#برشی_از_یک_کتاب
🔴 هنگامی که ننه برای گرفتن خرجی پافشاری میکرد و بابا مینالید: «عصری، عصری!» یعنی که عصری خرجی میدهم. عصر هم که میآمد و میگفت: «فردا، فردا.» و فردا: «عصری، عصری.»
این ادامه داشت. عصرها و فرداها میآمدند و پدرم همیشه میگفت: «پول ندارم.» و خرجی را ناتمام میداد، یا اصلا نمیداد و همیشه بدهکار بود. بعضی از روزها هم کار به کتککاری میکشید. بابا دیگر آن آدم همیشهگی نبود.
گیس ننه را میگرفت و دور کرسی میگرداند و ما از بند دل جیغ میکشیدیم. فریاد میزدیم. به بیرون میدویدیم تا همسایهها صدایمان را بشنوند و به فریادمان برسند. دوباره برمیگشتیم و روی دست و پای بابا میافتادیم.
جیغهای دلخراش اصغر همیشه در گوشم خواهد بود. این جیغها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آن که همیشه خرجیاش آماده است، آن که شکماش مثل زالو پُر است و کاری نمیکند همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. بر ضد آن که گوشاش کر است و جیغهای اصغر را نمیشنود، نالههای ننه را نمیشنود، و بر ضد آن که نفهمید و ندانست و نخواست بداند که چرا همیشه زیر چشم ننهام از درد کبود بود، همیشه گیسویاش شانه نزده و آشفته و پر درد و همیشه گرسنه بود، تا ما نیمسیر باشیم.
📚 آبشوران
✍️ #علی_اشرف_درویشیان
🆔 @edalatxah
🔴 هنگامی که ننه برای گرفتن خرجی پافشاری میکرد و بابا مینالید: «عصری، عصری!» یعنی که عصری خرجی میدهم. عصر هم که میآمد و میگفت: «فردا، فردا.» و فردا: «عصری، عصری.»
این ادامه داشت. عصرها و فرداها میآمدند و پدرم همیشه میگفت: «پول ندارم.» و خرجی را ناتمام میداد، یا اصلا نمیداد و همیشه بدهکار بود. بعضی از روزها هم کار به کتککاری میکشید. بابا دیگر آن آدم همیشهگی نبود.
گیس ننه را میگرفت و دور کرسی میگرداند و ما از بند دل جیغ میکشیدیم. فریاد میزدیم. به بیرون میدویدیم تا همسایهها صدایمان را بشنوند و به فریادمان برسند. دوباره برمیگشتیم و روی دست و پای بابا میافتادیم.
جیغهای دلخراش اصغر همیشه در گوشم خواهد بود. این جیغها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آن که همیشه خرجیاش آماده است، آن که شکماش مثل زالو پُر است و کاری نمیکند همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. بر ضد آن که گوشاش کر است و جیغهای اصغر را نمیشنود، نالههای ننه را نمیشنود، و بر ضد آن که نفهمید و ندانست و نخواست بداند که چرا همیشه زیر چشم ننهام از درد کبود بود، همیشه گیسویاش شانه نزده و آشفته و پر درد و همیشه گرسنه بود، تا ما نیمسیر باشیم.
📚 آبشوران
✍️ #علی_اشرف_درویشیان
🆔 @edalatxah