حرف اضافه
خونم بهش میجوشه. [زبان لکی] در زبان لکی اگر همین نوه کوچک خاله مادرتان را بی پیشینه قبلی ببینید، قلبتان برایش بتپد و دوست داشته باشید بغلش کنید یا ببوسیدش و بعد بفهمید با هم نسبت فامیلی دارید، اینجاست که میگویید: «میگفتم چرا خونم بهش میجوشه». #کلمه_بازی
کتاب «لهجهها اهلی نمیشوند» را خریدهام ولی هنوز به دستم نرسیده. تنها دلیل خریدم هم اسمش است و تا نخوانمش نمیخواهم چیزی دربارهاش بدانم.
لهجهها مرا مثل آهنربا جذب میکنند. شاید علتش زیستم در شهر و استانی چند زبانه و پُر لهجه باشد. گاهی پیش میآمد با یک همکارم لری حرف بزنم و همزمان جواب آن یکی را به فارسی با لهجهٔ کرمانشاهی بدهم. یا با مادرم لکی صحبت کنم و با دوستی به کردی. این تنوع عامل افزایش کارکرد آهنربا شده است.
امروز چای روضه را که میدادیم فهمیدیم یکی از مهمانها روزه است. وقت رفتن خانمی بهش گفت: «خرما بردین برای افطارتون؟»
گفت: «نه نبردم.»
همین دو کلمه را که شنیدم کافی بود بفهمم کرمانشاهی است. وقتی گفتم «منم کنگاوریام» گل از گلش شکفت و همانطور شکوفا جواب داد: «مُگُفتم خونِم بهت میجوشَه.»
#از_لهجهها
لهجهها مرا مثل آهنربا جذب میکنند. شاید علتش زیستم در شهر و استانی چند زبانه و پُر لهجه باشد. گاهی پیش میآمد با یک همکارم لری حرف بزنم و همزمان جواب آن یکی را به فارسی با لهجهٔ کرمانشاهی بدهم. یا با مادرم لکی صحبت کنم و با دوستی به کردی. این تنوع عامل افزایش کارکرد آهنربا شده است.
امروز چای روضه را که میدادیم فهمیدیم یکی از مهمانها روزه است. وقت رفتن خانمی بهش گفت: «خرما بردین برای افطارتون؟»
گفت: «نه نبردم.»
همین دو کلمه را که شنیدم کافی بود بفهمم کرمانشاهی است. وقتی گفتم «منم کنگاوریام» گل از گلش شکفت و همانطور شکوفا جواب داد: «مُگُفتم خونِم بهت میجوشَه.»
#از_لهجهها
❤11👍1