✅ نمایش تصویر کودکان در رسانهها ممنوع است: دلسوزی برای کودکانکار به سبک صداوسیما!
✋ شب گذشته شبکه ۳ تلویزیون ایران به بهانه روز جهانی مبارزه با #کار_کودکان، کلیپی پخش کرد که چهرههای چند کودک کار به شکل واضح در آن دیده میشد. این در حالی است که طبق کنوانسیون #حقوق_کودک «هرگونه انتشار تصویر کودکان نقض صریح حقوق آنان به شمار میرود و ممنوع است».
✋ این کلیپ در برنامه جنجالی «فوتبال برتر» (که پس از حذف برنامه #نود و مجری محبوبش #عادل_فردوسیپور، جایگزین آن شده) و به عنوان «آیتم جالب و جذاب فوتبال برتر با قابی از بچههای کار» پخش شد.
✋ هفته گذشته مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در ایران طی بیانیهای تاکید کرده بود: [انتشار تصویر کودکان در رسانهها] علاوه بر نقض #حریم_خصوصی کودکان، نادیده انگاشتن مصالح عالیه آنان تلقی میشود و به صورت بالقوه میتواند کودکان را در معرض مخاطرات و آسیبهای جسمانی و روانی در آینده قرار دهد.
#کودکان_کار
#خشونت_علیه_کودکان
@DhrcIran
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
✋ شب گذشته شبکه ۳ تلویزیون ایران به بهانه روز جهانی مبارزه با #کار_کودکان، کلیپی پخش کرد که چهرههای چند کودک کار به شکل واضح در آن دیده میشد. این در حالی است که طبق کنوانسیون #حقوق_کودک «هرگونه انتشار تصویر کودکان نقض صریح حقوق آنان به شمار میرود و ممنوع است».
✋ این کلیپ در برنامه جنجالی «فوتبال برتر» (که پس از حذف برنامه #نود و مجری محبوبش #عادل_فردوسیپور، جایگزین آن شده) و به عنوان «آیتم جالب و جذاب فوتبال برتر با قابی از بچههای کار» پخش شد.
✋ هفته گذشته مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در ایران طی بیانیهای تاکید کرده بود: [انتشار تصویر کودکان در رسانهها] علاوه بر نقض #حریم_خصوصی کودکان، نادیده انگاشتن مصالح عالیه آنان تلقی میشود و به صورت بالقوه میتواند کودکان را در معرض مخاطرات و آسیبهای جسمانی و روانی در آینده قرار دهد.
#کودکان_کار
#خشونت_علیه_کودکان
@DhrcIran
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفت و گوی یک شهروند با کودکی ۶ ساله که از ۶ صبح تا ۱۰ شب #دستفروشی میکند.
🔻کودکان اولین قربانیان فقر هستند.
🔻تحصیل و بازی و رفاه و شادی حق تمام کودکان است.
🔻دولت باید تمام کودکان کار را به مدرسه بازگرداند و شرایط تحصیل، تغذیه سالم و رفاه را برای آنان به طور رایگان فراهم کند.
#فقر_مطلق
#کار_کودکان_ممنوع
#حق_تحصیل_رایگان
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
🔻کودکان اولین قربانیان فقر هستند.
🔻تحصیل و بازی و رفاه و شادی حق تمام کودکان است.
🔻دولت باید تمام کودکان کار را به مدرسه بازگرداند و شرایط تحصیل، تغذیه سالم و رفاه را برای آنان به طور رایگان فراهم کند.
#فقر_مطلق
#کار_کودکان_ممنوع
#حق_تحصیل_رایگان
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
⭕️پای درد دل #کودکان_زبالهگرد
✍نسرین هزاره مقدم- ایلنا
"-دلم برای پلو و گوشت لک زده؛... آرزو دارم کارنکنم، فقط درس بخوانم...."
🔻چگونه است که زبالهگردی علیرغم اینهمه نامه و دستور و خطاب، هنوز متوقف نشده است؟ به راستی چند صد کودک مثل محمد و رحمان و شیپور، در سطح پارک ها و خیابانهای این پایتختِ درندشت، سر در بازماندهی آکنده از آلودگی و بیماریِ زندگی مردم دارند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، همه جا سرد است؛ هنوز گوشه گوشه پارک، برفهای آب نشده از بارشِ هفته قبل باقی مانده؛ اما هر بار در مسیر میان درختان سر به فلک کشیده گام برمیداری و دم غروب به چلچلهی گنجشکها و قمریها گوش میدهی، «آنها» را میبینی؛ آنها را که با باری بسیار بزرگتر از جثههای نحیفشان بر پشت، آهسته گام برمیدارند. هربار که آنها را میبینی، یاد شعرِ غم انگیزِ «آی آدمها» دوباره زنده میشود؛ همانجا که نیما یوشیج به سادگی میگوید آی آدمها که در ساحل نشسته، شاد و خندانید…
«آنها» کودکند؛ هنوز کودکند؛ سیزده یا نهایت چهارده ساله؛ اما صورتها، صورت کودک نیست؛ روی چهرهها، گرد سیاه و بویناک زباله نشسته و دستها، از فرط سیاهی و پینه، دستان خسته و رنجور پیرمرد هفتادساله است؛ اما «محمد»، «شیپور» و «رحمان» هنوز کودکند؛ تنها وقتی کنارت میایستند و ناغافل بلند میخندند، مشخص میشود که هنوز کودکی را پشت سر نگذاشتهاند؛ فقط وقتی مثل یک کودک قهقهه میزنند، وقتی صداهای ظریف و بلوغ نکردهشان را میشنوی، یادت میآید که ما آدمها، شاد و خرم در حال قدم زدن و ورزش هستیم و اینها، کودکانِ زود به پیری نشسته، در حال زبالهگردی…
«نان درآوردن از زبالههای مردم» دردناک است؛ همیشه چهرههای خسته زبالهگردها، نشانی روشن از تاراج حیات انسانی با غم نان است؛ هر وقت کیسه گونیهای بر پشت نهادهشان را میبینی، فقط یک واژه میتواند گویای همه چیز باشد: رنج؛ رنج زیستن به سختترین شیوهی ممکن.
زبالهگردی همیشه دردناک است؛ اما این درد افزونتر هم میشود؛ وقتی زبالهگرد، کودک باشد؛ وقتی زمستان باشد و وقتی کرونا و خطر مرگ هم باشد؛ در این فضایی که درد روی درد انباشته میشود، در یکی از غروبهای دلگیر آغاز زمستان ۹۹ و در محدودهی خلوت و فارغ از هیاهویِ شمال غرب تهران، دردهای سه کودک زبالهگرد، به زبان میآیند؛ این دردها، واژه میشوند، کلمه میشوند، حرف میشوند و حرفها، بوی زمستانی میگیرند که ناجوانمردانه سرد است؛ زمستانی که مغز استخوان را تا بینهایت به ستوه میآورد.
همان ابتدا میگویند چه فایدهای دارد؟ چه فایدهای دارد اگر ما قصه زندگیمان را بگوییم و تو بنویسی؟ این سوال، بیپاسخ میماند؛ نمیتوان به آنها وعده داد که با نوشتن، فقط با «نوشتن» همه چیز خیلی بهتر میشود؛ نمیتوان...
ماهی ۲ میلیون تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای شش روز کار در هفته
اول محمد صحبت میکند؛ چهارده ساله؛ بچه هرات است و یکسال و نیم در تهران زبالهگردی میکند؛ او که فقط یک پیراهن نازک و جلیقهای بدون آستین بر تن دارد و گویا این لباس، تنها لباسی است که از دار دنیا دارد؛ از کار کردن با پیمانکار میگوید؛ پیمانکار بازیافت زباله که محمد و بیش از صد کودک و بزرگسال دیگر (بیشتر کودکان زیر ۱۸ سال) برایش کار میکنند: «کار ما از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشود و تا ساعت ۲ نصفه شب کار میکنیم. آخر شب، ماشین دنبالمان میآید و نان خشکها و زبالههای خشک را به پاسگاه نعمت آباد میبریم؛ آنجا کار سوا کردن زبالهها انجام میشود؛ هر روز ساعت چهار عصر، خود پیمانکار ما را میآورد و آخر شب بازمیگرداند. گونیها را که پر میکنیم، خرابهای پشت پارک میگذاریم تا آخر شب همه را بار ماشین پیمانکار کنیم.»
محمد میگوید که حقوقشان را ماهانه پیمانکار شهرداری میدهد؛ ماهی ۲ میلیون تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای شش روز کار در هفته. او میگوید قرارداد هم داریم و ناگهان یک کارت ویزیت کوچک که در اثر تماس با دستهای سیاه و پر از زباله، کاملاً سیاه شده، از جیب بیرون میآورد؛ پشت این کارت، پیمانکار با دست خط خودش نوشته «کار تفکیک زباله از سی آذر تا سی دی ماه» و پایینتر اسم خودش را نوشته و امضا کرده. محمد همین کاغذ را که فقط مشخص میکند کارفرما یک ماه در قبال کار کردن او مسئولیت دارد، قرارداد میداند.
مسلم است که نمیشود انتظار قراردادی بهتر و قانونیتر داشت؛ قرارداد برای کار خطرناک تفکیک زباله در دوران کرونا آنهم با یک کودک؟!
محمد از مجوز پیمانکار و اصول کار خبری ندارد؛ چطور کودکان را به کار میگیرند؛ چطور اینهمه کودک سر در سطلهای زباله میکنند و برای پیمانکار، زبالههای خشک جمع میکنند و چطور مجوز شهرداری گرفته شده است.
🆔 @edalatxah
ادامه درلینک زیر پیگیری نمایید 👇👇👇
https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1019266
#کار_کودکان_ممنوع
✍نسرین هزاره مقدم- ایلنا
"-دلم برای پلو و گوشت لک زده؛... آرزو دارم کارنکنم، فقط درس بخوانم...."
🔻چگونه است که زبالهگردی علیرغم اینهمه نامه و دستور و خطاب، هنوز متوقف نشده است؟ به راستی چند صد کودک مثل محمد و رحمان و شیپور، در سطح پارک ها و خیابانهای این پایتختِ درندشت، سر در بازماندهی آکنده از آلودگی و بیماریِ زندگی مردم دارند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، همه جا سرد است؛ هنوز گوشه گوشه پارک، برفهای آب نشده از بارشِ هفته قبل باقی مانده؛ اما هر بار در مسیر میان درختان سر به فلک کشیده گام برمیداری و دم غروب به چلچلهی گنجشکها و قمریها گوش میدهی، «آنها» را میبینی؛ آنها را که با باری بسیار بزرگتر از جثههای نحیفشان بر پشت، آهسته گام برمیدارند. هربار که آنها را میبینی، یاد شعرِ غم انگیزِ «آی آدمها» دوباره زنده میشود؛ همانجا که نیما یوشیج به سادگی میگوید آی آدمها که در ساحل نشسته، شاد و خندانید…
«آنها» کودکند؛ هنوز کودکند؛ سیزده یا نهایت چهارده ساله؛ اما صورتها، صورت کودک نیست؛ روی چهرهها، گرد سیاه و بویناک زباله نشسته و دستها، از فرط سیاهی و پینه، دستان خسته و رنجور پیرمرد هفتادساله است؛ اما «محمد»، «شیپور» و «رحمان» هنوز کودکند؛ تنها وقتی کنارت میایستند و ناغافل بلند میخندند، مشخص میشود که هنوز کودکی را پشت سر نگذاشتهاند؛ فقط وقتی مثل یک کودک قهقهه میزنند، وقتی صداهای ظریف و بلوغ نکردهشان را میشنوی، یادت میآید که ما آدمها، شاد و خرم در حال قدم زدن و ورزش هستیم و اینها، کودکانِ زود به پیری نشسته، در حال زبالهگردی…
«نان درآوردن از زبالههای مردم» دردناک است؛ همیشه چهرههای خسته زبالهگردها، نشانی روشن از تاراج حیات انسانی با غم نان است؛ هر وقت کیسه گونیهای بر پشت نهادهشان را میبینی، فقط یک واژه میتواند گویای همه چیز باشد: رنج؛ رنج زیستن به سختترین شیوهی ممکن.
زبالهگردی همیشه دردناک است؛ اما این درد افزونتر هم میشود؛ وقتی زبالهگرد، کودک باشد؛ وقتی زمستان باشد و وقتی کرونا و خطر مرگ هم باشد؛ در این فضایی که درد روی درد انباشته میشود، در یکی از غروبهای دلگیر آغاز زمستان ۹۹ و در محدودهی خلوت و فارغ از هیاهویِ شمال غرب تهران، دردهای سه کودک زبالهگرد، به زبان میآیند؛ این دردها، واژه میشوند، کلمه میشوند، حرف میشوند و حرفها، بوی زمستانی میگیرند که ناجوانمردانه سرد است؛ زمستانی که مغز استخوان را تا بینهایت به ستوه میآورد.
همان ابتدا میگویند چه فایدهای دارد؟ چه فایدهای دارد اگر ما قصه زندگیمان را بگوییم و تو بنویسی؟ این سوال، بیپاسخ میماند؛ نمیتوان به آنها وعده داد که با نوشتن، فقط با «نوشتن» همه چیز خیلی بهتر میشود؛ نمیتوان...
ماهی ۲ میلیون تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای شش روز کار در هفته
اول محمد صحبت میکند؛ چهارده ساله؛ بچه هرات است و یکسال و نیم در تهران زبالهگردی میکند؛ او که فقط یک پیراهن نازک و جلیقهای بدون آستین بر تن دارد و گویا این لباس، تنها لباسی است که از دار دنیا دارد؛ از کار کردن با پیمانکار میگوید؛ پیمانکار بازیافت زباله که محمد و بیش از صد کودک و بزرگسال دیگر (بیشتر کودکان زیر ۱۸ سال) برایش کار میکنند: «کار ما از ساعت ۴ بعد از ظهر شروع میشود و تا ساعت ۲ نصفه شب کار میکنیم. آخر شب، ماشین دنبالمان میآید و نان خشکها و زبالههای خشک را به پاسگاه نعمت آباد میبریم؛ آنجا کار سوا کردن زبالهها انجام میشود؛ هر روز ساعت چهار عصر، خود پیمانکار ما را میآورد و آخر شب بازمیگرداند. گونیها را که پر میکنیم، خرابهای پشت پارک میگذاریم تا آخر شب همه را بار ماشین پیمانکار کنیم.»
محمد میگوید که حقوقشان را ماهانه پیمانکار شهرداری میدهد؛ ماهی ۲ میلیون تا ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای شش روز کار در هفته. او میگوید قرارداد هم داریم و ناگهان یک کارت ویزیت کوچک که در اثر تماس با دستهای سیاه و پر از زباله، کاملاً سیاه شده، از جیب بیرون میآورد؛ پشت این کارت، پیمانکار با دست خط خودش نوشته «کار تفکیک زباله از سی آذر تا سی دی ماه» و پایینتر اسم خودش را نوشته و امضا کرده. محمد همین کاغذ را که فقط مشخص میکند کارفرما یک ماه در قبال کار کردن او مسئولیت دارد، قرارداد میداند.
مسلم است که نمیشود انتظار قراردادی بهتر و قانونیتر داشت؛ قرارداد برای کار خطرناک تفکیک زباله در دوران کرونا آنهم با یک کودک؟!
محمد از مجوز پیمانکار و اصول کار خبری ندارد؛ چطور کودکان را به کار میگیرند؛ چطور اینهمه کودک سر در سطلهای زباله میکنند و برای پیمانکار، زبالههای خشک جمع میکنند و چطور مجوز شهرداری گرفته شده است.
🆔 @edalatxah
ادامه درلینک زیر پیگیری نمایید 👇👇👇
https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1019266
#کار_کودکان_ممنوع
خبرگزاری ایلنا
دلم برای پلو و گوشت لک زده/ آرزو دارم کارنکنم، فقط درس بخوانم....
چگونه است که زبالهگردی علیرغم اینهمه نامه و دستور و خطاب، هنوز متوقف نشده است؟ به راستی چند صد کودک مثل محمد و رحمان و شیپور، در سطح پارک ها و خیابانهای این پایتختِ درندشت، سر در بازماندهی آکنده از آلودگی و بیماریِ زندگی مردم دارند؟
🔴 کار کودکان محصول نظام استثمارگر سرمایهداری است در ۱۲ ژوئن ، روز جهانی مبارزه با #کار_کودکان ، برای ساختن فردایی بهتر برای تمام کودکان همبسته و متحد شویم.
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🛑جنبش معلمان در پیوند با مسائل دختران دانشآموز
📌پرونده ویژهی گفتگو با زنان معلم (بخش دوم)
🔸در ماههای اخیر جنبش معلمان به یکی از پر تحرکترین اعتراضات عمومی تبدیل شده است. به نظر میرسد خواستههای این جنبش به تدریج رو به خواستههایی فراتر از مطالبات معیشتی میرود.
بخشی از مطالبات این جنبش ناظر بر حقوق دانشآموزان است.
مطالبه اصلی در این زمینه دفاع از #آموزش_رایگان و حق برخورداری از آموزش باکیفیت و عادلانه برای تمام دانشآموزان در سراسر ایران با تاکید بر دانشآموزان طبقه کارگر بهخصوص در نقاط محروم ایران است.
🔸محرومیت از آموزش رایگان به بازماندگی از تحصیل کودکان منجر میشود که تاثیر بهسزایی در #کودک_همسری و #کار_کودکان دارد.
🔸در همین راستا با خانم اعظم عابدینی (بازنشسته از تهران) و خانمها کوکب بداغی پگاه و مریم محمدی (شاغل از خوزستان و کردستان) به گفتگو نشستهایم.
از آنها پرسیدیم چه رابطهای میان خواستههای جنبش معلمان با مسائل دانشآموزان از جمله آموزش مسائل جنسی، بازماندگی از تحصیل و ازدواج کودکان وجود دارد.
آنها در پاسخ، ضمن اشاره به مسائل دختران دانشآموز از جمله ازدواج کودکان و نقش #آموزشهای_ایدئولوژیک در گسترش آن، به تفاوتهای مشکلات دانشآموزان در مناطق مختلف به لحاظ محرومیت منطقهای، اشاره کردند.
🔻از متن:
🔸یکی دیگر از مسائلی که در چند سال گذشته، تاثیرات ویرانگری بر جای گذاشته، مسئلهی بازماندگی از تحصیل دانشآموزان بوده است.
در تجربه شما و شنیدههایتان از معلمان دیگر، چقدر محرومیت از تحصیل در میان دخترانْ جدی است؟
این بازماندگی از تحصیل بیشتر به چه دلیل بوده و چه نتایجی داشته است؟
مواجهه مدرسه به عنوان نهادی که در این زمینه بیشترین ارتباط را دارد چگونه بوده است؟
چقدر این مسئله در خواستههای معلمان مطرح شده است؟
👤اعظم عابدینی
در بحث تحصیل و آموزش دو مسئله داریم؛ یک، بازماندگان از تحصیل و دو، ترک تحصیلکردهها که مجموع اینها عدد قابل ملاحظهای است و پیرو آن مطالبه آموزش رایگان (آموزش عمومی _تا پایان متوسطه) را در بین مطالبات معلمان مطرح کرده است.
مطالبهی آموزش رایگان، بیش از سایر مسائل که اسم بردید، در بین معلمان مطرح بوده است.
به عنوان یک جامعهی آماری کوچک به مدرسهای که در آن حضور داشتم اشاره میکنم.
مدیر مدرسه و مشاور در طی یک سال و نیم تحصیل مجازی، اعلام میکردند که روزبهروز به تعداد دخترانی که ترک تحصیل میکنند، اضافه میشود.
دلیلش هم این است که اکثرا در آپارتمانهای کوچک ۵۰ متری زندگی میکنند.
پنج یا شش نفر هستند و بچه میخواهد آموزش مجازی داشته باشد.
گوشی هوشمند ندارند و مسائل قرنطینه در خانه هم هست.
همهی اینها فشارهایی بوده که به خانواده وارد شده و به ناچار فرزندشان ترک تحصیل کرده.
همکاران شاغل من اعلام میکنند که بسیاری از بچههای هفده یا هجده ساله الان دارند سرکار میروند.
بعضیها همزمان هم کار میکنند و هم درس میخوانند.
بعضیها هم بیخیال درس و مدرسه میشوند که کمکخرج خانواده باشند.
خودم در چندین کلاسی که سال گذشته داشتم، خیلی از شاگردها در جواب عدم حضورشان در کلاس و حاضر و غایبها میگفتند خانم ببخشید، ما الان سرکاریم.
اینها همان بچههایی هستند که لاجرم درس برایشان شده اولویت دوم زندگی.
خودِ تحصیل میتواند روند آگاهی را بهخصوص در بین دانشآموزان دختر بالا ببرد.
در نظر بگیرید یک دختر هفده ساله الان فقط باید فکر پیدا کردن کار و درآمد باشد.
👤پگاه بداغی
معلمان نگران تفاوت طبقاتی هستند.
نگران کودکان بازمانده از تحصیل، عدم اجرای اصول مغفول ماندهی قانون اساسی، آموزشهای سطحی و یکجانبهی کتب درسی هستند.
آنها نگران کیفیت پایین آموزشی و نابرابری جنسیتی در کتب درسی، و حذف شخصیتهای تاثیرگذاری مثل سردار بیبی مریم و سردار اسعد در قیام مشروطه از کتب درسی هستند.
من خودم معلمی هستم که در منطقهی محروم ایذه، تدریس میکنم.
منطقهای که روستاهای صعبالعبور دارد.
مناطقی که آموزش و پرورش عشایری دارند که من خودم مدتی در این مناطق تدریس کردم و با مشکلاتشان آشنا هستم.
از فرسودگی مدارس بگذریم، جاهایی در شهر من و منطقهی من وجود دارد که اصلا چیزی به اسم «ساختمان» که تبدیل به مدرسه شود، وجود ندارد.
گاها مدارسِ کپرنشین هستند و یا نهایتا از کانکس استفاده میشود.
پس طبیعیست که خواستهی معلم و دانشآموز در این مناطق به نسبت شهری مثل تهران، متفاوت باشد.
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44030
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
📌پرونده ویژهی گفتگو با زنان معلم (بخش دوم)
🔸در ماههای اخیر جنبش معلمان به یکی از پر تحرکترین اعتراضات عمومی تبدیل شده است. به نظر میرسد خواستههای این جنبش به تدریج رو به خواستههایی فراتر از مطالبات معیشتی میرود.
بخشی از مطالبات این جنبش ناظر بر حقوق دانشآموزان است.
مطالبه اصلی در این زمینه دفاع از #آموزش_رایگان و حق برخورداری از آموزش باکیفیت و عادلانه برای تمام دانشآموزان در سراسر ایران با تاکید بر دانشآموزان طبقه کارگر بهخصوص در نقاط محروم ایران است.
🔸محرومیت از آموزش رایگان به بازماندگی از تحصیل کودکان منجر میشود که تاثیر بهسزایی در #کودک_همسری و #کار_کودکان دارد.
🔸در همین راستا با خانم اعظم عابدینی (بازنشسته از تهران) و خانمها کوکب بداغی پگاه و مریم محمدی (شاغل از خوزستان و کردستان) به گفتگو نشستهایم.
از آنها پرسیدیم چه رابطهای میان خواستههای جنبش معلمان با مسائل دانشآموزان از جمله آموزش مسائل جنسی، بازماندگی از تحصیل و ازدواج کودکان وجود دارد.
آنها در پاسخ، ضمن اشاره به مسائل دختران دانشآموز از جمله ازدواج کودکان و نقش #آموزشهای_ایدئولوژیک در گسترش آن، به تفاوتهای مشکلات دانشآموزان در مناطق مختلف به لحاظ محرومیت منطقهای، اشاره کردند.
🔻از متن:
🔸یکی دیگر از مسائلی که در چند سال گذشته، تاثیرات ویرانگری بر جای گذاشته، مسئلهی بازماندگی از تحصیل دانشآموزان بوده است.
در تجربه شما و شنیدههایتان از معلمان دیگر، چقدر محرومیت از تحصیل در میان دخترانْ جدی است؟
این بازماندگی از تحصیل بیشتر به چه دلیل بوده و چه نتایجی داشته است؟
مواجهه مدرسه به عنوان نهادی که در این زمینه بیشترین ارتباط را دارد چگونه بوده است؟
چقدر این مسئله در خواستههای معلمان مطرح شده است؟
👤اعظم عابدینی
در بحث تحصیل و آموزش دو مسئله داریم؛ یک، بازماندگان از تحصیل و دو، ترک تحصیلکردهها که مجموع اینها عدد قابل ملاحظهای است و پیرو آن مطالبه آموزش رایگان (آموزش عمومی _تا پایان متوسطه) را در بین مطالبات معلمان مطرح کرده است.
مطالبهی آموزش رایگان، بیش از سایر مسائل که اسم بردید، در بین معلمان مطرح بوده است.
به عنوان یک جامعهی آماری کوچک به مدرسهای که در آن حضور داشتم اشاره میکنم.
مدیر مدرسه و مشاور در طی یک سال و نیم تحصیل مجازی، اعلام میکردند که روزبهروز به تعداد دخترانی که ترک تحصیل میکنند، اضافه میشود.
دلیلش هم این است که اکثرا در آپارتمانهای کوچک ۵۰ متری زندگی میکنند.
پنج یا شش نفر هستند و بچه میخواهد آموزش مجازی داشته باشد.
گوشی هوشمند ندارند و مسائل قرنطینه در خانه هم هست.
همهی اینها فشارهایی بوده که به خانواده وارد شده و به ناچار فرزندشان ترک تحصیل کرده.
همکاران شاغل من اعلام میکنند که بسیاری از بچههای هفده یا هجده ساله الان دارند سرکار میروند.
بعضیها همزمان هم کار میکنند و هم درس میخوانند.
بعضیها هم بیخیال درس و مدرسه میشوند که کمکخرج خانواده باشند.
خودم در چندین کلاسی که سال گذشته داشتم، خیلی از شاگردها در جواب عدم حضورشان در کلاس و حاضر و غایبها میگفتند خانم ببخشید، ما الان سرکاریم.
اینها همان بچههایی هستند که لاجرم درس برایشان شده اولویت دوم زندگی.
خودِ تحصیل میتواند روند آگاهی را بهخصوص در بین دانشآموزان دختر بالا ببرد.
در نظر بگیرید یک دختر هفده ساله الان فقط باید فکر پیدا کردن کار و درآمد باشد.
👤پگاه بداغی
معلمان نگران تفاوت طبقاتی هستند.
نگران کودکان بازمانده از تحصیل، عدم اجرای اصول مغفول ماندهی قانون اساسی، آموزشهای سطحی و یکجانبهی کتب درسی هستند.
آنها نگران کیفیت پایین آموزشی و نابرابری جنسیتی در کتب درسی، و حذف شخصیتهای تاثیرگذاری مثل سردار بیبی مریم و سردار اسعد در قیام مشروطه از کتب درسی هستند.
من خودم معلمی هستم که در منطقهی محروم ایذه، تدریس میکنم.
منطقهای که روستاهای صعبالعبور دارد.
مناطقی که آموزش و پرورش عشایری دارند که من خودم مدتی در این مناطق تدریس کردم و با مشکلاتشان آشنا هستم.
از فرسودگی مدارس بگذریم، جاهایی در شهر من و منطقهی من وجود دارد که اصلا چیزی به اسم «ساختمان» که تبدیل به مدرسه شود، وجود ندارد.
گاها مدارسِ کپرنشین هستند و یا نهایتا از کانکس استفاده میشود.
پس طبیعیست که خواستهی معلم و دانشآموز در این مناطق به نسبت شهری مثل تهران، متفاوت باشد.
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44030
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
بیدارزنی
جنبش معلمان در پیوند با مسائل دختران دانشآموز - بیدارزنی
گفتگو با جمعی از معلمان در رابطه با پیوند خواستههای جنبش معلمان با مسائل دانشآموزان دختر از جمله ازدواج کودکان و بازماندگی از تحصیل