ظهر یه روز تابستونی، وایسادی توی یه ایستگاه تاکسی بی سایه. یه آقای میانسال نگه میداره که برسوندت. میگه در حالت عادیش هم اینا نیستن چه برسه به ظهر جمعه.
ما به جای در حالت عادی میگیم روژِ روژان. روزان جمع روزه.
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
ما به جای در حالت عادی میگیم روژِ روژان. روزان جمع روزه.
#زبان_لکی
#کلمه_بازی
👌1
حرف اضافه
از ماشین که پیاده شدیم رفت سمت پسرک نه دهسالهٔ انتظامات. ازش پرسید پلیس شدی؟ پسر گفت نه. پرسید ببوسمت؟ پسر چند قدم رفت عقب، خندید و گفت نه. بهش گفتم مادربزرگها به همه محرمند. سرش را انداخت پایین، با شرم گفت نه. #دا
دستش رو گرفته بودم و میرفتیم طرف آسانسور. کمی قوز کرده راه میره. بهش گفتم فعلا زوده برای کوک زدن. میتونی صاف وایسی؟ وایساد و خندید. گفت الان وقت وقتشه. بعد یاد اون پیرزنی افتاد که توی حرم امام رضا دیده بود. همون که کوکَه کوک راه میرفت. کوکَه کوک یعنی کمر دوتا شده و احتمالاً همراه با کمی لنگ زدن.
#دا
#زبان_لکی
#کلمه_بازی@HarfeHEzafeH
#دا
#زبان_لکی
#کلمه_بازی@HarfeHEzafeH
❤9