مدرسه‌ رهایی
2.34K subscribers
6.96K photos
2.16K videos
199 files
4.97K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهایی‌بخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبش‌های اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
Download Telegram
♦️♦️مرضیه امیری کجاست؟؟


🔻🔻🔻
#مرضیه_امیری، روزنامه‌نگار و دانشجو زندانی در زندان «اوین»، پس از حدود دوماه بازداشت، روز پنجشنبه ۱۴تیرماه به دادگاه انقلاب منتقل و با سه اتهام روبه‌رو شد.
🔻🔻🔻
«سمیرا امیری»،‌ خواهر این روزنامه‌نگار زندانی در حساب توییتری خود از تفهیم اتهام مرضیه خبر داده است. به گفته او،‌ در متن کیفرخواست دادگاه انقلاب، خواهرش به «اجتماع و تبانی علیه نظام»،‌ «تبلیغ علیه نظام» و «اخلال در نظم عمومی» متهم شده است.
🔻🔻🔻
مرضیه امیری، خبرنگار روزنامه شرق و دانشجوی علوم اجتماعی «دانشگاه تهران» در تجمع روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشت سال جاری به مناسبت «روز جهانی کارگر» در تهران بازداشت و سپس به زندان اوین منتقل شد. امیری در حال تهیه گزارش خبری از اعتراضات کارگران در محل تجمع بود.
🔻🔻🔻
قرار است او در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب،‌ به ریاست قاضی «محمد مقیسه» محاکمه شود. مقیسه‌ با درخواست این روزنامه‌نگار برای تبدیل قرار بازداشت موقت به وثیقه مخالفت کرده است.
🔻🔻🔻
چند روز پیش، ۵۶۴ روزنامه‌نگار، عکاس و فعال رسانه‌ای در ایران در یک نامه جمعی به مسئولان جمهوری اسلامی، بازداشت مرضیه امیری و «مسعود کاظمی»، دو روزنامه‌نگار را بر خلاف اصول «قانونی اساسی» دانسته و خواستار آزادی آن‌ها شدند. نامه ایی با امضا بیش از ۳۰ تن از اساتید دانشگاه تهران خطاب به وزارت علوم برای پیگیری پرونده این دانشجو نوشته شد که در آن خواستار آزادی هر چه سریع تر این دانشجو شدند .

#بازداشتیان_روز_کارگر : #مرضیه_امیری_کجاست


↩️منبع: کانال شورای صنفی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
🆔 @Ssutsenfi

🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 نه! سکوت نخواهم کرد

عاطفه رنگریز

شش ماه در زندان گذشت، محصور در دیوارهای سیمانی و تنفس در فضای مسمومِ بی‌عدالتی و شنیدنِ صدای زنانی که هرگز نشنیده بودم، و پس از آزادی به قید وثیقه بخشی از خود را نزد آنها جا گذاشتم.

سرخوشی حاصل از به آغوش کشیدنِ خویشاوندان و رفقایم با خبر مرگِ دو عزیز، دیری نپایید و عرقِ سردی بر تنم نشست. و در این اوضاع و احوال با از دست دادن کار و خانه و کاشانه، و اشک‌ها و دلواپسی‌های مادرم تصور آزادی از آنچه که در ذهنم نقش بسته بود متفاوت شد.

و بعد اعتراضات آبان از راه رسید و پاییز خونین تمام رویای بهارِ آزادی مرا فرو ریخت. با بار سنگین وثیقه‌ی دوستی که به من اعتماد کرده بود، زندگی من در لبه‌ی مرگ و آزادی می‌لغزید: صدایِ اعتراضاتی که با کشتار و دستگیری همراه شد؛ فریاد مطالبه معیشت و زندگی شایسته که انگار صدای خودم بود، پاسخش گلوله شد و زخم و دستبند و تهدید.

در این میان، رسانه‌های رسمی می‌گفتند «اعتراض حق همه است و مردم می‌توانند معترض باشند.» در پسِ این جمله با خود فکر می‌کردم که آیا تجمع کاملاً مسالمت‌آمیز روز کارگر در مقابل مجلس حق مردم نبوده است؟ کدام اعتراض از نظر آنها برحق است؟ چگونه می‌تواند اعتراض حقِ ما باشد که نمیریم، زندانی نشویم و... سپس در میانه‌ی بوی خون و مرگ در خیابان و آزادی موقت از زندان مشغول کارهای ابتدایی برای زندگی بودم که خبر صادر شدن احکام پرونده #هفت_تپه و #بازداشتیان_روز_کارگر به گوشم رسید: پنج سال برای هر ۱۱ نفر. احکامی که معنایی فراتر از پنج سال زندانی ما یازده تن دارد؛ این حکم یعنی هرگونه اعتراضی، خشونت علیه دولت و تعرض به آن تلقی می‌شود و پاسخ‌اش از سوی دولت مرگ است. این حکم یعنی ساکت کردن هر صدایی که بخواهد از زیست خود بگوید و خواستارِ تغییرش باشد. این حکم یعنی با نامِ مردم، مردم را به صلابه می‌کشند و هدف گلوله قرار می‌دهند. این حکم یعنی تایید مرگ صدها تن در خیابان آن هم با خیالی آسوده. این حکم یعنی قوه قضاییه، مجریه و مقننه هم.دست هستند تا دست بر گلوگاه ما بگذارند و ماشه را بکشند. این حکم یعنی خفه می‌کنیم و می‌توانیم.

از اینرو تصمیم گرفتم سکوت نکنم و تا نفس در سینه دارم بگویم، بنویسم و دست‌هایم را مشت کنم. زیرا پیشتر آبان ماه تکلیف را مشخص کرده بود که کسی که موضع نگیرد و سکوت کند هم‌دست است با کسانی که ماشه را می‌کشند و تق! پس اگر نظاره‌گر باشی #پویا_بختیاری، #رضا_نیسی، #محسن_محمدپور، #نیکیتا_اسفندانی و... را تو کشته‌ای و خودت را نیز هم، تق! پس اگر سکوت کنی دستت به خون صدها جوان در خیابان آغشته است، تق! پس اگر سکوت کنی جامعه‌ی مدنی و تغییر را کشته‌ای، تق! پس اگر خفه‌خون بگیری تو زندگی را کشته‌ای، تق!
نه، من سکوت نخواهم کرد، خواه در دیوارهای تنگ زندان، و خواه در این زندان بزرگتر که نامش را «آزادی» گذاشته اند. من در برابر هر تق که به گوشم می‌رسد موظفم که دستِ خود را به نشانه‌ی زنده بودن تکانی دهم و کاری کنم. در برابر هر تقِ مرگ نغمه‌ی آزادی سر خواهم داد و سر خَم نخواهم کرد در برابر صدایِ تیزِ بلندگو که به کرات می‌گوید: مرگ! خوب می‌دانم تاریخ به ما بدهکار است و ما سهم‌مان را از تاریخ نگرفته‌ایم، به درازای تاریخِ کارگر و زن بودن سهم خود را می‌خواهم و سهم تمام ستم‌دیدگان این سرزمین بلاخیز را.

برگرفته از صفحه‌ی اینستاگرام #عاطفه_رنگریز
▪️▪️▪️▪️

🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
👇👇👇

🆔 @edalatxah

از طریق لینک زیر به ما بپیوندید 👇

https://tttttt.me/edalatxah