تقاطع اخلاق و فناوری
618 subscribers
371 photos
50 videos
13 files
167 links
مجله تلگرامی کارگروه اخلاق و فناوری اندیشکده مهاجر، دانشگاه صنعتی شریف
ارتباط با ادمین:

@behzadface
@Abootalebsaf
@Mahdi7khalili
Download Telegram
#یادداشت #بخش_اول
چرا دکتر سایان گمان کرد امام زمان است؟
🖋مهدی خلیلی

🔸فروردین امسال جوانی حدودا سی ساله به نام محمد حسین‌پور با لقب دکتر سایان در برنامه حالا خورشید شرکت و به ارائه‌ی دیدگاه‌ها و هنرمندی‌های خود پرداخت. همین جوان اخیرا در کلیپی کوتاه ادعا کرده‌است که امام زمان است و آسمان بر حقانیتش شهادت خواهد داد. من در این‌جا نمی‌خواهم درباره‌ی سایان بحث کنم، می‌خواهم دراین‌باره بنویسم که چطور رسانه می‌تواند به توهم کسی دامن بزند تا جایی که او ادعا کند که امام زمان است. همین ابتدا، این را روشن کنم که من معتقد نیستم که رسانه ذاتی دارد و همواره توهم‌زاست، بلکه معتقدم می‌توان رسانه‌های مختلف با معانی و کارکردهای گوناگون داشت. برخی رسانه‌ها روشن‌گر اند و برخی توهم‌زا. اما این به چه برمی‌گردد؟

🔹جان استوارت میل بحثی دارد که طبق آن در نبودِ چالش و گفتگوی انتقادی این خطر ایجاد می‌شود که دیدگاه‌های یک شخص، حتی وقتی خیلی درست و محکم اند، کم‌کم سست و ضعیف شوند. او ویژگی جامعه آزاد را این می‌داند که در آن گفتگوی چالشی و انتقادی در جریان است. این قسم گفتگوها نه تنها به سنجش عیار اندیشه‌های متفکران می‌انجامد که زمینه‌ای را ایجاد می‌کنند تا اشخاص در گفتگوی با یکدیگر حد و نقص خود را بشناسند و دچار خودشیفتگی نشوند.

🔸اما در جامعه‌ غیرآزاد ماجرا برعکس است. چالش و گفتگوی انتقادی جایش را به تعریف و تمجید و یا تخریب دیگران می‌دهد. در این جامعه ادعاهای مختلفی مطرح می‌شود بی‌آنکه کسی آن‌ها را بسنجد. اساسا کسی حرف دیگری را به‌نحو جدی نقد نمی‌کند و قد و اندازه او را معین نمی‌سازد پس هر آن ممکن است به اشخاص این توهم دست دهد که نکند من تافته‌ای جدا بافته‌ام. رسانه‌ها در این جامعه نه برای تبیین حقیقت و ارائه سنجش‌گرانه آن، که برای تبلیغ و ترویج ایدئولوژی خود کار می‌کنند. آن‌ها باید از ایدئولوژی خود تمجید و ایدئولوژی‌های دیگر را تخریب کنند.

🔹به نظر می‌رسد صدا و سیمای مملکت ما هم کارکردش همین تخریب و تبلیغ است، و نه تبیین و سنجش‌گری. روزی نیست که در یکی از شبکه‌های آن خبری از آتش‌سوزی، سیل، زلزله یا طوفان در آمریکا نباشد. آمریکا وجه دیگری ندارد. این‌که سیستم آموزشی و اقتصادی آمریکا چگونه است و چرا این همه فناوری از دره‌ای در کالیفرنیا به دنیا معرفی می‌شود بی‌اهمیت است فقط آتش‌سوزی جنگل‌های کالیفرنیا مهم است. این‌که در آمریکا دو زن مسلمان به کنگره و یک پناهنده افغان به مجلس یکی از ایالت‌ها راه یافته بی‌اهمیت است زیرا کارکرد رسانه رسمی تخریب و تبلیغ صرف است نه روشن‌گری و سنجش توامان خوبی‌ها و بدی‌ها.

🔴ادامه در یادداشت بعد
———————————
🆔: @ethics_technology
#یادداشت #بخش_دوم
چرا دکتر سایان گمان کرد امام زمان است؟
🖋مهدی خلیلی


🔸یکی از ایدئولوژی‌های حاکمیت در ایران افتخار به خود و رفع عقده حقارت است پس باید هر طور شده آن را در رسانه‌های رسمی تبلیغ کرد. یک جوان ایرانی که در مسابقاتی که اصلا معلوم نیست چیست و چه اهمیتی دارد شرکت کرده و برنده شده، چند کتاب نوشته که معلوم نیست چقدر معتبر اند، مدعی‌ست که دایره‌المعارفی در رشته‌ای که خودش بنیان‌گذار آن است نگاشته، که باز معلوم نیست ارزش آن دایره‌المعارف در چیست و آن رشته تاسیس‌شده چقدر اهمیت دارد. چنین شخصی به یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های صداسیما دعوت و مدام تشویق می‌شود زیرا وظیفه این رسانه تبلیغ خودبسندگی و افتخار بی ‌حد و حصر به داشته‌های خود است.

🔹البته این ماجرا محدود به برنامه حالا خورشید نیست و شامل دیگر برنامه‌های صداسیما نیز می‌شود. برنامه‌های بی‌شماری که در هر کدام مفهومی، واقعه‌ای، بازیگری، ورزشکاری، مکتبی، سیاست‌مداری در حال تمجید است. بی‌چاره مردمی که به این برنامه‌ها نگاه می‌کنند و اسطوره‌های دست‌نیافتنی‌شان را در این بین انتخاب می‌کنند. اسطوره‌هایی که ممکن است هر یک به‌نوعی توهم برشان دارد که نکند واقعا از جنس دیگری، شاید از جنس فرشتگان و پیغام‌آوران یا چیزی مافوق آدم‌های عادی اند. البته این کاملا طبیعی‌ست چرا که کسی آن‌ها را متوجه محدودیت‌شان نکرده‌است. برخی‌شان مثل دکتر سایان ممکن است احساس کنند امام زمان اند برخی دیگر متبخترانه خود را مافوق مردم جامعه‌شان بپندارند.

🔸گفتگوی عاقلانه و انتقادی می‌تواند توهم را از میان بردارد. توهمی که ممکن است هم مهمان‌های برنامه‌های تلوزیونی را بگیرد، هم بینندگان این برنامه‌ها را. گفتگوی پرسش‌گرانه و مسئولانه حد و اندازه اشخاص را مشخص می‌کند. معلوم می‌کند یک هنرمند یا ورزشکار یا دانشمند موفق چه قابلیت‌ها و چه ضعف‌هایی دارد و چرا مثل دیگر مردم است با این تفاوت که لابد در رشته‌ای خاص بیش‌تر تلاش کرده و به جایی (که اهمیت آن معلوم است چیست) رسیده.

🔹شاید اگر برنامه حالا خورشید و دیگر رسانه‌هایی که دکتر سایان را در این مدت بی‌حد و حصر تشویق کردند و از خارق‌العاده بودنش ابراز اعجاب کردند، کمی سنجش‌گرانه و مسئولانه برخورد می‌کردند دکتر سایان به دام این توهم نمی‌افتاد که حالا که اینقدر خوب است لابد امام زمان است.

پی نوشت: مصاحبه دکتر سایان در برنامه حالا خورشید را در اینجا مشاهده کنید.

🔴پایان یادداشت
———————————
🆔: @ethics_technology
#یادداشت #بخش_اول

🔰 پنج شنبه ۱۸ مهر ماه، روز دوم مدرسه‌ی "مطالعات اجتماعی فناوری در ایران" در دانشگاه شریف، در حال برگزاری بود که خودروی یکی از مدرسین، اقای یاسر خوشنویس به سرقت رفت. ایشان متنی تحلیلی از منظر سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی در مورد فرایند کشف و ترخیص خودرو نگاشته‌اند که در ادامه میخوانیم:

🔹 عصر پنج‌شنبه گذشته در دانشگاه شریف، کارگاهی درباره جامعه‌شناسی سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی داشتم. همان زمان، دزدی در حال باز کردن درب ماشینی بود که در کوچه آران نزدیکی دانشگاه پارک شده بود و به نام همسرم است. ساعت 6 متوجه شدم که ماشین نیست. پلیس 110 آمد، به همسرم خبر دادم و در کلانتری ستارخان تشکیل پرونده دادیم. ساعت 8 شب جمعه، از کلانتری احمدآباد مستوفی در اسلامشهر خبر دادند که ماشین پیدا شده: 3 رینگ و لاستیک، ضبط و باتری به سرقت رفته بود.

🔸 پرونده ما در مقایسه با ماجراهایی مثل کلاهبرداری سرراست بود: خودرویی سرقت شده و بعد پیدا شده بود؛ نیازی به تجسس نبود و باید مراحل اداری برای تحویل دادن آن انجام می‌شد. تنها نکته پیچیده‌کننده این بود که ماشین در تهران دزدیده شده و در اسلامشهر پیدا شده بود. تصور می‌کردیم که می‌توانیم آن را به زودی تحویل بگیریم، اما درگیر یک ماجرای کافکایی شدیم: فرایند ثبت شکایت تا تحویل گرفتن خودرو 5 روز زمان بُرد. برای این کار به دو کلانتری، دو اداره آگاهی، دو دادسرا در تهران و اسلامشهر به همراه پلیس راهور و پارکینگ مراجعه کردیم (مجموعا، 11 بار مراجعه). حدود 90 برگه کاغذ مصرف شد که برای 75 برگه آنها از جمله فرم ثبت شکایت و فرم ترخیص پول پرداخت کردیم. تنها از کارت ملی همسرم 7 بار کپی گرفتم. حدود 40 لیتر بنزین مصرف شد و در تمام این مدت، پرونده الکترونیکی ما، از جمله تصویر کارت ملی همسرم، میان ادارات جابجا می‌شد. مجموعا، با 42 پوزیشن شغلی تعامل داشتیم و 17 صاحب‌منصب پرونده ما را امضا کردند. همسرم هم 19 برگه را امضا کرد. به رغم نمایش اولیه در مورد رایگان بودن حمل خودرو به پارکینگ در موارد سرقت، نهایتا همچون یک مجرم هم هزینه جرثقیل پرداخت کردیم هم هزینه پارکینگ. مجموعا حدود 240 هزار تومان به نهادهای حاکمیتی و اقمار آنها مانند اتاق‌های فروش فرم و کپی، عریضه‌نویسی، دفتر خدمات قضایی، دفتر پلیس+10 و پارکینگ پرداختیم. از برادران همسرم بسیار ممنونم که کمک‌مان کردند: یکی از آنها خودروش را تمام مدت در اختیارمان گذاشت و دیگری با دوست مکانیکش بالای سر ماشین آمدند و راهش انداختند. اگر این کمک‌ها نبود، زمان و هزینه بسیار بیشتری صرف می‌شد.

ادامه در پست بعد...
———————
🆔: @ethics_technology
#یادداشت #بخش_دوم

🔹 ناکارآمدترین بخش در این میان، دادسرای ناحیه 2 تهران در سعادت‌آباد بود. برای گرفتن امضای دادیار و ارسال پرونده به اسلامشهر، یک روز و نیمِ کاری معطل شدیم. منشی دادیار در اعتراض همسرم به کُندی امور گفت: «باید در سیستم ثبت شود؛ آیا می‌دانید سیستم چیست؟» و من هم گفتم: «آیا شما می‌دانید سیستم‌فیلییِر و سیستمِ این‌افیشنت چیست؟» به واژگان انگلیسی برای خواباندن باد دماغ آن منشی و همکارانش نیاز داشتم.
در کلانتری‌ها با ما مهربان بودند. شب اول با آرامش خاصی گفتند: «به زودی پیدا خواهد شد» و بعدا گفتند: «دیدید گفتیم به زودی پیدا خواهد شد؟» در کلانتری احمدآباد پرسیدم آیا دوربین‌های محل کشف بررسی شده و آیا انگشت‌نگاری از ماشین انجام شده؟ افسر لبخند زد و پاسخ داد دوربینی نبوده و انگشت‌نگاری هم نمی‌کنیم. در دادسرا، برای آنکه دستور ترخیص را صادر کنند از همسرم امضا گرفتند که از کسی شکایت ندارد و یک پرونده دیگر با موفقیت مختومه شد. هیچ کسی حتی لازم ندید تظاهر کند که سعی دارد سارق را بیابد و مجازات کند. به پلیسی گفتم: «شما کاری برای ما نکردید.» با اعتماد به نفس گفت: «ماشین‌تان را تحویل‌تان دادیم.» من هم گفتم: «نه دزد را پیدا کردید و نه رد مال کردید.» لبخندی همراه با تعجب زد و لحظاتی فکر کرد. کمی مانده بود تا بتواند موقعیتش را از منظر جدیدی ببیند، اما به خودش فرصت نداد.

🔸 اولین درس در جامعه‌شناسی سیستم‌های اجتماعی-تکنیکی این است که «کارکرد سیستم» را شناسایی کنید. و معمولا مصیبت اصلی از همینجا ناشی می‌شود که عناصر سیستم کارکرد آن را نمی‌دانند یا فراموش کرده‌اند: سیستم به جعبه سیاهی بدل شده که تنها کار می‌کند یا به نظر می‌رسد که دارد کار می‌کند. تصور کلانتری، دادسرا و آگاهی این بود که این سیستم گسترده ایجاد شده تا ماشین را «پیدا کنند». اما کارکرد نیروی انتظامی و قوه قضائیه این نیست که باقیمانده اموال سرقت‌شده را پیدا کند؛ حتی کارکرد اصلی‌اش این نیست که دزد را بیابد و مجازات کند؛ بلکه این است که با اقداماتی که انجام می‌دهد «نرخ وقوع جرم را کاهش دهد و از وقوع جرایم بیشتر پیشگیری کند.» با رویکرد کنونی که به قول قدما، سنگ را بسته و سگ را رها کرده، دزدها با خیال راحت به کارشان مشغول‌اند و هر روز افراد بیشتری در پی بحران اقتصادی ناشی از تحریم‌هایی که اثری نداشتند و ندارند، شغل دزدی را انتخاب می‌کنند؛ هر شکایتِ سرقت این حس را در ده‌ها نفر پدید می‌آورد و تقویت می‌کند که به سختی کار می‌کنند و نان حلال سر سفره می‌برند؛ و برای نهادهای اداری و اقمار آنها ثروت می‌آفریند. نتیجه آنکه در یک حرکت تدریجیِ قهقرایی به سوی حکومتِ قانونِ جنگل هستیم. اگر فرصت کنم مقاله‌ای می‌نویسم درباره «سیستم اجتماعی-تکنیکیِ سرقت در ایران، 1370-1400» و عنوان فرعی‌اش هم به سبک برونو لاتور می‌شود: «چگونه اموال‌تان سر از اسلام - شهر در می‌آورند».

#یاسر_خوشنویس

———————
🆔: @ethics_technology
#یادداشت

🔸 دو یادداشت با دو دیدگاه متفاوت از دکتر امیر ناظمی، رییس سازمان فناوری اطلاعات و عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، و دکتر عبدالحسین کلانتری، سرپرست پژوهشگاه فضای مجازی و دانشیار جامعه شناسی دانشگاه تهران.

دیدگاه اول به تولید محتوای متمایز ایرانیان در پلتفرم‌های موجود معتقد است. دیدگاه دوم در جهت الزام طراحی پلتفرمهای ایرانی استدلال می کند.

❗️ مطالعه این جدال فکری را به شما پیشنهاد می کنیم.

———————
🆔: @ethics_technology
Forwarded from جَرَیان
3⃣اما دوران مدرن، عصر راززُدایی شده، عصرِ عاری از افسون، عصر علم و تکنولوژی زده، یکی از قدیمی ترین مراجع معنابخشی را، یکی از موثرترین پازل ها را از او گرفته است: دین. او حالا عمیقاً در پی یک مرجع بیرونی است تا خود را در ذیل آن منحل و مضمحل کند، تا از تنهایی و بی معنایی نجات پیدا کند.
4⃣ اما دین و باورهای مذهبی، قبلاً از دست رفته اند. از سویی بنا به علم و تکنولوژی زدگی - من گمان میکنم زیست تکنولوژیک، اساساً با زیست مومنانه و معنادار ناسازگار است- و از سوی دیگر عملکرد ناامیدکنندۀ مراجع دینی و جاماندگی از سرعتِ تغییرات جهان، دیگر دین، به عنوان گزینه ی مناسبی برای معنابخشی مطرح نیست.
5⃣اینجاست که یک خودِ بزرگ تر جدید پیدا می شود: سلبریتی ها. امروز یکی از در دسترس‌ترین گزینه‌ها، سلبریتی ها هستند. انسان روزگار ما حالا می تواند خودش را ذیلِ این مرجعِ بیرونیِ بزرگتر حل کند و زیستش را معنادار کند. هر لایکی که می کند، هر کامنتی که مینویسد، گامی است برای فرار از تنهایی و گریز از پوچی و بی معنایی. آن نوجوان هایی که زیر پست امیرتتلو، 18 میلیون کامنت نوشتند، به امیر تتلو ایمان داشتند، او را در کسوت پیامبری می بینند که میتواند زندگی آشفته و بی معنایشان را معنادار کند. آنها، سرخورده از کلاس های معارف و اندیشه به امیر تتلو پناه اورده اند!
6⃣به این ترتیب می توان تعبیر ایمانی از کنش هایی که در فضای مجازی انجام می‌شود به دست داد. حالا میتوان فهمید که چرا کریس رونالدو این عبارت را برای تبریک گفتنش در یکی از مهمترین پستهای اینستاگرامش انتخاب کرده: شما هم بخشی از این سفر هستید! شما هم قطعه ای پازل کریس هستید. من، پیامبر شما هستم، و شما خودتان را ذیلِ من، مضمحل کنید، به من ایمان بیاورید و رستگار شوید!

#یادداشت

🆔http://tttttt.me/jarayanphilosophy