Forwarded from بيدارزنى
📌هدیه شیرپور دختری که رویاهایش ناتمام ماند
✍🏽فروغ سمیع نیا
اولین بار در زندان لاکان رشت دیدمش؛ روز اولی که در زندان بودم، ۷ دی ۹۸. اول صبح بود. یکی از زندانیها که با من صحبت میکرد وقتی اتهامم را فهمید با چشم به دختری جوان اشاره کرد و گفت او هم اتهامش سیاسی است، از اواخر آبان اینجاست، امروز هم تولدش است. بلند شدم و به طرف دختر جوان رفتم که لباسهایش را جمع میکرد.
گفتم «تولدت مبارک، چند ساله شدی؟»
تشکر کرد و گفت:
- ۱۹ سال. تو چند سالته؟
- من متولد شصت و یکم
- مادر منم متولد شصت و یکه. کارگر کشاورزیه و کار می کنه.
- چه جالب پس من هم میتونستم یه دختر داشته باشم که زندانی سیاسی باشه.
خندید. من هم خندیدم. واقعا چه آیندهای میتوانستم برای دختر نداشتهام متصور شوم وقتی هدیه روز تولد ۱۹ سالگیاش را در زندان مشغول تحمل حبس یک سالهاش باشد. این دیالوگ کوتاه مقدمه دوستی من با دختری جوان شد که پر از شور زندگی و شور و عشق برای مبارزه بود.
هدیه شیرپور ابتدا در ۱۰ مهرماه ۹۸ به دنبال فراخوانی به خیابان آمد و در چهارراه گلسار رشت دستگیر و به اطلاعات سپاه تحویل داده شد. پس از گذراندن دوره بازجویی بعد از ۱۰ روز با ضمانت آزاد شد. هدیه دوباره ۲۶ آبان به خیابان آمد و ۲۷ آبان، صبح با صدای مامورین اطلاعات سپاه که او را شناسایی کرده بودند از خواب بیدار شد. هدیه برای بار دوم بازداشت شد و سریعا در دادگاه محاکمه شد.
بازپرس پروندهاش اتهامات زیادی را به واسطه حضورش در دنیای مجازی و خیابان علیه او وارد کرده بود. اما نهایتا قاضی پرونده هدیه را به خاطر توهین به قوه قضاییه به یکسال حبس تعزیری و به خاطر پرونده دیگرش نیز به سه سال حبس تعلیقی محکوم کرد.
هدیه از یکی از محلات حاشیه شهر رشت میآمد؛ جایی که فقر و انواع آسیبهای اجتماعی همراه همیشگی مردم است. تعداد زیادی از هم محلهایها و دوستانش زندانیان عادی زندان لاکان رشت بودند. کلا هدیه با همه زندانیان روابط بسیار خوبی داشت چون از جنس خود آنها بود. او میگفت وقتی غم و درد مردم را میبیند به مرز جنون میرسد و میخواهد کاری انجام دهد.
همه دغدغهاش رسیدن به آزادی بود. در جواب زندانیان عادی که به ما میگفتند بعد از خروج از زندان حتما از کشور خارج میشوید میگفت من هرگز ایران را ترک نمیکنم، باید ایستاد و مبارزه کرد و من در دل چقدر او را تحسین میکردم.
#آبان۹۸ #زنان_زندانی_سیاسی
ادامه مطلب
#bidarzani
✍🏽فروغ سمیع نیا
اولین بار در زندان لاکان رشت دیدمش؛ روز اولی که در زندان بودم، ۷ دی ۹۸. اول صبح بود. یکی از زندانیها که با من صحبت میکرد وقتی اتهامم را فهمید با چشم به دختری جوان اشاره کرد و گفت او هم اتهامش سیاسی است، از اواخر آبان اینجاست، امروز هم تولدش است. بلند شدم و به طرف دختر جوان رفتم که لباسهایش را جمع میکرد.
گفتم «تولدت مبارک، چند ساله شدی؟»
تشکر کرد و گفت:
- ۱۹ سال. تو چند سالته؟
- من متولد شصت و یکم
- مادر منم متولد شصت و یکه. کارگر کشاورزیه و کار می کنه.
- چه جالب پس من هم میتونستم یه دختر داشته باشم که زندانی سیاسی باشه.
خندید. من هم خندیدم. واقعا چه آیندهای میتوانستم برای دختر نداشتهام متصور شوم وقتی هدیه روز تولد ۱۹ سالگیاش را در زندان مشغول تحمل حبس یک سالهاش باشد. این دیالوگ کوتاه مقدمه دوستی من با دختری جوان شد که پر از شور زندگی و شور و عشق برای مبارزه بود.
هدیه شیرپور ابتدا در ۱۰ مهرماه ۹۸ به دنبال فراخوانی به خیابان آمد و در چهارراه گلسار رشت دستگیر و به اطلاعات سپاه تحویل داده شد. پس از گذراندن دوره بازجویی بعد از ۱۰ روز با ضمانت آزاد شد. هدیه دوباره ۲۶ آبان به خیابان آمد و ۲۷ آبان، صبح با صدای مامورین اطلاعات سپاه که او را شناسایی کرده بودند از خواب بیدار شد. هدیه برای بار دوم بازداشت شد و سریعا در دادگاه محاکمه شد.
بازپرس پروندهاش اتهامات زیادی را به واسطه حضورش در دنیای مجازی و خیابان علیه او وارد کرده بود. اما نهایتا قاضی پرونده هدیه را به خاطر توهین به قوه قضاییه به یکسال حبس تعزیری و به خاطر پرونده دیگرش نیز به سه سال حبس تعلیقی محکوم کرد.
هدیه از یکی از محلات حاشیه شهر رشت میآمد؛ جایی که فقر و انواع آسیبهای اجتماعی همراه همیشگی مردم است. تعداد زیادی از هم محلهایها و دوستانش زندانیان عادی زندان لاکان رشت بودند. کلا هدیه با همه زندانیان روابط بسیار خوبی داشت چون از جنس خود آنها بود. او میگفت وقتی غم و درد مردم را میبیند به مرز جنون میرسد و میخواهد کاری انجام دهد.
همه دغدغهاش رسیدن به آزادی بود. در جواب زندانیان عادی که به ما میگفتند بعد از خروج از زندان حتما از کشور خارج میشوید میگفت من هرگز ایران را ترک نمیکنم، باید ایستاد و مبارزه کرد و من در دل چقدر او را تحسین میکردم.
#آبان۹۸ #زنان_زندانی_سیاسی
ادامه مطلب
#bidarzani
Telegraph
هدیه شیرپور دختری که رویاهایش ناتمام ماند
اولین بار در زندان لاکان رشت دیدمش؛ روز اولی که در زندان بودم، ۷ دی ۹۸. اول صبح بود. یکی از زندانیها که با من صحبت میکرد وقتی اتهامم را فهمید با چشم به دختری جوان اشاره کرد و گفت او هم اتهامش سیاسی است، از اواخر آبان اینجاست، امروز هم تولدش است. بلند شدم…