1599633472-9547-14-9.pdf
270.4 KB
مقالۀ «واژههای برساختۀ فارسیزبانان به قیاسِ عربی»، نوشتۀ بهروز صفرزاده.
زبانِ فارسی، از لحاظِ تعدادِ گویشوران، چندمین زبانِ جهان است؟
Anonymous Quiz
26%
پنجمین
35%
پانزدهمین
19%
بیست و پنجمین
12%
سی و پنجمین
9%
چهل و پنجمین
پُزِ بغدادی
بغداد، پایتختِ عراق، از دیرباز شهرت و اعتبار و وجاهتِ خاصی در دنیای عرب داشتهاست.
عربها از نامِ بغداد مصدر تَبَغدُد را ساختهاند و آن را به دو معنی به کار میبرند:
۱. بغدادی شدن یا بغدادیمآب شدن؛
۲. فخرفروشی کردن و پُز دادن؛ فخر فروختن.
در عربی مَثَلی هست که در قالبِ جملهای پرسشی و تعجبآمیز بیان میشود:
تَتَبَغدَدُ عَلَینا وَ نَحنُ مِن بَغدادَ؟!
یعنی به ما که خودمان بغدادی هستیم پُزِ بغدادی بودن میدهی؟!
معادلِ مَثَلِ فارسیِ پیشِ غازی و مَلّقبازی؟!
بغداد، پایتختِ عراق، از دیرباز شهرت و اعتبار و وجاهتِ خاصی در دنیای عرب داشتهاست.
عربها از نامِ بغداد مصدر تَبَغدُد را ساختهاند و آن را به دو معنی به کار میبرند:
۱. بغدادی شدن یا بغدادیمآب شدن؛
۲. فخرفروشی کردن و پُز دادن؛ فخر فروختن.
در عربی مَثَلی هست که در قالبِ جملهای پرسشی و تعجبآمیز بیان میشود:
تَتَبَغدَدُ عَلَینا وَ نَحنُ مِن بَغدادَ؟!
یعنی به ما که خودمان بغدادی هستیم پُزِ بغدادی بودن میدهی؟!
معادلِ مَثَلِ فارسیِ پیشِ غازی و مَلّقبازی؟!
برقمان طبقِ جدول نرفت.
جملۀ بالا محتملِ سه معنی است:
۱. طبقِ جدول قرار بود برقمان آن ساعت قطع شود، ولی قطع نشد.
۲. طبقِ جدول قرار بود برقمان آن ساعت قطع نشود، و قطع هم نشد.
۳. برقمان قطع شد، ولی نه در ساعتی که در جدول ذکر شدهبود.
#کژتابی
جملۀ بالا محتملِ سه معنی است:
۱. طبقِ جدول قرار بود برقمان آن ساعت قطع شود، ولی قطع نشد.
۲. طبقِ جدول قرار بود برقمان آن ساعت قطع نشود، و قطع هم نشد.
۳. برقمان قطع شد، ولی نه در ساعتی که در جدول ذکر شدهبود.
#کژتابی
اگه خاموشی چیزِ بدی بود، شیخ سعدی عنوانِ بابِ چهارمِ گلستانشو نمیذاشت «در فوایدِ خاموشی». 😄
ما زخمخوردگانِ «بیماریِ خاورمیانهای»
چه کسی پیش از سالِ ۵۷ میتوانست تصور کند که مردمِ ایران با هزینه و دردسر خود را به کشورِ کوچک و فقیری مثلِ ارمنستان میرسانند تا واکسنِ کرونا بزنند، در شرایطی که مسئولانِ بهداشتیشان ماههاست دربارهٔ تبدیل شدن به بزرگترین صادرکنندۀ واکسن و مرکزِ تأمینِ واکسنِ مستضعفانِ جهان لاف میزنند؟
این لافها و عربدهها نشانههای بالینیِ روشنِ بیماریِ خاورمیانهای هستند، چیزی که عاملِ اصلیِ تیرهروزیِ ماست. بیماریِ خاورمیانهای یعنی برای مقابله با احساسِ حقارتی بیمارگونه و پنهان به دامانِ یک عظمتطلبیِ پوچ و شیزوفرنیک آویختن. بیماریِ خاورمیانهای یعنی عاجز بودن از تمایزگذاری میانِ آنچه دوست داریم و آنچه هست.
بیماریِ خاورمیانهای یعنی فرهنگِ دروغدرمانی و لافدرمانی. بیماریِ خاورمیانهای یعنی همه چیز فدای مفهومِ بیمارگونهای از عزتنفس.
تا زمانی که یک بار برای همیشه باور نکنیم که در این جهانِ بزرگ نه خاص و ویژه هستیم و نه تافتهٔ جدابافته و آن گذشتۀ خیلی دورِ شکوه و قدرتمان پشیزی ارزش ندارد، از لجنزارِ حقارت و فلاکت بیرون نمیشویم.
توس طهماسبی
چه کسی پیش از سالِ ۵۷ میتوانست تصور کند که مردمِ ایران با هزینه و دردسر خود را به کشورِ کوچک و فقیری مثلِ ارمنستان میرسانند تا واکسنِ کرونا بزنند، در شرایطی که مسئولانِ بهداشتیشان ماههاست دربارهٔ تبدیل شدن به بزرگترین صادرکنندۀ واکسن و مرکزِ تأمینِ واکسنِ مستضعفانِ جهان لاف میزنند؟
این لافها و عربدهها نشانههای بالینیِ روشنِ بیماریِ خاورمیانهای هستند، چیزی که عاملِ اصلیِ تیرهروزیِ ماست. بیماریِ خاورمیانهای یعنی برای مقابله با احساسِ حقارتی بیمارگونه و پنهان به دامانِ یک عظمتطلبیِ پوچ و شیزوفرنیک آویختن. بیماریِ خاورمیانهای یعنی عاجز بودن از تمایزگذاری میانِ آنچه دوست داریم و آنچه هست.
بیماریِ خاورمیانهای یعنی فرهنگِ دروغدرمانی و لافدرمانی. بیماریِ خاورمیانهای یعنی همه چیز فدای مفهومِ بیمارگونهای از عزتنفس.
تا زمانی که یک بار برای همیشه باور نکنیم که در این جهانِ بزرگ نه خاص و ویژه هستیم و نه تافتهٔ جدابافته و آن گذشتۀ خیلی دورِ شکوه و قدرتمان پشیزی ارزش ندارد، از لجنزارِ حقارت و فلاکت بیرون نمیشویم.
توس طهماسبی
چند واژه و اصطلاحِ عربیِ جالب (۱)
اِستِفراق: آفریقاشناسی.
مُستَفرِق: آفریقاشناس.
أنتَ تاجُ رأسِنا: تو تاجِ سرِ مایی.
بِناءُ الأَجسام: بدنسازی.
بَهلَوان: بندباز؛ آکروبات.
بَیتُ القَلَم: جاخودکاری.
تَباوُس/ مُباوَسَة: همدیگر را بوسیدن.
تشادور: چادر.
تُفًّا لَکَ: تُف به روت!
تَنبَلَ یُتَنبِلُ تَنبَلَةً: تنبلی کرد.
عِلمُ الأَجِنَّة: جنینشناسی.
عِندَما یَبیضُ الدّیکُ: وقتی خروس تخم بذاره؛ وقتِ گلِ نی.
مُتَرجِمٌ فوريٌّ: مترجمِ همزمان.
ادامه دارد...
اِستِفراق: آفریقاشناسی.
مُستَفرِق: آفریقاشناس.
أنتَ تاجُ رأسِنا: تو تاجِ سرِ مایی.
بِناءُ الأَجسام: بدنسازی.
بَهلَوان: بندباز؛ آکروبات.
بَیتُ القَلَم: جاخودکاری.
تَباوُس/ مُباوَسَة: همدیگر را بوسیدن.
تشادور: چادر.
تُفًّا لَکَ: تُف به روت!
تَنبَلَ یُتَنبِلُ تَنبَلَةً: تنبلی کرد.
عِلمُ الأَجِنَّة: جنینشناسی.
عِندَما یَبیضُ الدّیکُ: وقتی خروس تخم بذاره؛ وقتِ گلِ نی.
مُتَرجِمٌ فوريٌّ: مترجمِ همزمان.
ادامه دارد...
Forwarded from گزینگویهها
روزنامۀ کیهان، سهشنبه هشتمِ اسفندِ ۱۳۵۷،
به نقل از سخنگوی دولتِ وقت:
برای کمدرآمدها، آب و برق مجانی میشود.
اینکه مردم هنوز این وعده را به یاد دارند و در حسرتش هستند نشان میدهد که توقعشان از انقلاب چه بوده.
به نقل از سخنگوی دولتِ وقت:
برای کمدرآمدها، آب و برق مجانی میشود.
اینکه مردم هنوز این وعده را به یاد دارند و در حسرتش هستند نشان میدهد که توقعشان از انقلاب چه بوده.
Forwarded from گزینگویهها
بهترین ساقی پدرم بود که یه عمر برامون عرق ریخت.
Forwarded from گزینگویهها
شخصیتِ واقعیِ هرکس در تاریکی آشکار میشود.
دوایت ال. مودی
مترجم: بهروز صفرزاده
دوایت ال. مودی
مترجم: بهروز صفرزاده