🔷جنسیت، فمینیسم سیاه، و اقتصاد سیاسی سیاه
✍🏽پاتریشیا هیل کالینلز
✍🏾 برگردان: کاوه مظفری
🔖در این مقاله پاتریشیا هیل کالینز از دو جنبهی معرفتشناسیِ «دیدگاه» فمینیسم سیاه، برای بررسی اقتصاد سیاسی سیاه استفاده میکند. پیشنهاد میکند که تمرکز بر تجارب زنان سیاه و تحلیل آن تجارب از طریق پارادایم تقاطع، ترویجگر بازنگری در اهمیت ارتباط [و خویشاوندی] بین جنسیت، سکسوالیته، نژاد، طبقه و ملیت است. مقاله چنین نتیجه میگیرد که شناساندن این منظر جدید از ارتباط [و خویشاوندی] چگونه میتواند تحلیلی جنسیتی از اقتصاد سیاسی سیاه را مطرح سازد.
🔹 و.اِ.ب دوبویس، به مانند سایر همعصرانش باور داشت که ابزار علوم اجتماعی میتوانند برای نشان دادن جدایی نژادی، فقر، شهری شدن، صنعتی شدن و دیگر موارد اجتماعیِ مهمِ تاثیرگذار در جامعهی ایالاتمتحده آمریکا، به کار روند. در این میان، سهم مهم کار جامعهشناسانه دوبویس، به استفاده ضمنی وی از پارادایم تقاطع در خصوص نژاد، طبقه و ملیت در تبیین اقتصاد سیاسی سیاه مربوط میشود. دوبویس، نژاد، طبقه و ملیت را در درجه اول، نه به عنوان یک مقولهبندی از هویت شخصی، بلکه به عنوان سلسلهمراتب اجتماعیای که دسترسی آفریقایی_آمریکاییها را به جایگاه، دارایی و قدرت شکل میدهد، میدید.
📍پیوند «کار/خانواده» و فقر زنان سیاه
🔹قرار دادن تجارب زنان سیاه آمریکایی در بطن تحلیل، نشاندهنده اهمیت کار و خانواده در تحلیل اقتصاد سیاسی سیاه است. از آنجایی که زنان آمریکایی-آفریقاییتبار به مدت طولانی بیرون از خانه کار کردهاند، کارِ مزدی آنها در بازار کار به مانند کار بدون مزد آنها در محیط خانوادگیشان، در تعاریف متداول از کار و خانواده به عنوان عرصههای جداگانهای از سازمان اجتماعی نمیگنجد. تجارب زنان سیاه صرفاً نظریه [دوگانهی] «کار در عرصه عمومی، حوزهای مردانه؛ و خانواده در عرصه خصوصی، پناهگاهی زنانه» را به چالش نمیکشد؛ بلکه همچنین نشان میدهد که چگونه چارچوب پیوند «کار/خانواده» مسیرهای جدیدی برای درک و فهم فقر زنان سیاه فراهم میکند.
#فمینیسم
#فمینیسم_سیاه
👈🏾ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید👇🏾
@edalatxah
@bidarzani
https://tttttt.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30793&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍🏽پاتریشیا هیل کالینلز
✍🏾 برگردان: کاوه مظفری
🔖در این مقاله پاتریشیا هیل کالینز از دو جنبهی معرفتشناسیِ «دیدگاه» فمینیسم سیاه، برای بررسی اقتصاد سیاسی سیاه استفاده میکند. پیشنهاد میکند که تمرکز بر تجارب زنان سیاه و تحلیل آن تجارب از طریق پارادایم تقاطع، ترویجگر بازنگری در اهمیت ارتباط [و خویشاوندی] بین جنسیت، سکسوالیته، نژاد، طبقه و ملیت است. مقاله چنین نتیجه میگیرد که شناساندن این منظر جدید از ارتباط [و خویشاوندی] چگونه میتواند تحلیلی جنسیتی از اقتصاد سیاسی سیاه را مطرح سازد.
🔹 و.اِ.ب دوبویس، به مانند سایر همعصرانش باور داشت که ابزار علوم اجتماعی میتوانند برای نشان دادن جدایی نژادی، فقر، شهری شدن، صنعتی شدن و دیگر موارد اجتماعیِ مهمِ تاثیرگذار در جامعهی ایالاتمتحده آمریکا، به کار روند. در این میان، سهم مهم کار جامعهشناسانه دوبویس، به استفاده ضمنی وی از پارادایم تقاطع در خصوص نژاد، طبقه و ملیت در تبیین اقتصاد سیاسی سیاه مربوط میشود. دوبویس، نژاد، طبقه و ملیت را در درجه اول، نه به عنوان یک مقولهبندی از هویت شخصی، بلکه به عنوان سلسلهمراتب اجتماعیای که دسترسی آفریقایی_آمریکاییها را به جایگاه، دارایی و قدرت شکل میدهد، میدید.
📍پیوند «کار/خانواده» و فقر زنان سیاه
🔹قرار دادن تجارب زنان سیاه آمریکایی در بطن تحلیل، نشاندهنده اهمیت کار و خانواده در تحلیل اقتصاد سیاسی سیاه است. از آنجایی که زنان آمریکایی-آفریقاییتبار به مدت طولانی بیرون از خانه کار کردهاند، کارِ مزدی آنها در بازار کار به مانند کار بدون مزد آنها در محیط خانوادگیشان، در تعاریف متداول از کار و خانواده به عنوان عرصههای جداگانهای از سازمان اجتماعی نمیگنجد. تجارب زنان سیاه صرفاً نظریه [دوگانهی] «کار در عرصه عمومی، حوزهای مردانه؛ و خانواده در عرصه خصوصی، پناهگاهی زنانه» را به چالش نمیکشد؛ بلکه همچنین نشان میدهد که چگونه چارچوب پیوند «کار/خانواده» مسیرهای جدیدی برای درک و فهم فقر زنان سیاه فراهم میکند.
#فمینیسم
#فمینیسم_سیاه
👈🏾ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید👇🏾
@edalatxah
@bidarzani
https://tttttt.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30793&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
جنسیت، فمینیسم سیاه، و اقتصاد سیاسی سیاه
این مقاله به بررسی اقتصاد سیاسی سیاه از دیدگاه فمینیسم سیاه میپردازد و مروج بازنگری در اهمیت ارتباط جنسیت، سکسوالیته، نژاد، طبقه و ملیت است.
▫️ مارکسیسم و فمینیسم
نوشتهی: مارتا ای. خیمهنس
ترجمهی: فرزانه راجی
4 نوامبر2021
🔸 فمینیسم همانا مبارزه با تبعیض جنسیتی، یا اقدامات و ایدئولوژیهای تبعیضآمیز اجتماعی است که منجر به برتری مردان و ستم بر زنان میشود. تبعیض جنسیتی بهعنوان شکلی از ستم اجتماعی پدیدهای مدرن نیست. به نقل از مارکس و انگلس میتوان تصریح کرد که تاریخِ تمامی جوامعِ تاکنون موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی و مبارزات جنسیتی است زیرا وجود طبقات پیشفرضِ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، تکهمسری و بنابراین تبعیض جنسیتی است. وجود تبعیض جنسیتی در سراسر تاریخ، به سادگی ویژگی جهانشمولِ همهی جوامع یا ماحصل تفاوتهای ذاتی بین دوجنس مسلم انگاشته شده است. این امر همچنین توضیح میدهد که چرا امروز زنان برای فهمیدن مظاهر فعلی این تبعیض در صدد درک ریشههای تاریخی آن هستند. در علوم اجتماعی تفهیم تبعیض جنسیتی بستگی دارد به مفروضات اساسی دربارهی طبیعت انسان، جامعه و روابطشان که مبنای نظریههای رایج دربارهی جامعه و رفتار اجتماعی هستند؛ نظریههایی که براساس تاکیدشان بر طبیعتِ انسان یا جامعه، متفاوت میشوند. اگر اولویت با ذات انسان باشد، افراد دارای صفاتی ذاتی همچون خودخواهی، رقابتجویی و منفعتطلبی تلقی میشوند. در نتیجه روابط و نهادهای اجتماعی بهعنوان ماحصل این صفات فردی مورد توجه قرار میگیرند. مردان و زنان در این بافتار واجد صفات ذاتیای در نظر گرفته میشوند که آنها را از یکدیگر متفاوت میکند. به عنوان مثال، درحالی که مردان پرخاشگر، قوی، ابزارگرا و غیرهاند، زنان ضعیف، مطیع، احساساتی، تغذیهکننده و غیره هستند. تفاوتهای جنسیتی در قدرت و مشارکت اجتماعی همچون پیامدهای این تفاوتهای ذاتی بین دو جنس تصور میشوند. وقتی تاکید بر جامعه باشد، افراد به عنوان لوحهایی سفید و خالی تلقی میشوند، ماحصل فرآیند اجتماعپذیری که آنان را در واقعیتِ اجتماعی اجباری و قدرتمند ادغام میکند. تبعیض جنسیتی در این بافتار به عنوان ماحصل سازمان اجتماعی پدید میآید؛ مردان و زنان متفاوتند و قدرت و مشارکت اجتماعی متفاوت دارند زیرا جامعهپذیری آنان متفاوت است. بنابراین الگوهای جامعهپذیری بر حسب نیازهای اجتماعی و/ یا تمایزِ فرایندهایِ کارکردی و تقسیم کار توضیح داده میشوند.
🔸علوم اجتماعی از دیدگاه مارکسیستی، تبیینهای ایدهآلیستی و ماتریالیستیِ متضادی دربارهی تبعیض جنسیتی ارائه میکنند که مانع ترکیب آنها در تبیینهایی نمیشود که هردو عامل اجتماعی و فردی را در نظر بگیرد. مارکسیسم از دوگانگی بین صفات ذاتی و اکتسابی فراتر میرود و بهجای آن این مفهوم را مطرح میکند که «انسان مجموعهی مناسبات اجتماعی است.»
🔸 این مفهوم، اساس نظریهی مارکسیستی دربارهی طبیعت انسان است؛ مفهومی که طبیعت تکافتادهی انسان را نفی کرده و وحدت لاینفک بین افراد و محیطهای طبیعی و اجتماعی آنان را تایید میکند. مارکسیسم مطرح میکند که نه افراد را میتوان جداگانه بررسی کرد نه محیط طبیعی و اجتماعیشان، همچون چیزهایی فینفسه که با یکدیگر «تعامل» دارند یا «علت» و «معلول» دیگری هستند. کانون نظری از انتزاعات «اشخاص» و «محیط» (طبیعی و اجتماعی) به فرآیندهایی تغییر جهت میدهد که بهواسطهی آنها افراد، طبیعت و جامعه به اشکال عینی مشخص خود دست مییابند. این فرآیندها تاریخاً مشخصاند و میتوان آنها را برای اهداف تحلیلِ علمی تشخیص داد. کلیدِ فهم تبعیض جنسیتی در این بافتار مبتنی است بر کاوشِ شکلهای تاریخاً خاص آن درون شیوههای مشخص تولید. بنابراین، امروزه پیشفرضِ درک و مفهومسازیِ تبعیض جنسیتی همانا درکِ جایگاه آن درون شیوهی تولید سرمایهداری است.
🔸 این فصل ادای سهمی است در تکوینِ تحلیلی مارکسیستی از ریشههای سرمایهدارانهی تبعیض جنسیتی و معنا و مفهوم تغییرات در وضعیت کنونی و آینده زنان براساس آنچه این تجزیه و تحلیل نشان میدهد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2AT
#مارتا_ای_خیمهنس #فرزانه_راجی
#فمینیسم #مارکسیسم #سرمایهداری
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
نوشتهی: مارتا ای. خیمهنس
ترجمهی: فرزانه راجی
4 نوامبر2021
🔸 فمینیسم همانا مبارزه با تبعیض جنسیتی، یا اقدامات و ایدئولوژیهای تبعیضآمیز اجتماعی است که منجر به برتری مردان و ستم بر زنان میشود. تبعیض جنسیتی بهعنوان شکلی از ستم اجتماعی پدیدهای مدرن نیست. به نقل از مارکس و انگلس میتوان تصریح کرد که تاریخِ تمامی جوامعِ تاکنون موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی و مبارزات جنسیتی است زیرا وجود طبقات پیشفرضِ مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، تکهمسری و بنابراین تبعیض جنسیتی است. وجود تبعیض جنسیتی در سراسر تاریخ، به سادگی ویژگی جهانشمولِ همهی جوامع یا ماحصل تفاوتهای ذاتی بین دوجنس مسلم انگاشته شده است. این امر همچنین توضیح میدهد که چرا امروز زنان برای فهمیدن مظاهر فعلی این تبعیض در صدد درک ریشههای تاریخی آن هستند. در علوم اجتماعی تفهیم تبعیض جنسیتی بستگی دارد به مفروضات اساسی دربارهی طبیعت انسان، جامعه و روابطشان که مبنای نظریههای رایج دربارهی جامعه و رفتار اجتماعی هستند؛ نظریههایی که براساس تاکیدشان بر طبیعتِ انسان یا جامعه، متفاوت میشوند. اگر اولویت با ذات انسان باشد، افراد دارای صفاتی ذاتی همچون خودخواهی، رقابتجویی و منفعتطلبی تلقی میشوند. در نتیجه روابط و نهادهای اجتماعی بهعنوان ماحصل این صفات فردی مورد توجه قرار میگیرند. مردان و زنان در این بافتار واجد صفات ذاتیای در نظر گرفته میشوند که آنها را از یکدیگر متفاوت میکند. به عنوان مثال، درحالی که مردان پرخاشگر، قوی، ابزارگرا و غیرهاند، زنان ضعیف، مطیع، احساساتی، تغذیهکننده و غیره هستند. تفاوتهای جنسیتی در قدرت و مشارکت اجتماعی همچون پیامدهای این تفاوتهای ذاتی بین دو جنس تصور میشوند. وقتی تاکید بر جامعه باشد، افراد به عنوان لوحهایی سفید و خالی تلقی میشوند، ماحصل فرآیند اجتماعپذیری که آنان را در واقعیتِ اجتماعی اجباری و قدرتمند ادغام میکند. تبعیض جنسیتی در این بافتار به عنوان ماحصل سازمان اجتماعی پدید میآید؛ مردان و زنان متفاوتند و قدرت و مشارکت اجتماعی متفاوت دارند زیرا جامعهپذیری آنان متفاوت است. بنابراین الگوهای جامعهپذیری بر حسب نیازهای اجتماعی و/ یا تمایزِ فرایندهایِ کارکردی و تقسیم کار توضیح داده میشوند.
🔸علوم اجتماعی از دیدگاه مارکسیستی، تبیینهای ایدهآلیستی و ماتریالیستیِ متضادی دربارهی تبعیض جنسیتی ارائه میکنند که مانع ترکیب آنها در تبیینهایی نمیشود که هردو عامل اجتماعی و فردی را در نظر بگیرد. مارکسیسم از دوگانگی بین صفات ذاتی و اکتسابی فراتر میرود و بهجای آن این مفهوم را مطرح میکند که «انسان مجموعهی مناسبات اجتماعی است.»
🔸 این مفهوم، اساس نظریهی مارکسیستی دربارهی طبیعت انسان است؛ مفهومی که طبیعت تکافتادهی انسان را نفی کرده و وحدت لاینفک بین افراد و محیطهای طبیعی و اجتماعی آنان را تایید میکند. مارکسیسم مطرح میکند که نه افراد را میتوان جداگانه بررسی کرد نه محیط طبیعی و اجتماعیشان، همچون چیزهایی فینفسه که با یکدیگر «تعامل» دارند یا «علت» و «معلول» دیگری هستند. کانون نظری از انتزاعات «اشخاص» و «محیط» (طبیعی و اجتماعی) به فرآیندهایی تغییر جهت میدهد که بهواسطهی آنها افراد، طبیعت و جامعه به اشکال عینی مشخص خود دست مییابند. این فرآیندها تاریخاً مشخصاند و میتوان آنها را برای اهداف تحلیلِ علمی تشخیص داد. کلیدِ فهم تبعیض جنسیتی در این بافتار مبتنی است بر کاوشِ شکلهای تاریخاً خاص آن درون شیوههای مشخص تولید. بنابراین، امروزه پیشفرضِ درک و مفهومسازیِ تبعیض جنسیتی همانا درکِ جایگاه آن درون شیوهی تولید سرمایهداری است.
🔸 این فصل ادای سهمی است در تکوینِ تحلیلی مارکسیستی از ریشههای سرمایهدارانهی تبعیض جنسیتی و معنا و مفهوم تغییرات در وضعیت کنونی و آینده زنان براساس آنچه این تجزیه و تحلیل نشان میدهد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2AT
#مارتا_ای_خیمهنس #فرزانه_راجی
#فمینیسم #مارکسیسم #سرمایهداری
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکسیسم و فمینیسم
نوشتهی: مارتا ای. خیمهنس ترجمهی: فرزانه راجی دو گزینهی مورد بحث، گزینههایی تاریخیاند که اهمیت آنها در بستر رشد آگاهی و مبارزهی فمینیستی در کشوری معین و در زمانی مشخص بهتر درک خواهد شد. رشد …
Forwarded from نقد
▫️ قیام ژینا در پرتو مرکز- حاشیه
▫️ مازادهای ضداستعماری و ضدطبقاتی مبارزات پیرامونی
13 سپتامبر 2023
نوشتهی: سمیه رستمپور
🔸 روایتهای غالب از جنبشهای اجتماعی در ایران، از جمله جنبش زنان، اغلب ناسیونالیستی، همگنساز، تقلیلگرا، نخبهگرایانه و طبقاتی بودهاند، بهنحوی که تلاقی اتنیک-ملیت با جنسیت و طبقه در آنها نادیده گرفته شده است. این متن تلاش میکند مبارزهی مردمان در حاشیه در قیام ژینا بهویژه زنان، و مازادهای آن نسبت به مرکز را مورد بحث قرار دهد. بیش از آنکه ادعای پاسخگویی داشته باشد، هدف این یادداشت «طرح مسئله» حول موضوعات زیر است. نخست، مسئلهی حاشیه-مرکز در قیام ژینا و سهم مردمان پیرامونی در برجسته کردن تضاد طبقاتی و مبارزات ضداستعماری. در آینده و در مقالهی دیگری به فرایند نامرئیسازی زنان حاشیهای در تولید دانش-کنشگری فمینیستی و تبارهای چندگانه فمینیسم اقلیت میپردازیم. در شرایطی که شعار ارتجاعی «مرد میهن آبادی» از سوی نیروهای ارتجاعی در حال رشد و گسترش است و در جریانهایی همچون مسجد مکی بلوچستان «نشانههای سازش و بستن دهانها دیده میشود»، دفاع از شعار مترقی «ژن ژیان ئازادی» و ایجاد حلقههای همبستگی مبتنی بر همسرنوشتی سیاسی ضروری به نظر میرسد. لازمهی این کار، هماندیشی جمعی پیرامون پیوند میان ستم جنسیتی- جنسی با ستم ملی و طبقاتی در ایران است، که اگر به قدر کافی واکاوی نشود میتواند همچون تهدیدی برای اتحاد فمینیستی علیه اشکال متنوع پدر-مردسالاری عمل کند.
🔸 این متن در صدد است تا نشان دهد مطالبات متفاوت مناطق حاشیهای را صرفاً نمیتوان با مفهوم پرمناقشهی «سیاست هویت» تحلیل کرد، زیرا حتی خواستهای سیاسی و فرهنگی این مردمان بنیادهای محکم مادی و طبقاتی دارند. از طرف دیگر، بدون اینکه در این مرحله نظریهی خاصی پیشنهاد دهیم، اهمیت نظریههای ضداستعماری (در طیف وسیع آن) و روششناسی ماتریالیستی برای فهم بهتر مناسبات مرکز-حاشیه را یادآور میشویم. منظور از «حاشیه» یا «پیرامون» به بیان عامْ گروههای اجتماعیای هستند که در سلسلهمراتب طبقاتی، جنسیتی، جغرافیایی، اقتصادی، جنسی، مذهبی، ملیتی، نژادی و اتنیکی در مقایسه با گروه غالب فرادست در موقعیت فرودست قرار دارند. مفهوم حاشیه در این متن بیش از همه به زنان ملل تحتستمِ غیرفارس ارجاع دارد که در مناطق جغرافیایی پیرامونی زندگی میکنند و اغلب غیرشیعه و متعلق به ستمکشیدهترین اقشار جامعه اند. مثالهای متن عمدتاً از کردستاناند اما نه بهمثابهی یک استثنا، بلکه همچون یک نمونه از وضعیت مردم حاشیه که نویسنده شاید شناخت بهتری از آن داشته باشد. همچنین «کردستانْ» یک جامعهی غیرتاریخی یکدست و فاقد تکثر و تضاد درونی، از طیف مترقی گرفته تا جریانات ارتجاعی، فرض نشده است.
🔸 اگر از انگیزههای معترضان برای مشارکت فعالانه در قیام اخیر سخن میگوییم، نمیتوانیم مواردی چون محکوم کردن استثمار و برخوردهای شبهاستعماری و همچنین تبعیض اجتماعی-سیاسی-اقتصادی بازتولیدکننده بیثباتی، فقر، تحقیر، نژادپرستی و… را نادیده بگیریم. به همین ترتیب مشارکت زنان در مناطق پیرامونی، مازادی به نسبت سایر زنان مرکز دارد: برای آنها این نه تنها قیامی علیه دیکتاتور مردسالار، بلکه خیزشی علیه حکومتی اشغالگر و به زعم برخی استعمارگر نیز هست. آنها نه فقط بهعنوان «زن»، بلکه بیش از همه بهمثابهی «زن بلوچ» یا «زن کورد» و حتی بسیاری همچون «زن غیرفارس فرودست» به خیابان آمدهاند. زنان بلوچی که در زاهدان با دست خونین و طنابداری نمادین به گردن فریاد «این همه ظلم تا به کی؟ بلوچکُشی تا به کی؟» سر میدهند، خاطرهی یک قرن سرکوب ملل تحت ستم غیرفارس غیرشیعی، که با تعمیق نابرابریهای اقتصادی همراه بوده را، به صحن تاریخ سیاسی کشور برمیگردانند. با این حال، قطعهای از این پازل چندوجهی و تقاطعی اغلب به شکل هدفمند از قلم میافتد: بخشهایی از مرکز اغلب از یاد میبرندکه این زنان به ستم ملی بهاندازهی ستم جنسیتی-طبقاتی اهمیت میدهند و برخی جریانهای مرد-پدرسالار در حاشیه نیز ترجیح میدهند اهمیت مبارزه با ستم جنسیتی برای زنان حاشیهای فعال در قیام ژینا را در سایهی ستم ملی-طبقاتی قرا دهند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Fj
#سمیه_رستمپور #ژینا_امینی #ژن_ژیان_ئازادی
#ستم_جنسیتی #ستم_طبقاتی #فمینیسم_مارکسیستی #حاشیه_مرکز
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ مازادهای ضداستعماری و ضدطبقاتی مبارزات پیرامونی
13 سپتامبر 2023
نوشتهی: سمیه رستمپور
🔸 روایتهای غالب از جنبشهای اجتماعی در ایران، از جمله جنبش زنان، اغلب ناسیونالیستی، همگنساز، تقلیلگرا، نخبهگرایانه و طبقاتی بودهاند، بهنحوی که تلاقی اتنیک-ملیت با جنسیت و طبقه در آنها نادیده گرفته شده است. این متن تلاش میکند مبارزهی مردمان در حاشیه در قیام ژینا بهویژه زنان، و مازادهای آن نسبت به مرکز را مورد بحث قرار دهد. بیش از آنکه ادعای پاسخگویی داشته باشد، هدف این یادداشت «طرح مسئله» حول موضوعات زیر است. نخست، مسئلهی حاشیه-مرکز در قیام ژینا و سهم مردمان پیرامونی در برجسته کردن تضاد طبقاتی و مبارزات ضداستعماری. در آینده و در مقالهی دیگری به فرایند نامرئیسازی زنان حاشیهای در تولید دانش-کنشگری فمینیستی و تبارهای چندگانه فمینیسم اقلیت میپردازیم. در شرایطی که شعار ارتجاعی «مرد میهن آبادی» از سوی نیروهای ارتجاعی در حال رشد و گسترش است و در جریانهایی همچون مسجد مکی بلوچستان «نشانههای سازش و بستن دهانها دیده میشود»، دفاع از شعار مترقی «ژن ژیان ئازادی» و ایجاد حلقههای همبستگی مبتنی بر همسرنوشتی سیاسی ضروری به نظر میرسد. لازمهی این کار، هماندیشی جمعی پیرامون پیوند میان ستم جنسیتی- جنسی با ستم ملی و طبقاتی در ایران است، که اگر به قدر کافی واکاوی نشود میتواند همچون تهدیدی برای اتحاد فمینیستی علیه اشکال متنوع پدر-مردسالاری عمل کند.
🔸 این متن در صدد است تا نشان دهد مطالبات متفاوت مناطق حاشیهای را صرفاً نمیتوان با مفهوم پرمناقشهی «سیاست هویت» تحلیل کرد، زیرا حتی خواستهای سیاسی و فرهنگی این مردمان بنیادهای محکم مادی و طبقاتی دارند. از طرف دیگر، بدون اینکه در این مرحله نظریهی خاصی پیشنهاد دهیم، اهمیت نظریههای ضداستعماری (در طیف وسیع آن) و روششناسی ماتریالیستی برای فهم بهتر مناسبات مرکز-حاشیه را یادآور میشویم. منظور از «حاشیه» یا «پیرامون» به بیان عامْ گروههای اجتماعیای هستند که در سلسلهمراتب طبقاتی، جنسیتی، جغرافیایی، اقتصادی، جنسی، مذهبی، ملیتی، نژادی و اتنیکی در مقایسه با گروه غالب فرادست در موقعیت فرودست قرار دارند. مفهوم حاشیه در این متن بیش از همه به زنان ملل تحتستمِ غیرفارس ارجاع دارد که در مناطق جغرافیایی پیرامونی زندگی میکنند و اغلب غیرشیعه و متعلق به ستمکشیدهترین اقشار جامعه اند. مثالهای متن عمدتاً از کردستاناند اما نه بهمثابهی یک استثنا، بلکه همچون یک نمونه از وضعیت مردم حاشیه که نویسنده شاید شناخت بهتری از آن داشته باشد. همچنین «کردستانْ» یک جامعهی غیرتاریخی یکدست و فاقد تکثر و تضاد درونی، از طیف مترقی گرفته تا جریانات ارتجاعی، فرض نشده است.
🔸 اگر از انگیزههای معترضان برای مشارکت فعالانه در قیام اخیر سخن میگوییم، نمیتوانیم مواردی چون محکوم کردن استثمار و برخوردهای شبهاستعماری و همچنین تبعیض اجتماعی-سیاسی-اقتصادی بازتولیدکننده بیثباتی، فقر، تحقیر، نژادپرستی و… را نادیده بگیریم. به همین ترتیب مشارکت زنان در مناطق پیرامونی، مازادی به نسبت سایر زنان مرکز دارد: برای آنها این نه تنها قیامی علیه دیکتاتور مردسالار، بلکه خیزشی علیه حکومتی اشغالگر و به زعم برخی استعمارگر نیز هست. آنها نه فقط بهعنوان «زن»، بلکه بیش از همه بهمثابهی «زن بلوچ» یا «زن کورد» و حتی بسیاری همچون «زن غیرفارس فرودست» به خیابان آمدهاند. زنان بلوچی که در زاهدان با دست خونین و طنابداری نمادین به گردن فریاد «این همه ظلم تا به کی؟ بلوچکُشی تا به کی؟» سر میدهند، خاطرهی یک قرن سرکوب ملل تحت ستم غیرفارس غیرشیعی، که با تعمیق نابرابریهای اقتصادی همراه بوده را، به صحن تاریخ سیاسی کشور برمیگردانند. با این حال، قطعهای از این پازل چندوجهی و تقاطعی اغلب به شکل هدفمند از قلم میافتد: بخشهایی از مرکز اغلب از یاد میبرندکه این زنان به ستم ملی بهاندازهی ستم جنسیتی-طبقاتی اهمیت میدهند و برخی جریانهای مرد-پدرسالار در حاشیه نیز ترجیح میدهند اهمیت مبارزه با ستم جنسیتی برای زنان حاشیهای فعال در قیام ژینا را در سایهی ستم ملی-طبقاتی قرا دهند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Fj
#سمیه_رستمپور #ژینا_امینی #ژن_ژیان_ئازادی
#ستم_جنسیتی #ستم_طبقاتی #فمینیسم_مارکسیستی #حاشیه_مرکز
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قیام ژینا در پرتو مرکز ـ حاشیه
مازادهای ضداستعماری و ضدطبقاتی مبارزات پیرامونی نوشتهی: سمیه رستمپور پرسش این است که آیا میتوان تمام این تفاوتها و تبعیضهایی را که ملل تحت ستم تجربه میکنند نادیده گرفت و سوژههای انقلاب ژینا …