مدرسه رهایی
Photo
🔴فریب، تعلل و بیعدالتی
پاسخ دولت ها و مجالس اصولگرا و اصلاح طلب به بازنشستگان
✍ محمود بهشتی لنگرودی
#دیدگاه_معلمان
🔹 بازنشستگان طی دهه های گذشته، همواره با مشکلات متعدد معیشتی و بیتوجهی مکرر دولت ها و مجالس مواجه بودهاند و بنا بود با تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری (در سال ۸۶) به تدریج از حجم این بی عدالتی ها کاسته شود اما پس از گذشت ۱۷ سال از تصویب این قانون که دولت ها را موظف کرده بود تا ضمن افزایش حقوق ها به میزان تورم سالانه، قانون هم ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان را هم اجرا نمایند، نه تنها اهتمامی برای اجرای قوانین مذکور مشاهده نشد بلکه بر اثر بی توجهی ها و بی عدالتی ها بر حجم نارضایتی های این قشر افزوده شد.
🔹 رفتارهای اخیر در خصوص حقوق بازنشستگان، نشان از رویکردی فریبکارانه تر و غیرمنصفانه تر دارد که در آن، عدالت، شفافیت و احترام به حقوق انسانی به حاشیه رانده شده است.
🔹 دولت ها و مجالس طی چند دوره ی اخیر، ابتدا، طرح همترازی حقوق بازنشستگان را که بر اساس موادی از قانون مدیریت خدمات کشوری و برنامه ی ششم توسعه تنظیم شده بود، در فرآیندی مبهم به "همسانسازی" و سپس به "متناسب سازی" تغییر نام دادند تا بهانهای برای کاهش تعهدات دولت و مجلس فراهم گردد.
در گام بعدی نحوه ی اجرای این طرح را نیز با تأخیرهای پیدرپی و تقسیم ناعادلانه ی پرداختها همراه نمودند و با پرداخت اقساطی در سه قسط (۴۰، ۳۰، ۳۰ درصد) و تعویق قسط اول به مدت ۷ ماه، نمونهای دیگر از بیتوجهی مسئولان به وضعیت وخیم معیشتی بازنشستگان را به نمایش گذاشتند.
🔹 اکنون نیز با وعدههای مکرر و بهانه های مختلف مبنی بر نبود بودجه و انتقال تعهدات به سال آینده، بار دیگر فشارهای روحی و اقتصادی مضاعفی بر این قشر آسیبپذیر روا داشته اند.
در چنین شرایطی، تورم افسار گسیخته ی سالانه و گرانی سرسامآور، و عدم تطبیق حقوق ها با تورم سالانه (آن گونه که قانون تکلیف کرده) قدرت خرید بازنشستگان را به شدت کاهش داده است.
🔹 بازنشستگان ایران، با افزایش ناچیز و دیرهنگام حقوق، نه تنها توان جبران هزینههای زندگی را ندارند، بلکه از تامین بخش کوچکی از مشکلات معیشتی خود نیز ناتوان شده اند و حضور در خیابان و اعتراض به وضع موجود را تنها راه رهایی از این وضعیت اسفبار می دانند.
آن ها ضمن اعتراض شدید به عملکرد دولت، مجلس، و برخی نمایندگان خودخوانده که بهجای دفاع از حقوق آن ها، به همراهان و مشاوران دولت ها تبدیل شده اند، خواستار اقدامات فوری و جدی هستند:
👈 ۱. اجرای دقیق و کامل طرح همترازی حقوق بازنشستگان بدون تغییرات نامتعارف و مغایر با اهداف اصلی.
👈 ۲. پرداخت مطالبات معوقه بدون هیچگونه تأخیر یا بهانه جویی.
👈 ۳. بازنگری اساسی در سیاستهای مرتبط با افزایش حقوق بازنشستگان متناسب با نرخ واقعی تورم و هزینههای زندگی.
👈 ۴. شفاف سازی و پاسخگویی مسئولان در قبال عملکرد خود و تعهد به ارائه راهکارهای عملی برای بهبود وضعیت معیشتی بازنشستگان.
👈 ۵. اصلاح وضعیت بیمه های عادی و تکمیلی مطابق قانون مدیریت خدمات کشوری و برنامه ی ششم.
آری بازنشستگان در انتظار بازگرداندن عدالت و توجه جدی به حقوق خود هستند و از مسئولان میخواهند که صدای اعتراض آن ها را بشنوند و با اقدامات فوری و منصفانه، بیش از این بر رنج و نگرانیهای آن ها نیفزایند.
🔹فریادهای امروز بازنشستگان حاصل بی توجهی مسئولان به زمزمه های گذشته ی آنان است.
*کاش بیدار شوید*.
۱۴۰۳/۹/۱
منبع : کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
پاسخ دولت ها و مجالس اصولگرا و اصلاح طلب به بازنشستگان
✍ محمود بهشتی لنگرودی
#دیدگاه_معلمان
🔹 بازنشستگان طی دهه های گذشته، همواره با مشکلات متعدد معیشتی و بیتوجهی مکرر دولت ها و مجالس مواجه بودهاند و بنا بود با تصویب قانون مدیریت خدمات کشوری (در سال ۸۶) به تدریج از حجم این بی عدالتی ها کاسته شود اما پس از گذشت ۱۷ سال از تصویب این قانون که دولت ها را موظف کرده بود تا ضمن افزایش حقوق ها به میزان تورم سالانه، قانون هم ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان را هم اجرا نمایند، نه تنها اهتمامی برای اجرای قوانین مذکور مشاهده نشد بلکه بر اثر بی توجهی ها و بی عدالتی ها بر حجم نارضایتی های این قشر افزوده شد.
🔹 رفتارهای اخیر در خصوص حقوق بازنشستگان، نشان از رویکردی فریبکارانه تر و غیرمنصفانه تر دارد که در آن، عدالت، شفافیت و احترام به حقوق انسانی به حاشیه رانده شده است.
🔹 دولت ها و مجالس طی چند دوره ی اخیر، ابتدا، طرح همترازی حقوق بازنشستگان را که بر اساس موادی از قانون مدیریت خدمات کشوری و برنامه ی ششم توسعه تنظیم شده بود، در فرآیندی مبهم به "همسانسازی" و سپس به "متناسب سازی" تغییر نام دادند تا بهانهای برای کاهش تعهدات دولت و مجلس فراهم گردد.
در گام بعدی نحوه ی اجرای این طرح را نیز با تأخیرهای پیدرپی و تقسیم ناعادلانه ی پرداختها همراه نمودند و با پرداخت اقساطی در سه قسط (۴۰، ۳۰، ۳۰ درصد) و تعویق قسط اول به مدت ۷ ماه، نمونهای دیگر از بیتوجهی مسئولان به وضعیت وخیم معیشتی بازنشستگان را به نمایش گذاشتند.
🔹 اکنون نیز با وعدههای مکرر و بهانه های مختلف مبنی بر نبود بودجه و انتقال تعهدات به سال آینده، بار دیگر فشارهای روحی و اقتصادی مضاعفی بر این قشر آسیبپذیر روا داشته اند.
در چنین شرایطی، تورم افسار گسیخته ی سالانه و گرانی سرسامآور، و عدم تطبیق حقوق ها با تورم سالانه (آن گونه که قانون تکلیف کرده) قدرت خرید بازنشستگان را به شدت کاهش داده است.
🔹 بازنشستگان ایران، با افزایش ناچیز و دیرهنگام حقوق، نه تنها توان جبران هزینههای زندگی را ندارند، بلکه از تامین بخش کوچکی از مشکلات معیشتی خود نیز ناتوان شده اند و حضور در خیابان و اعتراض به وضع موجود را تنها راه رهایی از این وضعیت اسفبار می دانند.
آن ها ضمن اعتراض شدید به عملکرد دولت، مجلس، و برخی نمایندگان خودخوانده که بهجای دفاع از حقوق آن ها، به همراهان و مشاوران دولت ها تبدیل شده اند، خواستار اقدامات فوری و جدی هستند:
👈 ۱. اجرای دقیق و کامل طرح همترازی حقوق بازنشستگان بدون تغییرات نامتعارف و مغایر با اهداف اصلی.
👈 ۲. پرداخت مطالبات معوقه بدون هیچگونه تأخیر یا بهانه جویی.
👈 ۳. بازنگری اساسی در سیاستهای مرتبط با افزایش حقوق بازنشستگان متناسب با نرخ واقعی تورم و هزینههای زندگی.
👈 ۴. شفاف سازی و پاسخگویی مسئولان در قبال عملکرد خود و تعهد به ارائه راهکارهای عملی برای بهبود وضعیت معیشتی بازنشستگان.
👈 ۵. اصلاح وضعیت بیمه های عادی و تکمیلی مطابق قانون مدیریت خدمات کشوری و برنامه ی ششم.
آری بازنشستگان در انتظار بازگرداندن عدالت و توجه جدی به حقوق خود هستند و از مسئولان میخواهند که صدای اعتراض آن ها را بشنوند و با اقدامات فوری و منصفانه، بیش از این بر رنج و نگرانیهای آن ها نیفزایند.
🔹فریادهای امروز بازنشستگان حاصل بی توجهی مسئولان به زمزمه های گذشته ی آنان است.
*کاش بیدار شوید*.
۱۴۰۳/۹/۱
منبع : کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
🔴 آن شب هولناک
✍امراله نصرالهی
#دیدگاه_معلمان
دانالد ترامپ یک ضد رخداد است. یک آشفته گوی وقیح. به گانگسترها می ماند و همچون سارکوزی یک لات بی سر و پا. نماد زوال سیاست است و توحش کور سرمایه داری. او از دل تاریخ بی آینده ی مردمان این جهان برآمده است. این ها را آلن بدیو می گوید، درست در نهم و هفدهم نوامبر ۲۰۱۶ و در فاصله ی دو روز و دو هفته پس از انتخاب ترامپ. بدیو در آن روزها ترامپ را یک سوی تضاد واقعی از دو سوی تضاد بنیادین میان چپ و راست خواند. نمونه ای تازه از «فاشیسم، ارتجاع، خشونت جنسیتی، مردسالاری ایدئولوژیک و تلاشی امپریالیستی سیستم سیاسی.» سوی دیگر تضاد سندرز بود که از نگاه بدیو جز گامی چند نمی توان با او همراه بود چرا که او توان نمایندگی و بازنمایی تمام اندیشه ی چپ را نداشت. ترامپ اما هر چند از شمایل سنت بورژوازی فرسنگ ها بدور بود فاشیسم دموکراتیک! را که به شدت از تناقضی گیج کننده رنج می برد، نمایندگی می کرد. او چهره ی دیگر برلوسکونی، سارکوزی، لوپن و .... بود.
نژاد پرستانی خشن با گرایش هایی به شدت فاشیستی. بدیو نمونه ی آمریکایی آن را در تقابل با الیگارشی سیاسی سنتی و سیاست مداران بورژوای تعلیم دیده می بیند. تیپ های تازه ای که مرزهای امر سیاسی را با خشونت و عوام فریبی جابجا کرده اند. به واقع ترامپ نماد بی دولتی و سرمایه داری افسارگسیخته است. سمبل همان فیل بی اخلاق با بداعت جعلی اش. بدیو ترامپ را هم نام می داند و هم پدیده. بخشی از ترامپ از نگاه او تازگی ندارد. این که ناسیونالیست، نژادگرا، قایل به تبعیض جنسیتی و شدیداً طرفدار مالکیت خصوصی است. از نگاه این فیلسوف مراکشی / فرانسوی ترامپ چیزی نیست جز « شکل دیگری از تبدیل مصنوعی چیزهای قدیمی به چیزهای بدیع.» برای گذر از این چیزهای بدیع او معتقد است نخست باید به وجود بحرانی ژرف در شبی ژرف و پرهول باور آورد و سپس در درون دیالکتیکی محتوم به راه هایی برون رفت اندیشید و مهمتر عمل نمود. بدیو تلویحاً ترامپ را آغاز یک پایان می داند. آغاز نسخه بدیل هایی چون جمع گرایی در مقابل سرمایه داری، کار چند ریختی در برابر تخصصی شدن، کلی گرایی انضمامی در مقابل هویت های بسته و اجتماع آزاد در برابر دولت. نکته اینجاست بدیو ما را به تداوم صورتبندی دیگری از راه لنین، مائو و مارکس فرامی خواند. شکل پراتیک این صورتبندی تئوریک منوط به گذر از «آشفتگی مبهم، ترس از آینده و... در تمام آن بخشی از جمعیت جهان که توحش سرمایه داری معاصر نامرئی و نامعلوم شان کرده است.»
این فیلسوف، سخت ما را از «سیاست بدون بدیل» سرمایه داری بر حذر می دارد. بار دیگر ما را به ایده / ایده ها ی سترگ دعوت می کند. بدون استقبال از این ایده/ ایده ها ما همچنان همه ی اشکال مقاومت را عقیم خواهیم کرد، ابداع سیاسی را از بین خواهیم برد و قدرت میانجی (ایده) سوژه ی فردی و وظیفه ی جمعی و سیاسی رهایی عمومی را نادیده خواهیم انگاشت. بدیو غیاب پرسش «چه باید کرد؟» لنین را برای آشفتگی مبهم مردمان جهان به شدت آسیب زا می داند و بحران سوژه ی سیاسی را با بازگشت این پرسش به عرصه ی عمومی تا حدی قابل ترمیم می پندارد. خطر ترامپیسم و ترامپیست ها چنان برای بدیو جدی است که «انتقاد، انکار و مقاومت» را کافی نمی داند و فریاد می دارد که وظیفه ی ما «تصدیق سرآغازی تازه است» و نشر و تذکار آن در افکار عمومی است. او به درستی و هشیارانه می داند که آنچه در جهان امروز می بیند به شدت ضد سیاست و ضد رخداد و ضد ایده است و تنها راه «بازگشت سیاست، بازگشت به وجود انتخابی بنیادین است» بدیو بار دیگر و با جسارت هر چه تمام تر از واژه ی کمونیسم یاد می کند و او شما را آزاد می گذارد که اگر می خواهید بر آن نام دیگری برگزینید. او حذف ترامپ و ترامپیسم را به لغو دیکتاتوری مالکیت خصوصی نیز وابسته می داند. می دانیم در طرح این ایده فارغ از نگاه مارکسی بدیو وارث سقراط است، و کاری جز فاسد کردن ذهن جوانان ندارد. و فاسد کردن جوانان آیا چیزی بجز رهانیدن آنان از یوغ عقاید مسلط است؟ و چه کسی است که چون بدیو به این حقیقت باور نداشته باشد؟ این سان می توان با وجه سقراطی بدیو همراه شد و به استقیال حقیقت و ایده شتافت و علیه هر شب هول وحشت انگیزی برخاست.
منبع :
T.me/adabiatvispard
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
✍امراله نصرالهی
#دیدگاه_معلمان
دانالد ترامپ یک ضد رخداد است. یک آشفته گوی وقیح. به گانگسترها می ماند و همچون سارکوزی یک لات بی سر و پا. نماد زوال سیاست است و توحش کور سرمایه داری. او از دل تاریخ بی آینده ی مردمان این جهان برآمده است. این ها را آلن بدیو می گوید، درست در نهم و هفدهم نوامبر ۲۰۱۶ و در فاصله ی دو روز و دو هفته پس از انتخاب ترامپ. بدیو در آن روزها ترامپ را یک سوی تضاد واقعی از دو سوی تضاد بنیادین میان چپ و راست خواند. نمونه ای تازه از «فاشیسم، ارتجاع، خشونت جنسیتی، مردسالاری ایدئولوژیک و تلاشی امپریالیستی سیستم سیاسی.» سوی دیگر تضاد سندرز بود که از نگاه بدیو جز گامی چند نمی توان با او همراه بود چرا که او توان نمایندگی و بازنمایی تمام اندیشه ی چپ را نداشت. ترامپ اما هر چند از شمایل سنت بورژوازی فرسنگ ها بدور بود فاشیسم دموکراتیک! را که به شدت از تناقضی گیج کننده رنج می برد، نمایندگی می کرد. او چهره ی دیگر برلوسکونی، سارکوزی، لوپن و .... بود.
نژاد پرستانی خشن با گرایش هایی به شدت فاشیستی. بدیو نمونه ی آمریکایی آن را در تقابل با الیگارشی سیاسی سنتی و سیاست مداران بورژوای تعلیم دیده می بیند. تیپ های تازه ای که مرزهای امر سیاسی را با خشونت و عوام فریبی جابجا کرده اند. به واقع ترامپ نماد بی دولتی و سرمایه داری افسارگسیخته است. سمبل همان فیل بی اخلاق با بداعت جعلی اش. بدیو ترامپ را هم نام می داند و هم پدیده. بخشی از ترامپ از نگاه او تازگی ندارد. این که ناسیونالیست، نژادگرا، قایل به تبعیض جنسیتی و شدیداً طرفدار مالکیت خصوصی است. از نگاه این فیلسوف مراکشی / فرانسوی ترامپ چیزی نیست جز « شکل دیگری از تبدیل مصنوعی چیزهای قدیمی به چیزهای بدیع.» برای گذر از این چیزهای بدیع او معتقد است نخست باید به وجود بحرانی ژرف در شبی ژرف و پرهول باور آورد و سپس در درون دیالکتیکی محتوم به راه هایی برون رفت اندیشید و مهمتر عمل نمود. بدیو تلویحاً ترامپ را آغاز یک پایان می داند. آغاز نسخه بدیل هایی چون جمع گرایی در مقابل سرمایه داری، کار چند ریختی در برابر تخصصی شدن، کلی گرایی انضمامی در مقابل هویت های بسته و اجتماع آزاد در برابر دولت. نکته اینجاست بدیو ما را به تداوم صورتبندی دیگری از راه لنین، مائو و مارکس فرامی خواند. شکل پراتیک این صورتبندی تئوریک منوط به گذر از «آشفتگی مبهم، ترس از آینده و... در تمام آن بخشی از جمعیت جهان که توحش سرمایه داری معاصر نامرئی و نامعلوم شان کرده است.»
این فیلسوف، سخت ما را از «سیاست بدون بدیل» سرمایه داری بر حذر می دارد. بار دیگر ما را به ایده / ایده ها ی سترگ دعوت می کند. بدون استقبال از این ایده/ ایده ها ما همچنان همه ی اشکال مقاومت را عقیم خواهیم کرد، ابداع سیاسی را از بین خواهیم برد و قدرت میانجی (ایده) سوژه ی فردی و وظیفه ی جمعی و سیاسی رهایی عمومی را نادیده خواهیم انگاشت. بدیو غیاب پرسش «چه باید کرد؟» لنین را برای آشفتگی مبهم مردمان جهان به شدت آسیب زا می داند و بحران سوژه ی سیاسی را با بازگشت این پرسش به عرصه ی عمومی تا حدی قابل ترمیم می پندارد. خطر ترامپیسم و ترامپیست ها چنان برای بدیو جدی است که «انتقاد، انکار و مقاومت» را کافی نمی داند و فریاد می دارد که وظیفه ی ما «تصدیق سرآغازی تازه است» و نشر و تذکار آن در افکار عمومی است. او به درستی و هشیارانه می داند که آنچه در جهان امروز می بیند به شدت ضد سیاست و ضد رخداد و ضد ایده است و تنها راه «بازگشت سیاست، بازگشت به وجود انتخابی بنیادین است» بدیو بار دیگر و با جسارت هر چه تمام تر از واژه ی کمونیسم یاد می کند و او شما را آزاد می گذارد که اگر می خواهید بر آن نام دیگری برگزینید. او حذف ترامپ و ترامپیسم را به لغو دیکتاتوری مالکیت خصوصی نیز وابسته می داند. می دانیم در طرح این ایده فارغ از نگاه مارکسی بدیو وارث سقراط است، و کاری جز فاسد کردن ذهن جوانان ندارد. و فاسد کردن جوانان آیا چیزی بجز رهانیدن آنان از یوغ عقاید مسلط است؟ و چه کسی است که چون بدیو به این حقیقت باور نداشته باشد؟ این سان می توان با وجه سقراطی بدیو همراه شد و به استقیال حقیقت و ایده شتافت و علیه هر شب هول وحشت انگیزی برخاست.
منبع :
T.me/adabiatvispard
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
Telegram
|ویسْپَرَدْ| امراله نصرالهی
(کوته نوشت های ادبی امراله نصرالهی)
ژرژ باتای بر این باور است که؛ «ادبیات یا همه چیز است، یا هیچ چیز»
ژرژ باتای بر این باور است که؛ «ادبیات یا همه چیز است، یا هیچ چیز»
🔴 سعید ماسوری و "امرسون امنانگاگوا "رئیس جمهور زیمبابوه
✍مسعود فرهیخته
#دیدگاه_معلمان
سعید ماسوری زندانی مقاوم و مبارزی است که درس پزشکی را به سنت مبارزه پیوند زد و زندگی در اروپا را به بهای مبارزه و تلاش برای رهایی از استبداد رها نمود و ۲۵ سال است بدون یک دقیقه مرخصی امیدوار و پر نشاط از پشت میله های زندان به مأیوسان این سوی دیوار، درس ایستادگی و مقاومت می دهد.
امرسون امنانگاگوا رئیسجمهور زیمبابوه که خود سالها زندانی سیاسی بود، در سال ۱۹۶۰ با حکم اعدام روبرو شد. او از اعدام رهایی یافت و بعد از تحمل سال ها زندان، به قدرت رسید و امروز ۱۳ دی ماه موفق شد تا مجازات قرون وسطایی و ضد حقوق بشری اعدام را در آستانه سال نو میلادی به صورت رسمی لغو نماید و یک روز تاریخی را نه تنها برای مردم زیمبابوه که برای همه فعالان حقوق بشر مخالف اعدام در سراسر جهان رقم زند.
سعید ماسوری ۲۵ سال است که زندانهای مختلف جمهوری اسلامی را علی رغم تمام مشکلات و سختی ها،استوار و محکم سپری نموده است. سعید اینک به بانگ رسا و بلند از درون زندان ماه هاست که به اعدام معترض است و در سه شنبه های مخالفت با اعدام، صدایی رسا دارد و در یادداشت اخیر خود "در اعتراض به سیاستهای اعدام و نقض حقوق بشر از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی، از شخصیت ها و سازمانهای بینالمللی حقوق بشر خواهان مقید کردن این " حکومت اعدام " به موازین انسانی و حقوق بشری و توقف کردن این ماشین کشتار» شده است.
سعید ماسوری در نوشته هایش اشاره کرده که مدت های طولانی در انتظار حکم اعدام در سلول انفرادی بوده و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر" صدای باز و بسته" شدن درب را ناقوس مرگ میدانسته است.
این قسمت از نوشته های زندگینامه سعید ماسوری، او را به " امرسون امنانگاگوا " رئیس جمهور زیمبابوه پیوند می زند. تلاش های سعید ماسوری این امید را بیش از هر زمان زنده تر کرده که تا پایان سال میلادی در کنار مردم و در آغوش باز آنان " لغو مجازات اعدام "و ... را جشن بگیریم.
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
✍مسعود فرهیخته
#دیدگاه_معلمان
سعید ماسوری زندانی مقاوم و مبارزی است که درس پزشکی را به سنت مبارزه پیوند زد و زندگی در اروپا را به بهای مبارزه و تلاش برای رهایی از استبداد رها نمود و ۲۵ سال است بدون یک دقیقه مرخصی امیدوار و پر نشاط از پشت میله های زندان به مأیوسان این سوی دیوار، درس ایستادگی و مقاومت می دهد.
امرسون امنانگاگوا رئیسجمهور زیمبابوه که خود سالها زندانی سیاسی بود، در سال ۱۹۶۰ با حکم اعدام روبرو شد. او از اعدام رهایی یافت و بعد از تحمل سال ها زندان، به قدرت رسید و امروز ۱۳ دی ماه موفق شد تا مجازات قرون وسطایی و ضد حقوق بشری اعدام را در آستانه سال نو میلادی به صورت رسمی لغو نماید و یک روز تاریخی را نه تنها برای مردم زیمبابوه که برای همه فعالان حقوق بشر مخالف اعدام در سراسر جهان رقم زند.
سعید ماسوری ۲۵ سال است که زندانهای مختلف جمهوری اسلامی را علی رغم تمام مشکلات و سختی ها،استوار و محکم سپری نموده است. سعید اینک به بانگ رسا و بلند از درون زندان ماه هاست که به اعدام معترض است و در سه شنبه های مخالفت با اعدام، صدایی رسا دارد و در یادداشت اخیر خود "در اعتراض به سیاستهای اعدام و نقض حقوق بشر از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی، از شخصیت ها و سازمانهای بینالمللی حقوق بشر خواهان مقید کردن این " حکومت اعدام " به موازین انسانی و حقوق بشری و توقف کردن این ماشین کشتار» شده است.
سعید ماسوری در نوشته هایش اشاره کرده که مدت های طولانی در انتظار حکم اعدام در سلول انفرادی بوده و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر" صدای باز و بسته" شدن درب را ناقوس مرگ میدانسته است.
این قسمت از نوشته های زندگینامه سعید ماسوری، او را به " امرسون امنانگاگوا " رئیس جمهور زیمبابوه پیوند می زند. تلاش های سعید ماسوری این امید را بیش از هر زمان زنده تر کرده که تا پایان سال میلادی در کنار مردم و در آغوش باز آنان " لغو مجازات اعدام "و ... را جشن بگیریم.
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
مدرسه رهایی
🔴 ضرورت مخالفت معلمان با حکم اعدام به بهانه تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی جعفر ابراهیمی 📌📌📌 اینستاگرام #مدرسه_رهایی https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ== 🆔 @edalatxah
🔴 ضرورت مخالفت معلمان با حکم اعدام
🔸به بهانه تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی
جعفر ابراهیمی
#دیدگاه_معلمان
این نوشته خطاب به معلمانی است که با اعدام مخالفاند، بهویژه معلمان پیشرو و آگاهی که همواره با هرگونه خشونت و سرکوب مقابله میکنند و تلاش دارند در ساختار سرکوبگرانه نظام آموزشی و مدرسه نقش سرکوبگر ایفا نکنند. این معلمان وظیفه دارند در برابر بالاترین سطح خشونت در جامعه، یعنی خشونت ساختاری و هدفمند مانند اعدام، سکوت نکنند و علیه آن موضعگیری کنند. چگونه میتوان مخالف خشونت در مدرسه بود اما در برابر خشونت در جامعه سکوت کرد؟
هیچکس بهتر از صادرکنندگان حکومتی احکام اعدام نمیداند که اعدام نهتنها عملی بازدارنده نیست، بلکه ابزاری برای سرکوب و کنترل جامعه است. هدف این نوشته پرداختن به چرایی مخالفت با اعدام نیست، بلکه تأکید بر این است که گسترش اعدام تنها به حکومت محدود نمیشود، بلکه عوامل دیگری نیز در آن نقش دارند.
در ایران، اعدام به ابزاری تبدیل شده که حکومت از آن برای تثبیت قدرت و سرکوب جامعه بهره میبرد. همگان آگاهاند که مبانی حقوقی، قضایی، بازدارندگی و حتی دینی اعدام امروز با چالشهای جدی مواجه است. با این وجود، حکومت با استفاده از اتهامات گوناگون و بهانههای مختلف، به صدور احکام اعدام ادامه میدهد. این روند بهویژه در ماههای اخیر شدت گرفته است. صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی و عقیدتی و همچنین برای زندانیانی با جرایمی نظیر مواد مخدر، قتل و سرقت، نشان از آن دارد که هدف اصلی حکومت، ایجاد رعب و کنترل جامعه است.
طبق آخرین آمار، دستکم ۵۴ زندانی سیاسی و عقیدتی به اعدام محکوم شدهاند. در عین حال، در پنجاهمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، احکام اعدام برخی زندانیان سیاسی نظیر پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی تأیید شده است. این زندانیان در کنار دیگر محکومان قرار دارند که اجرای احکامشان قریبالوقوع است. اما مسئله تنها به حکومت محدود نمیشود؛ سکوت جامعه در برابر این سرکوب نیز نقش مهمی در استمرار این روند دارد. جامعهای که در برابر اعدام بیتفاوت است، عملاً با این خشونت همراهی میکند.
علاوه بر حکومت و جامعه، بخش دیگری نیز در گسترش اعدام نقش دارد؛ افرادی که خود را فعال حقوق بشر یا مخالف اعدام معرفی میکنند و از این عنوان برای کسب اعتبار و منافع شخصی بهره میبرند. واقعیت این است که اگر زندانی وجود نداشته باشد یا مبارزهای شکل نگیرد، این افراد موضوعی برای دفاع نخواهند داشت. متأسفانه، برخی از این افراد نهتنها در برابر اعدام سکوت میکنند، بلکه با برخورد گزینشی و به حاشیه راندن برخی محکومان، عملاً به تقویت سرکوب کمک میکنند. این گروه که حقوق بشر را به صنعتی سودآور تبدیل کردهاند، با سکوت گزینشی یا تمرکز بر موارد خاص، نقش مؤثرتری در بیعدالتی نسبت به مردم عادی دارند. گویی از نگاه آنان، برخی افراد مستحق حمایت نیستند، مگر آنکه با عقاید یا اهداف آنان همسو باشند.
برای مخالفت مؤثر با اعدام، باید این رویکردهای گزینشی و منفعتطلبانه را نقد و افشا کرد. وظیفه ما این است که از هرگونه تفکیک عقیدتی، سیاسی، ملیتی و جنسیتی در موضوع اعدام فاصله بگیریم و با هر شکلی از اعدام مخالفت کنیم. بدون شک، همانطور که زندانیان اعتصابی در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» تأکید کردهاند، تنها راه توقف ماشین اعدام، اتحاد و عمل جمعی است. اگرچه این مسیر دشوار است، اما با کنار گذاشتن رفتارهای فرقهگرایانه و اتخاذ رویکردی انسانی و جمعی، میتوان به نتیجه رسید.
این مسئولیت، بهویژه بر دوش معلمانی است که وظیفه خود را فراتر از اجرای بخشنامهها و برنامههای درسی سرکوبگرانه تعریف کردهاند. آگاهیبخشی به جامعه و ایجاد اتحاد برای مقابله با اعدام، بخشی از مسئولیت انسانی و اجتماعی آنان است. تنها با این رویکرد میتوان به ساختن جامعهای عاری از خشونت و سرکوب امید داشت.
https://tttttt.me/edalatxah/19403
🔸به بهانه تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی
جعفر ابراهیمی
#دیدگاه_معلمان
این نوشته خطاب به معلمانی است که با اعدام مخالفاند، بهویژه معلمان پیشرو و آگاهی که همواره با هرگونه خشونت و سرکوب مقابله میکنند و تلاش دارند در ساختار سرکوبگرانه نظام آموزشی و مدرسه نقش سرکوبگر ایفا نکنند. این معلمان وظیفه دارند در برابر بالاترین سطح خشونت در جامعه، یعنی خشونت ساختاری و هدفمند مانند اعدام، سکوت نکنند و علیه آن موضعگیری کنند. چگونه میتوان مخالف خشونت در مدرسه بود اما در برابر خشونت در جامعه سکوت کرد؟
هیچکس بهتر از صادرکنندگان حکومتی احکام اعدام نمیداند که اعدام نهتنها عملی بازدارنده نیست، بلکه ابزاری برای سرکوب و کنترل جامعه است. هدف این نوشته پرداختن به چرایی مخالفت با اعدام نیست، بلکه تأکید بر این است که گسترش اعدام تنها به حکومت محدود نمیشود، بلکه عوامل دیگری نیز در آن نقش دارند.
