گرامی باد حماسه سیاهکل (۱۹ بهمن ۱۳۴۹)
✍🏻دکتر رضا امانی فر _ معلم
هر اتفاق یا پدیده اجتماعی را میبایست در متن و بستر تاریخی آن تحلیل کرد. در دهه چهل دیکتاتوری و اختناق به اوج خود رسیده بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ فضایی ایجاد شده بود که اخوان ثالث در شعر زمستان در وصف آن میسراید:
«…. هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآحین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است».
بارقههایی از امید به آزادی و رفاه و پیشرفت که از مبارزات دهه ۲۰ آغاز شده بود و به نهضت ملی شدن نفت انجامبده بود، به سرعت در دهه ۳۰ و ۴۰ به خاموشی گرایید. اختناق همه جا را فرا گرفت. تاریکی پهنه گسترد. دهه چهل اوج سرخوردگی و ناامیدی نیروهای اجتماعی و حتی روشنفکران آن روزگار بود. رمان «بره گمشده راعی» هوشنگ گلشیری به خوبی این وضعیت را توصیف میکند. قهرمانان یا ضدقهرمانان این رمان، افرادی هستند که در جوانی خویش در مبارزات ملی شدن نفت مشارکت داشتهاند و امروز (سال ۱۳۴۸) میانسالانی شده بودند که به مواد مخدر، مشروبات الکلی، زنبارگی، بیانگیزگی و حتی خودکشی روی آورده بودند.
شرایط دهه چهل چنان مینمود که هیچ خط و خشی به دیوار ستبر استبداد نمیتوان وارد کرد. در آن دوران واقعهای لازم بود که تلنگری باشد بر بدنه خوابآلود اجتماع که شاید تکانی بخورد. و فداییان خلق با خلق حماسه سیاهکل، شرری در این شب سرد و ظلمانی افکندند. شرری که نخست بر جان و هستی خویش فکندند تا آتشگیرانهای باشد بر ظلمات آن شب طولانی. با گرمای خونشان شوری در تن یخزده جامعه انداختند. جامعه تکانی خورد و از خواب و رخوت خویش در آمد.
در آن شرایط هیچ کار دیگری نمیشد انجام داد. هیچ راه و حتی کورهراهی وجود نداشت. همه راهها بسته شده بود. قلمها را شکسته بودند. هیچ صدایی از هیچ جایی در نمیآمد. خاموشی همه جا را فرا گرفته بود و دیکتاتوری ترکتازی میکرد.
به قول شاملو:
بیابان را سراسر مه گرفتهست.
چراغِ قریه پنهان است
موجی گرم در خونِ بیابان است
بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیانِ گرمِ مه، عرق میریزدش آهسته از هر بند.
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست. [میگوید به خود، عابر]
سگانِ قریه خاموشاند.
در شولای مه پنهان، به خانه میرسم. گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه میبیند، به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست...
با خود فکر میکردم که مه گر
همچنان تا صبح میپایید
مردانِ جسور از خفیهگاهِ خود به دیدارِ عزیزان بازمیگشتند؟».
بله آن مردان جسور سیاهکل حصار ستبر تاریکی و سکوت را شکستند و پس از آن، دهه پنجاه پر از اعتراض و قیام و اعتصاب و شورش شد…
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#اعتراضات_سراسری_حق_مردم_است
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
✍🏻دکتر رضا امانی فر _ معلم
هر اتفاق یا پدیده اجتماعی را میبایست در متن و بستر تاریخی آن تحلیل کرد. در دهه چهل دیکتاتوری و اختناق به اوج خود رسیده بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ فضایی ایجاد شده بود که اخوان ثالث در شعر زمستان در وصف آن میسراید:
«…. هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان، نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآحین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است».
بارقههایی از امید به آزادی و رفاه و پیشرفت که از مبارزات دهه ۲۰ آغاز شده بود و به نهضت ملی شدن نفت انجامبده بود، به سرعت در دهه ۳۰ و ۴۰ به خاموشی گرایید. اختناق همه جا را فرا گرفت. تاریکی پهنه گسترد. دهه چهل اوج سرخوردگی و ناامیدی نیروهای اجتماعی و حتی روشنفکران آن روزگار بود. رمان «بره گمشده راعی» هوشنگ گلشیری به خوبی این وضعیت را توصیف میکند. قهرمانان یا ضدقهرمانان این رمان، افرادی هستند که در جوانی خویش در مبارزات ملی شدن نفت مشارکت داشتهاند و امروز (سال ۱۳۴۸) میانسالانی شده بودند که به مواد مخدر، مشروبات الکلی، زنبارگی، بیانگیزگی و حتی خودکشی روی آورده بودند.
شرایط دهه چهل چنان مینمود که هیچ خط و خشی به دیوار ستبر استبداد نمیتوان وارد کرد. در آن دوران واقعهای لازم بود که تلنگری باشد بر بدنه خوابآلود اجتماع که شاید تکانی بخورد. و فداییان خلق با خلق حماسه سیاهکل، شرری در این شب سرد و ظلمانی افکندند. شرری که نخست بر جان و هستی خویش فکندند تا آتشگیرانهای باشد بر ظلمات آن شب طولانی. با گرمای خونشان شوری در تن یخزده جامعه انداختند. جامعه تکانی خورد و از خواب و رخوت خویش در آمد.
در آن شرایط هیچ کار دیگری نمیشد انجام داد. هیچ راه و حتی کورهراهی وجود نداشت. همه راهها بسته شده بود. قلمها را شکسته بودند. هیچ صدایی از هیچ جایی در نمیآمد. خاموشی همه جا را فرا گرفته بود و دیکتاتوری ترکتازی میکرد.
به قول شاملو:
بیابان را سراسر مه گرفتهست.
چراغِ قریه پنهان است
موجی گرم در خونِ بیابان است
بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیانِ گرمِ مه، عرق میریزدش آهسته از هر بند.
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست. [میگوید به خود، عابر]
سگانِ قریه خاموشاند.
در شولای مه پنهان، به خانه میرسم. گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه میبیند، به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست...
با خود فکر میکردم که مه گر
همچنان تا صبح میپایید
مردانِ جسور از خفیهگاهِ خود به دیدارِ عزیزان بازمیگشتند؟».
بله آن مردان جسور سیاهکل حصار ستبر تاریکی و سکوت را شکستند و پس از آن، دهه پنجاه پر از اعتراض و قیام و اعتصاب و شورش شد…
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#اعتراضات_سراسری_حق_مردم_است
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 عفو ملوکانه یا استیصال دستگاه قضایی
✍از صفحهی توییتر #لیلا_حسینزاده
🔸همین ابتدای بحث، طرح چند مثال از تجربهی عینیم از وضعیت زندان ج.ا بر اثر قیام روشنگر خواهد بود:
🔸۱. در بند زنان عادلآباد، جا برای جادادن معترضین نبود؛ دو اتاق قرنطینه را به آنان اختصاص دادند،
در یک اتاق با ظرفیت ۳۳نفر (با تختهای ۳طبقه بهمچسبیده) برای دورهای بیش از ۶۰ معترض را جا دادند، به مشکل تهویه خوردند، مجبور به نصب کابین تلفن شدند، در مدیریت زمان هواخوری به مشکل خوردند. شروع به ساختن یک اتاق جدید کردند، خواستند بند موسوم به بند قرآن مردان را تخلیه کنند،ابزارآلات آوردند و شروع به تخریب دیوار بین بند زنان و بند قرآن کردند تا فضای آن بند به بند زنان اضافه شود و بتوانند معترضان را جا دهند، استحکام دیوار! موجب کندی روند تخریب بود و عملا شانس آوردند که اعتراضات برای مدتی هم شده فروکش کرد؛ بهسرعت شروع به مدیریت جمعیت بازداشتیها کردند، احکام کیلویی، مثلا ۵ سال برای گلدادن به مامور یا یک استوری، میدادند؛ بعد با ژست بخشش، پابند میدادند و بابت هر پابند، پول هم میگرفتند که مبادا روند غارت متوقف شود! پابند هم کم آوردند و برای مدتی نبود!
زندانیان عادی را هم سهلگیرانهتر آزاد کردند
این تازه وضع شهریست که درگیری شدید(نسبت به برخی شهرها) و مستمر در قیام ژینا نداشت.
🔸۲. یک عضو خانواده یکی از زندانیان عادی در دهدشت بازداشت شده بود و به پدرش گفته بودند برایش غذا از خانه بیاور! در تامین غذای بازداشتشدگان به مشکل خوردند.
🔸۳. در همان روزها برخی از همجرمهای همبندیهایم در زندان داراب (شهرستان استان فارس) به آنها خبر دادند که بخشی از زندان داراب آتش زده شده، اتفاقی که همانموقع پرسوجو کردم و در اخبار انعکاسی نداشت.
🔸۴. به این مثالها اضافه کنید تعداد بسیار زیاد کودکان و نوجوانانی را که حکومت طی این قیام روانه زندان کرد یا برایشان پرونده ساخت، مساله "انسانیت" که برایشان مطرح نیست، قضایی کردن زندگی این تعداد کودک و نوجوان، بحران مدیریتی وسیع ایجاد میکند. به دختر ۱۶ ساله ۸ اتهام شامل محاربه و فساد فیالارض دادهاند.تعداد زیادی دختران زیر ۱۸سال در عادلآباد بودند که سیر قضایی و بازجویی و زندان در قبال آنها،آسیبی که میخوردند و واکنششان، اگر از دید ما فاجعهای انسانیست از دید عاملان قضایی سورئال است.
🔸میگفتند بازجو در بازداشتگاه اطلاعات فریاد میزده که اینجا مهدکودک است.حکومت با همه هزینههایش برای سرکوب، زیرساخت لازم برای مدیریت موفق بازداشتشدگان اعتراضات تودهای در این سطح وسیع و مداوم را ندارد.حضور انبوه جمعیت کنار هم در زندانها با مطالباتی اولیه از زندان که انباشتهتر میشود،در طولانیمدت،حامل خطر امنیتی برای حکومت درون/بیرون زندان است!
🔸بعلاوه حکومت، از فروردین ۱۴۰۱، در تقلا برای کنترل وضعیت اقدام به بازداشت، اجرای حکم و بازگرداندن به زندان حداکثری فعالان سیاسی کرده بود، یک سوی این ماجرا تحمیل خفقان به فضای بیرون زندانهاست، اما حکومت بهخوبی میداند که ماجرا یکسوی دیگر هم دارد، و آن سیاسیتر شدن و فعالتر شدن محیط زندانها بهصورتی جمعیتر است، حتی اگر این پتانسیل بهمرور به سمت بالفعل شدن برود، نفس این بالقوگی مرز دیوار زندان را کمرنگتر میکند، چنانچه همین الان شاهد پیامهای جمعی و اقدامات سیاسی و ابراز همبستگیها بین زندانهای مختلف هستیم.
🔸اقدام به چنین عفو عمومیای با بخشنامهای اینچنین صریح بیش از هرچیز تقلا برای مدیریت اقتصادی_سیاسی دستگاه قضا است که نمیتواند بحرانش را در امر سرکوب حداکثری انکار کند، آنهم در شرایطی که انسجام و توان برای حذف و کشتن، منطقا باید به مرور کمتر شود.
🔸در زمانی که حتی خبر اعدام، خشم جامعه را در سطح واکنشهای جمعی بینظیر (مانند تجمع خیابانی و تجمع جلوی زندان) بالاتر میبرد، بجای آنکه خفقان را فراگیر کند، یعنی مکانیزمهای سرکوب حداکثری مستقیم هر روز بیشتر به بحران میخورند. حفظ همبستگی جمعی و تخطیهای بیشتر جمعی این بحران را بیشتر هم میکند اگر بشود.
🔸اگر طبق سنت قضایی_امنیتی، خودشان از این بخشنامه عدول نکنند و مانع آزادی برخی بشوند، طبق این بخشنامه، علاوه بر برخی معترضین قیام ژینا، با قید تعهد و ندامت و از این دست چیزهای احمقانه، جمعی از زندانیان سیاسی بازداشتی قبل از قیام، بی قید و شرط آزاد میشوند.
🔸مشتاقانه آزادی رفقایمان را انتظار میکشیم و حرمت آزادی را پاس میداریم.
درود بر تکتک مبارزان زن_زندگی_آزادی و بهامید پیشروی انقلابی هر روز بیشتر #ستمدیدگان_متحد.
@sarkhatism
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
✍از صفحهی توییتر #لیلا_حسینزاده
🔸همین ابتدای بحث، طرح چند مثال از تجربهی عینیم از وضعیت زندان ج.ا بر اثر قیام روشنگر خواهد بود:
🔸۱. در بند زنان عادلآباد، جا برای جادادن معترضین نبود؛ دو اتاق قرنطینه را به آنان اختصاص دادند،
در یک اتاق با ظرفیت ۳۳نفر (با تختهای ۳طبقه بهمچسبیده) برای دورهای بیش از ۶۰ معترض را جا دادند، به مشکل تهویه خوردند، مجبور به نصب کابین تلفن شدند، در مدیریت زمان هواخوری به مشکل خوردند. شروع به ساختن یک اتاق جدید کردند، خواستند بند موسوم به بند قرآن مردان را تخلیه کنند،ابزارآلات آوردند و شروع به تخریب دیوار بین بند زنان و بند قرآن کردند تا فضای آن بند به بند زنان اضافه شود و بتوانند معترضان را جا دهند، استحکام دیوار! موجب کندی روند تخریب بود و عملا شانس آوردند که اعتراضات برای مدتی هم شده فروکش کرد؛ بهسرعت شروع به مدیریت جمعیت بازداشتیها کردند، احکام کیلویی، مثلا ۵ سال برای گلدادن به مامور یا یک استوری، میدادند؛ بعد با ژست بخشش، پابند میدادند و بابت هر پابند، پول هم میگرفتند که مبادا روند غارت متوقف شود! پابند هم کم آوردند و برای مدتی نبود!
زندانیان عادی را هم سهلگیرانهتر آزاد کردند
این تازه وضع شهریست که درگیری شدید(نسبت به برخی شهرها) و مستمر در قیام ژینا نداشت.
🔸۲. یک عضو خانواده یکی از زندانیان عادی در دهدشت بازداشت شده بود و به پدرش گفته بودند برایش غذا از خانه بیاور! در تامین غذای بازداشتشدگان به مشکل خوردند.
🔸۳. در همان روزها برخی از همجرمهای همبندیهایم در زندان داراب (شهرستان استان فارس) به آنها خبر دادند که بخشی از زندان داراب آتش زده شده، اتفاقی که همانموقع پرسوجو کردم و در اخبار انعکاسی نداشت.
🔸۴. به این مثالها اضافه کنید تعداد بسیار زیاد کودکان و نوجوانانی را که حکومت طی این قیام روانه زندان کرد یا برایشان پرونده ساخت، مساله "انسانیت" که برایشان مطرح نیست، قضایی کردن زندگی این تعداد کودک و نوجوان، بحران مدیریتی وسیع ایجاد میکند. به دختر ۱۶ ساله ۸ اتهام شامل محاربه و فساد فیالارض دادهاند.تعداد زیادی دختران زیر ۱۸سال در عادلآباد بودند که سیر قضایی و بازجویی و زندان در قبال آنها،آسیبی که میخوردند و واکنششان، اگر از دید ما فاجعهای انسانیست از دید عاملان قضایی سورئال است.
🔸میگفتند بازجو در بازداشتگاه اطلاعات فریاد میزده که اینجا مهدکودک است.حکومت با همه هزینههایش برای سرکوب، زیرساخت لازم برای مدیریت موفق بازداشتشدگان اعتراضات تودهای در این سطح وسیع و مداوم را ندارد.حضور انبوه جمعیت کنار هم در زندانها با مطالباتی اولیه از زندان که انباشتهتر میشود،در طولانیمدت،حامل خطر امنیتی برای حکومت درون/بیرون زندان است!
🔸بعلاوه حکومت، از فروردین ۱۴۰۱، در تقلا برای کنترل وضعیت اقدام به بازداشت، اجرای حکم و بازگرداندن به زندان حداکثری فعالان سیاسی کرده بود، یک سوی این ماجرا تحمیل خفقان به فضای بیرون زندانهاست، اما حکومت بهخوبی میداند که ماجرا یکسوی دیگر هم دارد، و آن سیاسیتر شدن و فعالتر شدن محیط زندانها بهصورتی جمعیتر است، حتی اگر این پتانسیل بهمرور به سمت بالفعل شدن برود، نفس این بالقوگی مرز دیوار زندان را کمرنگتر میکند، چنانچه همین الان شاهد پیامهای جمعی و اقدامات سیاسی و ابراز همبستگیها بین زندانهای مختلف هستیم.
🔸اقدام به چنین عفو عمومیای با بخشنامهای اینچنین صریح بیش از هرچیز تقلا برای مدیریت اقتصادی_سیاسی دستگاه قضا است که نمیتواند بحرانش را در امر سرکوب حداکثری انکار کند، آنهم در شرایطی که انسجام و توان برای حذف و کشتن، منطقا باید به مرور کمتر شود.
🔸در زمانی که حتی خبر اعدام، خشم جامعه را در سطح واکنشهای جمعی بینظیر (مانند تجمع خیابانی و تجمع جلوی زندان) بالاتر میبرد، بجای آنکه خفقان را فراگیر کند، یعنی مکانیزمهای سرکوب حداکثری مستقیم هر روز بیشتر به بحران میخورند. حفظ همبستگی جمعی و تخطیهای بیشتر جمعی این بحران را بیشتر هم میکند اگر بشود.
🔸اگر طبق سنت قضایی_امنیتی، خودشان از این بخشنامه عدول نکنند و مانع آزادی برخی بشوند، طبق این بخشنامه، علاوه بر برخی معترضین قیام ژینا، با قید تعهد و ندامت و از این دست چیزهای احمقانه، جمعی از زندانیان سیاسی بازداشتی قبل از قیام، بی قید و شرط آزاد میشوند.
🔸مشتاقانه آزادی رفقایمان را انتظار میکشیم و حرمت آزادی را پاس میداریم.
درود بر تکتک مبارزان زن_زندگی_آزادی و بهامید پیشروی انقلابی هر روز بیشتر #ستمدیدگان_متحد.
@sarkhatism
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_سلطنت_نه_رهبری_دموکراسی_برابری
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
◾️نفت را
روی سفرهمان ریختند
کافیشان نبود-
بوی نفت دادنِ نان؛
ترکیبِ شورای عالی کار را
به هم ریختند
از حیض انتفاع انداختنِ رأیِ مثلا کارگران-
کافیشان نبود؛
حالا از فردا
دبهی نفت به دست
فریاد باید زد: نفتییه، آی نفتی
شاید
بدهیها به ما
با نفت...
پاس شود؛
کسی چه میداند
شاید از فردا
بابک بشویم از زنجان
کارفرما بشویم
یا
پولدار
خاصه وقتی ناچار
کمتر از قیمتِ بازار
بفروشیم-
نفت را؛
در سیستمِ سرمایهداری!
تمامِ کاسه کوزهها
بر سرِ کارگرها-
میشکند؛
بر سرِ آنان که سی سال
حینِ استثمار!
از گلوشان زدند
تا
دوزار
دوزار
در صندوقشان
پشتوانه...
جمع کنند-
فردا را.
«فلزبان»
@Honare_Eterazi
#زن_زندگی_آزادی
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
روی سفرهمان ریختند
کافیشان نبود-
بوی نفت دادنِ نان؛
ترکیبِ شورای عالی کار را
به هم ریختند
از حیض انتفاع انداختنِ رأیِ مثلا کارگران-
کافیشان نبود؛
حالا از فردا
دبهی نفت به دست
فریاد باید زد: نفتییه، آی نفتی
شاید
بدهیها به ما
با نفت...
پاس شود؛
کسی چه میداند
شاید از فردا
بابک بشویم از زنجان
کارفرما بشویم
یا
پولدار
خاصه وقتی ناچار
کمتر از قیمتِ بازار
بفروشیم-
نفت را؛
در سیستمِ سرمایهداری!
تمامِ کاسه کوزهها
بر سرِ کارگرها-
میشکند؛
بر سرِ آنان که سی سال
حینِ استثمار!
از گلوشان زدند
تا
دوزار
دوزار
در صندوقشان
پشتوانه...
جمع کنند-
فردا را.
«فلزبان»
@Honare_Eterazi
#زن_زندگی_آزادی
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشه_چه_رهبر
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴دَرَش را گِل گرفتند....
گروهی از #معلولان امروز چهارشنبه ۲۶ بهمن ماه؛ در اعتراض به بیتوجهی مسئولان نسبت به تجمعشان، ورودی سازمان برنامه و بودجه را گِل گرفتند.
پن: در لایحه بودجه سال آینده؛ حکومت ستمگر؛ بودجه حمایت از معلولان را حذف کرده است.
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_سراسری_حق_مردم_است
#چاره_زحمتکشان_وحدت_است_و_تشکیلات
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
گروهی از #معلولان امروز چهارشنبه ۲۶ بهمن ماه؛ در اعتراض به بیتوجهی مسئولان نسبت به تجمعشان، ورودی سازمان برنامه و بودجه را گِل گرفتند.
پن: در لایحه بودجه سال آینده؛ حکومت ستمگر؛ بودجه حمایت از معلولان را حذف کرده است.
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_سراسری_حق_مردم_است
#چاره_زحمتکشان_وحدت_است_و_تشکیلات
#وکالت_ولایت_دو_روی_یک_سکهاند
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah