🔴 امروز در حالی هنرمندان و ستاره ها از 40 سال خانه نشینی ناصر ملک مطیعی سخن می گویند که در زمان حیاتش کسی از وی دفاع نکرد.
📌 #ناصر_ملک_مطیعی ستاره اول فیلم فارسی معلم بود.
🆔 @edalatxah
📌 #ناصر_ملک_مطیعی ستاره اول فیلم فارسی معلم بود.
🆔 @edalatxah
به گزارش کانال تلگرامی سندیکای کارگران #نیشکر_هفتتپه، #صاحب_ظهیری، #ناصر_نعامی، #امید_آزادی و #کیانی_نژاد چهار کارگر زندانی مجتمع #نیشکر_هفتتپه بعد از ظهر دوشنبه ۲۳ اردیبهشت با قرار وثیقه از زندان آزاد شدند. این کارگران روز ۱۹ اردیبهشت پس از اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه احضار و بازداشت شده بودند. محمد خنیفر، فیصل ثعالبی، عادل سماعی و رستم کثیر چهار تن دیگر از بازداشتشدگان از مراجعه به دادگاه خودداری کرده بودند. دور تازه اعتراضات کارگران پس از تاخیر دو ماهه در پرداخت دستمزد و همچنین بازگشت برخی از مدیران کارخانه است که در جریان اعتراضات سال گذشته برکنار شدند. سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه با اعلام خبر آزادی چهار کارگر زندانی خواستار آزادی بدون قید و شرط اسماعیل بخشی نماینده کارگران و سپیده قلیان فعال کارگری شده است که سال گذشته در جریان اعتراضات در نیشکر هفتتپه دستگیر و شکنجه شدند. این دو تن پس از افشای خبر شکنجه در زندان مجددا دستگیر شدند و هم اکنون در زندان اوین بسر میبرند. گفته میشود روز دوشنبه ۲۳ اردیبهشت بازپرس شعبه هفت اوین، با صدور قرار وثیقه، رای به آزادی #اسماعیل_بخشی، #سپیده_قلیان و سه زندانی سیاسی دیگر #امیرحسین_محمدی_فر، #ساناز_الله_یاری، و #امیر_امیرقلی داده اما معاونت دادستانی اوین مانع از آزادی آنان شده است.
رادیو زمانه
🆔 @edalatxah
رادیو زمانه
🆔 @edalatxah
‼️چوبه های دار را بشکنید
#اعدام_نکنید
#نه_به_اعدام
✍ محسن عمرانی
متولد 56 هستم
بعد از دوران تحصیل ابتدایی چون مدرسه راهنمایی در روستایمان نبود، برای ادامه تحصیل بناچار باید مسیر چهار الی پنج کیلومتری تا روستای کناری طی می کردیم. مسیری که در زمستان واقعا صعب العبور بود و همیشه تا نیم تنه در گل و لای و آب رودخانه فرو می رفتیم.
البته من تجربه کمی در این مسیر دارم. چون از نظر جسمی ضعیف بودم، پدرم مرا به منزل عموی مرحومم برد و تحویل زن عمو (که خاله ام بود) داد.
🔻در اتاق پذیرایی قسمتی از دیوار نیم تیغه بود و حالت طاقچه داشت و قسمت بالای آن طبقه کوچکتری بود که روی آن در چپ و راست بصورت مورب دو قاب عکس گذاشته بود. فاصله قاب عکسها از هم دو متر بود و ارتفاع آنها از سطح زمین هم همین حدود.
بین قاب عکسها چند شاخه گل پلاستیکی در گلدان کوچکی گذاشته بود.
🔸عکس سمت چپ عموی مرحومم بود.
که برای صلح و سازش بین چند نفر که درگیر بودند اقدام کرده بود و متاسفانه کشته شد بود.
از پدرم شنیدم که پدر بزرگم بعد از کشته شدن عمویم، جوان ترها را از هرگونه انتقام که در آن زمانها مرسوم بود منع می کرد و هیچ اصراری جهت اعدام قاتل نیز نداشت، همینطور هم شد!
🚩 اما قاب سمت راست با پارچه گلدوزی شده ای پوشیده شده بود.
با توجه به آنچه از پدر و مادرم شنیده بودم، حدس میزدم چه کسی در آن قاب بروی طاقچه زیر پارچه گلدوزی است.
قدم کوتاه بود، دستم نمی رسید پارچه را کنار بزنم و مردی که زیر آن پارچه بود را ببینم.
آن مرد درون قاب برای من یک قهرمان بود چون پدر و مادرم از شجاعت او در دوران بازداشت که وارطان وار لب به اعترافی بر علیه دوستانش نگشوده بود بسیار گفته بودند.
البته مادرم همیشه می گفت او جوانی کم حرف بود.
🔺راستی تا یادم نرفته بگویم من زنده ی آن مرد را فقط یکبار در قاب ذهنم داشتم ولی تصویری که مات بود و چیزی را نمیشد از روی آن تشخیص داد.
اما خوب یاد دارم که کودکی چهار یا پنج ساله بودم، برایم نوشابه ای باز کرد، وقتی متوجه شد که نمیتوانم نوشابه را درون شیشه بخورم، آن را درون کاسه ی بزرگی ( کاسه ای از جنس روی ، پیاله) ریخت و به دستم داد گفت بخور.
داشتم می گفتم
دستم نمی رسید پارچه را کنار بزنم.
بعد از مدتی کم کم فکر می کردم اگر پارچه را کنار بزنم حتما آن مرد با من سخن خواهد گفت.
روزی که منزل خلوت بود و تنها بودم، نی قلیان خاله برداشتم و تصمیم گرفتم پارچه را کنار بزنم و مرد درون قاب را نگاه کنم.
وقتی به پای طاقچه رسیدم، جرات نکردم دستم بسوی قاب عکس دراز کنم، درست نمیدانم اما شاید عظمت آنچه در ذهنم از آن مرد ساخته بودم و یا اینکه دوست داشتم تصویرش برایم راز آلود باشد. درست نمیدانم !
اما همین می دانم که تا سال سوم راهنمایی که آنجا مدرسه می رفتم تصویر آن مرد درون قاب را ندیدم.
آنچه در مورد آن قاب هیچگاه یادم نمی رود اینکه، خاله ام هرگاه روبروی آن قرار می گرفت، دستش به کمر می گذاشت و آهی می کشید، آهی کم صدا ولی از سوز جگر، من هیچگاه ندیدم خاله ام گریه کند اما شک ندارم که در پستو گریه می کرد ولی ما هیچگاه گریه او را ندیدیم.
من بزرگ شده بودم
قد کشیده بودم
دستم به قاب روی طاقچه می رسید
اما یک حس غریب به من اجازه نمیداد پارچه را کنار بزنم.
شاید آن عکس بیش از اندازه برایم حرمت داشت !
داستان من و قاب عکس ادامه داشت تا چند سال بعد، قبل از نوروز در زمان گرد گیری و خانه تکانی، پارچه ی روی قاب کنار رفت من چهره ی جوانی آرام و مهربان درون قاب دیدم
شاید چند لحظه یا یک دقیقه.
🔺بزرگتر که شدم بیشتر از حکایت دستگیری و اعدام یا (زیر شکنجه جان دادن آن مرد) از زبان مادرم شنیدم.
آن جوان کسی نیست جز پسر عمویم زنده یاد #ناصر که در سال شصت و سه در سن 20 سالگی به اتهام هواداری یکی از احزاب دستگیر و بعد از سه ماه بی خبری گوری سرد را به خانواده نشان دادند.
اتفاقات فوق باعث گردید.
همیشه با خود فکر کنم باید تا آنجا که میتوانم جهت لغو مجازات اعدام تلاش کنم. نه تنها اعدام فعالان سیاسی بلکه اعدام هر انسانی، چون اعدام نوعی قتل عمدِ بسیار بی رحمانه است.
محسن عمرانی ، معلم ، بوشهر
25 تیرماه نود و نه
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
#اعدام_زندانیان_عادی_وسیاسی_رامتوقف_کنید
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
#اعدام_نکنید
#نه_به_اعدام
✍ محسن عمرانی
متولد 56 هستم
بعد از دوران تحصیل ابتدایی چون مدرسه راهنمایی در روستایمان نبود، برای ادامه تحصیل بناچار باید مسیر چهار الی پنج کیلومتری تا روستای کناری طی می کردیم. مسیری که در زمستان واقعا صعب العبور بود و همیشه تا نیم تنه در گل و لای و آب رودخانه فرو می رفتیم.
البته من تجربه کمی در این مسیر دارم. چون از نظر جسمی ضعیف بودم، پدرم مرا به منزل عموی مرحومم برد و تحویل زن عمو (که خاله ام بود) داد.
🔻در اتاق پذیرایی قسمتی از دیوار نیم تیغه بود و حالت طاقچه داشت و قسمت بالای آن طبقه کوچکتری بود که روی آن در چپ و راست بصورت مورب دو قاب عکس گذاشته بود. فاصله قاب عکسها از هم دو متر بود و ارتفاع آنها از سطح زمین هم همین حدود.
بین قاب عکسها چند شاخه گل پلاستیکی در گلدان کوچکی گذاشته بود.
🔸عکس سمت چپ عموی مرحومم بود.
که برای صلح و سازش بین چند نفر که درگیر بودند اقدام کرده بود و متاسفانه کشته شد بود.
از پدرم شنیدم که پدر بزرگم بعد از کشته شدن عمویم، جوان ترها را از هرگونه انتقام که در آن زمانها مرسوم بود منع می کرد و هیچ اصراری جهت اعدام قاتل نیز نداشت، همینطور هم شد!
🚩 اما قاب سمت راست با پارچه گلدوزی شده ای پوشیده شده بود.
با توجه به آنچه از پدر و مادرم شنیده بودم، حدس میزدم چه کسی در آن قاب بروی طاقچه زیر پارچه گلدوزی است.
قدم کوتاه بود، دستم نمی رسید پارچه را کنار بزنم و مردی که زیر آن پارچه بود را ببینم.
آن مرد درون قاب برای من یک قهرمان بود چون پدر و مادرم از شجاعت او در دوران بازداشت که وارطان وار لب به اعترافی بر علیه دوستانش نگشوده بود بسیار گفته بودند.
البته مادرم همیشه می گفت او جوانی کم حرف بود.
🔺راستی تا یادم نرفته بگویم من زنده ی آن مرد را فقط یکبار در قاب ذهنم داشتم ولی تصویری که مات بود و چیزی را نمیشد از روی آن تشخیص داد.
اما خوب یاد دارم که کودکی چهار یا پنج ساله بودم، برایم نوشابه ای باز کرد، وقتی متوجه شد که نمیتوانم نوشابه را درون شیشه بخورم، آن را درون کاسه ی بزرگی ( کاسه ای از جنس روی ، پیاله) ریخت و به دستم داد گفت بخور.
داشتم می گفتم
دستم نمی رسید پارچه را کنار بزنم.
بعد از مدتی کم کم فکر می کردم اگر پارچه را کنار بزنم حتما آن مرد با من سخن خواهد گفت.
روزی که منزل خلوت بود و تنها بودم، نی قلیان خاله برداشتم و تصمیم گرفتم پارچه را کنار بزنم و مرد درون قاب را نگاه کنم.
وقتی به پای طاقچه رسیدم، جرات نکردم دستم بسوی قاب عکس دراز کنم، درست نمیدانم اما شاید عظمت آنچه در ذهنم از آن مرد ساخته بودم و یا اینکه دوست داشتم تصویرش برایم راز آلود باشد. درست نمیدانم !
اما همین می دانم که تا سال سوم راهنمایی که آنجا مدرسه می رفتم تصویر آن مرد درون قاب را ندیدم.
آنچه در مورد آن قاب هیچگاه یادم نمی رود اینکه، خاله ام هرگاه روبروی آن قرار می گرفت، دستش به کمر می گذاشت و آهی می کشید، آهی کم صدا ولی از سوز جگر، من هیچگاه ندیدم خاله ام گریه کند اما شک ندارم که در پستو گریه می کرد ولی ما هیچگاه گریه او را ندیدیم.
من بزرگ شده بودم
قد کشیده بودم
دستم به قاب روی طاقچه می رسید
اما یک حس غریب به من اجازه نمیداد پارچه را کنار بزنم.
شاید آن عکس بیش از اندازه برایم حرمت داشت !
داستان من و قاب عکس ادامه داشت تا چند سال بعد، قبل از نوروز در زمان گرد گیری و خانه تکانی، پارچه ی روی قاب کنار رفت من چهره ی جوانی آرام و مهربان درون قاب دیدم
شاید چند لحظه یا یک دقیقه.
🔺بزرگتر که شدم بیشتر از حکایت دستگیری و اعدام یا (زیر شکنجه جان دادن آن مرد) از زبان مادرم شنیدم.
آن جوان کسی نیست جز پسر عمویم زنده یاد #ناصر که در سال شصت و سه در سن 20 سالگی به اتهام هواداری یکی از احزاب دستگیر و بعد از سه ماه بی خبری گوری سرد را به خانواده نشان دادند.
اتفاقات فوق باعث گردید.
همیشه با خود فکر کنم باید تا آنجا که میتوانم جهت لغو مجازات اعدام تلاش کنم. نه تنها اعدام فعالان سیاسی بلکه اعدام هر انسانی، چون اعدام نوعی قتل عمدِ بسیار بی رحمانه است.
محسن عمرانی ، معلم ، بوشهر
25 تیرماه نود و نه
#نه_به_اعدام
#اعدام_نکنید
#اعدام_زندانیان_عادی_وسیاسی_رامتوقف_کنید
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
▫️ ساخت سیاسی بدیل – بخش دوم
▫️ ساختار شورایی
نوشتهی: ناصر پیشرو
20 آوریل 2021
🔸 درک همهجانبه از ساختار شورایی منوط به چگونگی دگرگونی بنیادی در مناسبات تولید سرمایهداری و تلاش برای خودرهایی از سامانههای استثمار و ستم و ایجاد جامعه متکی بر قدرت تولیدکنندگان همبسته آزاد است. پیششرط رهایی اجتماعی اما دگرگونی ـ انقلاب ـ در ساختار سیاسی دولت سرمایهداری و ایجاد نوعی ساخت سیاسی بدیل است که سامانههای دولت بورژوایی را دگرگون کند و بجای آن، نهادهای خودسامان کارگران و زحمتکشان را قرار دهد. نهادهایی که از پایین شکل گرفته و دورنمای آن جامعهی تولیدکنندگان همبسته آزاد است.
🔸 از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و حکومت شوراها در روسیه تجربه دیگری بود که نه تنها ساخت سیاسی دولت سرمایهداری را دگرگون نمود، بلکه مناسبات مالکیت و استثمار کارگران را به چالش کشید و تلاشهایی را در این راستا دنبال کرد. متاسفانه هر دوی این انقلابها شکست خوردند. کمون پاریس با وجود اینکه تنها هفتاد و دو روز دوام آورد، با تهاجم ضد انقلاب شکست خورد اما دستآورد کمنظیری از شناخت تجربی ساخت سیاسی بدیل را نمایان ساخت. انقلاب اکتبر نیز که با درهم شکستن ساخت دولت بورژوایی و ایجاد شوراهای کارگران و زحمتکشان و نیز تلاش برای آماج قراردادن مناسبات مالکیت و استثمار آغاز شده بود، پس از چند سال از مسیر خود منحرف شد و در یک روند گسترشیابنده حزب بلشویک جانشین شوراها شد و ساخت سیاسی بدیل شورایی را به پدیده دولت/حزب بدل کرد و سپس در فرآیندی پر کشمکش در اواسط دهه بیست قرن گذشته به دولتی فراسر جامعه بدل شد و شکست افقهای انقلاب کارگری را رقم زد. دولتی که در روند صنعتیسازی اجباری استحکام یافته بود، مشخصهاش استثمار و سرکوب و نابودی شوراهای خودسامان کارگران و زحمتکشان بود. نگاهی به شناخت تجربی/تاریخی این انقلابها، زمینهساز اهدافشان در شرایط امروز است. برای واکاوی ساخت سیاسی بدیل نه تنها بررسی تجربه این انقلابها، بلکه کارکردهای رفرمیسم و نماد شناخته شدهاش، سوسیال دموکراسی در جنبش کارگری نیز به درک ما از بدیل سرمایهداری کمک میکند. از منظر تاریخی دو گرایش برآمده از جنبش چپ یعنی «سوسیالیسم بوروکراتیک» (یا استالینیسم) و «سوسیال دموکراسی» که به سوسیالیسمهای از بالا مشهور هستند، نقش موثری در شکست سوسیالیسم بهعنوان بدیل سرمایهداری داشتهاند. اشاره به کارکردهای ایندو گرایش میتواند، به شناخت امروزین ما از ساخت بدیل سرمایهداری کمک کند.
🔸 دموکراسیهای لیبرالی متکی به قدرت احزاب هستند و اغلب، احزاب و یا ائتلافی از آنها که آرای بیشتری دارند برای یک دوره معین هدایت ساختار حکومتی را بهعهده میگیرند. در روسیه پس از شکست انقلاب اکتبر و همراه با کنارزدن شوراها از قدرت سیاسی، پدیده دولت-حزب و سیستم تک حزبی شکل گرفت و نهادینه شد و سپس بهعنوان الگوی قدرت سیاسی در بیشتر کشورهای «سوسیالیسم واقعا موجود» رواج یافت. حزبی که به اصطلاح مظهر پیشرفت آگاهی بوده و صلاح عموم کارگران و افراد جامعه را از نهادهای خودسامان آنها بهتر درک میکرد. مارکس در اساس بر ضد چنین دیدگاهی بود. او حتی دیدگاه جانشینگرایانه بلانکیستی را که بهترین انقلابیهای همعصر او بودند و ادعا داشتند که منافع پرولتاریا را بهتر از خود آنها درک میکنند را آماج نقدهای گزنده خود قرار داد. ساختار شورایی حکومت حزبی نیست بلکه متکی به نهادهای خودگردان کمونهای شهری و شوراهای کارگری در محیط زیست و کار و نهادهای اجتماعی است. احزاب میتوانند در این نهادها و در فضای سیاسی جامعه فعالیت آزادانه داشته باشند و افراد جامعه و یا نهادهای آنها را به پروژههای خود جلب نموده و به روایت گرامشی هژمونی کسب کنند اما نمیتوانند جانشین نهادهای خودگردان ساختار شورایی شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29c
#ناصر_پیشرو #جامعهی_بدیل #دمکراسی #سوسیالیسم #شورا
🔹این نوشتار در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که به نقد دموکراسی لیبرال درسطح عام میپردازد را نیز میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/529
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
▫️ ساختار شورایی
نوشتهی: ناصر پیشرو
20 آوریل 2021
🔸 درک همهجانبه از ساختار شورایی منوط به چگونگی دگرگونی بنیادی در مناسبات تولید سرمایهداری و تلاش برای خودرهایی از سامانههای استثمار و ستم و ایجاد جامعه متکی بر قدرت تولیدکنندگان همبسته آزاد است. پیششرط رهایی اجتماعی اما دگرگونی ـ انقلاب ـ در ساختار سیاسی دولت سرمایهداری و ایجاد نوعی ساخت سیاسی بدیل است که سامانههای دولت بورژوایی را دگرگون کند و بجای آن، نهادهای خودسامان کارگران و زحمتکشان را قرار دهد. نهادهایی که از پایین شکل گرفته و دورنمای آن جامعهی تولیدکنندگان همبسته آزاد است.
🔸 از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و حکومت شوراها در روسیه تجربه دیگری بود که نه تنها ساخت سیاسی دولت سرمایهداری را دگرگون نمود، بلکه مناسبات مالکیت و استثمار کارگران را به چالش کشید و تلاشهایی را در این راستا دنبال کرد. متاسفانه هر دوی این انقلابها شکست خوردند. کمون پاریس با وجود اینکه تنها هفتاد و دو روز دوام آورد، با تهاجم ضد انقلاب شکست خورد اما دستآورد کمنظیری از شناخت تجربی ساخت سیاسی بدیل را نمایان ساخت. انقلاب اکتبر نیز که با درهم شکستن ساخت دولت بورژوایی و ایجاد شوراهای کارگران و زحمتکشان و نیز تلاش برای آماج قراردادن مناسبات مالکیت و استثمار آغاز شده بود، پس از چند سال از مسیر خود منحرف شد و در یک روند گسترشیابنده حزب بلشویک جانشین شوراها شد و ساخت سیاسی بدیل شورایی را به پدیده دولت/حزب بدل کرد و سپس در فرآیندی پر کشمکش در اواسط دهه بیست قرن گذشته به دولتی فراسر جامعه بدل شد و شکست افقهای انقلاب کارگری را رقم زد. دولتی که در روند صنعتیسازی اجباری استحکام یافته بود، مشخصهاش استثمار و سرکوب و نابودی شوراهای خودسامان کارگران و زحمتکشان بود. نگاهی به شناخت تجربی/تاریخی این انقلابها، زمینهساز اهدافشان در شرایط امروز است. برای واکاوی ساخت سیاسی بدیل نه تنها بررسی تجربه این انقلابها، بلکه کارکردهای رفرمیسم و نماد شناخته شدهاش، سوسیال دموکراسی در جنبش کارگری نیز به درک ما از بدیل سرمایهداری کمک میکند. از منظر تاریخی دو گرایش برآمده از جنبش چپ یعنی «سوسیالیسم بوروکراتیک» (یا استالینیسم) و «سوسیال دموکراسی» که به سوسیالیسمهای از بالا مشهور هستند، نقش موثری در شکست سوسیالیسم بهعنوان بدیل سرمایهداری داشتهاند. اشاره به کارکردهای ایندو گرایش میتواند، به شناخت امروزین ما از ساخت بدیل سرمایهداری کمک کند.
🔸 دموکراسیهای لیبرالی متکی به قدرت احزاب هستند و اغلب، احزاب و یا ائتلافی از آنها که آرای بیشتری دارند برای یک دوره معین هدایت ساختار حکومتی را بهعهده میگیرند. در روسیه پس از شکست انقلاب اکتبر و همراه با کنارزدن شوراها از قدرت سیاسی، پدیده دولت-حزب و سیستم تک حزبی شکل گرفت و نهادینه شد و سپس بهعنوان الگوی قدرت سیاسی در بیشتر کشورهای «سوسیالیسم واقعا موجود» رواج یافت. حزبی که به اصطلاح مظهر پیشرفت آگاهی بوده و صلاح عموم کارگران و افراد جامعه را از نهادهای خودسامان آنها بهتر درک میکرد. مارکس در اساس بر ضد چنین دیدگاهی بود. او حتی دیدگاه جانشینگرایانه بلانکیستی را که بهترین انقلابیهای همعصر او بودند و ادعا داشتند که منافع پرولتاریا را بهتر از خود آنها درک میکنند را آماج نقدهای گزنده خود قرار داد. ساختار شورایی حکومت حزبی نیست بلکه متکی به نهادهای خودگردان کمونهای شهری و شوراهای کارگری در محیط زیست و کار و نهادهای اجتماعی است. احزاب میتوانند در این نهادها و در فضای سیاسی جامعه فعالیت آزادانه داشته باشند و افراد جامعه و یا نهادهای آنها را به پروژههای خود جلب نموده و به روایت گرامشی هژمونی کسب کنند اما نمیتوانند جانشین نهادهای خودگردان ساختار شورایی شوند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-29c
#ناصر_پیشرو #جامعهی_بدیل #دمکراسی #سوسیالیسم #شورا
🔹این نوشتار در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول که به نقد دموکراسی لیبرال درسطح عام میپردازد را نیز میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://tttttt.me/naghd_com/529
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ساختار شورایی
ساخت سیاسی بدیل – بخش دوم نوشتهی: ناصر پیشرو از منظر تجربه تاریخی کمون پاریس که مارکس آن را «شکل سیاسی رهایی اجتماعی» میدانست، نخستین نماد ساخت سیاسی بدیل دولت بورژوایی بود. انقلاب اکتبر و …
🔳 #پیام_تسلیت
به نام خداوند جان و خرد
🍂 این همه مرگ...
این همه پاییز
از طاقت ما بیرون است
زنجیره حوادث ناگوار و دلخراش در این کشور را گویا انتهایی نیست. این بار قرعه به نام #سرباز_معلمان در آمد. هنوز و هرگز از یادمان نمیرود جانهای دیگری که در اتوبوسهای دانشآموزان راهیان نور، هواپیمای سی ۱۳۰حامل خبرنگاران، اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد، اتوبوس دانشآموزان المپیادی، معدنکاران گلستانی، کرمانی و دامغانی، سربازان ناوشکن جماران، کشتهشدگان هواپیمای اوکراینی و همین روزها، دو خبرنگار محیط زیست و اکنون ماتم مرگ سرباز معلمان و ...
باز هم تقلیل ماجرا به خطای فردی انسانی، فرسوده بودن اتوبوس و باید چنین و نباید چنان و درنهایت... ؛ هیچ!
نه بالاتر از راننده و خلبان مسئولیتی متوجه مسئولی(!؟) میشود و نه حتی تنبهی برای فراهم نمودن تمهیداتی برای کاهش احتمال پیشآمدن حوادث بعدی.
این تمامی توان، سعی و درک نظام مدیریتی است که میخواهد جهان را هدایت کند!!
کانون صنفی معلمان ایران (تهران) درگذشت دلخراش ۵ سرباز معلم را به خانواده آنان، جامعه فرهنگیان و تمامی هموطنان رنجدیده از این حوادث تسلیت میگوید؛ برای بازماندگان آرزوی بردباری و برای مصدومان آرزوی سلامتی دارد.
#تسلیت
#سرباز_معلمان
#سیستان_بلوچستان
#واژگونی_اتوبوس
#طیب_شه_بخش
#راشد_پاهنگ
#عبدالرحمن_دلیری
#یدالله_ناهیدی
#ناصر_گلستان_زاده
◾️◾️◾️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
به نام خداوند جان و خرد
🍂 این همه مرگ...
این همه پاییز
از طاقت ما بیرون است
زنجیره حوادث ناگوار و دلخراش در این کشور را گویا انتهایی نیست. این بار قرعه به نام #سرباز_معلمان در آمد. هنوز و هرگز از یادمان نمیرود جانهای دیگری که در اتوبوسهای دانشآموزان راهیان نور، هواپیمای سی ۱۳۰حامل خبرنگاران، اتوبوس دانشجویان دانشگاه آزاد، اتوبوس دانشآموزان المپیادی، معدنکاران گلستانی، کرمانی و دامغانی، سربازان ناوشکن جماران، کشتهشدگان هواپیمای اوکراینی و همین روزها، دو خبرنگار محیط زیست و اکنون ماتم مرگ سرباز معلمان و ...
باز هم تقلیل ماجرا به خطای فردی انسانی، فرسوده بودن اتوبوس و باید چنین و نباید چنان و درنهایت... ؛ هیچ!
نه بالاتر از راننده و خلبان مسئولیتی متوجه مسئولی(!؟) میشود و نه حتی تنبهی برای فراهم نمودن تمهیداتی برای کاهش احتمال پیشآمدن حوادث بعدی.
این تمامی توان، سعی و درک نظام مدیریتی است که میخواهد جهان را هدایت کند!!
کانون صنفی معلمان ایران (تهران) درگذشت دلخراش ۵ سرباز معلم را به خانواده آنان، جامعه فرهنگیان و تمامی هموطنان رنجدیده از این حوادث تسلیت میگوید؛ برای بازماندگان آرزوی بردباری و برای مصدومان آرزوی سلامتی دارد.
#تسلیت
#سرباز_معلمان
#سیستان_بلوچستان
#واژگونی_اتوبوس
#طیب_شه_بخش
#راشد_پاهنگ
#عبدالرحمن_دلیری
#یدالله_ناهیدی
#ناصر_گلستان_زاده
◾️◾️◾️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 ناصر زرافشان: «در قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰، ۶۶نفر کشته شدند نه چهارنفر و قتلها خودسرانه هم نبودند بلکه برنامهریزی شده بود»
ناصر زرافشان، وکیل خانوادههای مقتولان قتلهای زنجیرهای: «[کسانیکه در قتلهای زنجیرهای کشته شدند] و من برای اثبات آن اسناد و مدرک کافی داشتم، حدود ۶۶ نفر بودند. بعد گفتند شش نفر و از همان هم چهار نفر را مطرح کردند.»
او افزود متهمان قتلهای زنجیرهای در دادگاه رسما میگفتند ربودن و حذف این مقتولان، در شرح وظیفه کاری آنها بوده و قتلها برنامهریزی داشت و خودسرانه نبود.../ برگرفته از اکانت اینستاگرامی تاریخ شفاهی وکالت
- امروز اول آذر ماه است و ۲۳ سال از قتل فجیع داریوش فروهر و پروانه اسکندری توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میگذرد. هنوز آمران قتلها نه تنها مجازات نشدهاند بلکه در مصدر مقامهای حساس نظام قرار دارند.
#قتل_های_زنجیره_ای #ناصر_زرافشان #پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر
🔻🔻🔻🔻
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
ناصر زرافشان، وکیل خانوادههای مقتولان قتلهای زنجیرهای: «[کسانیکه در قتلهای زنجیرهای کشته شدند] و من برای اثبات آن اسناد و مدرک کافی داشتم، حدود ۶۶ نفر بودند. بعد گفتند شش نفر و از همان هم چهار نفر را مطرح کردند.»
او افزود متهمان قتلهای زنجیرهای در دادگاه رسما میگفتند ربودن و حذف این مقتولان، در شرح وظیفه کاری آنها بوده و قتلها برنامهریزی داشت و خودسرانه نبود.../ برگرفته از اکانت اینستاگرامی تاریخ شفاهی وکالت
- امروز اول آذر ماه است و ۲۳ سال از قتل فجیع داریوش فروهر و پروانه اسکندری توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میگذرد. هنوز آمران قتلها نه تنها مجازات نشدهاند بلکه در مصدر مقامهای حساس نظام قرار دارند.
#قتل_های_زنجیره_ای #ناصر_زرافشان #پروانه_اسکندری #داریوش_فروهر
🔻🔻🔻🔻
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
🔴به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد قتل تبهکارانهی #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده
در نظر برخی کسان که تاریخ از همین امروز آغاز میشود، سلاخی کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در خزان سال 1377 و در پی آن قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، اعضای ارجمند و مؤثر کانون نویسندگان ایران، واقعهای شگفت و تکاندهنده بود در سیر وقایع ملالتبار روزمره که یکی چند روزی ذهن خفتگان را برمیانگیخت و سپس در پستوی هزار دالان روزمرگی و غفلت و بیخبری گُم میشد. اما جنایتهای سیاسی- حکومتی سال 77 تاریخچهای بس خونبار و درازآهنگ داشت که اگر ریشههای پلید و ضد بشری آن شناخته نشود و یک بار برای همیشه از میان نرود، بیگمان جنایت پشت جنایت از کُشتهها پشته خواهد ساخت، چنان که این روزها ساخته است، و بر ما روشن نخواهد شد که چرا ندای آزادیخواهانهای که از زن ایرانی در اسفند سال 1357 برخاست، از مرد ایرانی پاسخی نگرفت و به دست حاکمان تازه به قدرت رسیده در نطفه خفه شد، در دو سه ماه گذشته پرچم خونینی شد برای باز پس گرفتن حق آزاد و برابر زیستن و به دور افکندن یوغ بردگی واپسگرایان حاکم. بانگی که در اسفند 57 برخاست پژواکی داشت که در 1401 به گوش جان شنیده شد.
اگر سرکوب زنان در سال 57، در ادامهی خود قلع و قمع مطبوعات از بند رستهی پس از انقلاب بهمن، سرکوب مردم حقطلب کُرد در تابستان سال 1358، در هم کوبیدن جنبش مستقل و آزادیخواهانهی دانشجویان در اردیبهشت سال 59، کشتار مبارزان سیاسی، از میان بردن احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی، سندیکاها، اتحادیهها و تشکلهای آزاد کارگری و قتلعام نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کتبسته و حکم گرفته را در دههی خونین و سیاه 60 در پی نداشت، شک نباید داشت که حکومت به خود جرئت نمیداد که در روز روشن مشتی رجالهی سیاهکار و سیاهاندیش را به شکار آزادیخواهان راهی خیابانها کند، و برای تحکیم پایههای سست حاکمیت خود از هیچ جنایتی رویگردان نباشد. «مرگ» مشکوک #سعیدی_سیرجانی، نیست کردن جسمی #پیروز_دوانی، کارد آجین کردن #حمید و #کارون_حاجیزاده، قتل #احمد_میرعلایی، #غفار_حسینی، #مجید_شریف و افشای قتل دهها زندانی سیاسی آزاد شدهی پس از سال 67 در مطبوعات سال 77 مقدمهای شد بر کشتار روشنفکران آزادیخواهی که هرگز نخواسته بودند سر بر خط حاکمیت آزادیستیز بگذارند و به چیزی کمتر از آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان رضایت نمیدادند. و چنین شد که در فردای قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، در دادگاهی دربسته، بدون حضور خانوادهها و وکلای مقتولان، تنی چند از عوامل دست چندم جنایت را به محاکمه کشیدند، هرگز دست به ریشههای جنایت نبردند و دست به ترکیب آمران و فرماندهان جنایت نزدند، و برای تکمیل این مضحکه چندی بعد وکیل شجاع جانباختگان راه آزادی، #ناصر_زرافشان، را به 5 سال زندان محکوم کردند و بیدرنگ حکم زندان را به اجرا گذاشتند و مطابق معمول این چهار دهه: سنگ را بستند و سگ را رها کردند. از آن پس متهمان این جنایت را به مرخصی ابدی فرستادند، در عوض چندی نگذشت که دردنبالهی پروژهی قتلهای پاییز 77 برخی از اعضای کانون نویسندگان ایران، از جمله #منیژه_نجمعراقی و #فریبرز_رئیسدانا را محاکمه و زندانی کردند، برای عدهای از اعضای کانون پروندهسازی کردند و از آن میان برای سه تن، #رضا_خندانمهابادی، #بکتاش_آبتین و #کیوان_باژن حکمهای دراز مدت زندان بریدند و راهی زندانشان کردند و سرانجام بکتاش آبتین را با تعلل عمدی در درمان بیماری او کینتوزانه به قتل رساندند.
بدینگونه، آنچه امروز در خیابانهای سراسر ایران، در بازداشتگاهها و زندانها و «سوله»های گمنام و بینام و نشان بر جوانان و مردم بپاخاسته و به جان آمدهی جنبش آزادیخواهی ما میگذرد، بی گمان پیوندی ناگسستنی دارد با فریاد حقطلبانه و آزادیخواهانهای که سراسر این چهار دهه را درنوردیده است و تا دستیابی به آزادی همچنان طنینانداز خواهد بود. به گمان ما، دور نیست روزی که تبهکاران برای همهی این جنایتها و نابکاریها یکجا در پیشگاه مردم ایران حساب پس بدهند.
کانون نویسندگان ایران یاد ستمکشتگان پاییز سال 1377 را گرامی میدارد و روز جمعه 18 آذر ساعت 3 بعد از ظهر مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکند.
۱۵ آذر ۱۴۰۱
کانون نویسندگان ایران
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
در نظر برخی کسان که تاریخ از همین امروز آغاز میشود، سلاخی کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در خزان سال 1377 و در پی آن قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، اعضای ارجمند و مؤثر کانون نویسندگان ایران، واقعهای شگفت و تکاندهنده بود در سیر وقایع ملالتبار روزمره که یکی چند روزی ذهن خفتگان را برمیانگیخت و سپس در پستوی هزار دالان روزمرگی و غفلت و بیخبری گُم میشد. اما جنایتهای سیاسی- حکومتی سال 77 تاریخچهای بس خونبار و درازآهنگ داشت که اگر ریشههای پلید و ضد بشری آن شناخته نشود و یک بار برای همیشه از میان نرود، بیگمان جنایت پشت جنایت از کُشتهها پشته خواهد ساخت، چنان که این روزها ساخته است، و بر ما روشن نخواهد شد که چرا ندای آزادیخواهانهای که از زن ایرانی در اسفند سال 1357 برخاست، از مرد ایرانی پاسخی نگرفت و به دست حاکمان تازه به قدرت رسیده در نطفه خفه شد، در دو سه ماه گذشته پرچم خونینی شد برای باز پس گرفتن حق آزاد و برابر زیستن و به دور افکندن یوغ بردگی واپسگرایان حاکم. بانگی که در اسفند 57 برخاست پژواکی داشت که در 1401 به گوش جان شنیده شد.
اگر سرکوب زنان در سال 57، در ادامهی خود قلع و قمع مطبوعات از بند رستهی پس از انقلاب بهمن، سرکوب مردم حقطلب کُرد در تابستان سال 1358، در هم کوبیدن جنبش مستقل و آزادیخواهانهی دانشجویان در اردیبهشت سال 59، کشتار مبارزان سیاسی، از میان بردن احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی، سندیکاها، اتحادیهها و تشکلهای آزاد کارگری و قتلعام نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کتبسته و حکم گرفته را در دههی خونین و سیاه 60 در پی نداشت، شک نباید داشت که حکومت به خود جرئت نمیداد که در روز روشن مشتی رجالهی سیاهکار و سیاهاندیش را به شکار آزادیخواهان راهی خیابانها کند، و برای تحکیم پایههای سست حاکمیت خود از هیچ جنایتی رویگردان نباشد. «مرگ» مشکوک #سعیدی_سیرجانی، نیست کردن جسمی #پیروز_دوانی، کارد آجین کردن #حمید و #کارون_حاجیزاده، قتل #احمد_میرعلایی، #غفار_حسینی، #مجید_شریف و افشای قتل دهها زندانی سیاسی آزاد شدهی پس از سال 67 در مطبوعات سال 77 مقدمهای شد بر کشتار روشنفکران آزادیخواهی که هرگز نخواسته بودند سر بر خط حاکمیت آزادیستیز بگذارند و به چیزی کمتر از آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان رضایت نمیدادند. و چنین شد که در فردای قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، در دادگاهی دربسته، بدون حضور خانوادهها و وکلای مقتولان، تنی چند از عوامل دست چندم جنایت را به محاکمه کشیدند، هرگز دست به ریشههای جنایت نبردند و دست به ترکیب آمران و فرماندهان جنایت نزدند، و برای تکمیل این مضحکه چندی بعد وکیل شجاع جانباختگان راه آزادی، #ناصر_زرافشان، را به 5 سال زندان محکوم کردند و بیدرنگ حکم زندان را به اجرا گذاشتند و مطابق معمول این چهار دهه: سنگ را بستند و سگ را رها کردند. از آن پس متهمان این جنایت را به مرخصی ابدی فرستادند، در عوض چندی نگذشت که دردنبالهی پروژهی قتلهای پاییز 77 برخی از اعضای کانون نویسندگان ایران، از جمله #منیژه_نجمعراقی و #فریبرز_رئیسدانا را محاکمه و زندانی کردند، برای عدهای از اعضای کانون پروندهسازی کردند و از آن میان برای سه تن، #رضا_خندانمهابادی، #بکتاش_آبتین و #کیوان_باژن حکمهای دراز مدت زندان بریدند و راهی زندانشان کردند و سرانجام بکتاش آبتین را با تعلل عمدی در درمان بیماری او کینتوزانه به قتل رساندند.
بدینگونه، آنچه امروز در خیابانهای سراسر ایران، در بازداشتگاهها و زندانها و «سوله»های گمنام و بینام و نشان بر جوانان و مردم بپاخاسته و به جان آمدهی جنبش آزادیخواهی ما میگذرد، بی گمان پیوندی ناگسستنی دارد با فریاد حقطلبانه و آزادیخواهانهای که سراسر این چهار دهه را درنوردیده است و تا دستیابی به آزادی همچنان طنینانداز خواهد بود. به گمان ما، دور نیست روزی که تبهکاران برای همهی این جنایتها و نابکاریها یکجا در پیشگاه مردم ایران حساب پس بدهند.
کانون نویسندگان ایران یاد ستمکشتگان پاییز سال 1377 را گرامی میدارد و روز جمعه 18 آذر ساعت 3 بعد از ظهر مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکند.
۱۵ آذر ۱۴۰۱
کانون نویسندگان ایران
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah