شاید عاشقانه آخر
محمد مختاری
🔴شعر و صدای #محمد_مختاری
🔹اول اردیبهشت سالروز تولد محمد مختاری است که در جریان قتل های زنجیره ای در سال 1377 جان باخت
🆔 @edalatxah
🔹اول اردیبهشت سالروز تولد محمد مختاری است که در جریان قتل های زنجیره ای در سال 1377 جان باخت
🆔 @edalatxah
Bikhabi
Mohammad Mokhtari
🔴 به یاد #محمد_مختاری
۲۰ سال پیش در چنین روزی شاعری رفت و دیگر به خانه برنگشت.
بشنوید از محمد مختاری و نقطهای که منگ در گوشهای از کاسه سر همچنان غلت میخورد، غلت میخورد، غلت...
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
۲۰ سال پیش در چنین روزی شاعری رفت و دیگر به خانه برنگشت.
بشنوید از محمد مختاری و نقطهای که منگ در گوشهای از کاسه سر همچنان غلت میخورد، غلت میخورد، غلت...
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
مدرسه رهایی
Mohammad Mokhtari – Bikhabi
🔴 کارگران تعدیل شده
✍ محمد مختاری
«آخرین نمونه از این زبانسازی که خواندهام ترکیب «کارگران تعدیل شده» است. به یقین نه کارگرانی که بار نخست آن را شنیدهاند معنایش را دریافتهاند، و نه دیگر همزبانان ما که علاقمند به بهبود زندگی زحمتکشان این کشورند. اما دقت در کاربرد سیاسی-اجتماعی این ترکیب نشان میدهد که با یک تاکتیک اندیشیده و القای سیاست ویژه مواجهیم که در زبان متجسم شده است.
ماجرا این است که در پی سیاستهای تعدیل، باید شماری از موسسات اقتصادی و تولیدی به بخش خصوصی واگذار شود. مدیریت جدید کارگاه تولیدی که به سرمایهی خصوصی سپرده شده، یعنی تعدیل شده، باید حافظ منافع سرمایهی خصوصی باشد. پس بنا به اقتضاهای واحد خود، باید نیروی انسانی کارگاه را نیز تعدیل کند. از این رو عده ای از کارگران را مازاد تشخیص میدهد، و آنان را اخراج می کند. اما اخراج نه در شان کارگران عزیز است و نه به صلاح تبلیغی سیاست. پس برای آنکه موازنهی روانشناختی جامعه برهم نخورد، احساسات کارگران جریحهدار نشود، آشفتگی در افکار عمومی پدید نیاید و تاثیر منفی اخراج کارگران کاهش یابد، زبانسازان پا به میدان میگذارند و ترکیب متناسبی با سیاستهای تعدیل پیدا میکنند و به رسانهها میسپارند.
در حقیقت کلمهی اخراج از زبان اخراج میشود تا از تاثیر منفی «تصفیهی کارگران» جلوگیری کند. پس با چرخش زبان، مشکل سیاست حل می شود.»
این بخشی از (متن زبان به کام سیاست، نوشته محمد مختاری در سال ۱۳۷۷) است. امروز ۱۲ آذرماه، بیستمین سالگرد حذف او در جریان قتلهایزنجیرهای است.
#قتلهای_زنجیرهای
#محمد_مختاری
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
✍ محمد مختاری
«آخرین نمونه از این زبانسازی که خواندهام ترکیب «کارگران تعدیل شده» است. به یقین نه کارگرانی که بار نخست آن را شنیدهاند معنایش را دریافتهاند، و نه دیگر همزبانان ما که علاقمند به بهبود زندگی زحمتکشان این کشورند. اما دقت در کاربرد سیاسی-اجتماعی این ترکیب نشان میدهد که با یک تاکتیک اندیشیده و القای سیاست ویژه مواجهیم که در زبان متجسم شده است.
ماجرا این است که در پی سیاستهای تعدیل، باید شماری از موسسات اقتصادی و تولیدی به بخش خصوصی واگذار شود. مدیریت جدید کارگاه تولیدی که به سرمایهی خصوصی سپرده شده، یعنی تعدیل شده، باید حافظ منافع سرمایهی خصوصی باشد. پس بنا به اقتضاهای واحد خود، باید نیروی انسانی کارگاه را نیز تعدیل کند. از این رو عده ای از کارگران را مازاد تشخیص میدهد، و آنان را اخراج می کند. اما اخراج نه در شان کارگران عزیز است و نه به صلاح تبلیغی سیاست. پس برای آنکه موازنهی روانشناختی جامعه برهم نخورد، احساسات کارگران جریحهدار نشود، آشفتگی در افکار عمومی پدید نیاید و تاثیر منفی اخراج کارگران کاهش یابد، زبانسازان پا به میدان میگذارند و ترکیب متناسبی با سیاستهای تعدیل پیدا میکنند و به رسانهها میسپارند.
در حقیقت کلمهی اخراج از زبان اخراج میشود تا از تاثیر منفی «تصفیهی کارگران» جلوگیری کند. پس با چرخش زبان، مشکل سیاست حل می شود.»
این بخشی از (متن زبان به کام سیاست، نوشته محمد مختاری در سال ۱۳۷۷) است. امروز ۱۲ آذرماه، بیستمین سالگرد حذف او در جریان قتلهایزنجیرهای است.
#قتلهای_زنجیرهای
#محمد_مختاری
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴در نخستین سالگرد درگذشت دکتر #فریبرز_رییسدانا یاد او را گرامی میداریم.
ویدیویی که میبینید سخنرانی فریبرز رییسدانا در مراسم خاکسپاری #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده است.
منبع: کانال تلگرام کانون نویسندگان ایران
🆔 @edalatxah
ویدیویی که میبینید سخنرانی فریبرز رییسدانا در مراسم خاکسپاری #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده است.
منبع: کانال تلگرام کانون نویسندگان ایران
🆔 @edalatxah
🔮به مناسبت 12 آذر، سالروز مرگ شاعر...
🩸#محمد_مختاری
💎شعری از شاعر:
تابوتها که راهِ گورستان را
تنها
میپیمایند
و این خیابانِ دراز که غیبتش را تشییع میکند
ـــ «آن نیمهام کجاست؟
تا من چقدر گورستان باقی است؟»
گودالها چه زود پُر شد
از ما که از طنابها
و آمبولانسها یکدیگر را پایین میآوردیم
حتی صدای گریهی هیچکس را انگار نشنیدم
#محمد_مختاری
#آذر۱۳۷۷
#قتل_شاعر
🔻🔻🔻🔻
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
🩸#محمد_مختاری
💎شعری از شاعر:
تابوتها که راهِ گورستان را
تنها
میپیمایند
و این خیابانِ دراز که غیبتش را تشییع میکند
ـــ «آن نیمهام کجاست؟
تا من چقدر گورستان باقی است؟»
گودالها چه زود پُر شد
از ما که از طنابها
و آمبولانسها یکدیگر را پایین میآوردیم
حتی صدای گریهی هیچکس را انگار نشنیدم
#محمد_مختاری
#آذر۱۳۷۷
#قتل_شاعر
🔻🔻🔻🔻
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالتخواه
https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz
🔴به قتل نویسندگان آزادیخواه پایان دهید!
بیانیه کانون نویسندگان ایران
ماه پیش باخبر شدیم که چهار نویسندهی عضو کانون نویسندگان ایران، #بکتاش_آبتین، #رضا_خندان (مهابادی)، #کیوان_باژن و #آرش_گنجی در زندان اوین به بیماری کرونا مبتلا شدهاند. وضع دو تن از آنان، آبتین و خندان، نگرانکننده بود. زندانبانان حکومت بکتاش آبتین را با وجود علائم آشکار بیماری، بی هیچ درمان موثری چندین روز میان بند و بهداری سرگردان کردند و سرانجام انتقال شبانهی آبتین به بیمارستان، در بیخبری همبندان و خانوادهاش، زمانی صورت گرفت که از او تنها جسمی نیمهجان باقی مانده بود. اما مأموران حکومت دست از آزار او برنداشتند و همان #جسم_نیمهجان را هم در بیمارستان طالقانی تهران، با غل و زنجیر و در حضور سنگین نیروهای امنیتی، به تخت بستند. بیخبری از آبتین در این وضعیت هم چندین روز ادامه داشت. کوشش اولیهی خانواده و وکیل بکتاش برای گرفتن مرخصی استعلاجی از زندان برای پیگیری درمان او بینتیجه بود، و این وجه دیگری از برخورد عامدانهی حکومت بود که یکراست جان او را نشانه گرفته بود. سرانجام زندانبانان زمانی به او مرخصی دادند که ریههایش درگیر بیماری شده و سلامتش سخت به وخامت گراییده بود و روزها، ساعتها و چه بسا لحظههای ابتدایی مراقبت پزشکی که دورهی حیاتی درمان است یکسر از دست رفته بود. سپس همین ماجرا بر رضا خندان (مهابادی) گذشت، با این تفاوت که اندکی زودتر به درخواست مرخصی او پاسخ دادند. امروز وضع بکتاش آبتین سخت نگرانکننده است تا جایی که او در حال جنگیدن با مرگ است و چند روزی است که پزشکان او را به کمای مصنوعی بردهاند، و این یعنی آخرین تقلاها برای زنده ماندن و جَستن از مرگ.
تازه از مراسم ناتمام یادبود بیست و سومین سالگرد ستمکشتگان راه آزادی، #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده، باز آمده بودیم که اخبار تکاندهنده یکی از پس دیگری بر سرمان آوار شد تا در خاطرمان مکرر شود که قاتلان پیشین نه تنها «خودسر» نبودند بلکه مدرسان بازجوها و زندانبانان امروز بودهاند و راه آنان همان است که تا دیروز بود؛ دیروز با کارد و طناب میکشتند و امروز با پروندهسازی، به قتلگاه بردن، رها کردن زندانی بیمار به حال خود و کشتن او با مرگی تدریجی. این سرنوشت شومی است که نه تنها برای نویسندگان زندانی بلکه برای همهی زندانیان سیاسی از جمله #زنان_زندانی رقم خورده است. در ماههای گذشته زندانیانی به دلیل بیماری، عدم اعزامِ به موقع به بیمارستان و در سکوت خبری، قربانی سیستم سرکوبگر حکومتی شدهاند که جز کشتار، ستم، فقر و فساد و خرافات حاصلی ندارد و جامعه را به ورطهی افسردگی و نیستی میبرد. حکومتی که وقتی توان تبدیل جامعه به گورستان را ندارد، به جانِ زندانیان سیاسی میافتد و تا میتواند انتقام شکستهایش را از مخالفان، نویسندگان، و منتقدانِ در بند میگیرد. حاکمان، آمران و عاملان ستمگر و سیاهکار جمهوری اسلامی به خیال خام خود با به بند کشیدن و قتل عمد و خاموش نویسندگان مستقل و آزادیخواه و زنان و مردان مبارز، به همهی مردم معترض پیام میدهند که از اعتراض و آزادیخواهی دست بردارند. غافل از آنکه کانون نویسندگان ایران سر سوزنی از آرمانهایش پا پس نخواهد کشید. کانون هرگز یاران خویش را تنها نخواهد گذاشت و تا درمان کامل، در کنارشان خواهد بود، گرچه این چیزی از مسئولیت حکومت نمیکاهد. بیتردید، وظیفهی حفظ سلامت و درمان زندانیِ بیمار بر عهدهی زندانبان است و چنان که بارها گفتهایم حکومت جمهوری اسلامی، مسئول عواقب هر اتفاقیست که برای نویسندگان زندانی بهخصوص بکتاش آبتین پیش آید. حکومت عامدانه جان زندانیان سیاسی را به بازی گرفته است و آنان باید پیش از وقوع هر فاجعهای آزاد شوند، خاصه آنکه همه میدانیم این نویسندگان هیچ جرمی مرتکب نشدهاند که بخواهد مجازاتی برایشان در کار باشد.
کانون نویسندگان ایران، #پروندهسازی و #قتل_خاموش نویسندگان آزادیخواه را محکوم میکند، حکومت جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات و قوه قضاییهی آن را مسئول مستقیم هر اتفاق ناگواری میداند که برای بکتاش آبتین رخ دهد. کانون خواهان بستن پروندههای قضایی، آزادی کامل، بی قید و شرط و فوری اعضای دربند خود و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ دی ۱۴۰۰
#حفظ_جان_زندانیان_وظیفه_حکومت_است
#سرکوب_سیستماتیک
#قتلهای_زنجیرهای
#کشتار_سیستماتیک_دگراندیشان
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
بیانیه کانون نویسندگان ایران
ماه پیش باخبر شدیم که چهار نویسندهی عضو کانون نویسندگان ایران، #بکتاش_آبتین، #رضا_خندان (مهابادی)، #کیوان_باژن و #آرش_گنجی در زندان اوین به بیماری کرونا مبتلا شدهاند. وضع دو تن از آنان، آبتین و خندان، نگرانکننده بود. زندانبانان حکومت بکتاش آبتین را با وجود علائم آشکار بیماری، بی هیچ درمان موثری چندین روز میان بند و بهداری سرگردان کردند و سرانجام انتقال شبانهی آبتین به بیمارستان، در بیخبری همبندان و خانوادهاش، زمانی صورت گرفت که از او تنها جسمی نیمهجان باقی مانده بود. اما مأموران حکومت دست از آزار او برنداشتند و همان #جسم_نیمهجان را هم در بیمارستان طالقانی تهران، با غل و زنجیر و در حضور سنگین نیروهای امنیتی، به تخت بستند. بیخبری از آبتین در این وضعیت هم چندین روز ادامه داشت. کوشش اولیهی خانواده و وکیل بکتاش برای گرفتن مرخصی استعلاجی از زندان برای پیگیری درمان او بینتیجه بود، و این وجه دیگری از برخورد عامدانهی حکومت بود که یکراست جان او را نشانه گرفته بود. سرانجام زندانبانان زمانی به او مرخصی دادند که ریههایش درگیر بیماری شده و سلامتش سخت به وخامت گراییده بود و روزها، ساعتها و چه بسا لحظههای ابتدایی مراقبت پزشکی که دورهی حیاتی درمان است یکسر از دست رفته بود. سپس همین ماجرا بر رضا خندان (مهابادی) گذشت، با این تفاوت که اندکی زودتر به درخواست مرخصی او پاسخ دادند. امروز وضع بکتاش آبتین سخت نگرانکننده است تا جایی که او در حال جنگیدن با مرگ است و چند روزی است که پزشکان او را به کمای مصنوعی بردهاند، و این یعنی آخرین تقلاها برای زنده ماندن و جَستن از مرگ.
تازه از مراسم ناتمام یادبود بیست و سومین سالگرد ستمکشتگان راه آزادی، #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده، باز آمده بودیم که اخبار تکاندهنده یکی از پس دیگری بر سرمان آوار شد تا در خاطرمان مکرر شود که قاتلان پیشین نه تنها «خودسر» نبودند بلکه مدرسان بازجوها و زندانبانان امروز بودهاند و راه آنان همان است که تا دیروز بود؛ دیروز با کارد و طناب میکشتند و امروز با پروندهسازی، به قتلگاه بردن، رها کردن زندانی بیمار به حال خود و کشتن او با مرگی تدریجی. این سرنوشت شومی است که نه تنها برای نویسندگان زندانی بلکه برای همهی زندانیان سیاسی از جمله #زنان_زندانی رقم خورده است. در ماههای گذشته زندانیانی به دلیل بیماری، عدم اعزامِ به موقع به بیمارستان و در سکوت خبری، قربانی سیستم سرکوبگر حکومتی شدهاند که جز کشتار، ستم، فقر و فساد و خرافات حاصلی ندارد و جامعه را به ورطهی افسردگی و نیستی میبرد. حکومتی که وقتی توان تبدیل جامعه به گورستان را ندارد، به جانِ زندانیان سیاسی میافتد و تا میتواند انتقام شکستهایش را از مخالفان، نویسندگان، و منتقدانِ در بند میگیرد. حاکمان، آمران و عاملان ستمگر و سیاهکار جمهوری اسلامی به خیال خام خود با به بند کشیدن و قتل عمد و خاموش نویسندگان مستقل و آزادیخواه و زنان و مردان مبارز، به همهی مردم معترض پیام میدهند که از اعتراض و آزادیخواهی دست بردارند. غافل از آنکه کانون نویسندگان ایران سر سوزنی از آرمانهایش پا پس نخواهد کشید. کانون هرگز یاران خویش را تنها نخواهد گذاشت و تا درمان کامل، در کنارشان خواهد بود، گرچه این چیزی از مسئولیت حکومت نمیکاهد. بیتردید، وظیفهی حفظ سلامت و درمان زندانیِ بیمار بر عهدهی زندانبان است و چنان که بارها گفتهایم حکومت جمهوری اسلامی، مسئول عواقب هر اتفاقیست که برای نویسندگان زندانی بهخصوص بکتاش آبتین پیش آید. حکومت عامدانه جان زندانیان سیاسی را به بازی گرفته است و آنان باید پیش از وقوع هر فاجعهای آزاد شوند، خاصه آنکه همه میدانیم این نویسندگان هیچ جرمی مرتکب نشدهاند که بخواهد مجازاتی برایشان در کار باشد.
کانون نویسندگان ایران، #پروندهسازی و #قتل_خاموش نویسندگان آزادیخواه را محکوم میکند، حکومت جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات و قوه قضاییهی آن را مسئول مستقیم هر اتفاق ناگواری میداند که برای بکتاش آبتین رخ دهد. کانون خواهان بستن پروندههای قضایی، آزادی کامل، بی قید و شرط و فوری اعضای دربند خود و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ دی ۱۴۰۰
#حفظ_جان_زندانیان_وظیفه_حکومت_است
#سرکوب_سیستماتیک
#قتلهای_زنجیرهای
#کشتار_سیستماتیک_دگراندیشان
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴به مناسبت بیست و چهارمین سالگرد قتل تبهکارانهی #محمد_مختاری و #محمدجعفر_پوینده
در نظر برخی کسان که تاریخ از همین امروز آغاز میشود، سلاخی کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در خزان سال 1377 و در پی آن قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، اعضای ارجمند و مؤثر کانون نویسندگان ایران، واقعهای شگفت و تکاندهنده بود در سیر وقایع ملالتبار روزمره که یکی چند روزی ذهن خفتگان را برمیانگیخت و سپس در پستوی هزار دالان روزمرگی و غفلت و بیخبری گُم میشد. اما جنایتهای سیاسی- حکومتی سال 77 تاریخچهای بس خونبار و درازآهنگ داشت که اگر ریشههای پلید و ضد بشری آن شناخته نشود و یک بار برای همیشه از میان نرود، بیگمان جنایت پشت جنایت از کُشتهها پشته خواهد ساخت، چنان که این روزها ساخته است، و بر ما روشن نخواهد شد که چرا ندای آزادیخواهانهای که از زن ایرانی در اسفند سال 1357 برخاست، از مرد ایرانی پاسخی نگرفت و به دست حاکمان تازه به قدرت رسیده در نطفه خفه شد، در دو سه ماه گذشته پرچم خونینی شد برای باز پس گرفتن حق آزاد و برابر زیستن و به دور افکندن یوغ بردگی واپسگرایان حاکم. بانگی که در اسفند 57 برخاست پژواکی داشت که در 1401 به گوش جان شنیده شد.
اگر سرکوب زنان در سال 57، در ادامهی خود قلع و قمع مطبوعات از بند رستهی پس از انقلاب بهمن، سرکوب مردم حقطلب کُرد در تابستان سال 1358، در هم کوبیدن جنبش مستقل و آزادیخواهانهی دانشجویان در اردیبهشت سال 59، کشتار مبارزان سیاسی، از میان بردن احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی، سندیکاها، اتحادیهها و تشکلهای آزاد کارگری و قتلعام نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کتبسته و حکم گرفته را در دههی خونین و سیاه 60 در پی نداشت، شک نباید داشت که حکومت به خود جرئت نمیداد که در روز روشن مشتی رجالهی سیاهکار و سیاهاندیش را به شکار آزادیخواهان راهی خیابانها کند، و برای تحکیم پایههای سست حاکمیت خود از هیچ جنایتی رویگردان نباشد. «مرگ» مشکوک #سعیدی_سیرجانی، نیست کردن جسمی #پیروز_دوانی، کارد آجین کردن #حمید و #کارون_حاجیزاده، قتل #احمد_میرعلایی، #غفار_حسینی، #مجید_شریف و افشای قتل دهها زندانی سیاسی آزاد شدهی پس از سال 67 در مطبوعات سال 77 مقدمهای شد بر کشتار روشنفکران آزادیخواهی که هرگز نخواسته بودند سر بر خط حاکمیت آزادیستیز بگذارند و به چیزی کمتر از آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان رضایت نمیدادند. و چنین شد که در فردای قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، در دادگاهی دربسته، بدون حضور خانوادهها و وکلای مقتولان، تنی چند از عوامل دست چندم جنایت را به محاکمه کشیدند، هرگز دست به ریشههای جنایت نبردند و دست به ترکیب آمران و فرماندهان جنایت نزدند، و برای تکمیل این مضحکه چندی بعد وکیل شجاع جانباختگان راه آزادی، #ناصر_زرافشان، را به 5 سال زندان محکوم کردند و بیدرنگ حکم زندان را به اجرا گذاشتند و مطابق معمول این چهار دهه: سنگ را بستند و سگ را رها کردند. از آن پس متهمان این جنایت را به مرخصی ابدی فرستادند، در عوض چندی نگذشت که دردنبالهی پروژهی قتلهای پاییز 77 برخی از اعضای کانون نویسندگان ایران، از جمله #منیژه_نجمعراقی و #فریبرز_رئیسدانا را محاکمه و زندانی کردند، برای عدهای از اعضای کانون پروندهسازی کردند و از آن میان برای سه تن، #رضا_خندانمهابادی، #بکتاش_آبتین و #کیوان_باژن حکمهای دراز مدت زندان بریدند و راهی زندانشان کردند و سرانجام بکتاش آبتین را با تعلل عمدی در درمان بیماری او کینتوزانه به قتل رساندند.
بدینگونه، آنچه امروز در خیابانهای سراسر ایران، در بازداشتگاهها و زندانها و «سوله»های گمنام و بینام و نشان بر جوانان و مردم بپاخاسته و به جان آمدهی جنبش آزادیخواهی ما میگذرد، بی گمان پیوندی ناگسستنی دارد با فریاد حقطلبانه و آزادیخواهانهای که سراسر این چهار دهه را درنوردیده است و تا دستیابی به آزادی همچنان طنینانداز خواهد بود. به گمان ما، دور نیست روزی که تبهکاران برای همهی این جنایتها و نابکاریها یکجا در پیشگاه مردم ایران حساب پس بدهند.
کانون نویسندگان ایران یاد ستمکشتگان پاییز سال 1377 را گرامی میدارد و روز جمعه 18 آذر ساعت 3 بعد از ظهر مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکند.
۱۵ آذر ۱۴۰۱
کانون نویسندگان ایران
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
در نظر برخی کسان که تاریخ از همین امروز آغاز میشود، سلاخی کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در خزان سال 1377 و در پی آن قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، اعضای ارجمند و مؤثر کانون نویسندگان ایران، واقعهای شگفت و تکاندهنده بود در سیر وقایع ملالتبار روزمره که یکی چند روزی ذهن خفتگان را برمیانگیخت و سپس در پستوی هزار دالان روزمرگی و غفلت و بیخبری گُم میشد. اما جنایتهای سیاسی- حکومتی سال 77 تاریخچهای بس خونبار و درازآهنگ داشت که اگر ریشههای پلید و ضد بشری آن شناخته نشود و یک بار برای همیشه از میان نرود، بیگمان جنایت پشت جنایت از کُشتهها پشته خواهد ساخت، چنان که این روزها ساخته است، و بر ما روشن نخواهد شد که چرا ندای آزادیخواهانهای که از زن ایرانی در اسفند سال 1357 برخاست، از مرد ایرانی پاسخی نگرفت و به دست حاکمان تازه به قدرت رسیده در نطفه خفه شد، در دو سه ماه گذشته پرچم خونینی شد برای باز پس گرفتن حق آزاد و برابر زیستن و به دور افکندن یوغ بردگی واپسگرایان حاکم. بانگی که در اسفند 57 برخاست پژواکی داشت که در 1401 به گوش جان شنیده شد.
اگر سرکوب زنان در سال 57، در ادامهی خود قلع و قمع مطبوعات از بند رستهی پس از انقلاب بهمن، سرکوب مردم حقطلب کُرد در تابستان سال 1358، در هم کوبیدن جنبش مستقل و آزادیخواهانهی دانشجویان در اردیبهشت سال 59، کشتار مبارزان سیاسی، از میان بردن احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی، سندیکاها، اتحادیهها و تشکلهای آزاد کارگری و قتلعام نزدیک به 5000 زندانی سیاسی کتبسته و حکم گرفته را در دههی خونین و سیاه 60 در پی نداشت، شک نباید داشت که حکومت به خود جرئت نمیداد که در روز روشن مشتی رجالهی سیاهکار و سیاهاندیش را به شکار آزادیخواهان راهی خیابانها کند، و برای تحکیم پایههای سست حاکمیت خود از هیچ جنایتی رویگردان نباشد. «مرگ» مشکوک #سعیدی_سیرجانی، نیست کردن جسمی #پیروز_دوانی، کارد آجین کردن #حمید و #کارون_حاجیزاده، قتل #احمد_میرعلایی، #غفار_حسینی، #مجید_شریف و افشای قتل دهها زندانی سیاسی آزاد شدهی پس از سال 67 در مطبوعات سال 77 مقدمهای شد بر کشتار روشنفکران آزادیخواهی که هرگز نخواسته بودند سر بر خط حاکمیت آزادیستیز بگذارند و به چیزی کمتر از آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان رضایت نمیدادند. و چنین شد که در فردای قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، در دادگاهی دربسته، بدون حضور خانوادهها و وکلای مقتولان، تنی چند از عوامل دست چندم جنایت را به محاکمه کشیدند، هرگز دست به ریشههای جنایت نبردند و دست به ترکیب آمران و فرماندهان جنایت نزدند، و برای تکمیل این مضحکه چندی بعد وکیل شجاع جانباختگان راه آزادی، #ناصر_زرافشان، را به 5 سال زندان محکوم کردند و بیدرنگ حکم زندان را به اجرا گذاشتند و مطابق معمول این چهار دهه: سنگ را بستند و سگ را رها کردند. از آن پس متهمان این جنایت را به مرخصی ابدی فرستادند، در عوض چندی نگذشت که دردنبالهی پروژهی قتلهای پاییز 77 برخی از اعضای کانون نویسندگان ایران، از جمله #منیژه_نجمعراقی و #فریبرز_رئیسدانا را محاکمه و زندانی کردند، برای عدهای از اعضای کانون پروندهسازی کردند و از آن میان برای سه تن، #رضا_خندانمهابادی، #بکتاش_آبتین و #کیوان_باژن حکمهای دراز مدت زندان بریدند و راهی زندانشان کردند و سرانجام بکتاش آبتین را با تعلل عمدی در درمان بیماری او کینتوزانه به قتل رساندند.
بدینگونه، آنچه امروز در خیابانهای سراسر ایران، در بازداشتگاهها و زندانها و «سوله»های گمنام و بینام و نشان بر جوانان و مردم بپاخاسته و به جان آمدهی جنبش آزادیخواهی ما میگذرد، بی گمان پیوندی ناگسستنی دارد با فریاد حقطلبانه و آزادیخواهانهای که سراسر این چهار دهه را درنوردیده است و تا دستیابی به آزادی همچنان طنینانداز خواهد بود. به گمان ما، دور نیست روزی که تبهکاران برای همهی این جنایتها و نابکاریها یکجا در پیشگاه مردم ایران حساب پس بدهند.
کانون نویسندگان ایران یاد ستمکشتگان پاییز سال 1377 را گرامی میدارد و روز جمعه 18 آذر ساعت 3 بعد از ظهر مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکند.
۱۵ آذر ۱۴۰۱
کانون نویسندگان ایران
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
واگویهی شعری از شاعرِ شهید #محمد_مختاری برای #مجاهد_کورکور
با صدای #کیوان_مهتدی
از بند ۴ #زندان اوین
#علیه_فراموشی
#قیام_علیه_اعدام #مقاومت_زندگیست
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
با صدای #کیوان_مهتدی
از بند ۴ #زندان اوین
#علیه_فراموشی
#قیام_علیه_اعدام #مقاومت_زندگیست
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@Blackfishvoice1
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
نوشتن شورش علیه زبان مسلط درجامعه است چون زبان سلطهگری درپی ثبات،تداوم واستمرارعادت استمرارپنداریست که در گذشتگی و در روزمرهگی،استوار است.در مقابل نوشتن از جنس آیندهگی است؛کارکردش نوخواهی است شکستن عادت است تغییر وضع است برهم زدن نظم زبانی است که ابزار نظارت بر انسان شده باشد.
بخشی از سخنرانی #محمد_مختاری در همایش «آزادی بیان، اندیشه و قلم» در اسلو در سال ۱۳۷۷
سالمرگ #محمد_مختاری (شاعر، نویسنده و منتقد)
در چنین روزی ۱۲ آذر ۱۳۷۷، محمد مختاری شاعر، نویسنده، مترجم و محقق و از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران وقتی برای خرید از منزل خارج شده بود، ربوده شد و در جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای سیاسی به قتل رسید. 🔻🔻🔻
لینک عضویت در #مدرسه_رهایی
https://tttttt.me/edalatxah
بخشی از سخنرانی #محمد_مختاری در همایش «آزادی بیان، اندیشه و قلم» در اسلو در سال ۱۳۷۷
سالمرگ #محمد_مختاری (شاعر، نویسنده و منتقد)
در چنین روزی ۱۲ آذر ۱۳۷۷، محمد مختاری شاعر، نویسنده، مترجم و محقق و از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران وقتی برای خرید از منزل خارج شده بود، ربوده شد و در جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای سیاسی به قتل رسید. 🔻🔻🔻
لینک عضویت در #مدرسه_رهایی
https://tttttt.me/edalatxah
مدرسه رهایی
نوشتن شورش علیه زبان مسلط درجامعه است چون زبان سلطهگری درپی ثبات،تداوم واستمرارعادت استمرارپنداریست که در گذشتگی و در روزمرهگی،استوار است.در مقابل نوشتن از جنس آیندهگی است؛کارکردش نوخواهی است شکستن عادت است تغییر وضع است برهم زدن نظم زبانی است که ابزار…
«در جامعهای که به سمت سیاستزدایی رانده میشود، تفکر راست آسیبی نمیبیند. بلکه تنها تفکر چپ است که به انزوا رانده میشود. یا مورد پرسش قرار میگیرد. راست همچنان به شیوهی خود میبرد، میدوزد، میگیرد، میبندد. میخورد، میچاپد. به ریش همه میخندد. پشت چشم نازک میکند. افاده میفروشد، و بعد هم فریاد برمیآورد که چپ چوب لای چرخش میگذارد یا میگذاشته است.
هماکنون در جامعهی خود ما جالب توجهترین هماهنگی در طیف مخالف چپ، میان گروههایی است که در پی تأثیرگذاری بر روند اصلاحات و بازسازی و سیاستگزاریها و برنامهریزیهایند. و نسخهای که برای شفای جامعه میپیچند، در بهترین حالت خود، چشماندازی از لیبرالیزه شدن جامعه در آینده دور است، و نه دموکراتیزه شدن آن.
این گروهها که از هر در و دیوار سنگی نثار کلهی چپ میکنند، جامعه را از لحاظ فرهنگی به ثبات قدیم فرامیخوانند. و از لحاظ اقتصادی میکوشند آن را به زائدهای از بازار جهانی تبدیل کنند.»
(از مقالهی «چپ و راست و سرنوشت ملی» از مجموعهی «تمرین مدارا»)
منبع: سرخط
#محمد_مختاری
#تمرین_مدارا
#سیاستزدایی
#راست
#چپ
#کانون_نویسندگان
#قتلهای_زنجیرهای
🔻🔻🔻
لینک عضویت در #مدرسه_رهایی
https://tttttt.me/edalatxah
هماکنون در جامعهی خود ما جالب توجهترین هماهنگی در طیف مخالف چپ، میان گروههایی است که در پی تأثیرگذاری بر روند اصلاحات و بازسازی و سیاستگزاریها و برنامهریزیهایند. و نسخهای که برای شفای جامعه میپیچند، در بهترین حالت خود، چشماندازی از لیبرالیزه شدن جامعه در آینده دور است، و نه دموکراتیزه شدن آن.
این گروهها که از هر در و دیوار سنگی نثار کلهی چپ میکنند، جامعه را از لحاظ فرهنگی به ثبات قدیم فرامیخوانند. و از لحاظ اقتصادی میکوشند آن را به زائدهای از بازار جهانی تبدیل کنند.»
(از مقالهی «چپ و راست و سرنوشت ملی» از مجموعهی «تمرین مدارا»)
منبع: سرخط
#محمد_مختاری
#تمرین_مدارا
#سیاستزدایی
#راست
#چپ
#کانون_نویسندگان
#قتلهای_زنجیرهای
🔻🔻🔻
لینک عضویت در #مدرسه_رهایی
https://tttttt.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.