در ایران، اعدام به ابزاری تبدیل شده که حکومت از آن برای تثبیت قدرت و سرکوب جامعه بهره میبرد. همگان آگاهاند که مبانی حقوقی، قضایی، بازدارندگی و حتی دینی اعدام امروز با چالشهای جدی مواجه است. با این وجود، حکومت با استفاده از اتهامات گوناگون و بهانههای مختلف، به صدور احکام اعدام ادامه میدهد. این روند بهویژه در ماههای اخیر شدت گرفته است. صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی و عقیدتی و همچنین برای زندانیانی با جرایمی نظیر مواد مخدر، قتل و سرقت، نشان از آن دارد که هدف اصلی حکومت، ایجاد رعب و کنترل جامعه است.
طبق آخرین آمار، دستکم ۵۴ زندانی سیاسی و عقیدتی به اعدام محکوم شدهاند. در عین حال، در پنجاهمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، احکام اعدام برخی زندانیان سیاسی نظیر پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی تأیید شده است. این زندانیان در کنار دیگر محکومان قرار دارند که اجرای احکامشان قریبالوقوع است. اما مسئله تنها به حکومت محدود نمیشود؛ سکوت جامعه در برابر این سرکوب نیز نقش مهمی در استمرار این روند دارد. جامعهای که در برابر اعدام بیتفاوت است، عملاً با این خشونت همراهی میکند.
علاوه بر حکومت و جامعه، بخش دیگری نیز در گسترش اعدام نقش دارد؛ افرادی که خود را فعال حقوق بشر یا مخالف اعدام معرفی میکنند و از این عنوان برای کسب اعتبار و منافع شخصی بهره میبرند. واقعیت این است که اگر زندانی وجود نداشته باشد یا مبارزهای شکل نگیرد، این افراد موضوعی برای دفاع نخواهند داشت. متأسفانه، برخی از این افراد نهتنها در برابر اعدام سکوت میکنند، بلکه با برخورد گزینشی و به حاشیه راندن برخی محکومان، عملاً به تقویت سرکوب کمک میکنند. این گروه که حقوق بشر را به صنعتی سودآور تبدیل کردهاند، با سکوت گزینشی یا تمرکز بر موارد خاص، نقش مؤثرتری در بیعدالتی نسبت به مردم عادی دارند. گویی از نگاه آنان، برخی افراد مستحق حمایت نیستند، مگر آنکه با عقاید یا اهداف آنان همسو باشند.
برای مخالفت مؤثر با اعدام، باید این رویکردهای گزینشی و منفعتطلبانه را نقد و افشا کرد. وظیفه ما این است که از هرگونه تفکیک عقیدتی، سیاسی، ملیتی و جنسیتی در موضوع اعدام فاصله بگیریم و با هر شکلی از اعدام مخالفت کنیم. بدون شک، همانطور که زندانیان اعتصابی در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» تأکید کردهاند، تنها راه توقف ماشین اعدام، اتحاد و عمل جمعی است. اگرچه این مسیر دشوار است، اما با کنار گذاشتن رفتارهای فرقهگرایانه و اتخاذ رویکردی انسانی و جمعی، میتوان به نتیجه رسید.
این مسئولیت، بهویژه بر دوش معلمانی است که وظیفه خود را فراتر از اجرای بخشنامهها و برنامههای درسی سرکوبگرانه تعریف کردهاند. آگاهیبخشی به جامعه و ایجاد اتحاد برای مقابله با اعدام، بخشی از مسئولیت انسانی و اجتماعی آنان است. تنها با این رویکرد میتوان به ساختن جامعهای عاری از خشونت و سرکوب امید داشت.
https://tttttt.me/edalatxah/19403
Telegram
مدرسه رهایی
🔴 ضرورت مخالفت معلمان با حکم اعدام
به بهانه تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی
جعفر ابراهیمی
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
به بهانه تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، مهدی حسنی و بهروز احسانی
جعفر ابراهیمی
📌📌📌
اینستاگرام #مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah