قناری
گرچه قناری هیچ شباهتی به سگ ندارد، اما در واقع نامِ سگ را روی آن گذاشتهاند.
واژۀ «قناری» تلفظی از واژۀ فرانسویِ canari (کاناری) است که از ریشۀ لاتینی و به معنیِ «مربوط به سگها»ست.
داستان از این قرار است که وقتی دریانوردانِ اسپانیایی در قرنِ پانزدهمِ میلادی پا به جزایری در شمالِ غربیِ آفریقا گذاشتند، سگهای وحشیِ بزرگی در آنجا دیدند، به همین علت آنجا را «جزایرِ سگها» (به اسپانیایی: Islas Canarias) یا «جزایرِ کاناری» نامیدند.
بعدها پرندۀ کوچکِ آوازخوانی از آن جزایر به دیگر نقاطِ جهان برده شد که به اعتبارِ منشأش آن را «کاناری» یا به قولِ ما «قناری» خواندند.
#واژهشناسی
گرچه قناری هیچ شباهتی به سگ ندارد، اما در واقع نامِ سگ را روی آن گذاشتهاند.
واژۀ «قناری» تلفظی از واژۀ فرانسویِ canari (کاناری) است که از ریشۀ لاتینی و به معنیِ «مربوط به سگها»ست.
داستان از این قرار است که وقتی دریانوردانِ اسپانیایی در قرنِ پانزدهمِ میلادی پا به جزایری در شمالِ غربیِ آفریقا گذاشتند، سگهای وحشیِ بزرگی در آنجا دیدند، به همین علت آنجا را «جزایرِ سگها» (به اسپانیایی: Islas Canarias) یا «جزایرِ کاناری» نامیدند.
بعدها پرندۀ کوچکِ آوازخوانی از آن جزایر به دیگر نقاطِ جهان برده شد که به اعتبارِ منشأش آن را «کاناری» یا به قولِ ما «قناری» خواندند.
#واژهشناسی
Forwarded from گزینگویهها
بدرقه
حرفِ اضافۀ «به» در اصل بَد یا پَد بودهاست و امروزه نیز هنوز با تلفظِ بِد کاربردِ محدودی دارد:
بِدان: به آن
بِدین: به این
بِدین ترتیب: به این ترتیب
بِدین وسیله: به این وسیله
واژۀ بَدرَقة یا بَذرَقة عربیشدۀ (مُعرّبِ) بَدرَهِ فارسی است، که مرکب از دو جزءِ بَد (به) + ره (راه) است.
بدرقه یعنی به راه با کسی رفتن برای محافظتش.
بعضی فرهنگنویسانِ عربی جزءِ اولِ بدرقه، یعنی بد، را همان واژۀ بد (مقابلِ خوب) پنداشته و در ریشهشناسیاش به خطا رفتهاند و آن را «راهِ بد» (!) معنی کردهاند:
البَذرَقة مأخوذة مِن بَد و راه في الفارِسیة و مَعناهُ الطّریقُ الرّديء. (ذیلِ اقربالموارد)
#واژهشناسی
حرفِ اضافۀ «به» در اصل بَد یا پَد بودهاست و امروزه نیز هنوز با تلفظِ بِد کاربردِ محدودی دارد:
بِدان: به آن
بِدین: به این
بِدین ترتیب: به این ترتیب
بِدین وسیله: به این وسیله
واژۀ بَدرَقة یا بَذرَقة عربیشدۀ (مُعرّبِ) بَدرَهِ فارسی است، که مرکب از دو جزءِ بَد (به) + ره (راه) است.
بدرقه یعنی به راه با کسی رفتن برای محافظتش.
بعضی فرهنگنویسانِ عربی جزءِ اولِ بدرقه، یعنی بد، را همان واژۀ بد (مقابلِ خوب) پنداشته و در ریشهشناسیاش به خطا رفتهاند و آن را «راهِ بد» (!) معنی کردهاند:
البَذرَقة مأخوذة مِن بَد و راه في الفارِسیة و مَعناهُ الطّریقُ الرّديء. (ذیلِ اقربالموارد)
#واژهشناسی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
مطمئن باشید فحشِ مادرقحبه (با عرضِ معذرت) هیچ ربطی به قهوه ندارد. 😄
ما در قهوه شکر میریزیم. 😁
#واژهشناسی
#املا
ما در قهوه شکر میریزیم. 😁
#واژهشناسی
#املا
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
هشتگهای کانالِ گزینگویهها
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
#آواشناسی
#آوانگاری
#املا
#تایپ
#ترجمه
#ترجمه_ترانه
#ترجمه_شعر
#ترجمه_شوخی
#تکرار
#تلفظ
#تنوین
#جعلیات
#جمع
#جمع_مفرد
#حشو
#درستنویسی
#دستور
#رسمالخط
#ریشهشناسی
#طنزگویه
#عربی
#فاصلهگذاری
#فرهنگنویسی
#فعل
#کژتابی
#کهنواژهها
#گردهبرداری
#گفتاری
#گفتارینویسی
#مصدر
#موسیقی
#نامشناسی
#نشانهگذاری
#نقد
#نگارش
#نوواژه
#واژهبازی
#واژهسازی
#واژهشناسی
#واژهگزینی
#وامواژهها
#ویراستار
#ویرایش
#ویرگول
#همزه
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
این مطلبِ بیاساس خیلی وقت است که در فضای مجازی دست به دست میشود. گولش را نخورید.
#جعلیات
#واژهشناسی
#جعلیات
#واژهشناسی
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
Forwarded from گزینگویهها
یک ریشه و دهها واژه (۲)
ریشۀ هند و اروپاییِ -ghel* به معنیِ درخشیدن و برق زدن است و با رنگِ زرد و سبز هم ارتباط دارد.
دهها واژۀ اروپایی از این ریشهاند، از جمله این واژههای انگلیسی:
واژۀ glass به معنیِ شیشه؛
واژۀ glimmer به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ glitter به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ glow به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ gold به معنیِ طلا، زر؛
واژۀ gall به معنیِ صفرا، زرداب؛
واژۀ yellow به معنیِ زرد؛
واژۀ yolk به معنیِ زردۀ تخممرغ؛
واژۀ chlorophyll به معنیِ کلروفیل، سبزینه.
جالبتر اینکه واژههای فارسیِ زر (طلا) و زرد نیز از همین ریشۀ هند و اروپاییاند.
منابع:
فرهنگِ ریشهشناختیِ زبانِ فارسی، محمدِ حسندوست؛
www.etymonline.com
American Heritage Dictionary
#بهروز صفرزاده
#واژهشناسی
ریشۀ هند و اروپاییِ -ghel* به معنیِ درخشیدن و برق زدن است و با رنگِ زرد و سبز هم ارتباط دارد.
دهها واژۀ اروپایی از این ریشهاند، از جمله این واژههای انگلیسی:
واژۀ glass به معنیِ شیشه؛
واژۀ glimmer به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ glitter به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ glow به معنیِ درخشیدن؛
واژۀ gold به معنیِ طلا، زر؛
واژۀ gall به معنیِ صفرا، زرداب؛
واژۀ yellow به معنیِ زرد؛
واژۀ yolk به معنیِ زردۀ تخممرغ؛
واژۀ chlorophyll به معنیِ کلروفیل، سبزینه.
جالبتر اینکه واژههای فارسیِ زر (طلا) و زرد نیز از همین ریشۀ هند و اروپاییاند.
منابع:
فرهنگِ ریشهشناختیِ زبانِ فارسی، محمدِ حسندوست؛
www.etymonline.com
American Heritage Dictionary
#بهروز صفرزاده
#واژهشناسی
دربارۀ «ضربالاجل»
واژۀ عربیِ «ضربالاجل» از سه جزء تشکیل شدهاست:
ضرب
ال
اجل
«اجل» یعنی مهلت یا زمانِ مشخص و معیّن.
یکی از معانیِ متعددِ «ضرب» هم در عربی، «تعیین کردن» است.
بنا بر این مثلاً میگویند:
ضَرَبَ لَنا أجَلًا؛ یعنی: مهلتی برایمان تعیین کرد.
«ضربالاجل» یعنی مهلتی که پایانش تعیین شدهاست. معادلِ انگلیسیاش deadline است.
جزءِ آخرِ این واژه، یعنی «اجل»، هیچ ربطی به ریشۀ «عجل» (عجله، عجول، تعجیل) ندارد.
بعضیها به غلط «ضربالعجل» مینویسند، چون خیال میکنند با «عجله» ربط دارد.
#واژهشناسی
واژۀ عربیِ «ضربالاجل» از سه جزء تشکیل شدهاست:
ضرب
ال
اجل
«اجل» یعنی مهلت یا زمانِ مشخص و معیّن.
یکی از معانیِ متعددِ «ضرب» هم در عربی، «تعیین کردن» است.
بنا بر این مثلاً میگویند:
ضَرَبَ لَنا أجَلًا؛ یعنی: مهلتی برایمان تعیین کرد.
«ضربالاجل» یعنی مهلتی که پایانش تعیین شدهاست. معادلِ انگلیسیاش deadline است.
جزءِ آخرِ این واژه، یعنی «اجل»، هیچ ربطی به ریشۀ «عجل» (عجله، عجول، تعجیل) ندارد.
بعضیها به غلط «ضربالعجل» مینویسند، چون خیال میکنند با «عجله» ربط دارد.
#واژهشناسی