ریونکلاو برای چی بود !
لی لی اَخم کرد: منم بهشون حَق می دم که شرکت نکنن. اونا یه نقشه ای دارن احتمالاً. من میدونم. اونا همیشه باعث سرافرازی مدرسه ی ما میشن و من بهشون ایمان خاصی دارم.
سوروس کتابش را ورق زد: گیاهان آبی دریایی فقط در عمق دریاچه ی سیاه و بر روی صخره های اطلس واقع در اقیانوس ... من هم همین طور، اتفاقاً امروز صبح چند تا دختر ریونکلاوی و هافلپافی اومده بودن دم خوابگاه اسلیترین و بهم چند تا کتاب کم یاب و فوق العاده از معجون سازی برای مطالعه دادن.
سکوت سنگینی برقرار شد و بعد از مدت کوتاهی سیریوس سکوت رو شکست و گفت: نگفتن علتش چیه؟ شاید اَمره خیره 😂😐
لی لی لبخند وحشتناکی تحویل سوروس داد و گفت: چشمم روشن سوروس ...
جیمز سرش را تکان داد: نمی دونم چرا ولی دیروز بعد از خوردن اون نوشیدنی حالم زیاد خوب نیست بچه ها. الان من فقط مشکلم همینه ... من باید چیکار کنم الان؟
سیریوس از آن بالا به پایین نگاه کرد: واقعاً مشکلت همین بود جیمز؟ من فکر کردم هنوز توی شوک فراخوانی.
_ نه بابا. شوک فراخوان دیگه چیه. این حرفا چیه که میزنی؟ مگه تو واقعا نگرانی؟
+ راستش رو بخوای من جام رو خیس کردم. البته اگه خیلی راستش رو بخواید 😂😐
لی لی کتابی را از کیفش بیرون آورد و گفت: احساس میکنم این جمله رو یه بار شنیدم :|
صدای ریموس لوپین به گوش رسید: سلام ایوانز. سلام جیمز. سلام اسنیپ. اسنیپ کتاب هایی رو که میخواستی پیدا کردم.
و بعد در حالی که حسابی عرق کرده بود با یک عالمه کتاب بزرگ و سنگین که همه ی آن ها را روی هم چیده بود کنار سوروس نشست: ببین همه شون هست؟ 😓
سوروس کتاب ها را بررسی کرد و بعد شروع کردن به ورق زدن یکی از آن ها: آره. همه شون هست لوپین، مرسی. ولی من هنوز یه کتاب کم دارم که فکر نکنم به راحتی بتونیم پیداش کنیم.
جیمز: :|
لی لی: :||
سیریوس: :|||
لوپین خودش را روی زمین انداخت. لی لی به دستان ظریف و حرفه ای سوروس که کتاب را تند تند ورق می زد نگاه کرد و گفت: آمم میشه بپرسم اون کتاب چه جور کتابیه؟ یعنی چی هست و چرا به راحتی پیدا نمیشه؟
_ برای اینکه ... خب ... نمیشه دیگه ... از اون کتاب فقط 30 نسخه موجوده و تقریباً به راحتی بدست نمیاد. اون کتاب یه فرق بزرگ با کتاب های دیگه داره. معمولا توی یه کتاب درسی معمولی فقط چیز هایی توش ذکر شده که دونستنش ضروریه. مثل دستور العمل های یک معجون پیچیده. همه فقط تنها چیزی که میدونن این هست که باید این مواد رو بریزن توش و بعد معجونشون رو بسازن و نمره بگیرن. ولی کسایی این وسط هستن که براشون مهمه که این مواد اولیه چی هست و از کجا بدست میاد. چه بویی داره و آیا مورد مشابه ای از این مواد وجود داره؟ این مبحث ها توی کتاب های ما پراکنده شدن و بیخودی بزرگش کردن و یه عالمه کتاب تالیف کردن. در واقع نیازی به این کار نیست. توی اون کتاب همه چیز به صورت کامل نوشته شده و در کنار هر دستور العمل و یا مواد اولیه خاصیت اون و جزئیاتش به صورت مختصر ذکر شده. خیلی کامله. من اگه بخوام اطلاعاتم رو درباره ی معجون ها کامل کنم باید 24 تا کتاب مطالعه کنم. ولی با خوندن همون یدونه کتاب می تونم کل جهان معجون رو درک کنم. اون کتاب فقط و فقط 8561 صفحه داره و من می تونم اون رو توی یک روز تموم کنم. ولی متاسفانه چون دیگه از اون کتاب نداریم مجبوریم سنّتی پیش بریم. در حال حاضر از این 24 تا عدد کتابی که ناچارم تا بخونم شون، 15 تاش رو امروز تموم کردم. احتمالا فردا هم بقیه ش رو تموم میکنم. فقط 8 ساعت و 36 دقیقه و 40 ثانیه طول میکشه. من فقط تخمین زدم یعنی ممکنه چند دقیقه جلو و عقب بیفته. بعد از اون باید برم سراغ به خاطر سپردن بوی مواد اولیه. اگه بتونم بوی اون ها رو به خوبی به خاطر بسپارم توی مسابقه به مشکل بر نمی خوریم. گام بعدی اینه که من باید حریفم رو یک بار ببینم و اونو آنالیزم کنم. نقاط ضعف و قوت اونا رو بفهمم. 3 روز تا شروع مسابقه وقت داریم. و تنها توصیه ی من به شما اینه که خودتون رو نگران نکنید. همه چیز رو بسپرید به من.
و بعد دوباره سرش را در کتابش کرد. لی لی ابرویش را بالا انداخت: بله، چه قدر کوتاه و مختصر. :| مرسی سوروس ...
سیریوس دستش را زیر سرش گذاشت و از آن بالا به پایین نگاه کرد: اه، من حوصله ندارم این سخنرانی نسبتاً کوتاه رو برای پیتر تکرار کنم. ریموس اگه یه جایی دیدیش بی زحمت براش توضیح بده. 😐
~0* [ " من سوروس هستم " ] *0~
کاری از گروه نویسندگان " س مثل سوروس "
#af 🌸
#من_سوروس_هستم ❄️
@fantasy_fans_platform 🌊
لی لی اَخم کرد: منم بهشون حَق می دم که شرکت نکنن. اونا یه نقشه ای دارن احتمالاً. من میدونم. اونا همیشه باعث سرافرازی مدرسه ی ما میشن و من بهشون ایمان خاصی دارم.
سوروس کتابش را ورق زد: گیاهان آبی دریایی فقط در عمق دریاچه ی سیاه و بر روی صخره های اطلس واقع در اقیانوس ... من هم همین طور، اتفاقاً امروز صبح چند تا دختر ریونکلاوی و هافلپافی اومده بودن دم خوابگاه اسلیترین و بهم چند تا کتاب کم یاب و فوق العاده از معجون سازی برای مطالعه دادن.
سکوت سنگینی برقرار شد و بعد از مدت کوتاهی سیریوس سکوت رو شکست و گفت: نگفتن علتش چیه؟ شاید اَمره خیره 😂😐
لی لی لبخند وحشتناکی تحویل سوروس داد و گفت: چشمم روشن سوروس ...
جیمز سرش را تکان داد: نمی دونم چرا ولی دیروز بعد از خوردن اون نوشیدنی حالم زیاد خوب نیست بچه ها. الان من فقط مشکلم همینه ... من باید چیکار کنم الان؟
سیریوس از آن بالا به پایین نگاه کرد: واقعاً مشکلت همین بود جیمز؟ من فکر کردم هنوز توی شوک فراخوانی.
_ نه بابا. شوک فراخوان دیگه چیه. این حرفا چیه که میزنی؟ مگه تو واقعا نگرانی؟
+ راستش رو بخوای من جام رو خیس کردم. البته اگه خیلی راستش رو بخواید 😂😐
لی لی کتابی را از کیفش بیرون آورد و گفت: احساس میکنم این جمله رو یه بار شنیدم :|
صدای ریموس لوپین به گوش رسید: سلام ایوانز. سلام جیمز. سلام اسنیپ. اسنیپ کتاب هایی رو که میخواستی پیدا کردم.
و بعد در حالی که حسابی عرق کرده بود با یک عالمه کتاب بزرگ و سنگین که همه ی آن ها را روی هم چیده بود کنار سوروس نشست: ببین همه شون هست؟ 😓
سوروس کتاب ها را بررسی کرد و بعد شروع کردن به ورق زدن یکی از آن ها: آره. همه شون هست لوپین، مرسی. ولی من هنوز یه کتاب کم دارم که فکر نکنم به راحتی بتونیم پیداش کنیم.
جیمز: :|
لی لی: :||
سیریوس: :|||
لوپین خودش را روی زمین انداخت. لی لی به دستان ظریف و حرفه ای سوروس که کتاب را تند تند ورق می زد نگاه کرد و گفت: آمم میشه بپرسم اون کتاب چه جور کتابیه؟ یعنی چی هست و چرا به راحتی پیدا نمیشه؟
_ برای اینکه ... خب ... نمیشه دیگه ... از اون کتاب فقط 30 نسخه موجوده و تقریباً به راحتی بدست نمیاد. اون کتاب یه فرق بزرگ با کتاب های دیگه داره. معمولا توی یه کتاب درسی معمولی فقط چیز هایی توش ذکر شده که دونستنش ضروریه. مثل دستور العمل های یک معجون پیچیده. همه فقط تنها چیزی که میدونن این هست که باید این مواد رو بریزن توش و بعد معجونشون رو بسازن و نمره بگیرن. ولی کسایی این وسط هستن که براشون مهمه که این مواد اولیه چی هست و از کجا بدست میاد. چه بویی داره و آیا مورد مشابه ای از این مواد وجود داره؟ این مبحث ها توی کتاب های ما پراکنده شدن و بیخودی بزرگش کردن و یه عالمه کتاب تالیف کردن. در واقع نیازی به این کار نیست. توی اون کتاب همه چیز به صورت کامل نوشته شده و در کنار هر دستور العمل و یا مواد اولیه خاصیت اون و جزئیاتش به صورت مختصر ذکر شده. خیلی کامله. من اگه بخوام اطلاعاتم رو درباره ی معجون ها کامل کنم باید 24 تا کتاب مطالعه کنم. ولی با خوندن همون یدونه کتاب می تونم کل جهان معجون رو درک کنم. اون کتاب فقط و فقط 8561 صفحه داره و من می تونم اون رو توی یک روز تموم کنم. ولی متاسفانه چون دیگه از اون کتاب نداریم مجبوریم سنّتی پیش بریم. در حال حاضر از این 24 تا عدد کتابی که ناچارم تا بخونم شون، 15 تاش رو امروز تموم کردم. احتمالا فردا هم بقیه ش رو تموم میکنم. فقط 8 ساعت و 36 دقیقه و 40 ثانیه طول میکشه. من فقط تخمین زدم یعنی ممکنه چند دقیقه جلو و عقب بیفته. بعد از اون باید برم سراغ به خاطر سپردن بوی مواد اولیه. اگه بتونم بوی اون ها رو به خوبی به خاطر بسپارم توی مسابقه به مشکل بر نمی خوریم. گام بعدی اینه که من باید حریفم رو یک بار ببینم و اونو آنالیزم کنم. نقاط ضعف و قوت اونا رو بفهمم. 3 روز تا شروع مسابقه وقت داریم. و تنها توصیه ی من به شما اینه که خودتون رو نگران نکنید. همه چیز رو بسپرید به من.
و بعد دوباره سرش را در کتابش کرد. لی لی ابرویش را بالا انداخت: بله، چه قدر کوتاه و مختصر. :| مرسی سوروس ...
سیریوس دستش را زیر سرش گذاشت و از آن بالا به پایین نگاه کرد: اه، من حوصله ندارم این سخنرانی نسبتاً کوتاه رو برای پیتر تکرار کنم. ریموس اگه یه جایی دیدیش بی زحمت براش توضیح بده. 😐
~0* [ " من سوروس هستم " ] *0~
کاری از گروه نویسندگان " س مثل سوروس "
#af 🌸
#من_سوروس_هستم ❄️
@fantasy_fans_platform 🌊
【 s ʟɪᴋᴇ sᴇᴠᴇʀᴜs™】
فصل بیست و نهم ... 💖 فن فیکشن " من سوروس هستم " 🥀 سوروس اسنیپ در کتابش را محکم بست و در حالی که نفس عمیقی می کشید گفت: اوففف. این یکی هم تموم شد. هعی ... میمونه سه تا کتاب دیگه. :| و بعد دستش را دراز کرد تا کتاب بعدی را از روی میز بردارد و دوباره شروع به…
~0* [ من سوروس هستم ] *0~
کاری از نویسندگان * س مثل سوروس *
#af 🏹
#من_سوروس_هستم 🥀
@fantasy_fans_platform 💕
کاری از نویسندگان * س مثل سوروس *
#af 🏹
#من_سوروس_هستم 🥀
@fantasy_fans_platform 💕