بخشي از نامه فرزادكمانگر به دانش آموزانش:یادتان باشد به شعر، به آواز، به رویاهایتان، به لیلاهایتان پشت نکنید...
#فرزاد_کمانگر
#روز_معلم
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
#فرزاد_کمانگر
#روز_معلم
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 هاشمی شاهرودی فوت کرد
وی که بخاطر نقض حقوق بشر نتوانست درمانش را در آلمان ادامه دهد ماهها تحت درمان پزشکی بود و سرانجام امروز فوت کرد.
فعالان حقوق بشر وی را متهم می کنند که در دوران ریاست وی بر قوه قضاییه آزادی های مدنی ملت و حقوق اساسی فعالان سیاسی و مدنی بطور گسترده نقض شده است.
#فرزاد_کمانگر معلم کامیارانی در زمان وی به اعدام محکوم شد و بسیاری از فعالان صنفی مانند محمود بهشتی لنگرودی برای اولین بار، در زمان ریاست وی به حبس محکوم شدند.
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
وی که بخاطر نقض حقوق بشر نتوانست درمانش را در آلمان ادامه دهد ماهها تحت درمان پزشکی بود و سرانجام امروز فوت کرد.
فعالان حقوق بشر وی را متهم می کنند که در دوران ریاست وی بر قوه قضاییه آزادی های مدنی ملت و حقوق اساسی فعالان سیاسی و مدنی بطور گسترده نقض شده است.
#فرزاد_کمانگر معلم کامیارانی در زمان وی به اعدام محکوم شد و بسیاری از فعالان صنفی مانند محمود بهشتی لنگرودی برای اولین بار، در زمان ریاست وی به حبس محکوم شدند.
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
«و امروز با یک دنیا غرور، خوشحالی، بغض، حسرت و کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین به آن روزها فکرمیکنم. روز معلم بود که گرانبهاترین هدیه های زندگیم را آنروز از آموزگاران بزرگ زندگی ام دریافت نمودم؛ لیلا، سه عدد تخم مرغ، ادریس، دو کیلو کنگر، دسترنج یکروزش، فرشته، دوشاخه آلاله کوهی، ندا، یک عروسک از چوب و پارچه ساخته بود و یاسر یک نقاشی. و برای اینکه آن روز را در خاطراتمان جاودانه کنیم قرار شد که آرزوهایشان را با مدادهای رنگین نقاشی کننند.»
#فرزاد_کمانگر/ نامهها
🆔 @edalatxah
#فرزاد_کمانگر/ نامهها
🆔 @edalatxah
🔴 نوشتهای از زنده یاد #فرزاد_کمانگر
مگر می توان معلم بود
و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟
حالا چه فرقی می کند
از ارس باشد یا کارون،
سیروان باشد یا رود سرباز،
چه فرقی می کند
وقتی مقصد دریاست و یکی شدن،
وقتی راهنما آفتاب است.
بگذار پاداشمان هم زندان باشد.
مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و
بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟
مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و
چهرەی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟
مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود،
اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد،
حتی اگر راه
ختم به اوین و مرگ شود؟
نمی توانم تصور کنم
در سرزمین” صمد”،” خانعلی” و “عزتی” معلم باشیم
و همراه ارس جاودانه نگردیم.
نمی توانم تجسم کنم که
نظارەگر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم
و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟...
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
مگر می توان معلم بود
و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟
حالا چه فرقی می کند
از ارس باشد یا کارون،
سیروان باشد یا رود سرباز،
چه فرقی می کند
وقتی مقصد دریاست و یکی شدن،
وقتی راهنما آفتاب است.
بگذار پاداشمان هم زندان باشد.
مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و
بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟
مگر می توان بغض فروخورده دانش آموزان و
چهرەی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟
مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود،
اما “الف” و “بای” امید و برابری را تدریس نکرد،
حتی اگر راه
ختم به اوین و مرگ شود؟
نمی توانم تصور کنم
در سرزمین” صمد”،” خانعلی” و “عزتی” معلم باشیم
و همراه ارس جاودانه نگردیم.
نمی توانم تجسم کنم که
نظارەگر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم
و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟...
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 روز معلم آزاده؛ پس از ۱۱ سال کماکان مدفن اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت مشخص نیست
#فرزاد_کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر به همراه چهار زندانی سیاسی دیگر به نامهای علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وکیل و خانواده در محوطهی پارکینگ زندان اوین اعدام شدند. پس از گذشت یازده سال از اعدام این زندانیان همچنان از سرنوشت پیکرهای آنان و محل دفن اعدام شدگان اطلاعی به دست نیامده است.
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
#فرزاد_کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر به همراه چهار زندانی سیاسی دیگر به نامهای علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، پس از طی روند پر نقص قضائی، مخفیانه و بدون اطلاع وکیل و خانواده در محوطهی پارکینگ زندان اوین اعدام شدند. پس از گذشت یازده سال از اعدام این زندانیان همچنان از سرنوشت پیکرهای آنان و محل دفن اعدام شدگان اطلاعی به دست نیامده است.
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴#تجمع_سراسری_معلمان_ایران
زمان: سهشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۰ تا ۱۲
مکان:
تهران: مقابل مجلس
مراکز استان: مقابل ادارات کل آموزش و پرورش
شهرستانها: مقابل ادارات آموزش و پرورش
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#ژن_ژیان_ئازادی
#فرزاد_کمانگر
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
زمان: سهشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۰ تا ۱۲
مکان:
تهران: مقابل مجلس
مراکز استان: مقابل ادارات کل آموزش و پرورش
شهرستانها: مقابل ادارات آموزش و پرورش
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان
#ما_خاموش_شدنی_نیستیم
#ژن_ژیان_ئازادی
#فرزاد_کمانگر
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
مدرسه رهایی
Photo
📌 به مناسبت ۱۹ اردیبهشت سالگرد اعدام #فرزاد_کمانگر
ایستاده جان دادن
✍🏻 جعفر ابراهیمی
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
بازنشر: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
مقاوم و پرشکوه
به سان کوه
به سان شاهو
یادت گرامی
رفیق کوه و کمر
یادت گرامی
رفیق شعر و شاملو
یادت گرامی
رفیق کودکان محروم
گفته بودی
نسیم یادت را خواهد برد
از میان میلهها و بلندی حصار
حالا کودکان دیروز
زنان و مردان رنج کشیده امروز
برایت دست تکان میدهند
برای نسیمی که از لابلای بلوط های شاهو میگذرد
وقتی میگویند
يادى ئازيزت پيروز
یکی از نسیم می پرسد
گور بینشانش کجاست؟
و نسیم تا اعماق قلبش نفوذ میکند
نامت جاوید
رها از بند
رفیق بیکفن
فرزاد
"یئلماز"
🔴 هجده اردیبهشت ۱۳۸۹ ، تلفنهای اندرزگاه هفت زندان اوین قطع شد تا هفته معلم تمام نشده فرزاد را اعدام کنند.
محبوبیت و بیگناهی فرزاد چنان بارز بود که زندانبان مجبور شدهبود حکم را در سکوت اجرا کند بخاطر همین تلفنها را قطع کرد تا کسی انتقال فرزاد و علی حیدریان را برای اعدام به بیرون اطلاع ندهد.
بجز فرزاد کمانگر و علی حیدریان، آنسوتر فرهاد وکیلی را از بند ۳۵۰ زندانیان سیاسی و شیرین علمهولی را از بند زنان فراخواندند و به همراه یک زندانی سیاسی دیگر به نام مهدی اسلامیان به دار آویختند.
فرزاد سحرگاه ۱۹ اردیبهشت اعدام شد یعنی در آخرین روزِ هفته معلم تا پیامی باشد برای کسانی که فکر می کنند دوران دهه طلایی شصت به پایان رسیده است در خرداد ۸۸ #نئوخطامامیها برای بازگشت نخستوزیر این دوران به قدرت مردم را به اعتراض دعوت کردند و وقتی با هزینه روبرو شدند مردم را تنها گذاشتند نخستوزیر آن دوران طلایی، گویی تازه متوجه عمق فاجعه شدهاست اعدام ۱۹ اردیبهشت را محکوم کرد. اشتباه محاسبه نخستوزیر این بود که موقع محکوم نمودن اعدام ۱۹ اردیبهشت یادش رفته بود در دهه اعدامها نخستوزیر بودهاست با وجود این، او خط قرمز را رد کردهبود مجازات شد.
اعدام پنج زندانی سیاسی یک پیام روشن پس از اعتراضات ۸۸ داشت و آن این بود که سیستم اگر بخواهد هنوز قادر است به راحتی به دهه شصت برگردد حتی اگر آمران و دستاندرکاران آن دهه رنگ عوض کرده و لباس اصلاحطلبی پوشیده باشند.
به دنبال انتشار خبر اعدام خانواده و دوستان اعدامیها به اوین سپس به بهشت زهرا مراجعه کردند تا از او رد بیابند هرگز محل دفنشان را به #دایهسلطنه، مادر فرزاد، و سایر خانوادهها نگفتند اما گویی آن گونه که فرزاد همیشه میگفت نسیم یاد او را از از اوین تا #شاهو و از شاهو تا #سلیمانیه و #روژوا با خود برده بود.
#رفیقبیکفن
#هفتهمعلم
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
ایستاده جان دادن
✍🏻 جعفر ابراهیمی
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
بازنشر: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
مقاوم و پرشکوه
به سان کوه
به سان شاهو
یادت گرامی
رفیق کوه و کمر
یادت گرامی
رفیق شعر و شاملو
یادت گرامی
رفیق کودکان محروم
گفته بودی
نسیم یادت را خواهد برد
از میان میلهها و بلندی حصار
حالا کودکان دیروز
زنان و مردان رنج کشیده امروز
برایت دست تکان میدهند
برای نسیمی که از لابلای بلوط های شاهو میگذرد
وقتی میگویند
يادى ئازيزت پيروز
یکی از نسیم می پرسد
گور بینشانش کجاست؟
و نسیم تا اعماق قلبش نفوذ میکند
نامت جاوید
رها از بند
رفیق بیکفن
فرزاد
"یئلماز"
🔴 هجده اردیبهشت ۱۳۸۹ ، تلفنهای اندرزگاه هفت زندان اوین قطع شد تا هفته معلم تمام نشده فرزاد را اعدام کنند.
محبوبیت و بیگناهی فرزاد چنان بارز بود که زندانبان مجبور شدهبود حکم را در سکوت اجرا کند بخاطر همین تلفنها را قطع کرد تا کسی انتقال فرزاد و علی حیدریان را برای اعدام به بیرون اطلاع ندهد.
بجز فرزاد کمانگر و علی حیدریان، آنسوتر فرهاد وکیلی را از بند ۳۵۰ زندانیان سیاسی و شیرین علمهولی را از بند زنان فراخواندند و به همراه یک زندانی سیاسی دیگر به نام مهدی اسلامیان به دار آویختند.
فرزاد سحرگاه ۱۹ اردیبهشت اعدام شد یعنی در آخرین روزِ هفته معلم تا پیامی باشد برای کسانی که فکر می کنند دوران دهه طلایی شصت به پایان رسیده است در خرداد ۸۸ #نئوخطامامیها برای بازگشت نخستوزیر این دوران به قدرت مردم را به اعتراض دعوت کردند و وقتی با هزینه روبرو شدند مردم را تنها گذاشتند نخستوزیر آن دوران طلایی، گویی تازه متوجه عمق فاجعه شدهاست اعدام ۱۹ اردیبهشت را محکوم کرد. اشتباه محاسبه نخستوزیر این بود که موقع محکوم نمودن اعدام ۱۹ اردیبهشت یادش رفته بود در دهه اعدامها نخستوزیر بودهاست با وجود این، او خط قرمز را رد کردهبود مجازات شد.
اعدام پنج زندانی سیاسی یک پیام روشن پس از اعتراضات ۸۸ داشت و آن این بود که سیستم اگر بخواهد هنوز قادر است به راحتی به دهه شصت برگردد حتی اگر آمران و دستاندرکاران آن دهه رنگ عوض کرده و لباس اصلاحطلبی پوشیده باشند.
به دنبال انتشار خبر اعدام خانواده و دوستان اعدامیها به اوین سپس به بهشت زهرا مراجعه کردند تا از او رد بیابند هرگز محل دفنشان را به #دایهسلطنه، مادر فرزاد، و سایر خانوادهها نگفتند اما گویی آن گونه که فرزاد همیشه میگفت نسیم یاد او را از از اوین تا #شاهو و از شاهو تا #سلیمانیه و #روژوا با خود برده بود.
#رفیقبیکفن
#هفتهمعلم
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آیدی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
پروندهشان را با نام #قاسم_آبسته میشناسیم و #فرهاد_سلیمی که با #محمد_قبادلو سَربهدار شد.
بعدها فهمیدیم هفت نفر بودند که چهارده سال پیش بازداشت شدند و جوانیشان را پشت میلههای زندان و در انتظار طناب دار سپری کردند و در ماههای اخیر یکبهیک در چرخهی قتل حکومتی کشته شدند.
حالا در سالروز قتل #فرزاد_کمانگر و در یکمین سالگرد سَربهدار شدن #یوسف_مهراد و #صدرالله_فاضلی_زارع میخواهند، #خسرو_بشارت و #کامران_شیخه، دو تن دیگر از همپروندهایهای آبسته را بکشند و همچنان کسی به دادخواهی بر درهای زندانها نمیکوبد. حتا در این شبها که با دستانی بسته، با چشمبند و پابند بهسوی مرگ میبرندشان.
سرکوب هست. سرکوبِ بیامان. ابعاد هولناکی هم دارد. اما تنها ماندن فرزندانمان پای چوبههای دار، نه فقط از سرکوب، که بخشی از آن از انفعال و بیعملی خودمان است. ما که مبهوت در خلسه، بر جنایات رژیم چشم دوختهایم و خیابان را رها کردهایم و به کنجِ خانهها، به کنجِ عافیت پناه بردهایم.
نترسیم از مصرف خیابان. آنانکه حضورمان در کف خیابان را به مصرف خیابان تعبیر میکردند* و مسیر قیام و خیزش انقلابی را به کنج خانهها منحرف کردند، تشت رسوایی خودشان و اربابان پخمهشان بر زمین افتاده است.
جمهوری اسلامی با ابتذال و بیآبرویی در پی کسب مشروعیت است و به واسطهی باج دادن به همپیمانان شرقی خود و به واسطهی لابییگری و زد و بند با حامیان غربی خود و به واسطه عرضه هر آنچه حق ما مردم تحت ستم است، به همپیمانانش در منطقه؛ در پی ترمیم تَرَکهاییست که بر اقتدار پوشالینشان افتاده است.
این ماهیت جمهوری اسلامیست و آن نیز ماهیت بازوان پنهانش است که با فریبِ ما و دور کردنمان از خیابان، سرنگونی را به تعویق بیاندازند.
باید خیابان را، که به هزار ترفند از ما گرفتهاند پس بگیریم.
#گلرخ_ایرایی
#زندان_اوین
* ارجاع ایرایی به "مجید توکلی" است
که در جریان اعتراضات و اعتصابات سراسری معلمان، همنوا با راستِ براندازِ ضدانقلاب و دشمنِ فعالیت سازمانیافته، این اعتراضات را "مصرف خیابان" توصیف کرده بود.
#جمهوری_اعدام #قیام_علیه_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_بی_تفاوتی #علیه_وضع_موجود
@Blackfishvoice1
بعدها فهمیدیم هفت نفر بودند که چهارده سال پیش بازداشت شدند و جوانیشان را پشت میلههای زندان و در انتظار طناب دار سپری کردند و در ماههای اخیر یکبهیک در چرخهی قتل حکومتی کشته شدند.
حالا در سالروز قتل #فرزاد_کمانگر و در یکمین سالگرد سَربهدار شدن #یوسف_مهراد و #صدرالله_فاضلی_زارع میخواهند، #خسرو_بشارت و #کامران_شیخه، دو تن دیگر از همپروندهایهای آبسته را بکشند و همچنان کسی به دادخواهی بر درهای زندانها نمیکوبد. حتا در این شبها که با دستانی بسته، با چشمبند و پابند بهسوی مرگ میبرندشان.
سرکوب هست. سرکوبِ بیامان. ابعاد هولناکی هم دارد. اما تنها ماندن فرزندانمان پای چوبههای دار، نه فقط از سرکوب، که بخشی از آن از انفعال و بیعملی خودمان است. ما که مبهوت در خلسه، بر جنایات رژیم چشم دوختهایم و خیابان را رها کردهایم و به کنجِ خانهها، به کنجِ عافیت پناه بردهایم.
نترسیم از مصرف خیابان. آنانکه حضورمان در کف خیابان را به مصرف خیابان تعبیر میکردند* و مسیر قیام و خیزش انقلابی را به کنج خانهها منحرف کردند، تشت رسوایی خودشان و اربابان پخمهشان بر زمین افتاده است.
جمهوری اسلامی با ابتذال و بیآبرویی در پی کسب مشروعیت است و به واسطهی باج دادن به همپیمانان شرقی خود و به واسطهی لابییگری و زد و بند با حامیان غربی خود و به واسطه عرضه هر آنچه حق ما مردم تحت ستم است، به همپیمانانش در منطقه؛ در پی ترمیم تَرَکهاییست که بر اقتدار پوشالینشان افتاده است.
این ماهیت جمهوری اسلامیست و آن نیز ماهیت بازوان پنهانش است که با فریبِ ما و دور کردنمان از خیابان، سرنگونی را به تعویق بیاندازند.
باید خیابان را، که به هزار ترفند از ما گرفتهاند پس بگیریم.
#گلرخ_ایرایی
#زندان_اوین
* ارجاع ایرایی به "مجید توکلی" است
که در جریان اعتراضات و اعتصابات سراسری معلمان، همنوا با راستِ براندازِ ضدانقلاب و دشمنِ فعالیت سازمانیافته، این اعتراضات را "مصرف خیابان" توصیف کرده بود.
#جمهوری_اعدام #قیام_علیه_اعدام
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #علیه_بی_تفاوتی #علیه_وضع_موجود
@Blackfishvoice1
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 به بهانه سالگرد مرگ (یا قتل؟) صمد بهرنگی، معلم مبارزی که فرزاد کمانگر راهش را ادامه داد
صمد بهرنگی، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم و پژوهشگر آذربایجانی، یکی از چهرههای انقلابی و بیباک در تاریخ معاصر ایران بود که با قلم تیز و اندیشه شوریدهاش، به مبارزه علیه ظلم و ستم برخاست. او در دل مردمانی زیست که زیر چرخدندههای فقر و استثمار و ستم طبقاتی خرد میشدند و با وجود همهی موانع، تصمیم گرفت به آنان صدایی ببخشد که از اعماق درد و رنج برخاسته بود. بهرنگی در آثارش به بازنمایی واقعیتهای تلخ زندگی مردم عادی پرداخت و با زبانی ساده اما پرشور، از بیعدالتیها و تبعیضهایی گفت که جان و روح جامعه را زخمی کرده بودند. داستان «ماهی سیاه کوچولو» او، نه تنها یک قصه برای کودکان، بلکه بیانیهای سیاسی علیه جمود فکری و استبداد شاهنشاهی بود، قصهای از تمرد، آزادیخواهی و شکستن زنجیرهایی که ذهن و جسم را در بند کرده بود.
اما مبارزات #صمد_بهرنگی تنها در صفحات کتابهایش خلاصه نمیشد. او در کلاسهای درس روستاهای آذربایجان، بهسان انقلابیای بیسلاح، اما با کولهباری از عشق به مردم، به کودکان یاد میداد که چگونه فراتر از مرزهای تحمیلی قدرتمداران بیندیشند، درست به مانند کاری که #فرزاد_کمانگر در کلاسهای درس کردستان بعدها کرد. این معلم کورد بارها در نوشتههایش اشاره کرده که بر راه صمد بهرنگی گام نهاده و همان مسیر را ادامه میدهد، و دست آخر توسط دیکتاتوری جمهوری سالامی به همین خاطر به دار آویخته شد.
صمد بهرنگی در میان آنها بذر آگاهی و مقاومت میکاشت، و با هر کلمه و هر درسی که میداد، به نبرد با جهالت و بیعدالتی میرفت. در اوج درگیریهای بهرنگی با «کمیته ملی پیکار با بیسوادی» و ساواک، که بر سر کتاب الفبای ترکیای که او برای آموزش کودکان آذربایجان تدوین کرده بود، جریان داشت، صمد بهطور ویژه زیر نظر نیروهای امنیتی قرار گرفت. ماه پس از انتشار «ماهی سیاه کوچولو» و در میان این فشارها، او بارها توسط ساواک بازجویی شد. این مبارز بیوقفه که تنها سلاحش قلم و عشق به مردم بود، سرانجام در یکی از روزهای غمبار ناپدید شد.
چند روز پس از ناپدید شدنش، جسد بیجان او را در رودخانهی ارس پیدا کردند، در چنین روزی ۹ شهریور، در سال ۱۳۴۷؛ رودی که همچون سرنوشت ملتها، گواهی خاموش بر تراژدیهای بیشمار بود. مرگ صمد بهرنگی از همان ابتدا با ابهامات و شایعات فراوانی همراه شد. بسیاری بر این باور بودند که او نه در یک حادثه، بلکه به دست نیروهای امنیتی حکومت، که از نفوذ و تأثیر او در میان مردم هراس داشتند، به قتل رسیده است. همزمان با پیدا شدن جسد او، خانهاش نیز توسط مأموران ساواک بههم ریخته شد، تا این شبهه بیشتر قوت بگیرد که مرگ او تصادفی نبوده است.
حقیقت این مرگ هرچه باشد، برای بسیاری از مردم، بهرنگی به شهیدی تبدیل شد که خونش همچون جوهر قرمز در تاریخ مبارزات مردمی جاری است. مرگ او خاموشی نبود، بلکه آتشی بود که در قلبها شعلهور شد و به نسلهای بعدی الهام بخشید تا در برابر ظلم و استبداد شیخ و شاه ایستادگی کنند. صمد بهرنگی، اگرچه به ظاهر از میان ما رفت، اما آرمانهایش در داستانهایش زنده است و همچنان در کنار رود ارس، صدای ماهی سیاه کوچولو شنیده میشود؛ صدایی که هنوز هم نوید آزادی و رهایی را میدهد.
@collective98
صمد بهرنگی، آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم و پژوهشگر آذربایجانی، یکی از چهرههای انقلابی و بیباک در تاریخ معاصر ایران بود که با قلم تیز و اندیشه شوریدهاش، به مبارزه علیه ظلم و ستم برخاست. او در دل مردمانی زیست که زیر چرخدندههای فقر و استثمار و ستم طبقاتی خرد میشدند و با وجود همهی موانع، تصمیم گرفت به آنان صدایی ببخشد که از اعماق درد و رنج برخاسته بود. بهرنگی در آثارش به بازنمایی واقعیتهای تلخ زندگی مردم عادی پرداخت و با زبانی ساده اما پرشور، از بیعدالتیها و تبعیضهایی گفت که جان و روح جامعه را زخمی کرده بودند. داستان «ماهی سیاه کوچولو» او، نه تنها یک قصه برای کودکان، بلکه بیانیهای سیاسی علیه جمود فکری و استبداد شاهنشاهی بود، قصهای از تمرد، آزادیخواهی و شکستن زنجیرهایی که ذهن و جسم را در بند کرده بود.
اما مبارزات #صمد_بهرنگی تنها در صفحات کتابهایش خلاصه نمیشد. او در کلاسهای درس روستاهای آذربایجان، بهسان انقلابیای بیسلاح، اما با کولهباری از عشق به مردم، به کودکان یاد میداد که چگونه فراتر از مرزهای تحمیلی قدرتمداران بیندیشند، درست به مانند کاری که #فرزاد_کمانگر در کلاسهای درس کردستان بعدها کرد. این معلم کورد بارها در نوشتههایش اشاره کرده که بر راه صمد بهرنگی گام نهاده و همان مسیر را ادامه میدهد، و دست آخر توسط دیکتاتوری جمهوری سالامی به همین خاطر به دار آویخته شد.
صمد بهرنگی در میان آنها بذر آگاهی و مقاومت میکاشت، و با هر کلمه و هر درسی که میداد، به نبرد با جهالت و بیعدالتی میرفت. در اوج درگیریهای بهرنگی با «کمیته ملی پیکار با بیسوادی» و ساواک، که بر سر کتاب الفبای ترکیای که او برای آموزش کودکان آذربایجان تدوین کرده بود، جریان داشت، صمد بهطور ویژه زیر نظر نیروهای امنیتی قرار گرفت. ماه پس از انتشار «ماهی سیاه کوچولو» و در میان این فشارها، او بارها توسط ساواک بازجویی شد. این مبارز بیوقفه که تنها سلاحش قلم و عشق به مردم بود، سرانجام در یکی از روزهای غمبار ناپدید شد.
چند روز پس از ناپدید شدنش، جسد بیجان او را در رودخانهی ارس پیدا کردند، در چنین روزی ۹ شهریور، در سال ۱۳۴۷؛ رودی که همچون سرنوشت ملتها، گواهی خاموش بر تراژدیهای بیشمار بود. مرگ صمد بهرنگی از همان ابتدا با ابهامات و شایعات فراوانی همراه شد. بسیاری بر این باور بودند که او نه در یک حادثه، بلکه به دست نیروهای امنیتی حکومت، که از نفوذ و تأثیر او در میان مردم هراس داشتند، به قتل رسیده است. همزمان با پیدا شدن جسد او، خانهاش نیز توسط مأموران ساواک بههم ریخته شد، تا این شبهه بیشتر قوت بگیرد که مرگ او تصادفی نبوده است.
حقیقت این مرگ هرچه باشد، برای بسیاری از مردم، بهرنگی به شهیدی تبدیل شد که خونش همچون جوهر قرمز در تاریخ مبارزات مردمی جاری است. مرگ او خاموشی نبود، بلکه آتشی بود که در قلبها شعلهور شد و به نسلهای بعدی الهام بخشید تا در برابر ظلم و استبداد شیخ و شاه ایستادگی کنند. صمد بهرنگی، اگرچه به ظاهر از میان ما رفت، اما آرمانهایش در داستانهایش زنده است و همچنان در کنار رود ارس، صدای ماهی سیاه کوچولو شنیده میشود؛ صدایی که هنوز هم نوید آزادی و رهایی را میدهد.
@collective98