""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
227 subscribers
1.05K photos
11 videos
324 files
914 links
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
Download Telegram
" گیله حجم "



بوشوم قاوه خانه
می قاوه پئله مییان
مادام ِ قاوه ئی چوم
پئله زه ئی
توکّه
توکّه
می سر نیویشتَه


#واگردان


قهوه خانه رفتم
در فنجان قهوه ام
چشمان قهوه ای مادام
پلک می زد
قطره
قطره
سرنوشت ام را


#کاس‌آقا_گسکری
  ۱۴۰۲/۶/۲ - رشت
#هسا_پس#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
شعر ، سنتی تمدنی است یا ودیعه فرهنگی

#اخبار_هنری_و_فرهنگی

رسانه ایرانیان اروپا

🔷   شعر ،  سنتی تمدنی است یا ودیعه فرهنگی(بخش یک)

     #مراد_قلی‌_پور

https://iran-europe.de
شعر و ناتوانی از مرگ( علیه بلانشو)

#اخبار_هنری_و_فرهنگی

رسانه ایرانیان اروپا

🔷   شعر  و ناتوانی از مرگ( علیه بلانشو)

     #مراد_قلی‌_پور

https://iran-europe.de
🌕
#هسا_پس

وسی
فوق العاده  حالت اعلام کودان
نمایندگان کرا پا ایسابه دیمیزن
رئیس جمهور خو چپه پایا بنا توالته مییان
زرده ولکان سبزا باسایید


#برگردان

باید
حالت فوق العاده اعلام شود
نماینده ها دارند سرپا می شاشند
رئیس جمهور  با پای چپ وارد دستشویی شد
برگ های زرد هم سبز شده اند



#جواد_حاجوی (روسیه)
فوریه ۲۰۲۲/ سن پطرزبورگ

#هسا_پس ( شعر ساکو _ sako)
#ساکو(sako)
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
#نامه_ها
#هسا_پس
#ویژه_شعر_اقوام
#شعر_بی_شعر
#مساله_شعر_آینده
#مراد_قلی_پور


شعرِ بی شعر

چگونه امکان دارد که یک شعر، بی شعر شود؟
آیا بی شعری، ریشه در رهاشدگی از ریشه های قومی دارد؟ چگونه می توان امید وار بود که یک جریان شعری  دارد به "متنی جدید" تبدیل می گردد؟

هساپس محصول مواجهه متن های مختلف و برآمده از دل زبان اقوام زبانشهر ایرانی است. متنی تازه که دارد انسان_متن اش را به دنیای دیگری بزرگ دعوت می نماید تا از مفاهیمی سرخ چون قومیت گرایی، نژاد، اصالت مذهبی، ملت،خانواده فاصله بگیرد.
استعاره فاصله گویا استعاره ای همیشه در غیاب در شعر اقوام ایران  بوده است. چیزی که فطرتا در ادبیات شان حضور داشته  اما احضار نشده است. این مساله باعث گشته تا" دنیای دیگری "در شعر و زبان اقوام ایران فراری باشد.
چگونه زبان متن ها ما را به سوی" پناهگاه اولیه" خود هدایت می کنند تا با سرسپردگی به " سپر نشانه ها " و فاصله با انسان های بیگانه به "نفرتی چند سویه" میل پیدا کند؟
رابطه غیر استعاری "میل و فاصله" در شعر اقوام ایران چه نوع رابطه ای است؟
آیا این شعر توان این را دارد که  بی شعر گردد و والدین خود را رها سازد؟
چهره واحد شعر اقوام ایران تا پیش از این که به هم پیوند بخورند گویا چهره ای قومی و خانوادگی است. یا هم اگر حقیقت ندارد اما محصور در "قوم گرایی شعر" است. استعاره میل و فاصله در هسا پس علیه "شعرگرایی قومی" است تا شعر را در فطرت خود به" نفرتی چند سویه "مبدل نسازد. هسا پس شعر بی ملت است. این شعر بیش از این که شعری شهروند باشد می خواهد انسان های بی قوم" را معرفی گرداند.
انسان های بی قوم این شعر ، در رابطه با میل و فاصله تاریخی خود می خواهند "شعر آینده" را بازنمایی کنند. مساله گذشته  در میان نیست. هر چه هست آینده است. این شعر می خواهد در آینده جستجو شود. پروبلماتیک این شعر، گذشته دور و نزدیک نیست. هر چه هست عبور از خویشتن است تا "ایده تحبیب" را جایگزین "ایده تحقیر( کریستوا) "نماید.
موازنه ( دکتر سعید محمد حسنی) موجود در همگرایی شعر اقوام ایران  "موازنه جهان نام پذیر" است.اگر منزوی است اما نفوذ پذیر است. می توان در روحیه و فطرت این شعر "بهشت اسرار آمیز بدوی "اش را بازنمایی کرد.

آیا می توان در چهره واحد شعر اقوام ، میل به "امارت شعر" جستجو کرد یا این که  هسا پس  فطرتا "شعر جبهه مقاومت" است.
جغرافیای زبانشهر هساپس در حال برساختن جهان برای جهان است. با غیر استعاری کردنِ فاصله " نفرت از خویشتن" میل به "نفرات با خویشتن" خود را آشکار ساخته است.

مجموعه هویتی این شعر کولاژی است که از آن "  شعر فردا یا شعر بی شعر " ساخته است. گویا وقتی یک جریان ادبی،  شعر را بی شعر می کند همیشه  در صدد است که" شعری بدون شعرگرایی" را بنا بنهد.
شعر بی شعر مساله اش را از گذشته جدا می کند تا شعر آینده شود و به قول کریستوا "ملتی بدون ملت گرایی" را بین استعاره فاصله و میل ذخیره سازی کند.
شعر پیشرو اقوام ایران مدت هاست که قوم و والدین خود را فراموش کرده است تا بی شعر شود. بی شعری اش بی ملتی است. انسان شعرهای هساپس نمی خواهد "عقب نشینی اوتیستی به ارزش های بومی"(کریستوا) داشته باشند. وقتی شعری که دارد در دل خود ترکیبی از هویت ها را می پرود نمی تواند فطرت بی شعری اش را با شعر گرایی معاوضه نماید تا با میل به دیگری بزرگ آشنا از انبوه انسان های بیگانه مخرب فاصله بگیرد.
اگر مردم یک کشور می توانند ،بی مردم شوند پس شعر هم این قابلیت را دارد که بی شعر گردد.
بی مردمی و بی شعری چگونه همدیگر را تکمیل می کنند؟
شعر، زمانی که بی شعر می گردد چگونه خود را تعرفه می نماید؟ بی شک در چنین اشعاری نباید توقع قومیت گرایی ، والدین، ملت، نژاد، اصالت های عقیدتی داشت.
آیا مردم یک جامعه هم اینگونه بی مردم می شوند؟  در اینصورت مواضع شان در مواجهه با همدیگر چگونه است؟ شعری که بی شعر است چگونه با رسالت خود کنار می آید.
شعر را چگونه می توان بی شعر کرد؟ چه راهکار هایی وجود دارد که شعر بتواند به  چنین فضیلتی نایل شود؟

شعرِ بی شعر ، متعهد به چه بستر هایی از جعرافیای زیست جهان خود است؟  آیا اجرای مشترک و فراوری دوگانه عینیت ها_ ذهنیت ها قادر است شعر را بی شعر کند؟ نتایج غلبه یکی بر دیگری چگونه مانع بی شعرشدگی شعر شده است؟
شعر که بی شعر می گردد فقط علیه خودش قرار می گیرد و از "نفرتی تدافعی"طولانی مدت تاریخی خود رها می گردد تا به جای صد ها نفر، بتواند "صداها نفر" گردیده و از "صدها نفرت" در خویشتن گذر کند و به "صداها نفرات" برسد
شعرِ بی شعر ، " شعر فردا یا همان شعر آینده" است. به جای تکثیر نفرت به نفراتی متکثر می اندیشد.



#نامه_ها
#هسا_پس
#ویژه_شعر_اقوام
#ایده_تحبیب
#شعر_بی_شعر
#مساله_شعر_آینده
#مراد_قلی_پور

https://tttttt.me/hasa_pas
#نامه_ها
#ویژه_شعر_اقوام
#زبان_درمانگر
#مرگ_بزرگ_زبان
#طرح_ژنوم_نقد
#مراد_قلی_پور


آیا زبان  قادر است که سرما یا گرما ایجاد کند؟ آیا این امکان دریافت وجود دارد که نیرو هایی مکانیکی  موجب تحریک سلول های زبان گردند تا بدین وسیله قادر باشیم که جهان اطراف خود را درک و با آن سازگار ی داشته باشیم؟  درک و دریافت این فرایند تا چه اندازه می تواند در شناسایی درد های مزمن اجتماعی درمانگر باشد؟

چگونه بدانیم که زبان موجود در حال تولید گرما ،  سرما و نیرو هایی است که نقش درمانگری شان را برای شناسایی بیماری های جامعه مشخص سازیم؟
مدل هایی که بتوانند آب و هوا و اتمسفر زبان را به هم متصل گرداند چگونه قابل شناسایی و عرضه است؟
آیا  زبان هم متاثر از زمین در حال گرم و سرد شدن است؟ چگونه باید به نظراتی قابل اطمینان  رسید که خبر هولناک مرگ بزرگ زبان را مخابره نماییم؟
مرگ زبان ها ، لهجه ها، گویش ها چه تاثیری در طرح ویرایش ژنتیکی زبان دارند؟ خبر چنین مرگی  زبان  را سرد یا گرم خواهد کرد؟

اثرات مرگ و انقراض عمومی برخی زبان ها در پیوند آب و هوا و اتمسفر زبان های دیگر را  تا اکنون  گویا بررسی نکرده اند.  ما هنوز اطلاعاتی در دست نداریم که دورترین خانواده  یک زبان که به گویش ها و لهجه ها ی خود متصل است پس از مرگ آن ها چه اتفاقاتی را در خود تجربه می کنند. آیا رو به گرمی یا سردی می گراید؟

ما در یک جامعه چگونه خود را با سرما یا گرمای زبان خود سازگار می سازیم؟...

#مراد_قلی_پور
#نامه_ها
#بازنشر
#زبان_درمانگر
#ویژه_شعر_اقوام
#مرگ_زبان_بزرگ
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران

https://tttttt.me/hasa_pas
🌍


#هسا_پس


أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط اینقلاب زنه
أن پیشی فقط کرا
أن پیشی فقط کرا
أن پیشی فقط کرا
أن پیشی فقط کرا
أن پیشی فقط
أن پیشی فقط
أن پیشی فقط
أن پیشی
أن پیشی
أن
أن
أن
أ
أ
أبا بوست أب
أن پیشی أبا بوست
فقط اینقلاب بمانسته
مورجانانه شاخانه رو

#کلمان

اینقلاب: در زبان گیلکی کلمه اینقلاب معادل استفراغ در فارسی است
پیشی:گربه
کرا:دارد...
بوست:شد

#واتاو (واگردان)


این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط استفراغ می زند
این گربه فقط دارد
این گربه فقط دارد
این گربه فقط دارد
این گربه فقط دارد
این گربه فقط
این گربه فقط
این گربه فقط
این گربه
این گربه
این
این
این
ای
ای
ای
ا
ا
آب شد آب
این گربه آب شد
فقط استفراغی مانده
روی شاخک های مورچه ها


#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
شعرِ بی شعر

چگونه امکان دارد که یک شعر، بی شعر شود؟
آیا بی شعری، ریشه در رهاشدگی از ریشه های قومی دارد؟ چگونه می توان امید وار بود که یک جریان شعری  دارد به "متنی جدید" تبدیل می گردد؟

