بی تو/علیرضا قربانی
@AlirezaGhorbaniMusics
🛑 #ترانههای_بیهنگام
🎼●آهنگ: «بیتو»
🎙●با صدای:#علیرضا_قربانی
●شعر: #حسین_منزوی | ●آهنگ: #کارن_همایونفر
بیتو به سامان نرسم ای سروسامان همه تو
ای به تو زنده همه من ای به تنام جان همه تو
من همه تو تو همه تو او همه تو ما همه تو
هر که و هر کس همه تو این همه تو آن همه تو
🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
👇👇👇
https://tttttt.me/edalatxah
🎼●آهنگ: «بیتو»
🎙●با صدای:#علیرضا_قربانی
●شعر: #حسین_منزوی | ●آهنگ: #کارن_همایونفر
بیتو به سامان نرسم ای سروسامان همه تو
ای به تو زنده همه من ای به تنام جان همه تو
من همه تو تو همه تو او همه تو ما همه تو
هر که و هر کس همه تو این همه تو آن همه تو
🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
👇👇👇
https://tttttt.me/edalatxah
نبود معجزه هایی که با نسیم نبود
در آن زمان که نسیم این چنین عقیم نبود
برای آن که گلی وا شود ز خاطرمان
هوای دوست وزان بود اگر نسیم نبود
به قصد آن که گلی را بگیرم از توفان
بر آب می زدم و بیم غرقگیم نبود
نداشت این همه باران خون و سیل جنون
که تیر ابر بلا این همه کریم نبود!
زمان، زبان رسایی و ماجرایی داشت
که بُهت خورده ی این وحشت عظیم نبود
از آسمان و زمین آن چه رنج می بردیم
به قدر ناخن رنجی که می بُریم، نبود
گذشت دور امانی که بزم رندان را
ز سنگ محتسب از روی بام، بیم نبود
کسی قدح به سر آستین نمی پوشید
برای طبل زدن، حاجت گلیم نبود
#حسین_منزوی
🔻🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
از طریق لینک زیر به #معلمان_عدالتخواه بپیوندید.
http://tttttt.me/edalatxah
در آن زمان که نسیم این چنین عقیم نبود
برای آن که گلی وا شود ز خاطرمان
هوای دوست وزان بود اگر نسیم نبود
به قصد آن که گلی را بگیرم از توفان
بر آب می زدم و بیم غرقگیم نبود
نداشت این همه باران خون و سیل جنون
که تیر ابر بلا این همه کریم نبود!
زمان، زبان رسایی و ماجرایی داشت
که بُهت خورده ی این وحشت عظیم نبود
از آسمان و زمین آن چه رنج می بردیم
به قدر ناخن رنجی که می بُریم، نبود
گذشت دور امانی که بزم رندان را
ز سنگ محتسب از روی بام، بیم نبود
کسی قدح به سر آستین نمی پوشید
برای طبل زدن، حاجت گلیم نبود
#حسین_منزوی
🔻🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
از طریق لینک زیر به #معلمان_عدالتخواه بپیوندید.
http://tttttt.me/edalatxah
#شعر_روز
چقدر شک نداری
که این پیراهن سیاه
که پابرهنه و سراسیمه پیشاپیش قافله ی تابوت
روی هوا راه میرود
راه قبرستان را پیدا خواهد کرد
هی مادر
به تو میگویم اینقدر ضجه نزن
نه فکر کنی که از پایین آمدن آسمان میترسم
نه
این آواز
هزار سال است که روی گردنهای بی سر
و صلیبهای سنگین
آن بالا مانده است
صلیبهایی که هی قد کشیده اند و هی میوه داده اند
تا کی کجا کدام قصه گو
دنباله ی داستان را برای کودکی روایت کند
که از پیوند بردگی و اسارت به دنیا خواهد آمد
برده ی بازرگانی در ونیز
کنیز پیله وری در چین
کودکی پسر بردگی و پدر آزادی
دختر بردگی و مادر آزادی
با غزلی در یک دست و سازی در دست دیگر
و زمزمه گر ترانه ای که چون فواره ای بلند خواهد شد
چون ابری بر سر جهان خواهم ایستاد
و چون بارانی بر سراسر جهان
تو را سر میدهم ای ترانه آزادی
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی
ای ترانه ی خونین
#حسین_منزوی
چقدر شک نداری
که این پیراهن سیاه
که پابرهنه و سراسیمه پیشاپیش قافله ی تابوت
روی هوا راه میرود
راه قبرستان را پیدا خواهد کرد
هی مادر
به تو میگویم اینقدر ضجه نزن
نه فکر کنی که از پایین آمدن آسمان میترسم
نه
این آواز
هزار سال است که روی گردنهای بی سر
و صلیبهای سنگین
آن بالا مانده است
صلیبهایی که هی قد کشیده اند و هی میوه داده اند
تا کی کجا کدام قصه گو
دنباله ی داستان را برای کودکی روایت کند
که از پیوند بردگی و اسارت به دنیا خواهد آمد
برده ی بازرگانی در ونیز
کنیز پیله وری در چین
کودکی پسر بردگی و پدر آزادی
دختر بردگی و مادر آزادی
با غزلی در یک دست و سازی در دست دیگر
و زمزمه گر ترانه ای که چون فواره ای بلند خواهد شد
چون ابری بر سر جهان خواهم ایستاد
و چون بارانی بر سراسر جهان
تو را سر میدهم ای ترانه آزادی
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی
ای ترانه ی خونین
#حسین_منزوی