم.
زبان فارسی بر اثر ارتباطاتی نسنجیده با زبان های دیگر خود را از درون تهی ساخته است. گویا این زبان دیگر فهمیده نمی شود. فهم جغرافیای ادبی این زبان از قاره به کشور و از کشور به استان و از استان به حلقه ها و احزاب ادبی تقلیل یافته است.
در شرایط اکنون ما با زبانی روبه روییم که فقط حامل است. حامله نیست. هیچ زبانی از بیرون نمی تو اند حامله شود. چرا حامل می شود اما حامله هرگز.
زبان فارسی بر اثر نادیده گرفتن زبان و فرهنگ ادبی اقوام خود فقط زبانی حامل است. حتی تزریق سنت ادبی چندین قرن اش هم کمکی به این تهدید فولکلوریک شدنش نمی کند. این یک بدبینی نیست. حقیقتی است که از اوصاع ادبس موجود این زبان قابل رویت است.

پس باید تصمیمی جدی گرفت. تصمیمی مبنی بر این که آیا باید به ادبیات اقوام این زبان همچنان به چشم یک شورش نگریست یا این که ادبیات اقوام در دل خود ،جنبش یا نهضت ادبی را حامله شده اند.
آیا واقعا ادبیات اقوام متهم به تجزیه طلبی است؟ این چگونه است که فرزندان زبان فارسی وقتی به مادر دیرینه خود نزدیک می شوند تجزیه طلب محسوب می شوند اما زبان های بزرگ و پر خطر دنیا بی در و پیگر و بی هیچ سنجشی بر بطن این زبان دمانده شدند و نه این که تهدیدی محسوب نشدند بل که این تصور بر آن ها بود که گفتگو مند و سودمند اند؟
ایا این کمی تا قسمتی بیشتر عجیب نیست؟
اصلا تعارف نیست و این حقیقت دارد که زبان فارسی در این اوضاع موجود زبانی با تهدید فولکلوریک است. به جای تصور متصلب تجزیه طلبی زبان اقوام نیازمند این هستیم که فرهنگ ادبی اقوام را برای نجات بخشی زبان فارسی با هم روبه رو سازیم.
جنبش و نهضتی که در روح ادبی زبان اقوام است می تواند این تهدید فولکلوریک زبان فارسی را ترمیم سازد.
زبان ادبی اقوام ایران جنبشی است نه شورشی.


#مراد_قلی_پور
#جنبش_یا_شورش_ادبی
#بازنشر
#هسا_پس (ویژه شعر اقوام)
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
بُنگِ کِهوار



- هوسَه هوسَه کِ دولو!
کِ تاسِس ریمون وَ پنگِ الازنگی/
بِنِسُهر اُوی سِه،
تکی دا گریوَه وَ هیمَه،
هیچی نی وَبالِ خُوی
دا دا دا:
- کِرِته خرتاس کِن لیشَلِ تمبون سُهر!
درو یخه وازکِه وُ گَپ خُو لیشی/
چَکو وَ پَهلی مَهلی،
             چی نیف نیفِ کف تارِ
کِ واسام مِنه جا.



#بانگ_فلاخُن



داد زد پیرزن داد داد!
که سیاه شد چهره های مان
از دستان دیو بر گلو/
بن سرخ که دوا بود سیاه شد از شومی
تکیه داد گریه ها به چوب های خشک
هیچ چیز نیست در پرواز خوبی!

مادر مادر مادر:
- پسر تو را خفه کردند
این بدهای بی حیا و قدرنشناس!
دروغ یقه باز کرد از برای،
حرف های خوبِِ زشت نهان!

چاقو در پهلوها به بسیاری،
بسان نفس های به شماره رسیده کفتار
چون که ایستادم سر سخنم!




#پورفریاد 
از دفتر: َلی (#بلوط) شماره:
#بیستم_و_یکم

سروده #جنبش نام نظریه ای هست در کارکردورزی زبان مادری که بنیانی نو و قابل تامل برای بدیع، معانی و بیان پردازشی است. این گونه سروده را در استمراریافتگی بیست ساله پی گرفتم و جنبش را برای این نهادم که در کالبد زبان مادری انقلاب ادبی و فرهنگی داشته باشیم. ناگفته نماند که ظرفیت زبان مادری چنین نمود عینی از وضع بیانی تازه زبان ورزی در قالب نو را در خود داشت. چنین دادایی غایی و ذاتی هم نشانه قدرت و تاریخ مندی زبان مادری محسوبمی شود. در سروده جنبش که باید گفت: زبان مادری بسان شیر مادر گردن ما حق دارد، به وضع های زیر می پردازیم:
#زبان_دا_زبان_همه
#وضع_گرایی_مدرن_ساختار
#روایت_گریزی_آزاد
#ظرفیت_شناسی_زبان
این چهار رکن در بیانه سروده جنبش را در مقدمه کتاب: غَمت شِواردُم الوسُم در سال ۱۴۰۱ آوردم. در مقدمه کتاب بلوط هم بسط موضوعی داده می شود.


#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
شماره  ۱۵۸۰ روزنامه #نقدحال منتشر شد

تاریخ انتشار: پنجشنبه ۶ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳

#جنبش_شعر_آهسته
#مراد_قلی_پور


آدرس سایت روزنامه
👇👇👇
naghdehal.com

@naghdehall