هساپس محصول مواجهه متن های مختلف و برآمده از دل زبان اقوام زبانشهر ایرانی است. متنی تازه که دارد انسان_متن اش را به دنیای دیگری بزرگ دعوت می نماید تا از مفاهیمی سرخ چون قومیت گرایی، نژاد، اصالت مذهبی، ملت،خانواده فاصله بگیرد.
استعاره فاصله گویا استعاره ای همیشه در غیاب در شعر اقوام ایران  بوده است. چیزی که فطرتا در ادبیات شان حضور داشته  اما احضار نشده است. این مساله باعث گشته تا" دنیای دیگری "در شعر و زبان اقوام ایران فراری باشد.
چگونه زبان متن ها ما را به سوی" پناهگاه اولیه" خود هدایت می کنند تا با سرسپردگی به " سپر نشانه ها " و فاصله با انسان های بیگانه به "نفرتی چند سویه" میل پیدا کند؟
رابطه غیر استعاری "میل و فاصله" در شعر اقوام ایران چه نوع رابطه ای است؟
آیا این شعر توان این را دارد که  بی شعر گردد و والدین خود را رها سازد؟
چهره واحد شعر اقوام ایران تا پیش از این که به هم پیوند بخورند گویا چهره ای قومی و خانوادگی است. یا هم اگر حقیقت ندارد اما محصور در "قوم گرایی شعر" است. استعاره میل و فاصله در هسا پس علیه "شعرگرایی قومی" است تا شعر را در فطرت خود به" نفرتی چند سویه "مبدل نسازد. هسا پس شعر بی ملت است. این شعر بیش از این که شعری شهروند باشد می خواهد انسان های بی قوم" را معرفی گرداند.
انسان های بی قوم این شعر ، در رابطه با میل و فاصله تاریخی خود می خواهند "شعر آینده" را بازنمایی کنند. مساله گذشته  در میان نیست. هر چه هست آینده است. این شعر می خواهد در آینده جستجو شود. پروبلماتیک این شعر، گذشته دور و نزدیک نیست. هر چه هست عبور از خویشتن است تا "ایده تحبیب" را جایگزین "ایده تحقیر( کریستوا) "نماید.
موازنه ( دکتر سعید محمد حسنی) موجود در همگرایی شعر اقوام ایران  "موازنه جهان نام پذیر" است.اگر منزوی است اما نفوذ پذیر است. می توان در روحیه و فطرت این شعر "بهشت اسرار آمیز بدوی "اش را بازنمایی کرد.

آیا می توان در چهره واحد شعر اقوام ، میل به "امارت شعر" جستجو کرد یا این که  هسا پس  فطرتا "شعر جبهه مقاومت" است.
جغرافیای زبانشهر هساپس در حال برساختن جهان برای جهان است. با غیر استعاری کردنِ فاصله " نفرت از خویشتن" میل به "نفرات با خویشتن" خود را آشکار ساخته است.

مجموعه هویتی این شعر کولاژی است که از آن "  شعر فردا یا شعر بی شعر " ساخته است. گویا وقتی یک جریان ادبی،  شعر را بی شعر می کند همیشه  در صدد است که" شعری بدون شعرگرایی" را بنا بنهد.
شعر بی شعر مساله اش را از گذشته جدا می کند تا شعر آینده شود و به قول کریستوا "ملتی بدون ملت گرایی" را بین استعاره فاصله و میل ذخیره سازی کند.
شعر پیشرو اقوام ایران مدت هاست که قوم و والدین خود را فراموش کرده است تا بی شعر شود. بی شعری اش بی ملتی است. انسان شعرهای هساپس نمی خواهد "عقب نشینی اوتیستی به ارزش های بومی"(کریستوا) داشته باشند. وقتی شعری که دارد در دل خود ترکیبی از هویت ها را می پرود نمی تواند فطرت بی شعری اش را با شعر گرایی معاوضه نماید تا با میل به دیگری بزرگ آشنا از انبوه انسان های بیگانه مخرب فاصله بگیرد.
اگر مردم یک کشور می توانند ،بی مردم شوند پس شعر هم این قابلیت را دارد که بی شعر گردد.
بی مردمی و بی شعری چگونه همدیگر را تکمیل می کنند؟
شعر، زمانی که بی شعر می گردد چگونه خود را تعرفه می نماید؟ بی شک در چنین اشعاری نباید توقع قومیت گرایی ، والدین، ملت، نژاد، اصالت های عقیدتی داشت.
آیا مردم یک جامعه هم اینگونه بی مردم می شوند؟  در اینصورت مواضع شان در مواجهه با همدیگر چگونه است؟ شعری که بی شعر است چگونه با رسالت خود کنار می آید.
شعر را چگونه می توان بی شعر کرد؟ چه راهکار هایی وجود دارد که شعر بتواند به  چنین فضیلتی نایل شود؟

شعرِ بی شعر ، متعهد به چه بستر هایی از جعرافیای زیست جهان خود است؟  آیا اجرای مشترک و فراوری دوگانه عینیت ها_ ذهنیت ها قادر است شعر را بی شعر کند؟ نتایج غلبه یکی بر دیگری چگونه مانع بی شعرشدگی شعر شده است؟
شعر که بی شعر می گردد فقط علیه خودش قرار می گیرد و از "نفرتی تدافعی"طولانی مدت تاریخی خود رها می گردد تا به جای صد ها نفر، بتواند "صداها نفر" گردیده و از "صدها نفرت" در خویشتن گذر کند و به "صداها نفرات" برسد
شعرِ بی شعر ، " شعر فردا یا همان شعر آینده" است. به جای تکثیر نفرت به نفراتی متکثر می اندیشد.



#نامه_ها
#هسا_پس
#ویژه_شعر_اقوام
#ایده_تحبیب
#شعر_بی_شعر
#مساله_شعر_آینده
#مراد_قلی_پور

🌎🌎🌎🌎🌎🌎🌎
#کانال_ادبیات_معاصر_ایران
🆔@Adabiat_Maaser_IRAaN
#نامه_ها
#ویژه_شعر_اقوام 
#غارت_یا_قامت_شعر
#شعر_نیابتی


...با بررسی روحیه شعر امروز مان می توان فهمید که چگونه غارت شعر جایش را با قامت شعر تعویض نموده است. این مساله بی تاثیر از آسیب های ساختاری جامعه ما نبوده و نیست. غارت ثروت های ملی   با پیشینه ای طولانی در تاریخ ایران ، متن های بسیاری را متاثر از خود کرده است. شعر  هم با همراهی قدرت و ایدیولوژی  کم از ثروت های ملی ما غارت نشده است.  قامت شعر نتوانست در مواجهه با  غارت خود ایستادگی کند. شعر زمانی که غارت می شود دیگر موقعیت دقیق و زیبایی خود را از دست می دهد. در چنین شرایطی ،  زبان شعر اقوام یک کشور خود را به مرکز زبان  نزدیک تر می سازند.
اگر زبان ملی نتواند در برابر غارت خود بیاستد دچار عقب نشینی اوتیستی می شود . این مساله بیش از زبان اقوام آن را فولکلور خواهد نمود. جایی که حتی زبان ادبی شعر قومی از ادراک گسترده تری نسبت به زبان ملی برخوردار خواهد شد.
زبان، ثروت ملی یک جامعه است. غارت ها را می توان از طریق آن آمار گیری کرد.  حیات و مرگ یک جامعه را می توان از طریق آن  به درست ترین شکل گزارش می دهد.
آیا شعر معاصر قامت خود را از دست داد؟
نقش عامدانه قدرت و ایدیولوژی در کنار بدیل های نامبارکی که خودمان با آغوشی باز  از آن ها استقبال کردیم تا چه اندازه در غارت شعر دخیل بوده اند؟
در این شرایط اگر نتوانیم سطح زبان ملی را از سطح توقعات زبان اقوام ارتقا دهیم بی شک ،  چنین جامعه ای روحیه ملی خود را از دست خواهد داد.
آیا احساس نمی شود که شعر معاصر روحیه ملی ندارد؟ اگر حقیقت این است پس "خبرگزاری بین المللی شعر" دارد در این آشوب ، سود بیشتری می برد. چنین خبر گزاری هایی با پافشاری ها و لابی گری ها شان ،  شعر را به" رمزارز " هایی تبدیل می کنند تا منافع جغرافیایی انتزاعی بر آورده گردد.
زبان شعر اقوام در این شرایط هر چه به مرکز زبان ملی نزدیک تر شود عاملانی منفعت طلب ، مرکز این زبان را مرکز زدایی می کنند تا قامت شعر فارسی با ذخایر فرهنگ اقوام خود جانی دوباره نگیرد.
شعر پیشتاز فارسی حاضر نیست لحطه ای از قلمرو بین المللی فرضی خود خارج شود. تمامی ثروت های غارت شده این زبان را در مراکز بی مرز و مجهول الهویه ای سپرده گذاری کرده است.

غارت ها زیبایی زبان شعر را از آن می گیرند و آن را معصوم می کنند.  معصومیت زبان فارسی ، پدیده ای نادر در عصر نا معصومیت ها ست. زبان معصوم زبانی منفعل و خنثی در مواجهه با اسطوره های پیشنهادی است. زبان در مرحله معصومیت برای این که پذیرفته شود از هر چیزی که به سراغش بیاید استقبال می کند. این همان چیزی است که قامت مفاهیم را بلند تر و قامت زبان را خواهد شکست.
قامت زبان شعر ما به غارت رفته است. چیزی شبیه تجارت سیاه اهدای عضو تا زبانی مجهول در کشوری انتزاعی زنده بماند.
شعر امروز ما جهت ترمیم خود یا باید از بین الملل خود فاصله بگیرد یا این که روش بین المللی خود را اصلاح نماید. چنین روشی کاملا غیر علمی و محقرانه است. این شعر با این وضعیت  کاملا شعری نیابتی و انتحاری است که دارد  در راستای اهداف برخی ابر زبان ها عمل می کند . درست همانند گروهک های نیابتی_انتحاری در جغرافیای خاورمیانه.
شعر نیابتی، هرگز قادر نیست قامت خود را حفظ نماید. چنین شعری زبانش به آسانی غارت می شود. تنها زیباییش این است که خدمتگزار باشد.


#نامه_ها
#ویژه_شعر_اقوام
#غارت_یا_قامت_شعر
#شعر_نیابتی
#مراد_قلی_پور

#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
https://tttttt.me/hasa_pas
#هسا_پس

روستا کی ایسابوم
ران و سینه مورغا خایلی دوس داشتیمه
شار که بامه
هم مراسمانه جا سینه زنم
هم رانت خوار بوبوستامه


#واگردان
توی روستا که بودم
ران و سینه مرغ را خیلی دوست داشتم
حالا که به شهر آمده ام
هم در مراسم سینه زنی شرکت می کنم
هم رانت خوار شده ام.

#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#دهه_هشتاد
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
نقدی بر
#شعر_تصویر و #هساپس_های
#مراد_قلی_پور

#دکتر_علی_تسلیمی


من تاکنون آثار زیادی را در زمینه‌ی پسامدرن و اخیرن هساپس دیده‌ام. بسیاری از اثار پسامدرن نیز برایم ناخوشایند بوده اما گاهی در برابر برخی از آنها سپر انداخته‌ام. آنهایی را که در پی نابودی هرگونه معنا بوده‌اند، پسامدرنهایی که به گونه‌ای کارهای دادائیستی را ادامه دادند، نپسندیده‌ام. اما آنهایی که ادامه‌ی کار فوتوریستی و فرمالیسم روسی بودند، برای خود پذیرفتم. این دسته حتی نظر مخالفان محتواگرا و ارجاع‌گرای خود  یعنی مارکسیستها را جلب کردند، چون هدفشان بیان متفاوت معناها و اثرگذار با حذف شکردهای تکراری و خودکار بود. در اینجا هم کار برخی از شاعران که به نجات معنا از گونه‌ای دیگر پرداختند تحسین کردنی است. مانند کارهای آقای قلی پور چه پیشتر که زبان‌مدار بودند و چه اکنون که فرازبان‌اند . من با ادبیات مراد قلی پور به هیجان افتادم و لذت بردم و معناها را که ممکن است کاستیها و تفاوتهایی نسبت به نیت نویسنده داشته باشد  فشرده بیان می‌دارم: برخی از این آثار روایت خطی دارند و برخی روایت عمقی:
روایت‌های خطی همان شعرهای فرازبانی است که معناهای اجتماعی شجاعانه‌ای دارند؛ مکعب سیاه تقسیم بر مورچه به علاوه‌ی میمون منهای فیل، یاداور تاریخ"۱۴۰۰" ساله‌ی جنگ و بردگی و برِگی است. در این شعرها یا نقاشی روایت‌ها، معنا با هیجان خواننده درمی‌آمیزد و خواننده نه تنها می‌تواند شعر بلکه داستان و ادبیات پیشتاز را در ذهنش بخواند. در روایت بعدی تصویر گاو و دو پرچم ایران و آمریکا را داریم بعد علامت پیروزی و نا پیروزی با پرچم ایران را و بعد ماجرای ایران و آمریکا توانسته است زمین  و شاید ایران را به ویرانه‌ای بدل کند که جایگاه جغد است(بوف کور). درِ خانه و کعبه‌ی مشکلات ایران و آمریکا با یک کلید کذایی می‌خواهد باز شود. در شعر بعدی کلید و قفل کاره‌ای نیست و توپ و کره‌ی زمین و بودن خر در میان ایران کنونی و ترازوی انوشیروان(؟) یا سازمان ملل چیزی نیست. چون همگی گوسفندند و با ورقهای بازی، بازی می‌خورند. کعبه و قدس و کلید و قفل همچنان کنار هم‌اند. (اگر این فرازبان‌های شورانگیز را شعر بنامیم، بهتر است با فیلمهای بی زبان کیم کی‌دوک  نزدیکش کنیم. شاید بتوان این روایتها را، هم داستانی هم شعروار خواند).
برخی روایتها عمقی‌تر و نقاشی‌وارترند و روایت در آنها افقی نیست؛ در فیگور مدلول شرقی، سماع باستانی، دموکراسی...، معنای شرقی، علیه خوانش. آن ورقه از درخت شرقی مانند سیبل است که هدف قرار گرفته است. البته به گمک دو شاخه‌ی درخت که آن‌هم شرقی است که به کمک چپاول درخت می‌آید(از ماست که بر ماست). هژمونی یعنی پذیرش بدبختی و راه دادن خودی‌ها و دیگران به تجاوز بر ما (اگر غیر سیاسی بدان بنگریم، دایره ها یا بیضیی‌ها ماندالای شرقی را نشان می‌دهد).  در نقاشی روایت بعدی # این علامت نامساوی و چوب نابرابری زدن را داریم. در نقشه‌ی ایران دموکراسی این است که ایرانی‌ها فقط منفعلانه نگاه می‌کنند و دیگران یا ما، با پای دیگران راه می‌رویم. در اثر دیگر معنا، این هیولای دربند نیازمند نجات است. اگر پسامدرنیستی به آن بنگریم یعنی نیازی به نجاتش نیست اما گمان می‌رود که هسا پس در پی نجات از گونه ای دیگر است.

#دکتر_علی_تسلیمی
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
🔵
#هسا_پس

#علی_رضا_پنجه_ای

روایتِ دیگر ِ روستا
روایت شما روایت همان روستاست ،‌روایتی با زبانی بی پیرایه اگر چه چند تابعیتی  که قائم به خود مانده‌است و نو! اگرچه روایت روستا مورد استفاده‌ی دوستان از زمان افراشته تا بدین سو بوده، اما روایت شما  روایتی دیگر با کارکردی متفاوت و  نو در شعر گیلکی‌ست. شما جربانات روایی با زبان امروزی را از شعر امروز پارسی خوب در خود نهادینه کرده‌اید و شاعر ژانر خودتانید در شعر گیلکی. شعر گیلکی شما از تفکری برآمده از روستاست اما با روایتی  متجددانه در زبان گیلکی. من سال‌ها منتظر این خیزش بودم. اکنون جوانان آلامد قائم به زبان مادری با وجود شعرهایی از مراد قلی‌پور اگر وقت‌کم باشند بی‌نیاز به خواندن شعر در زبان رایج‌،   می‌توانند با خواندن شعرهایی از این دست به زیبایی‌های زبان شعر در روایتی نورسته  از زادبوم‌شان قناعت کنند. شما با برگذشتن از حاشیه‌ها توان آن دارید که برای شعر زبان مادری چون نیمای شعر گیلکی نقش تاریخی پی‌افکنید. ایدون باد ایدون‌تر.

۱۸ خرداد۹۷_ رشت
#علی_رضا_پنجه_ای




#علی_رضا_پنجه_ای
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
🌕


#هسا_پس
#مسعود_پور_هادی


[Weitergeleitet von Masoud]
رفیق نازنین ونازک اندیشم سلام.ببخش با تاخیر برایت می نویسم.این روزها این جا افتابی است ومن تا خرخره کار میکنم وفرصتی باقی نمی ماند که به کار دل برسم. نوشتی از نوشتار مراد قلی پور چه می فهمم.گفتی قادر به پی بردن به جهان بینی شاعر نیستی. شعر مراد با متر ومعیار های رایج ومعمول قرابتی ندارد.چند کار ازادی که من از مراد خواندم به لحاظ معنایی تن به معنایی عادت شده نمی دهد. خورده روایت هایی است که  در درون شعر شکل می گیرد و ربطی به بیرون ویا واقعیت بیرونی ندارد.مولف متن به عنوان یکی از سه مولفه های دلالت معنایی متن(مولف- متن- خواننده)  از نا توانی جهان امروز می نویسد. در برخی از کار های مراد با متن هایی روبرو می شویم که تکیه برگفتمان های اجتماعی وفلسفی دارند:مثلن گفتمان زیست محیطی در پاره گفتارهایی این چنینی"چه کسی دیده/ که پرنده های تازه متولد شده در ابها پرپر بزنند. " ویادر"مگر می شود/ رودخانه ها بایستند".  ساختار شکنی وتخریب فرم ومحتوا در این کار ها نشان از گرایشی پست مدرنیستی دارد.بطور جدی از فرم های رایج بیانی فاصله می گیرد وجهان بینی در محتوا را برنمی تابد.هیچ پایبندی  به رابطه ی یک به یک دال ها ومدلول ها ندارد. از ویژگی های اجرایی این شعرها برجسته سازی شکل هندسی زبان مثلن ردیف کردن یک کلمه در چند سطر وتکرارکلمه و فرم    دادن به ان بمثابه یک اثر تجسمی" ایتا ایتا ایتا ایتا ایتا ایتا ایتا                                                                                         داران داران داران داران                                                                                         دازان دازان دازان دازان                                                                                              خومان خومان خومان خومان
از دیگر ویژگی های ان تکثر فضا ها ومکان های روایت است : کی بیده/ ایتا ایتا ایتا ایتا ایتا/ زاکان زاکان زاکان زاکان/ خیابانانه سر/دارانا کشا گیرند/ مگه به/ روباران بسن/  وتداخل ژ انر ها (نقل،داستان، نمایش ،هنرهای تجسمی) . من در پای یکی از شعر های مراد در کانال "هسا شعر" خطاب به مراد نوشتم: با شعرهایت گفتگویی را گشودی که درسالهای اخیر بمثابه یک گفتمان اجتماعی در قلمرو عمومی جا گشوده است."گفتمان زیست محیطی" بمثابه یک روایت  در خود( نه وابسته به کلان روایت های ضد سرمایه داری وغیره) واین  شعرت را بربستر تاریخی  این گفتمان قرار می دهد. درشعر گیلکی سلطه سوژه برطبیعت، عناصر موجود وپدیده های طبیعت را به  ابزار ویا به پدیده گنگ بدل کرده است.تخییل سطحی وبی رمق ودر بسیاری موارد کلیشه ای و دانای کلی که فرصت عرضه اندام بی واسطه طبیعت را مانع می شود.  از مشکلات متن هایی است که ابر وباد وماه وخورشید را در خدمت انسان می پندارند وتکیه بر کلان روایت های  سنت واندیشه های پیش مدرن دارند. "نوشتم" در شعرت خاطره پیوند انسان با طبیعت زنده می شود" .  مراد از رابطه خود با  طبیعت  فضایی بازی گوشانه می سازد. شعر به مثابه بازی .  این استنباط کلی من از یک سری از کار های مراد است که دیدم. مایلم در فرصتی که نمی دانم کی بسراغم می اید بسراغ شعرهایش بروم.نازنین در این شعر به سراغ حهان بینی با چشم اندازی که ما از جهان داریم نباید رفت. ما شکست خورده گان تاریخیم.تی قوربان



#نقدی_بر_گیلکی_های_مراد_قلی_پور
#گفتمان_زیست_محیطی
#مسعود_پور_هادی_آلمان ۱۳۹۷
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://tttttt.me/hasa_pas
🎼🎼

#هسا_پس

مجلس سنایا دورین بوشو
بیرین کی بامو
خورا بوشست
أژانس هسته ای یا وارد بوباس
بیرین کی بامو
کفاره فادا
سازمان جاسوسیا بوشو دورین
ده
وانگردست

#کلمان
بوشو:رفت
وانگردست:بر نگشت


وارد مجلس سنا شد
بیرون که آمد
غسل کرد
وارد آژانس هسته ای شد
بیرون که آمد
کفاره داد
وارد سازمان جاسوسی شد
و دیگر
بر نگشت

#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas