🔴 ایده ای برای دوستی با طبیعت(تفکیک زباله)
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ در ۱۲:۳۳
✍بهناز رنود
همگی از اهمیت تفکیک زباله و اثر مخرب رها کردن زباله ها در طبیعت آگاه هستیم. با وجود فرهنگ سازی های انجام شده، خانواده های زیادی این موضوع را رعایت نمی کنند.
به عنوان یک معلم ابتدایی و فردی که اعتقاد دارد راه حل بر طرف شدن معضلات اجتماعی، آموزش درست در مدرسه است؛ مدت ها به این موضوع فکر کردم که چگونه می شود فرهنگ تفکیک زباله را در دانش آموزان ایجاد و نهادینه کرد؟
برای درک کردن اهمیت موضوع لازم است دانش آموزان از نزدیک با آثار مخرب و عواقب عدم تفکیک زباله آشنا شوند. بنابراین ابتدا باید در ابتدای سال تحصیلی بازدید از محل دفن زباله ها داشته باشیم.
مشاهده حجم بالای زباله ها، شیرابه ها و بوی آزار دهنده ناشی از آنها، پلاستیک و فلزات و شیشه های رها شده و…. از یک سمت آنها را متوجه طبیعت و اهمیت حفاظت از آن میکند و از سوی دیگردباعث باعث ایجاد سوال و پیدا کردن راه حل ها میشود.
—بچه ها میبینید چقدر زباله اینجاست….هر روز هم به اندازه چند ماشین به این زباله ها اضافه میشه…
+اینجوری کل شهر پر از زباله میشه که….
+نمیشه یک کاری کرد که زباله ها نابود بشن؟! مثلا بسوزونیمشون؟
+سوزوندنشون هم گاز هایی تولید میکنه که هوا رو آلوده میکنن…
+ من شنیدم بعضی زباله ها رو میشه بازیافت کرد. مثلا از کاغذ های استفاده شده دوباره کاغذ تولید میکنند.
+ خواهر من هم قوطی های فلزی و پلاستیکی رو جدا میکنه و به مرکز جمع آوری زباله های خشک تحویل میده…
با ادامه این گفتگو ها و هدایت آنها اهمیت حفاظت از طبیعت و یکی از راه های آن(تفکیک زباله) روشن میشود.
در ادامه میتوان به کمک دانش آموزان سطل هایی برای جداسازی زباله ها در مدرسه و کلاس تهیه کرد تا حس مسئولیت ایجاد شده در دانش آموزان با انجام یک فعالیت مفید به اعتماد به نفس تبدیل شود.
توجه داشته باشیم که مجموعه فعالیت ها باعث ایجاد یک نگرش در دانش آموزان میشود؛ بنابراین فعالیت های دیگری طراحی و اجرا کنیم:
1. نوشتن گزارش از روز بازدید توسط دانش آموزان و ارائه آن در کلاس
2. همراه کردن بقیه دانش آموزان مدرسه
3. ایجاد گودال در حیاط مدرسه برای دفن کردن پوست میوه ها
4. کاشت درخت
5. خواندن کتاب های مرتبط با دوستی با طبیعت
6. طراحی و اجرا نمایش مرتبط
منبع : سایت مدرسه رسا
#طبیعت
#محیط—زیست
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ در ۱۲:۳۳
✍بهناز رنود
همگی از اهمیت تفکیک زباله و اثر مخرب رها کردن زباله ها در طبیعت آگاه هستیم. با وجود فرهنگ سازی های انجام شده، خانواده های زیادی این موضوع را رعایت نمی کنند.
به عنوان یک معلم ابتدایی و فردی که اعتقاد دارد راه حل بر طرف شدن معضلات اجتماعی، آموزش درست در مدرسه است؛ مدت ها به این موضوع فکر کردم که چگونه می شود فرهنگ تفکیک زباله را در دانش آموزان ایجاد و نهادینه کرد؟
برای درک کردن اهمیت موضوع لازم است دانش آموزان از نزدیک با آثار مخرب و عواقب عدم تفکیک زباله آشنا شوند. بنابراین ابتدا باید در ابتدای سال تحصیلی بازدید از محل دفن زباله ها داشته باشیم.
مشاهده حجم بالای زباله ها، شیرابه ها و بوی آزار دهنده ناشی از آنها، پلاستیک و فلزات و شیشه های رها شده و…. از یک سمت آنها را متوجه طبیعت و اهمیت حفاظت از آن میکند و از سوی دیگردباعث باعث ایجاد سوال و پیدا کردن راه حل ها میشود.
—بچه ها میبینید چقدر زباله اینجاست….هر روز هم به اندازه چند ماشین به این زباله ها اضافه میشه…
+اینجوری کل شهر پر از زباله میشه که….
+نمیشه یک کاری کرد که زباله ها نابود بشن؟! مثلا بسوزونیمشون؟
+سوزوندنشون هم گاز هایی تولید میکنه که هوا رو آلوده میکنن…
+ من شنیدم بعضی زباله ها رو میشه بازیافت کرد. مثلا از کاغذ های استفاده شده دوباره کاغذ تولید میکنند.
+ خواهر من هم قوطی های فلزی و پلاستیکی رو جدا میکنه و به مرکز جمع آوری زباله های خشک تحویل میده…
با ادامه این گفتگو ها و هدایت آنها اهمیت حفاظت از طبیعت و یکی از راه های آن(تفکیک زباله) روشن میشود.
در ادامه میتوان به کمک دانش آموزان سطل هایی برای جداسازی زباله ها در مدرسه و کلاس تهیه کرد تا حس مسئولیت ایجاد شده در دانش آموزان با انجام یک فعالیت مفید به اعتماد به نفس تبدیل شود.
توجه داشته باشیم که مجموعه فعالیت ها باعث ایجاد یک نگرش در دانش آموزان میشود؛ بنابراین فعالیت های دیگری طراحی و اجرا کنیم:
1. نوشتن گزارش از روز بازدید توسط دانش آموزان و ارائه آن در کلاس
2. همراه کردن بقیه دانش آموزان مدرسه
3. ایجاد گودال در حیاط مدرسه برای دفن کردن پوست میوه ها
4. کاشت درخت
5. خواندن کتاب های مرتبط با دوستی با طبیعت
6. طراحی و اجرا نمایش مرتبط
منبع : سایت مدرسه رسا
#طبیعت
#محیط—زیست
🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛑زباله های خود را در طبیعت رها نکنید
#طبیعت_بدون_زباله
#حیوانات
#محیط_زیست
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
#طبیعت_بدون_زباله
#حیوانات
#محیط_زیست
🔻🔻🔻
به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید و از اخبار صنفی مطلع شوید
#کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
https://tttttt.me/edalatxah
🔴رنجنامه سپیده کاشانی؛ فعال محیط زیست که از بهمن ۱۳۹۶ تاکنون در زندان است:
صفحه۱:
من سپیده کاشانی هستم، یک عاشق، عاشق وطن، عاشق خانواده و عاشق هومن عزیزم.
امروز ۵ سال از محکومیت ۶ سالهام به پایان رسید. در این ۵ سال به #پروندهسازی و سناریوی ساختگی اعتراض نکردم و زبان در کام کشیدم ولی امروز میگویم، امروز مینویسم، برای کشورم، برای #زنان_هموطنم. برای #جوانان. برای تمام #زخم_خوردههای_بیعدالتی. تمام این مدت تشنه کلام حق بودم و اجرای عدالت، انتظار کشیدم سخت و طولانی و جان فرسا.
قصد داشتیم از معدود کسانی باشیم که برای وطن بمانیم. از #طبیعت و #خاک و #شرفمان محافظت کنیم. در عمل، نه با شعار. ۲۵ سال از عمر و جوانی مان را در راه حفاظت از میهن صرف کردیم. گنبد و ترکمن صحرا، گلستان، ارس، ارومیه، طبس، بافق، مسجدسلیمان، شوشتر، هجیج، ملکان فرزندانمان شدند. تا اینکه در ۴ بهمن ۱۳۹۶ توسط افراد #اطلاعات_سپاه بطور وحشیانه و با خدعه و نیرنگ دستگیر و زندانی شدیم. روزهای اول مضطرب و پریشان انتظار کشیدیم. در انتظار روشن شدن حقیقت و در پی آن عذرخواهی و آزادی. امروز ۵ سال از آن تاریخ گذشته. حقیقت کتمان شده، سناریو ساخته شده و سنگینترین و هولناکترین اتهامی که پشت هر انسان شریفی را میلرزاند به ما نسبت داده شده. اتهام جاسوسی.
من همانقدر جاسوس هستم که جوانان عزیز وطن قاتل و آشوبگر.
میگویم تا بدانید من نیز (همچون آنان) تحت فشارها، شکنجههای هولناک و بازجوییها و طرحهای از پیش تعیین شده برای گرفتن #اعترافات_دروغین بودم.
برخود لازم دیدم که بخشی از فشارها و شکنجهها را بازگو کنم که تا حدی عمق درد و رنجی را که کشیدم تصویر کنم. شاید چراغ راهی باشد در این شب سیه:
۱. یس والقرآن الحکیم. بازجو ابتدای هر بازجویی سوره یس را با صوت میخواند سوره که تمام میشود یک به ظاهر روحانی حکم اعدام هومن جوکار جان خستهام را میخواند. من او را نمیبینم با چشم بند به سمت دیوار نشستهام، خودش میگوید روحانی است. حکم اعدام هومن است! همین جا؟ در همین اتاق؟ کی؟ هومن من. هومن مادرش. همان هومنی که وجب به وجب این خاک را میبوید و میپرستد و میشناسد. باور کرده بودم. هر روز و هر لحظه فکر میکردم چوبهای برپا میشود و بازجو آنچه گفته عملی میکند. زیر چهارپایه میزند و تمام. در آن فضای ناامن و پر اضطراب مطلقا دور از ذهن نبود. مگر اتفاق نیفتاده بود؟ مگر عکس جسم بیجان #کاووس_سیدامامی را به من نشان نداده بود؟ باور نکردم. ممکن نبود کاووس مرده باشد. او پر از شور زندگی و امید بود. نه او زنده است. کاووس نمرده. من اعتراف نمیکنم. به کار نکرده اعتراف نمیکنم. اعدامم کنید. بازجو موبایلش را به من میدهد #فیلم_جسد_بیجان_و_شریف_کاووس را نشان میدهد. مریم در اطرافش مویه میکرد و او را صدا میزد کاووسی بلند شو کاووسی جوابمو بده. بیحال و بیرمق و بیامید به سلولم بازگشتم. بازجو گفت فیلم بعد جسد هومنه.
۲- بازجوییهای طولانی و همراه با داد و بیداد و #فحاشی ، #هتک_حرمت، دروغ #تهدید، #تهمت، #تفتیش_عقاید بود. بازجو اصرار داشت که من #کلیمی_بهایی مخفی هستم.
۳-ساعتها ایستاده بازجویی میشدم. حتی اجازه نداشتم سرم را به دیوار تکیه بدهم.
۴- دائما و ساعتهای متوالی از پلههای ترسناک بازجویی مجبور به بالا و پایین شدنم میکرد.
۵- در اتاق تاریک بازجویی میشدم. صدای ترسناک بازجو را از بلندگو میشنیدم.
۶- در اتاقی که در و دیوار آن خونی بود بازجویی میشدم. نکند این خون هومن باشد یا خون سام یا امیرحسین و طاهر یا آقای طاهباز، بازجو میگفت شاید شما رو نزنیم ولی به پسرها رحم نمیکنیم. تصور آن حد از خشونت که میتوانستند در مورد هومن و بقیه عزیزانم اعمال کنند کشنده بود.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_جمهوری_اعدامی
#زن_زندگی_آزادی
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
صفحه۱:
من سپیده کاشانی هستم، یک عاشق، عاشق وطن، عاشق خانواده و عاشق هومن عزیزم.
امروز ۵ سال از محکومیت ۶ سالهام به پایان رسید. در این ۵ سال به #پروندهسازی و سناریوی ساختگی اعتراض نکردم و زبان در کام کشیدم ولی امروز میگویم، امروز مینویسم، برای کشورم، برای #زنان_هموطنم. برای #جوانان. برای تمام #زخم_خوردههای_بیعدالتی. تمام این مدت تشنه کلام حق بودم و اجرای عدالت، انتظار کشیدم سخت و طولانی و جان فرسا.
قصد داشتیم از معدود کسانی باشیم که برای وطن بمانیم. از #طبیعت و #خاک و #شرفمان محافظت کنیم. در عمل، نه با شعار. ۲۵ سال از عمر و جوانی مان را در راه حفاظت از میهن صرف کردیم. گنبد و ترکمن صحرا، گلستان، ارس، ارومیه، طبس، بافق، مسجدسلیمان، شوشتر، هجیج، ملکان فرزندانمان شدند. تا اینکه در ۴ بهمن ۱۳۹۶ توسط افراد #اطلاعات_سپاه بطور وحشیانه و با خدعه و نیرنگ دستگیر و زندانی شدیم. روزهای اول مضطرب و پریشان انتظار کشیدیم. در انتظار روشن شدن حقیقت و در پی آن عذرخواهی و آزادی. امروز ۵ سال از آن تاریخ گذشته. حقیقت کتمان شده، سناریو ساخته شده و سنگینترین و هولناکترین اتهامی که پشت هر انسان شریفی را میلرزاند به ما نسبت داده شده. اتهام جاسوسی.
من همانقدر جاسوس هستم که جوانان عزیز وطن قاتل و آشوبگر.
میگویم تا بدانید من نیز (همچون آنان) تحت فشارها، شکنجههای هولناک و بازجوییها و طرحهای از پیش تعیین شده برای گرفتن #اعترافات_دروغین بودم.
برخود لازم دیدم که بخشی از فشارها و شکنجهها را بازگو کنم که تا حدی عمق درد و رنجی را که کشیدم تصویر کنم. شاید چراغ راهی باشد در این شب سیه:
۱. یس والقرآن الحکیم. بازجو ابتدای هر بازجویی سوره یس را با صوت میخواند سوره که تمام میشود یک به ظاهر روحانی حکم اعدام هومن جوکار جان خستهام را میخواند. من او را نمیبینم با چشم بند به سمت دیوار نشستهام، خودش میگوید روحانی است. حکم اعدام هومن است! همین جا؟ در همین اتاق؟ کی؟ هومن من. هومن مادرش. همان هومنی که وجب به وجب این خاک را میبوید و میپرستد و میشناسد. باور کرده بودم. هر روز و هر لحظه فکر میکردم چوبهای برپا میشود و بازجو آنچه گفته عملی میکند. زیر چهارپایه میزند و تمام. در آن فضای ناامن و پر اضطراب مطلقا دور از ذهن نبود. مگر اتفاق نیفتاده بود؟ مگر عکس جسم بیجان #کاووس_سیدامامی را به من نشان نداده بود؟ باور نکردم. ممکن نبود کاووس مرده باشد. او پر از شور زندگی و امید بود. نه او زنده است. کاووس نمرده. من اعتراف نمیکنم. به کار نکرده اعتراف نمیکنم. اعدامم کنید. بازجو موبایلش را به من میدهد #فیلم_جسد_بیجان_و_شریف_کاووس را نشان میدهد. مریم در اطرافش مویه میکرد و او را صدا میزد کاووسی بلند شو کاووسی جوابمو بده. بیحال و بیرمق و بیامید به سلولم بازگشتم. بازجو گفت فیلم بعد جسد هومنه.
۲- بازجوییهای طولانی و همراه با داد و بیداد و #فحاشی ، #هتک_حرمت، دروغ #تهدید، #تهمت، #تفتیش_عقاید بود. بازجو اصرار داشت که من #کلیمی_بهایی مخفی هستم.
۳-ساعتها ایستاده بازجویی میشدم. حتی اجازه نداشتم سرم را به دیوار تکیه بدهم.
۴- دائما و ساعتهای متوالی از پلههای ترسناک بازجویی مجبور به بالا و پایین شدنم میکرد.
۵- در اتاق تاریک بازجویی میشدم. صدای ترسناک بازجو را از بلندگو میشنیدم.
۶- در اتاقی که در و دیوار آن خونی بود بازجویی میشدم. نکند این خون هومن باشد یا خون سام یا امیرحسین و طاهر یا آقای طاهباز، بازجو میگفت شاید شما رو نزنیم ولی به پسرها رحم نمیکنیم. تصور آن حد از خشونت که میتوانستند در مورد هومن و بقیه عزیزانم اعمال کنند کشنده بود.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نه_به_جمهوری_اعدامی
#زن_زندگی_آزادی
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah