🔴 به بهانهی جامجهانی فوتبال؛
🔹یادی از #سوکراتسِ آنارشیست و برزیلِ پابرهنهها
✍🏽 امین زرگرنژاد
برزیلِ ۱۹۸۲ را برخی بهترین «تیم» تمام ادوار جامجهانی فوتبال میدانند. بازیها روحنواز و گلهایی زیبا که هرکدام مانند یک اثر هنری بودند. تیمی متّحد که در قلبِ خط میانیاش جواهری داشت به نام دکتر سوکراتس. هافبک هجومی نابغهای که جراحی ارتوپدی خوانده بود و در زمین بازی با اندامِ کشیدهاش هرکاری که میخواست با توپ گرد میکرد. به او لقبِ #چگوارای_فوتبال داده بودند. اسم پسرش را فیدل گذاشت و دلاش در گرو جنبشهای چپ آمریکای لاتین بود. #آنارشیستِ ریشویی که هیچوقت دنبال قهرمانی نرفت. هیچوقت زیبایی فوتبال را فدای کسب افتخار و جام نکرد. هیچوقت اسیرِ حرفهایگریهای فوتبال مدرن و تجاری نشد و در برابرش سرِ تعظیم فرو نیاورد. در بیرون زمین آبجو میخورد و سیگار بر لب جسم و روحِ مستاش را به میانِ مردم میانداخت، و در زمینِ بازی سمفونی فوتبال مینواخت. او زمانی گفته بود «وقتی در زمین قدم برمیدارم، هیچ چیز جز همان لحظه و آفرینشِ کاری زیبا برایام اهمیتی ندارد. من به میلیونها مردمِ فرودستی فکر میکنم که با تمامِ حسرتها و مصیبتهایشان، چشمِ امید به ساقهای من بستهاند. به مردمی که قدرتِ حرفزدن و ابرازِ وجود از آنها سلب شده است». او آخرین بازماندهی نسلی بود که در سرآغازِ سقوط فوتبال به گند و کثافتِ تجارت، لحظههایی شورانگیز برای مردمشان خلق کردند. فوتبالی درهمتنیده به سیاست. در روزگاری که به همراهِ رفقای کمونیستاش، تیمِ فوتبالِ باشگاه کورینتیانس را به تریبونی برای هجو و #نقدِ_دیکتاتوری نظامی بدل کردند. پیراهنی بدونِ اسپانسر با لوگوی کمپانی کوکاکولا که از پاییناش قطرههای خون میچکید و یک کمونِ فوتبالی با نامِ دموکراتهای کورینتیانس. به بازی زیبای برزیل در آن سالها لقبِ #ژوگوبونیتو داده بودند. امّا ژوگوبونیتوی سوکراتس و رفقایاش هیچوقت روی سکو نرفت. هیچ جامی نگرفت و تیم ملّیشان در جامجهانی ۱۹۸۲ با مربیگری تله سانتانای افسانهای، ناباوارنه در برابر ایتالیا حذف شد. امّا آن بازی تیمی روحنواز، آن ژوگوبونیتوی #نبوغآمیز و آن فوتبالِ گرهخورده به آه و حسرتهای پابرهنههای برزیل برای سالها در خاطرهها جاودانه ماند.
....
دکتر سوکراتس سال ۲۰۱۱ در سن ٥۷ سالی در اثر بیماری درگذشت
🆔 @edalatxah
🔹یادی از #سوکراتسِ آنارشیست و برزیلِ پابرهنهها
✍🏽 امین زرگرنژاد
برزیلِ ۱۹۸۲ را برخی بهترین «تیم» تمام ادوار جامجهانی فوتبال میدانند. بازیها روحنواز و گلهایی زیبا که هرکدام مانند یک اثر هنری بودند. تیمی متّحد که در قلبِ خط میانیاش جواهری داشت به نام دکتر سوکراتس. هافبک هجومی نابغهای که جراحی ارتوپدی خوانده بود و در زمین بازی با اندامِ کشیدهاش هرکاری که میخواست با توپ گرد میکرد. به او لقبِ #چگوارای_فوتبال داده بودند. اسم پسرش را فیدل گذاشت و دلاش در گرو جنبشهای چپ آمریکای لاتین بود. #آنارشیستِ ریشویی که هیچوقت دنبال قهرمانی نرفت. هیچوقت زیبایی فوتبال را فدای کسب افتخار و جام نکرد. هیچوقت اسیرِ حرفهایگریهای فوتبال مدرن و تجاری نشد و در برابرش سرِ تعظیم فرو نیاورد. در بیرون زمین آبجو میخورد و سیگار بر لب جسم و روحِ مستاش را به میانِ مردم میانداخت، و در زمینِ بازی سمفونی فوتبال مینواخت. او زمانی گفته بود «وقتی در زمین قدم برمیدارم، هیچ چیز جز همان لحظه و آفرینشِ کاری زیبا برایام اهمیتی ندارد. من به میلیونها مردمِ فرودستی فکر میکنم که با تمامِ حسرتها و مصیبتهایشان، چشمِ امید به ساقهای من بستهاند. به مردمی که قدرتِ حرفزدن و ابرازِ وجود از آنها سلب شده است». او آخرین بازماندهی نسلی بود که در سرآغازِ سقوط فوتبال به گند و کثافتِ تجارت، لحظههایی شورانگیز برای مردمشان خلق کردند. فوتبالی درهمتنیده به سیاست. در روزگاری که به همراهِ رفقای کمونیستاش، تیمِ فوتبالِ باشگاه کورینتیانس را به تریبونی برای هجو و #نقدِ_دیکتاتوری نظامی بدل کردند. پیراهنی بدونِ اسپانسر با لوگوی کمپانی کوکاکولا که از پاییناش قطرههای خون میچکید و یک کمونِ فوتبالی با نامِ دموکراتهای کورینتیانس. به بازی زیبای برزیل در آن سالها لقبِ #ژوگوبونیتو داده بودند. امّا ژوگوبونیتوی سوکراتس و رفقایاش هیچوقت روی سکو نرفت. هیچ جامی نگرفت و تیم ملّیشان در جامجهانی ۱۹۸۲ با مربیگری تله سانتانای افسانهای، ناباوارنه در برابر ایتالیا حذف شد. امّا آن بازی تیمی روحنواز، آن ژوگوبونیتوی #نبوغآمیز و آن فوتبالِ گرهخورده به آه و حسرتهای پابرهنههای برزیل برای سالها در خاطرهها جاودانه ماند.
....
دکتر سوکراتس سال ۲۰۱۱ در سن ٥۷ سالی در اثر بیماری درگذشت
🆔 @edalatxah