مدرسه‌ رهایی
2.34K subscribers
6.98K photos
2.16K videos
199 files
5K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهایی‌بخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبش‌های اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
Download Telegram
🔴 ایدئولوژی و سیاست طبقاتی

🔹 نقد ارنستو لاکلائو

نوشته‌ی: نیکوس موزلیس
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

13 مه 2019

🔸 «سیاست و ایدئولوژی در نظریه‌ی مارکسیستی» اثر ارنستو لاکلائو شامل چهار مقاله‌ی به‌هم پیوسته اما نسبتاً مستقل است. دو مقاله پیش‌تر منتشر شده‌اند و بسیار نیز تاثیرگذار بودند. نقد لاکلائو بر نظریه‌ی توسعه‌نیافتگی گوندر فرانک، و به‌ویژه تعریف او از سرمایه‌ بر حسب بازار به جای تولید، اکنون دیگر سال‌هاست که به یک مرجع‌ استاندارد در جامعه‌شناسی توسعه بدل شده و سهم چشمگیری در تأکید کنونی بر واکاوی «شیوه‌ی تولید» در مطالعات کشورهای جهان سوم داشته است. دخالت او در بحث معروف پولانزاس ـ میلی‌باند درباره‌ی دولت سرمایه‌داری نه تنها برخی از بدفهمی‌های ناشی از این مجادله را روشن کرد، بلکه نقدی نافذ از برخی جنبه‌های مارکسیسم آلتوسری را در زمانی ارائه داد که سلطه‌ی این فیلسوف فرانسوی بر روشنفکران چپ در کشورهای انگلیسی‌زبان بسیار چشمگیر بود.

🔸 با توجه به این‌که این دو مقاله کاملاً شناخته شده و بسیار موردبحث قرار گرفته‌اند، من واکاوی‌ام را بر دو فصل بلند منتشرنشده‌ای متمرکز خواهم کرد که عملاً بخش بزرگی از کتاب او را تشکیل می‌دهند. در این فصل‌ها، لاکلائو خود را به نقد نظریه‌هایی که دیگران مطرح کرده‌اند محدود نمی‌کند. او می‌کوشد بر مبنای مفهوم آلتوسری فراخوانی‌های ایدئولوژیک، نخست عناصری برای بازصورت‌بندی نظریه‌ی مارکسیستی ایدئولوژی فراهم آورد؛ پس از آن، نظریه‌ی عام پوپولیسم را ایجاد کند که نه تنها در جنبش‌های پوپولیستی در کشورهای جهان سوم بلکه در خصوص فاشیسم اروپایی نیز کاربرد داشته باشد.

🔸 این نظر که انواع طبقات ممکن است درونمایه‌ی ایدئولوژیکی خود را از یک منبع فکری مشترک بگیرند و آن‌ها را به طرق گوناگون برای ارتقاء منافع متقابلاً ناسازگار دستکاری ‌کنند، بی‌گمان نظر جدیدی نیست. در اغلب رساله‌هایی که درباره‌ی ایدئولوژی نوشته شده است، این نظر بارها تکرار می‌شود که می‌توان با سهولت بسیار در ناسیونالیسم یا ادیان پیچیده مانند مسیحیت یا اسلام دستکاری کرد تا به اهدافی متضاد رسید. اما صورت‌بندی لاکلائو این شایستگی تردیدناپذیر را دارد که می‌کوشد با استفاده از مفهوم فراخوانی و تلاش برای تمایز بین فراخوانی‌های طبقاتی و «مردمی» و پیوند این‌ها با انواع متفاوت تضادهای ساختاری، این نظر را به سیاقی دستگاه‌مند و نظری بسط دهد.

🔸 من اعتقاد دارم اگر مقصود ما طرح این موضوع است که چگونه فراخوانی‌های پوپولیستی به همه‌ی ابعاد دیگر صورت‌بندی اجتماعی مرتبط می‌شوند، امکان ندارد که بتوانیم از تمرکز بر فرایندهای پیچیده‌ی سیاسی ـ سازمانی که بین تضادهای ساختاری و گفتمان‌های ایدئولوژیک میانجی می‌شوند، اجتناب کنیم. به هر حال، طبقه و فراخوانی‌های مردمی فی‌نفسه مفصل‌بندی و جداسازی می‌کنند. هیچ‌یک از آنها را «بورژوازی» یا «پرولتاریا» درون گفتارهای ایدئولوژیکی به شیوه‌ای انسان‌انگارانه نمی‌سازند. چنانکه لاکلائو خاطرنشان می‌کند، کاملاً درست است که مبارزات طبقاتی در ریشه‌ی دگرگونی ایدئولوژیکی قرار دارند. اما اگر مفهوم مبارزه‌ی طبقاتی با جزییات بیشتری مشخص نشود ــ یعنی اگر نشان داده نشود که چگونه چنین مبارزاتی به سازمان‌های سیاسی مرتبط می‌شوند که نهایتاً عاملانی انضمامی‌اند که مفصل‌بندی و جداسازی بالفعل را انجام می‌دهند ــ آنگاه به تعبیری می‌توان گفت مبارزه‌ی طبقاتی پا در هوا می‌ماند...

🔹 متن کامل مقاله را در سایت «نقد» و در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-T1


#نیکوس_موزلیس #حسن_مرتضوی
#ارنستو_لاکلائو
#پوپولیسم #فاشیسم
#طبقه #مبارزه_طبقاتی #مارکسیسم


🆔 @edalatxah
.
🔴 به مناسبت انتشارِ ترجمه‌ی جدید از " گروندریسه"

‍ کتاب‌های زیادی ترجمه کرده‌ام. کتاب‌هایی که چکیده‌ی شب و روزم، جوانی‌ام، آرمان‌هایم و جنبشی که به آن تعلق داشته و دارم، هستند و خواهند بود. اما میان این همه کتاب که دست کم بیش از سی و پنج سال از زندگیم را وقف آن‌ها کردم، مارکس و آثارش چیز دیگری است. طعم دیگری دارد با اندیشه‌ی پیرمرد کلنجار رفتن، عطر دیگری دارد از او خواندن و به فارسی برگرداندن. لحظه به لحظه ترجمه‌ی آثارش را به یاد دارم. از وسعت فهم او شگفت‌زده می‌شدم، از شدت هیجان اینکه او چه چیزی را می‌دید و ما نمی‌بینیم و چگونه بازتاب این دیدن در واژه‌ها نقش می‌بندد، چگونه استدلال‌ها در ضرباهنگی خوش‌نوا راه‌های ناگشوده را می‌گشاید، نفس در سینه‌ام حبس می‌کرد: ستیز دائمی با استثمار و سرکوب و هر آنچه کرامت انسان را زیرپا له می‌کند، تلاش برای فهم مکانیسم حرکت سرمایه و کار در جدال همیشگی‌شان، درک و فهماندن روند بیگانگی و از خودبیگانگی، همدلی عمیق با انسان‌ها و مبارزات روزمره‌شان، بینش گسترده و آرمان‌خواه از آینده‌ای هنوز نادیدنی که همچون روحی مسیحایی در پیکر بی‌روح کتاب دمیده می‌شود و سرانجام امید، این مشعل پرفروغ که لحظه‌ای در سراسر کتاب خاموش نمی‌شود... و اینک گروندریسه منتشر شد. حاصل سه سال و نیم کار مشترک من و کمال خسروی، رفیق عزیزم، پیش روی شماست. گروندریسه زندگی است. این زندگی را در آغوش بگیرید.
زنده‌باد زندگی!
زنده‌باد تلاش‌های عظیم بشریت ستمکش در سراسر تاریخ!

حسن مرتضوی

#حسن_مرتضوی
#کمال_خسروی
#کارل_مارکس
#گروندریسه



@sarkhatism

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah

https://tttttt.me/edalatxah
▫️ ارزشِ ناسنجیدنی؟
▫️جُستاری درباره‌ی میراث مارکس

نوشته‌ی: جورج کافنتزیس
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

27 آوریل 2021

📝 توضیح «نقد»: بحران، بن‌بست و شکست ایدئولوژی جوامع نوع شوروی و سرانجام فروپاشی این جوامع در پایان سده‌ی بیستم، تنها زمینه و انگیزه‌ای برای بازاندیشی نظریه‌ی سوسیالیسم و اندیشه‌ی مارکسی و مارکسیستی در محافل آکادمیک نبود، بلکه موضوعی بسیار برجسته و مهم در محافل روشنفکری‌ای نیز بود که در خویشاوندی بسیار نزدیکی با جنبش و سازمان‌های سیاسی و کارگری بودند و تلاش‌های نظری‌شان با کوشش در راستای خیزش دوباره و کامیابی جنبش‌های رهایی‌بخش تازه، ارتباطی تنگاتنگ داشت. یکی از این گرایش‌های فکری با نام آنتونیو نگری، مبارز سیاسی و نظریه‌پرداز برجسته معاصر، شهرت یافته است. در مجموعه مقالاتی که با انتشار نوشته‌ی پیش رو آغاز می‌شود، «نقد» به واکاوی انتقادی این گرایش در قلمروهای مختلف، به‌ویژه نقد اقتصادی سیاسی، خواهد پرداخت. #نقد_نگری

🔸 مخالفت با سرمایه‌داری ابداع مارکس نبود. جنبش‌های ضدسرمایه‌داری پیش از دوران او حضور عظیمی داشتند، و مدت‌ها پس از فروپاشی حکومت‌هایی که احزاب خودخوانده‌ی مارکسیست در اتحاد شوروی پیشین و اروپای شرقی آن‌ها را اداره می‌کردند به «تغییر جهان» ادامه می‌دهند. یقیناً خواندن و پذیرفتن آثار مارکس هرگز شرط لازم برای مخالفت با سرمایه‌داری نبود، اما آیا هنوز شرط کافی هست؟

🔸 من در این جستار این موضوع را بررسی خواهم کرد که آیا معیار مناسبی برای متمایزکردن آثار سودمند از آثار قابل‌حذفِ مارکس وجود دارد یا نه. این بررسی را غیرمستقیم از طریق واکاوی و نقد کار آنتونیو نگری و همکارش مایکل هارت پیرامون این موضوعات انجام خواهم داد، زیرا نگری بنا به اعتبارش مشتاقانه نشانه‌های «ناهمخوانی مارکس» را کاملاً، به نحو ایجابی، و اغلب بی‌موقع طی دهه‌ها موردتوجه قرار داده است، در حالی که هارت در دهه‌ی گذشته به این پرسش که «آیا مارکس پس از مارکس وجود دارد؟» با ارائه‌ی پاسخی ساده از لحاظ مفهومی که در سطح گسترده‌ای بحث شده به او ملحق شده است. آنها ادعا می‌کنند که با اینکه بخش زیادی از آثار مارکس هنوز برای جنبش ضدامپریالیستی حیاتی است، بخشی از کار مارکس که منطقاً به قانون ارزش متکی است باید رد شود، در حالی که آن بخش که به این قانون متکی نیست می‌تواند به نحو مفیدی در فلسفه‌ی ضدسرمایه‌داری آینده گنجانده شود. من این دوپارگی متون مارکسیستی را «معیار کارآمدی» نگری و هارت می‌دانم. آنان به دو دلیل این معیار را توجیه می‌کنند:

(1) قانون ارزش منسوخ است، یعنی در بهترین حالت در سرمایه‌داری سده‌ی نوزدهم کاربرد داشت اما دیگر درباره‌ی واقعیت سرمایه‌داری معاصر پسامدرن کاری از آن برنمی‌آید.

(2) این قانون پایه‌ی ایدئولوژیکی واکنش‌های سوسیالیستی و استالینیستی غیرقابل‌قبول به سرمایه‌داری را شکل می‌دهد.

🔸 دلایل علمی و سیاسی معتبر زیادی وجود دارد که چرا مارکس گفتمان کار ـ ارزش را (همراه با اشاره‌ی پراکنده به قانون ارزش) در دهه‌های 1850 و 1860 بسط داد. آیا لازم است که از گفتمان کار ـ ارزش به‌طور کلی فراتر برویم و انگاره‌ی قانون ارزش را به حساب آوریم تا به پرسش‌های بنیادی جنبش ضدسرمایه‌داری کنونی پاسخ دهیم؟ اگر پاسخ «منفی» است، و به اندازه کافی در آثار اصلی مارکسیستی متونی هست که می‌توانند در نتیجه‌ی حذف آن متونی که بر قانون ارزش متکی‌اند باقی بمانند، آنگاه معیار نگری و هارت درباره‌ی کارآمدی یک دوپارگی سودمند ایجاد می‌کند. من در این بخش بسط این معیار را در نوشته‌‌های نگری و هارت بررسی می‌کنم و در ادامه قوت‌ها و ضعف‌های آن را نشان خواهم داد.

🔸 آن‌طور که نگری و هارت ادعا می‌کنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بوده‌اند که سرمایه استثمار کرده است، خواه کار مزدی باشد یا نباشد؛ بحران اخیر «اقتصاد نوین» (بیان سرمایه‌دارانه‌ی توصیف «تبعیت واقعی» نگری و هارت) نشان داده است که میزان کار درگیر در کار کامپیوتریْ پویشِ انباشتِ سرمایه‌داری را تغییر نمی‌دهد. کارگران بخش فن‌آوری پیش‌رفته‌ی بنگلور برای «تحلیلگران نمادین» ایالات متحد، ترسناک‌تر از جنگجویان طالبان در قندهار هستند زیرا آنها رقبای واقعی‌شان در بازار کار بین‌المللی به‌شمار می‌آیند. در واقع، قانون ارزش در دوره‌ی نئولیبرالی فعلیْ مستبدترین قانون بوده است!...


🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-29Y

#نقد_نگری #جورج_کافنتزیس #حسن_مرتضوی
#مارکسیسم #نظریه‌ی_ارزش #تبعیت_واقعی #تبعیت_صوری

🔹🔹🔹
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah