Forwarded from بيدارزنى
🟣 روایتی از زندگی و مرگ دالیا اندام، نوجوان مبارز در قیام ژینا
۶ آبان ١٤٠١، مردم سنندج پس از بازگشت از مراسم چهلم #پیمان_منبری، #داریوش_علیزادە، #یحیی_رحیمی و #محمد_امینی، از جانباختگان قیام ژینا دست به تجمع اعتراضی زدند.
نیروهای سرکوبگر در این روز اقدام بە تیراندازی بە سوی معترضان کردند که از بهشت محمدی شهر بازمیگشتند. در نتیجه تیراندازی نیروهای امنیتی، دو معترض بە نامهای #شاهو_بهمنی و #آرام_حبیبی جان خود را از دست دادند. یک معترض دیگر بە نام #امید_حسنی، جوان اهل روستای پایگلان از توابع شهرستان سروآباد در سنندج هم که توسط نیروهای سرکوبگر بازداشت شده بود، در بازداشتگاه زیر شکنجه جان باخت.
⚪️ دالیا اندام، دختری ورزشکار که بە گفتە نزدیکانش تمام وجودش پر از شور و شوق زندگی بود هم در تجمع آن روز شرکت کرده بود. مردم برای مراسم چلهم چهار همشهری معترض جانباختە بە بهشت محمدی رفتە بودند.
⚪️ بە گفتە یکی از نزدیکان دالیا اندام، دوستان دالیا حین بازگشت بە سمت محلە قشلاق سنندج، با او تماس میگیرند و دالیا نیز با تغییر دادن لباس خود به لباس مردانە کردی و جامانە بە سمت قشلاق میرود.
به گفته منابع آگاه، دالیا اندام وقتی بە پل قشلاق رسیدە بود، از پل بالا رفت و بنرهای حکومتی را پایین کشید و آتش زد. نیروهای امنیتی با هجوم بە سمت معترضان، اقدام بە تیراندازی کرد. در نتیجه دالیا از ناحیە هر دو پا و پشت با ٢٥ ساچمە مجروح شد.
دالیا اندام پس از زخمی شدن در کنارە سد قشلاق خود را مخفی کرد. مادر او از زخمی شدن دالیا مطلع شد و بە دنبال او رفت. مادر پس از پیدا کردن دخترش همراه با او ــ که لنگلنگان راه میرفت ــ بە سمت خانە حرکت کردند.
پس از برگشت آنها بە خانە، خانوادەی دالیا از بیم بازداشت، از انتقال دخترشان برای خارج کردن ساچمەها به بیمارستان و مراکز درمانی خوداری کردند. مادر دالیا تمام ٢٥ ساچمەی در بدن دخترش را خود در خانە خارج کردە بود.
خانوادە اندام از ترس بازداشت دختر نوجوانشان او را بە خانە خواهرش منتقل کردند و پس از حدود ١٠ روز کە وضعیت جسمانی او بهبود پیدا کرد، دوبارە بە خانە خودشان بازگشتند.
زمانی که خانوادە اندام دخترشان را بە خانە خواهرش منتقل کردە بودند، او دو عدد اسپری داشتە که همراە خود بردە بود. پس از بازگشت بە خانە مادر دالیا متوجه میشود که دو اسپری خالی شده است. او که اسپریها را تکان دادە بود از دالیا پرسیده که «این همان اسپریهاست که با خودت بردی؟» و دالیا در پاسخ گفتە بود که «نه، این دو اسپری دیگر است کە خریدم.»
⚪️ دالیا همچنین پس از بهبودی دوبارە بە اعتراضهای مردمی در سنندج پیوستە بود. او در محلە شریفآباد سنندج، به دست نیروهای امنیتی از ناحیە سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آسیب دیدە بود.
دالیا پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن با باتوم، توسط یک خانوادە دیگر بە خانە برگشته بود. او برای مادرش نقل کردە است کە چهار مرد دالیا و دو دختر نوجوان و یک زن دیگر را تعقیب کردە بودند، ولی آنها موفق شدهاند از دست نیروهای سرکوبگر فرار کنند.
این نوجوان پس از چند روز بە مادرش گفت: «کمی سرم درد میکند و اگر امکان دارد موهای سرم را نوازش کن». مادر دالیا وقتی بە موهای پشت سر دالیا دست زد از دالیا شنید که «بە پشت سرم دست نزن» و وقتی مادرش دلیل آن را جویا شد، دالیا به او گفت: «دیروز با باتوم بە سرم ضربە زدەاند و چیزی نگفتم کە شما، ناراحت نشوید.»
سر او بە سمت گردن تقریبا بە اندازە یک تخممرغ پس از ضربە باتوم، ورم کردە بود. دالیا سپس در بیمارستانهای کوثر و توحید سنندج برای این ضرب و شتم مورد درمان قرار گرفت.
پس از این انتقال است که برخی شبها و زمانی که دالیا در خواب بوده با شمارەهای ناشناسی با او تماس گرفته میشده است و دالیا از ترس تهدیدها بە مادرش پناە میبرده و کنار او میخوابیده است.
پس از مدتی اما دالیا تماس شمارەهای ناشناس را از مادرش مخفی کرد. یکی از دوستان دالیا هم گفتە است نیروهای امنیتی بە دالیا گفتە بودند باید خود را بە ادارە اطلاعات معرفی کند و در غیر این صورت او را بازداشت خواهند کرد.
در پی این تماسهای تلفنی و تهدیدهای مکرر نیروهای امنیتی، این نوجوان ۱۴ ساله به افسردگی شدیدی مبتلا شد و در ۱۷ آذر ۱۴۰۲ به زندگی خود پایان داد.
▪️ منبع: زمانه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
۶ آبان ١٤٠١، مردم سنندج پس از بازگشت از مراسم چهلم #پیمان_منبری، #داریوش_علیزادە، #یحیی_رحیمی و #محمد_امینی، از جانباختگان قیام ژینا دست به تجمع اعتراضی زدند.
نیروهای سرکوبگر در این روز اقدام بە تیراندازی بە سوی معترضان کردند که از بهشت محمدی شهر بازمیگشتند. در نتیجه تیراندازی نیروهای امنیتی، دو معترض بە نامهای #شاهو_بهمنی و #آرام_حبیبی جان خود را از دست دادند. یک معترض دیگر بە نام #امید_حسنی، جوان اهل روستای پایگلان از توابع شهرستان سروآباد در سنندج هم که توسط نیروهای سرکوبگر بازداشت شده بود، در بازداشتگاه زیر شکنجه جان باخت.
⚪️ دالیا اندام، دختری ورزشکار که بە گفتە نزدیکانش تمام وجودش پر از شور و شوق زندگی بود هم در تجمع آن روز شرکت کرده بود. مردم برای مراسم چلهم چهار همشهری معترض جانباختە بە بهشت محمدی رفتە بودند.
⚪️ بە گفتە یکی از نزدیکان دالیا اندام، دوستان دالیا حین بازگشت بە سمت محلە قشلاق سنندج، با او تماس میگیرند و دالیا نیز با تغییر دادن لباس خود به لباس مردانە کردی و جامانە بە سمت قشلاق میرود.
به گفته منابع آگاه، دالیا اندام وقتی بە پل قشلاق رسیدە بود، از پل بالا رفت و بنرهای حکومتی را پایین کشید و آتش زد. نیروهای امنیتی با هجوم بە سمت معترضان، اقدام بە تیراندازی کرد. در نتیجه دالیا از ناحیە هر دو پا و پشت با ٢٥ ساچمە مجروح شد.
دالیا اندام پس از زخمی شدن در کنارە سد قشلاق خود را مخفی کرد. مادر او از زخمی شدن دالیا مطلع شد و بە دنبال او رفت. مادر پس از پیدا کردن دخترش همراه با او ــ که لنگلنگان راه میرفت ــ بە سمت خانە حرکت کردند.
پس از برگشت آنها بە خانە، خانوادەی دالیا از بیم بازداشت، از انتقال دخترشان برای خارج کردن ساچمەها به بیمارستان و مراکز درمانی خوداری کردند. مادر دالیا تمام ٢٥ ساچمەی در بدن دخترش را خود در خانە خارج کردە بود.
خانوادە اندام از ترس بازداشت دختر نوجوانشان او را بە خانە خواهرش منتقل کردند و پس از حدود ١٠ روز کە وضعیت جسمانی او بهبود پیدا کرد، دوبارە بە خانە خودشان بازگشتند.
زمانی که خانوادە اندام دخترشان را بە خانە خواهرش منتقل کردە بودند، او دو عدد اسپری داشتە که همراە خود بردە بود. پس از بازگشت بە خانە مادر دالیا متوجه میشود که دو اسپری خالی شده است. او که اسپریها را تکان دادە بود از دالیا پرسیده که «این همان اسپریهاست که با خودت بردی؟» و دالیا در پاسخ گفتە بود که «نه، این دو اسپری دیگر است کە خریدم.»
⚪️ دالیا همچنین پس از بهبودی دوبارە بە اعتراضهای مردمی در سنندج پیوستە بود. او در محلە شریفآباد سنندج، به دست نیروهای امنیتی از ناحیە سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آسیب دیدە بود.
دالیا پس از مورد ضرب و شتم قرار گرفتن با باتوم، توسط یک خانوادە دیگر بە خانە برگشته بود. او برای مادرش نقل کردە است کە چهار مرد دالیا و دو دختر نوجوان و یک زن دیگر را تعقیب کردە بودند، ولی آنها موفق شدهاند از دست نیروهای سرکوبگر فرار کنند.
این نوجوان پس از چند روز بە مادرش گفت: «کمی سرم درد میکند و اگر امکان دارد موهای سرم را نوازش کن». مادر دالیا وقتی بە موهای پشت سر دالیا دست زد از دالیا شنید که «بە پشت سرم دست نزن» و وقتی مادرش دلیل آن را جویا شد، دالیا به او گفت: «دیروز با باتوم بە سرم ضربە زدەاند و چیزی نگفتم کە شما، ناراحت نشوید.»
سر او بە سمت گردن تقریبا بە اندازە یک تخممرغ پس از ضربە باتوم، ورم کردە بود. دالیا سپس در بیمارستانهای کوثر و توحید سنندج برای این ضرب و شتم مورد درمان قرار گرفت.
پس از این انتقال است که برخی شبها و زمانی که دالیا در خواب بوده با شمارەهای ناشناسی با او تماس گرفته میشده است و دالیا از ترس تهدیدها بە مادرش پناە میبرده و کنار او میخوابیده است.
پس از مدتی اما دالیا تماس شمارەهای ناشناس را از مادرش مخفی کرد. یکی از دوستان دالیا هم گفتە است نیروهای امنیتی بە دالیا گفتە بودند باید خود را بە ادارە اطلاعات معرفی کند و در غیر این صورت او را بازداشت خواهند کرد.
در پی این تماسهای تلفنی و تهدیدهای مکرر نیروهای امنیتی، این نوجوان ۱۴ ساله به افسردگی شدیدی مبتلا شد و در ۱۷ آذر ۱۴۰۲ به زندگی خود پایان داد.
▪️ منبع: زمانه
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani