حرف اضافه
320 subscribers
187 photos
20 videos
6 files
44 links
گل و گیاهان زینتی خوانده‌ام.
ارتباطات می‌خوانم.
می‌نویسم هم.
و به زبان لکی حرف می‌زنم.
#کلمه_بازی
Download Telegram
حرف اضافه
زنگ زده می‌گه‌ روز جوانت مبارک. می‌خندم و می‌گم من جوانم مگه؟ می‌گه داداش کوچیکم هم گفته من دیگه ابروهامم سفید شده کجا جوونم؟ یه ضرب‌المثلی از خودمون رو براش مثال می‌زنم که بگم دیگه جوون نیستیم اما اون همچنان سر حرفش هست. استدلالش هم اینه: تا ازدواج نکنید…
زبان کردی گویش‌های مختلفی داره. در کردی سورانی که مردم بخش‌هایی از استان کرمانشاه (مثل روانسر، جوانرود، پاوه) و استان کردستان باهاش صحبت می‌کنند به زیبا می‌گن جُوان و به بسیار، زور (zour). و اگه یه چیزی خیلی زیبا باشه می‌شه زور جُوان.


#کلمه_بازی
👌3
آهنگ رسیده بود به
من می‌خوام مست بمیرم
من الان اردبیلم.
خانم کناری‌ام با پوزخند گفت اردبیلم افتخار کردن داره؟
گفتم آره. و مکث کردم. او هم مکث کرد. شاید خیال کرد ترکم. با لبخند ادامه دادم برای کسایی که دوسش دارن، آره.
لبخند از روی صورتش رفت و نگاه ازم برگرداند.
😁3
حرف اضافه
این نقاشی و دست خط کلاسی اولی دهه هشتادی‌مان است. دیشب که برایش فرستادمش نشستیم به تفسیر و خندیدیم و خندیدیم تا وقتی امیر فحش‌های کاف‌دار داد به این زندگی که چه زود و … می‌گذرد. من برایش نوشتم دلم می‌خواد زمان برگرده عقب. و او نوشت: من هرجا تموم بشه راضی‌ام…
مادرم خونه‌شونه. برام اینو فرستاده☺️:

تیکه‌های مادر
پتو مسافری=پتو مسافرتی
سیم خار=سیم خار دار
آسپری=آسپرین
اِسخپ=اسنپ
نفیسا=نکیسا
سال خسمی=سال خمسی
غسل ترتیفی=غسل ترتیبی

امروز می‌گفت رفتیم سوریه مرزش با اسرائیل خیلی نزدیک بود. وسطش فقط یه سیم خار بود.


#دا
#کلمه_بازی
9
حرف اضافه
غروب که برمی‌گردم خانه قصهٔ سربلوار ایستادن و سوار ماشین‌های عبوری شدن تکرار می‌شود. امشب سوار یک پژوی سفید شدم. راننده مرد شصت و چندسالهٔ لاغراندامی بود با ته‌ریش سفید و کاپشن مشکی. دو مسافر مرد هم داشت یکی عقب یکی جلو. تا در ماشین‌ را بستم مرد کناری‌ام گفت…
خانم جسارتا یه نکته‌ای رو عرض کنم خدمتتون. الان آمار طلاق رو به افزایشه عاملش هم بی‌حجابی خانم‌هاست. شما چادرتون رو زمین نذارید. من سکوت کرده بودم ببینم منبر راننده اسنپ به کجا می‌رسد. در حالی‌که نزدیک ایستگاه بودیم گفت شاید شما خانما درک نکنید ولی ما آقایون پاچه یه زنی رو که می‌بینیم کل بدنش رو متصور می‌شیم. آخه هی می‌گن مو هامون بیرون نباشه حرف مو نیست و دوباره داستان پاچه را تکرار کرد.
به مقصد رسیده بودیم. نگه که داشت اضافه کرد وقتی اسلام می‌گه حجابتونو رعایت کنه می‌دونه که ما با دیدن زن‌های بی‌حجاب به هم می‌ریزیم. دستگیره در را که گرفته بودم گفتم اسلام به شما هم گفته نگاهتون رو کنترل کنید و پیاده شدم.
از آخرین فرصت ممکن استفاده کرد. آره ولی یکی رو نبینی، دوتا رو نبینی. لحظه بسته شدن در هم‌زمان شد با این جملاتش: موفق باشید. سفر خوبی داشته باشید.


#از_تاکسی@HarfeHEzafeH
👌2😡2
سلام به‌ سه روز نماز شکسته:)
😁2👌2
اسم پدر یکی از شاگردهاش توی زاهدان بی‌برگه. بی‌برگ یعنی بی ساز و‌ نوا.
می‌گه واقعاً هم فقیرند اما آبرومند.



#اسم_فامیل_بازی
5💔3
حرف اضافه
خوشبختی گاهی در همان لحظه‌ای از غروب پنجم دیماه است که سفرهٔ دو نفره وسط قالی توی هال پهن و دو سه تکه نان تافتون وسطش است. یک لایه از سفره روی نان‌هاست تا خشک نشوند. دو خورش‌خوری چینی گل مشکی، دو قاشق و یک ملاقهٔ چوبی یک گوشه‌اش و یک فنجان آب‌جوش و سه تا خرما…
خوشبختی گاهی در همان لحظه‌ای از بیست و چهارم بهمن ماه است که مادرم دارد ملافهٔ پتوهای برادرم این‌ها را می‌دوزد.
روزهای اول مریضی‌اش آن‌قدر زور بیماری زیاد بود که چنین‌ لحظه‌ای برایم رؤیا شده بود. درگوشی بگویم حتی خیال می‌کردم دیگر روزهای برگشت به زندگی معمولی‌اش‌را نخواهم دید.


#دا
💘7💔2
حرف اضافه
سلام به‌ سه روز نماز شکسته:)
این هفته شنبه را به خاطر برودت هوایی که احساس نکردیم تعطیل شد یکشنبه هم به خاطر برف. دوشنبه تعطیل رسمی بود و سه‌شنبه که خیلی سرد بود رفتیم سرکار. چهارشنبه که دما کمی بیشتر بود دوباره تعطیل شدیم و فردا هم فعلا خبری از تعطیلی‌اش نیست. یک کارمند از تعطیلی خوشحال می‌شود اما گمان نکنم یک ایرانی از شرایطی که به خاطرش تعطیل می‌شود خوشحال باشد. به خصوص این‌که فرمول این مدیریت را نمی‌فهمد.
مثلاً تابستان دو هفته بود ما آخر هفته به خاطر گردوغبار و گرما تعطیل می‌شدیم. من آن دو هفته را می‌رفتم خانه. هفتهٔ سوم هواشناسی اعلام کرده بود افزایش دما محسوس‌تر از روزهای دیگر تابستان است و بود، تعطیل نشد.
همکارانم سه‌شنبه گفتند برو خونه. قطعا تعطیله. چهارشنبه هم نباشه پنج‌شنبه هست و‌ از قضا هیچ‌کدام نشد.
مدیریت بی قاعده آدم را می‌ترساند.
👌3👍1
نوشته اگه کسی می‌تونه برای مادربزرگش نماز شب اول قبر بخونه. اسم‌مادربزرگش چیه؟ عجب خانم فرزند راه‌خدا.
پدر و‌ دختر هردو اسم‌شون خاص.


#اسم_فامیل_بازی
😍5👌2
Forwarded from حرف اضافه
امروز پنجاه و چهارمین روز زمستان است.
ما باور داریم در این روز درختان زنده و هوشیار می‌شوند و هوای کوهسار و گرمسار یکی می‌شود و به اعتدال می‌رسد.
مادرم می‌خواند:
پَنجاو چار
آوه َ مَچوئِه تُک دار
یعنی در روز پنجاه و چهارم آب می‌دود توی دل درختان، تا نوک شاخساره هایشان، تا تمام تن و بدن‌شان جوانه بزند.
۲۴ بهمن روز روشنی است برایم.

#روز_از_نو
پنج🌱
6
صبح تا بیدار شدم پرده‌ها را زدم کنار. چشمم خورد به مه غلیظ و‌ برف
و ناخودآگاه با خودم خواندم: زمستان است و بی‌برگی بیا ای باد نوروزم.
چه خوب است که ما شعر داریم و با شعر عجینیم. یعنی سعدی وقتی داشته این غزل را می‌سروده می‌دانسته صدها سال بعد توی یک روز برفی ما این بیت را زمزمه می‌کنیم؟
8
داریم با برادرزاده‌م درباره اسم بچه حرف می‌زنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد می‌ده ماه و آفتابه. و بعد می‌پرسه ماه همون ماهانه دیگه؟



#دا
#اسم_فامیل_بازی
2
حرف اضافه
داریم با برادرزاده‌م درباره اسم بچه حرف می‌زنیم. اسم پسر و دختری که بهش پیشنهاد می‌ده ماه و آفتابه. و بعد می‌پرسه ماه همون ماهانه دیگه؟ #دا #اسم_فامیل_بازی
دوست ار‌ومیه‌ایم نوشته یه افسانه دارند به نام سونای یا سون‌آی (son ay) به معنی آخر ماه. که در اون خورشید و ماه که عاشق هم هستند به هم نمی‌رسند مگر در غروب آخر شهریور که همون لحظه ماه و‌ خورشید برای لحظات کوتاهی به هم می‌رسند.
ولی مشخص نیست کدوم زنه کدوم مرد.
اسم دخترانهٔ سونای یا سونا هم از این افسانه اومده انگار.


#اسم_فامیل_بازی
3
با تمام حقوق یک سالم می‌تونم یا دو تا تمام سکه بخرم یا یه آیفون شونزده پر‌ومکس. زیباست.
😢5👻1
شاطر یه وی آی پی بده و منظورش سنگک دو رو کنجد است.
اگر تهرانی‌ها هستند همین اصطلاح را رایج می‌کنند در تمام ایران و هر کی هم به کارش نبرد دچار شرم می‌شود.


#کلمه_بازی
👎1
برگ تر خشک می‌شود به زمان
برگ چشمان ما همیشه تر است


+سعدی
4💯1
همین که در قطار باز شد و پایم را گذاشتم توی ایستگاه متروی راه آهن این بیت آمد به زبانم:
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
چرا آمد را برای خودم می‌نویسم.


+حافظ
2