🔴 برگزاری دادگاه عاطفه رنگریز
امروز چهاردم مرداد جلسه دادگاه #عاطفه_رنگریز به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
برای عاطفه رنگریز قرار وثیقه دو میلیارد تومانی صادر شده است که امکان تامین این قرار برای خانواده ی ایشان وجود ندارد.
🆔 @edalatxah
امروز چهاردم مرداد جلسه دادگاه #عاطفه_رنگریز به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
برای عاطفه رنگریز قرار وثیقه دو میلیارد تومانی صادر شده است که امکان تامین این قرار برای خانواده ی ایشان وجود ندارد.
🆔 @edalatxah
بازداشتشدگان روز کارگر هنوز در بند اند
صد و سومین روز بازداشت #ندا_ناجی ، #عاطفه_رنگریز ، #مرضیه_امیری
@Maydayarrests
🆔 @edalatxah
صد و سومین روز بازداشت #ندا_ناجی ، #عاطفه_رنگریز ، #مرضیه_امیری
@Maydayarrests
🆔 @edalatxah
🔴 نامهی #عاطفه_رنگریز از زندان قرچک
«آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره روی لیوانها خواهم رقصید؟»۱ آیا میشود در سالن پنج اندرزگاه یک قرچک نوشت؟ بعید میدانم! به قولی قرچک نام مستعار جهنم است.
حال که دارم مینویسم بر تخت طبقه سومی نشستهام که پاهایم رنده رنده شد از بس که بالا رفتهام «از نردبانی که ارتفاع حقیری دارد.» تختی که به رفیقم میگویم بیا برویم توی قبرهایمان و تختی که زیر پاهایمان یک باکس و یک ساک است. و ما از بس که جا برای نشستن نداریم در کابینمان، خودمان را به اینجا میکشانیم. آیا میشود نوشت؟ بعید میدانم. در اینجا ده بند است و هر بند به طور تقریبی صدوبیست تا صدوپنجاه نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را میبینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما میبینند درهای بسته و قفلهای بسیاری را و آیا کودکان اینجا خواب ستارهی قرمز را میبینند؟!
در بندِ پنج، یازده کابین است و در هر کابین چهار تخت سهطبقهای که دوازده نفر در آن سوار قطار مرگ شدهاند و در مسیر برزخی به انتظار یک ابلاغیه، اعزام و یا انتقال هستند تا شاید دمی پیاده شوند و درها برایشان گشوده شود. من سوار بر یکی از این واگنها (کابینهای قطار ایستادهی مرگ و تعلیقی) پیش به سوی ناکجاآباد تلاش دارم که بنویسم اما بعید میدانم که واژههایم بتوانند مسافران اینجا را دیدنی کنند. زیرا بیرون مرده است و «هیچکس به قطار ایستادهی مرگ نگاه نمیکند.»۲ واگنها توسط دو دیوار که یکونیم متر از سقف فاصله دارند، محاصره شده است و حدود هشت متر جا برای خوردن و آشامیدن و زیستن. یعنی در همین هشت متر دوازده نفر با باروبندیلشان باید خود را در آنجا جا بدهند. این مسافرانِ به قصد ناکجاآباد و باروبندیلی که ظروف پلاستیکی و بشقابهای ملامین و انواع و اقسام کنسروها و نگهدارندهها و لباسهای بوتیک اینجاست که سهلاپهنا حساب میشود.
آیا درست است که دهان بگشایم و از مسافران اینجا بگویم؟ و نورهای مداوم مهتابیها که چشمهایمان را میزند و صداهایی که گوشهایمان را کر میکند: پِیجهای مداوم، تهدیدها، هشدارها و شمارههای آماری که صبح و عصر، ما را از هواخوری به بند میکشاند. زمان ناهار که فرا میرسد بوی برنج سویا بلند میشود و باید با یک ظرف در صف بایستی و بعدْ شستن و… . اینجا شستن ظروف و لباسها از اعمال شاقه به شمار میآید و از همین رو کارگرهایی هستند که به بهای ناچیزی گردن به این اعمال مینهند. آب شور این بیایان نیز مدام دریغ میشود از برزخیان اینجا. و حمام اینجا مرا میبرد به عصر اتاقهای گاز.
آیا میتوانم بنویسم؟ بعید میدانم. مسافران از هجمهی زیادشان درهم میلولند و با پرینتشان هل دادهشدهاند به این قطار و من در این قطار ایستادهی مرگ، زمان را از یاد بردهام. و گویی ساعت یکبار نواخت و در بند باز شد و دیگر ایستاد و ایستاد. و ساعت مدام دهنکجی میکند بر ما! و راستی اینجا ممنوع است دوتا شدن، سه تا شدن، بیشمار شدن. بیشتر مسافران باید خود را به کارگاههای اشتغال (کار اجباری) بسپارند که زمانِ ایستاده بر دوششان را فراموش کنند تا بتوانند بیست دقیقه زمان بخرند که به بیرون وصل شوند و حرکت رخ دهد و در پایان فقط میتوانم بگویم «من راز فصلها را میدانم و حرف لحظهها را میفهمم. نجات دهنده در گور خفته است.»
۹۸.۸.۲۴زندان قرچک
#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر #زندان_قرچک
https://tttttt.me/edalatxah
«آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره روی لیوانها خواهم رقصید؟»۱ آیا میشود در سالن پنج اندرزگاه یک قرچک نوشت؟ بعید میدانم! به قولی قرچک نام مستعار جهنم است.
حال که دارم مینویسم بر تخت طبقه سومی نشستهام که پاهایم رنده رنده شد از بس که بالا رفتهام «از نردبانی که ارتفاع حقیری دارد.» تختی که به رفیقم میگویم بیا برویم توی قبرهایمان و تختی که زیر پاهایمان یک باکس و یک ساک است. و ما از بس که جا برای نشستن نداریم در کابینمان، خودمان را به اینجا میکشانیم. آیا میشود نوشت؟ بعید میدانم. در اینجا ده بند است و هر بند به طور تقریبی صدوبیست تا صدوپنجاه نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را میبینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما میبینند درهای بسته و قفلهای بسیاری را و آیا کودکان اینجا خواب ستارهی قرمز را میبینند؟!
در بندِ پنج، یازده کابین است و در هر کابین چهار تخت سهطبقهای که دوازده نفر در آن سوار قطار مرگ شدهاند و در مسیر برزخی به انتظار یک ابلاغیه، اعزام و یا انتقال هستند تا شاید دمی پیاده شوند و درها برایشان گشوده شود. من سوار بر یکی از این واگنها (کابینهای قطار ایستادهی مرگ و تعلیقی) پیش به سوی ناکجاآباد تلاش دارم که بنویسم اما بعید میدانم که واژههایم بتوانند مسافران اینجا را دیدنی کنند. زیرا بیرون مرده است و «هیچکس به قطار ایستادهی مرگ نگاه نمیکند.»۲ واگنها توسط دو دیوار که یکونیم متر از سقف فاصله دارند، محاصره شده است و حدود هشت متر جا برای خوردن و آشامیدن و زیستن. یعنی در همین هشت متر دوازده نفر با باروبندیلشان باید خود را در آنجا جا بدهند. این مسافرانِ به قصد ناکجاآباد و باروبندیلی که ظروف پلاستیکی و بشقابهای ملامین و انواع و اقسام کنسروها و نگهدارندهها و لباسهای بوتیک اینجاست که سهلاپهنا حساب میشود.
آیا درست است که دهان بگشایم و از مسافران اینجا بگویم؟ و نورهای مداوم مهتابیها که چشمهایمان را میزند و صداهایی که گوشهایمان را کر میکند: پِیجهای مداوم، تهدیدها، هشدارها و شمارههای آماری که صبح و عصر، ما را از هواخوری به بند میکشاند. زمان ناهار که فرا میرسد بوی برنج سویا بلند میشود و باید با یک ظرف در صف بایستی و بعدْ شستن و… . اینجا شستن ظروف و لباسها از اعمال شاقه به شمار میآید و از همین رو کارگرهایی هستند که به بهای ناچیزی گردن به این اعمال مینهند. آب شور این بیایان نیز مدام دریغ میشود از برزخیان اینجا. و حمام اینجا مرا میبرد به عصر اتاقهای گاز.
آیا میتوانم بنویسم؟ بعید میدانم. مسافران از هجمهی زیادشان درهم میلولند و با پرینتشان هل دادهشدهاند به این قطار و من در این قطار ایستادهی مرگ، زمان را از یاد بردهام. و گویی ساعت یکبار نواخت و در بند باز شد و دیگر ایستاد و ایستاد. و ساعت مدام دهنکجی میکند بر ما! و راستی اینجا ممنوع است دوتا شدن، سه تا شدن، بیشمار شدن. بیشتر مسافران باید خود را به کارگاههای اشتغال (کار اجباری) بسپارند که زمانِ ایستاده بر دوششان را فراموش کنند تا بتوانند بیست دقیقه زمان بخرند که به بیرون وصل شوند و حرکت رخ دهد و در پایان فقط میتوانم بگویم «من راز فصلها را میدانم و حرف لحظهها را میفهمم. نجات دهنده در گور خفته است.»
۹۸.۸.۲۴زندان قرچک
#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر #زندان_قرچک
https://tttttt.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
🔹برگرفته از صفحه اینستای پروین محمدی نایب رئیس اتحادیه آزاد کارگران ایران
تیتر اول روزنامه های امروز آزادی نجفی شهردار سابق و قاتل همسرش با قرار وثیقه بود
دو سه روز پیش نیز خبر فریدون احمدی و محمد عزیزی، نمایندگان زنجان و ابهر در مجلس که در روز ۳۰ مرداد به اتهام «اخلال در بازار خودرو»
با مصادیق
۱. تبانی در خرید ۶ هزار خودرو به صورت رانتی.
۲. تبانی در خرید چند صد کیلو طلا.
۳. همکاری با فردی که جزء ۱۵ نفر اول اخلالکننده در نظام اقتصادی با خرید ۳۰ هزار سکه است.
۴. ایجاد بحران در موضوع پوشک.
بازداشت شدند و بلافاصله با سپردن وثیقه آزاد شدند و در جلسه علنی روز سوم شهریور مجلس حضور داشتند.
اما دخترانم #ندا_ناجی و #عاطفه_رنگریز و #مرضیه_امیری با ۱۲۰ روز به جرم شرکت در مراسم روز جهانی کارگر و خواهرم #مریم_محمدی با ۵۲ روز و #اسرین_درکاله با ۳۲ روز به جرم فعالیت در زمینه مطالبات زنان و #شاپور_احسانی_راد عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران پس از ۳۱ روز به جرم پیگیری مطالبات خود و هم طبقه ایی هایش و .... در بازداشت موقت بدون تودیعه وثیقه قرار دارند
طبق معمول جامعه باید مصون از قاتل و دزد قرار بگیرد
اما در اینجا برعکس و وارونه است
دزد و قاتل آزاد و انسانهای شریف و آزاده که پیگیر مطالبات به حق خودشان هستند در زندان هستند و برای بالا دستی ها ناامن محسوب میشوند به همین جهت از آزادی موقت آنان با توجه به اتمام مرحله به اصطلاح تحقیقات موافقت نمیشود و کماکان در حبس هستند
من بارها به مسئولین قضایی پرونده خواهرم این سوال را مطرح کرده بودم
که چرا خواهرم را با وثیقه آزاد نمی کنید یعنی اینقدر می ترسید که حاضر به آزادی موقت آنان نیستید؟
اکنون با اتفاقات بالا که نمونه کوچکی هستند در دستگاه قضا
پاسخم را گرفتم
دست از آزار زندانی و خانواده آنان بردارید
https://www.instagram.com/p/B1tTRyShP7c/?igshid=1ljscquyckahv
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
تیتر اول روزنامه های امروز آزادی نجفی شهردار سابق و قاتل همسرش با قرار وثیقه بود
دو سه روز پیش نیز خبر فریدون احمدی و محمد عزیزی، نمایندگان زنجان و ابهر در مجلس که در روز ۳۰ مرداد به اتهام «اخلال در بازار خودرو»
با مصادیق
۱. تبانی در خرید ۶ هزار خودرو به صورت رانتی.
۲. تبانی در خرید چند صد کیلو طلا.
۳. همکاری با فردی که جزء ۱۵ نفر اول اخلالکننده در نظام اقتصادی با خرید ۳۰ هزار سکه است.
۴. ایجاد بحران در موضوع پوشک.
بازداشت شدند و بلافاصله با سپردن وثیقه آزاد شدند و در جلسه علنی روز سوم شهریور مجلس حضور داشتند.
اما دخترانم #ندا_ناجی و #عاطفه_رنگریز و #مرضیه_امیری با ۱۲۰ روز به جرم شرکت در مراسم روز جهانی کارگر و خواهرم #مریم_محمدی با ۵۲ روز و #اسرین_درکاله با ۳۲ روز به جرم فعالیت در زمینه مطالبات زنان و #شاپور_احسانی_راد عضو هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران پس از ۳۱ روز به جرم پیگیری مطالبات خود و هم طبقه ایی هایش و .... در بازداشت موقت بدون تودیعه وثیقه قرار دارند
طبق معمول جامعه باید مصون از قاتل و دزد قرار بگیرد
اما در اینجا برعکس و وارونه است
دزد و قاتل آزاد و انسانهای شریف و آزاده که پیگیر مطالبات به حق خودشان هستند در زندان هستند و برای بالا دستی ها ناامن محسوب میشوند به همین جهت از آزادی موقت آنان با توجه به اتمام مرحله به اصطلاح تحقیقات موافقت نمیشود و کماکان در حبس هستند
من بارها به مسئولین قضایی پرونده خواهرم این سوال را مطرح کرده بودم
که چرا خواهرم را با وثیقه آزاد نمی کنید یعنی اینقدر می ترسید که حاضر به آزادی موقت آنان نیستید؟
اکنون با اتفاقات بالا که نمونه کوچکی هستند در دستگاه قضا
پاسخم را گرفتم
دست از آزار زندانی و خانواده آنان بردارید
https://www.instagram.com/p/B1tTRyShP7c/?igshid=1ljscquyckahv
🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
Instagram
parvinmohamadi71
تیتر اول روزنامه های امروز آزادی نجفی شهردار سابق و قاتل همسرش با قرار وثیقه بود دو سه روز پیش نیز خبر فریدون احمدی و محمد عزیزی، نمایندگان زنجان و ابهر در مجلس که در روز ۳۰ مرداد به اتهام «اخلال در بازار خودرو» با مصادیق ۱. تبانی در خرید ۶ هزار خودرو به…
🔴 #ساناز_الهیاری، #مرضیه_امیری، #ندا_ناجی و #عسل_محمدی در نامهای مشترک از زندان اوین خطاب به فعالان و جامعه نوشتند.
📝 متن نامه:
تأمین نان، امروز به بزرگترین دغدغهی مزدبگیران بدل شده است. تعمیق انبان مفسدان اقتصادی، اختلاسگران و طراران اقتصادی از یک سو و تحریمهای ضدانسانی زورمندانِ اقتصاد جهانی از سوی دیگر سفرهی زحمتکشان را بیش از پیش کوچک کرده است. فرودستان جامعه در جدالی نابرابر برای کسب و حفظ کار و همچنین برای دریافت دستمزد معوق، سعی میکنند از اندکداشتههایشان در برابر صاحبان قدرت و ثروت، محافظت کنند. اعتراضات کارگران هفتتپه نمونهای از این جدال بود که بر پایهی مطالبات بهحق کارگران شکل گرفت؛ اعتراضاتی که پژواک خواستههای صنفی جامعه و گریز از درد بود. آنها نسبت به وضعیتی معترض بودند که با شدت و ضعف متفاوت، زندگی تمامی مزدبگیران ازجمله ما را به بنبست اقتصادی کشانده. ما نیز بهعنوان بخشی از جامعه که متأثر از این شرایط اقتصادی بودیم خواستههای به حق کارگران را خواستههای خود میدانستیم و از آنها حمایت کردیم.
اما برخوردی که نیروهای امنیتی با بهانهی ضد «امنیت ملی» بودن اعتراضات کارگران، با کارگران و با حامیان کارگران کرد، شدیدتر از حد سابق بود. برخوردی که منجر شد به بازداشتهای طولانیمدت (به عنوان مثال از بازداشت موقت ساناز اللهیاری و امیرحسین محمدیفر بیش از هشت ماه میگذرد)، تحمل سلولهای انفرادی حتی بعد از انجام مراحل بازجویی، انتقال خواهرانمان، #عاطفه_رنگریز و #سپیده_قلیان، به زندان قرچک (بهعنوان تنبیه بیشتر یا تبعید)، تعیین وثیقههای سنگین دو میلیاردی و اجرایی نکردن آن و دست آخر صدور احکام سنگین.
شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب در یک روند کاملاً ناعادلانه بدون کوچکترین توجهی به دفاعیات ما و وکلایمان، صرفاً با تکیه بر توصیههای ضابطین پرونده، احکام سنگین و کمسابقه از ده سال و نیم تا هجده سال صادر کرد و در این میان، ندا ناجی، دیگر بازداشتی روز کارگر، منتظر برگزاری دادگاه است و در بلاتکلیفی به سر میبرد.
زندانیشدنمان و این احکام، در یک لحظه هر آن چیزی را در آستانهی فروپاشی قرار داد که برای به دست آوردنش به درازای عمرمان تلاش کرده بودیم؛ عشقهایی که به فراق انجامید، تحصیلاتی که ناتمام ماند و سرپناهها و شغلهایی که از دست رفت، جسمهایی که تحلیل رفت... و بعد رد اشک مادران منتظر عدالت، همراه لحظههایمان شد.
اما آنچه این رنج را دوچندان میکند دیدن تبعیض عریانی است که در مواجهه با برخی مفسدان اقتصادی و رانتخواران در نسبت با پروندهی فعالان اجتماعی، کارگری و روزنامهنگاران در پیش گرفته شده است؛ تبعیضی که فرد را چنان ناامید از برقراری عدالت میسازد که در مقابل عدالتخانه ناگزیر به قمار با جان خود میشود.
هرچند تاکنون جز بیعدالتی نصیبمان نشده، هرچند در بازداشتهای «موقت» طولانی به سر میبریم، هرچند احتمال اجرای احکام ناعادلانه و سنگین از جان و روانمان میکاهد، اما شوق به زندگی، میل به آزادی، و شعف دوباره زیستن در کنار عزیزانمان امیدبخش لحظههای ماست؛ چونان خواهران و برادران برابریطلبمان که سالها، روزهای تاریک حبس را با همین امید سپری کرده و میکنند.
صدای دادخواهی شما از قوه قضاییه، واکنشهای بسیاری را برانگیخت، ازجمله واکنش رئیس این قوه مبنی بر رسیدگی منصفانه به احکام صادره از شعبهی ۲۸. صدای حقخواهیتان روزنهای از امید را نه فقط در دل ما بلکه برای تمام کسانی گشود که به ناحق دربندند. تسکین ما، تداوم صدایی است که به دادخواهی از بطن جامعه برخاسته و امیدواریم که شنیدن این صدا از سوی متولیان قضایی منجر به اجرای عدالت انسانی شود.
دلگرمیم به صداقت تلاشهای شما برای آزادی بیقید و شرطمان.
شهریور ۹۸ زندان اوین
ساناز الهیاری
عسل محمدی
مرضیه امیری قهفرخی
ندا ناجی
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
📝 متن نامه:
تأمین نان، امروز به بزرگترین دغدغهی مزدبگیران بدل شده است. تعمیق انبان مفسدان اقتصادی، اختلاسگران و طراران اقتصادی از یک سو و تحریمهای ضدانسانی زورمندانِ اقتصاد جهانی از سوی دیگر سفرهی زحمتکشان را بیش از پیش کوچک کرده است. فرودستان جامعه در جدالی نابرابر برای کسب و حفظ کار و همچنین برای دریافت دستمزد معوق، سعی میکنند از اندکداشتههایشان در برابر صاحبان قدرت و ثروت، محافظت کنند. اعتراضات کارگران هفتتپه نمونهای از این جدال بود که بر پایهی مطالبات بهحق کارگران شکل گرفت؛ اعتراضاتی که پژواک خواستههای صنفی جامعه و گریز از درد بود. آنها نسبت به وضعیتی معترض بودند که با شدت و ضعف متفاوت، زندگی تمامی مزدبگیران ازجمله ما را به بنبست اقتصادی کشانده. ما نیز بهعنوان بخشی از جامعه که متأثر از این شرایط اقتصادی بودیم خواستههای به حق کارگران را خواستههای خود میدانستیم و از آنها حمایت کردیم.
اما برخوردی که نیروهای امنیتی با بهانهی ضد «امنیت ملی» بودن اعتراضات کارگران، با کارگران و با حامیان کارگران کرد، شدیدتر از حد سابق بود. برخوردی که منجر شد به بازداشتهای طولانیمدت (به عنوان مثال از بازداشت موقت ساناز اللهیاری و امیرحسین محمدیفر بیش از هشت ماه میگذرد)، تحمل سلولهای انفرادی حتی بعد از انجام مراحل بازجویی، انتقال خواهرانمان، #عاطفه_رنگریز و #سپیده_قلیان، به زندان قرچک (بهعنوان تنبیه بیشتر یا تبعید)، تعیین وثیقههای سنگین دو میلیاردی و اجرایی نکردن آن و دست آخر صدور احکام سنگین.
شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب در یک روند کاملاً ناعادلانه بدون کوچکترین توجهی به دفاعیات ما و وکلایمان، صرفاً با تکیه بر توصیههای ضابطین پرونده، احکام سنگین و کمسابقه از ده سال و نیم تا هجده سال صادر کرد و در این میان، ندا ناجی، دیگر بازداشتی روز کارگر، منتظر برگزاری دادگاه است و در بلاتکلیفی به سر میبرد.
زندانیشدنمان و این احکام، در یک لحظه هر آن چیزی را در آستانهی فروپاشی قرار داد که برای به دست آوردنش به درازای عمرمان تلاش کرده بودیم؛ عشقهایی که به فراق انجامید، تحصیلاتی که ناتمام ماند و سرپناهها و شغلهایی که از دست رفت، جسمهایی که تحلیل رفت... و بعد رد اشک مادران منتظر عدالت، همراه لحظههایمان شد.
اما آنچه این رنج را دوچندان میکند دیدن تبعیض عریانی است که در مواجهه با برخی مفسدان اقتصادی و رانتخواران در نسبت با پروندهی فعالان اجتماعی، کارگری و روزنامهنگاران در پیش گرفته شده است؛ تبعیضی که فرد را چنان ناامید از برقراری عدالت میسازد که در مقابل عدالتخانه ناگزیر به قمار با جان خود میشود.
هرچند تاکنون جز بیعدالتی نصیبمان نشده، هرچند در بازداشتهای «موقت» طولانی به سر میبریم، هرچند احتمال اجرای احکام ناعادلانه و سنگین از جان و روانمان میکاهد، اما شوق به زندگی، میل به آزادی، و شعف دوباره زیستن در کنار عزیزانمان امیدبخش لحظههای ماست؛ چونان خواهران و برادران برابریطلبمان که سالها، روزهای تاریک حبس را با همین امید سپری کرده و میکنند.
صدای دادخواهی شما از قوه قضاییه، واکنشهای بسیاری را برانگیخت، ازجمله واکنش رئیس این قوه مبنی بر رسیدگی منصفانه به احکام صادره از شعبهی ۲۸. صدای حقخواهیتان روزنهای از امید را نه فقط در دل ما بلکه برای تمام کسانی گشود که به ناحق دربندند. تسکین ما، تداوم صدایی است که به دادخواهی از بطن جامعه برخاسته و امیدواریم که شنیدن این صدا از سوی متولیان قضایی منجر به اجرای عدالت انسانی شود.
دلگرمیم به صداقت تلاشهای شما برای آزادی بیقید و شرطمان.
شهریور ۹۸ زندان اوین
ساناز الهیاری
عسل محمدی
مرضیه امیری قهفرخی
ندا ناجی
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
✊🏽 یک گفتگو با آنجلا دیویس در زندان
برای رادیکال شدن کافی است یک روز را در دادگاه باشید
ترجمه حنا رحیمی
❗️این ترجمه به #عاطفه_رنگریز که این روزها در زندان قرچک در اعتصاب غذاست تقدیم میشود.❗️
🔺اوایل سال ۱۹۷۰، آنجلا دیویس فعالیت خود را در زمینه حمایت از فعالان سیاسی زندانی آغاز کرد. او به کارزار حمایت از برادران سولداد پیوست؛ سه زندانی سیاسی که در اواخر دههی شصت، به دروغ، به قتل نگهبان زندان متهم شده بودند.
🔺۱۳ اکتبر ۱۹۷۰، آنجلا دیویس در نیویورک دستگیر و در ۱۶ دسامبر همان سال به زندان کالیفرنیا بازگردانده شد.
🔺گفتنی است که مردم ایالات متحده در حمایت از او کارزارهایی را به راه انداختند. بعلاوه، جنبش «آنجلا را آزاد کنید» به نمادی جهانی معادل ظلم و ستم دستگاه قضایی و بیعدالتی حاکم علیه گروههای اقلیت بدل شد. در پی این حمایتها، آنجلا دیویس در سال ۱۹۷۲ تبرئه شد.
🔺او در این مصاحبه به فساد دستگاه قضایی، وضعیت اسفبار زندانها و ضرورت سازماندهی اشاره میکند.
متن کامل این گفتگو را که در سال ۱۹۷۰ در زندان زنان نیویورک انجام شده در میدان بخوانید 👇🏽
📌 http://medn.me/4a
🔻🔻🔻
🆔@edalatxah
برای رادیکال شدن کافی است یک روز را در دادگاه باشید
ترجمه حنا رحیمی
❗️این ترجمه به #عاطفه_رنگریز که این روزها در زندان قرچک در اعتصاب غذاست تقدیم میشود.❗️
🔺اوایل سال ۱۹۷۰، آنجلا دیویس فعالیت خود را در زمینه حمایت از فعالان سیاسی زندانی آغاز کرد. او به کارزار حمایت از برادران سولداد پیوست؛ سه زندانی سیاسی که در اواخر دههی شصت، به دروغ، به قتل نگهبان زندان متهم شده بودند.
🔺۱۳ اکتبر ۱۹۷۰، آنجلا دیویس در نیویورک دستگیر و در ۱۶ دسامبر همان سال به زندان کالیفرنیا بازگردانده شد.
🔺گفتنی است که مردم ایالات متحده در حمایت از او کارزارهایی را به راه انداختند. بعلاوه، جنبش «آنجلا را آزاد کنید» به نمادی جهانی معادل ظلم و ستم دستگاه قضایی و بیعدالتی حاکم علیه گروههای اقلیت بدل شد. در پی این حمایتها، آنجلا دیویس در سال ۱۹۷۲ تبرئه شد.
🔺او در این مصاحبه به فساد دستگاه قضایی، وضعیت اسفبار زندانها و ضرورت سازماندهی اشاره میکند.
متن کامل این گفتگو را که در سال ۱۹۷۰ در زندان زنان نیویورک انجام شده در میدان بخوانید 👇🏽
📌 http://medn.me/4a
🔻🔻🔻
🆔@edalatxah
🔴 یادداشت اعلام اعتصاب غذای #عاطفه_رنگریز از زندان قرچک
از درسهای دانشکده جنگ زندگی: هر آنچه مرا نکشد، قویترم میسازد.
در تجمع روز جهانی کارگر در تاریخ یازده اردیبهشت نود و هشت بازداشت شدم و پس از ۴ روز با وجود صدور قرار کفالت ۳۰ میلیونی از آزادی من جلوگیری شد و پس از ۲۸ روز بازجویی و چندین بار انتقال از زندان قرچک به اوین با پروندهسازی کاملاً مشهود روبرو شدم با آنکه بارها و بارها در پاسخهای خود گفته بودم که فعالیتهای من کاملاً قانونی بوده و درکی از سوالات شما ندارم.
در ادامه این روند ناعادلانه قرار وثیقه من به ۵۰ و ۷۰ میلیون تومان افزایش یافت و این بار نیز دادسرا از قبول قرار کفالت سرباز زد و باز خانواده به دیوارهای ناعادلانه برخورد کرد؛ آنها در بیرون سرگردان شدند و من نیز در داخل زندان.
این سرگردانی همچنان ادامه یافت تا آن که دادگاه بدویام در تاریخ ۱۴ مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد. دادگاهی که امکان دفاع و پاسخگویی به آن نبود و رنگ و بوی فرمایشی داشت. قاضی مقیسه مبلغ قرار وثیقه را به دو میلیارد تومان افزایش داد. با این وجود، خانواده با این در و آن در زدن بالاخره توانستند این وثیقه سنگین را فراهم کنند اما بار دیگر طی روندی کاملاً غیر قانونی با قبول وثیقه مخالفت شد و در نهایت حکم یازده سال و نیم زندان به وکیل من ابلاغ شد. حکمی که نه بر اساس ادله موجود در پرونده که بیشتر به اتهامات ردیف شده بازجویان بازمیگشت.
این جانب بارها به روند غیر قانونی پروندهام از جمله عدم قبول وثیقه، عدم اجرای اصل تفکیک جرائم، صدور احکام ناعادلانه به طرق مختلف اعتراض کردهام و این خلاصهای است از روند غیرقانونی وضعیت من در این ۵ ماه و ۱۳ روز و سردواندن خانواده در بیرون و من در داخل زندان.
بازیدادنی که گران میآید، زیرا گویی عدالتی در کار نیست و پرسش اینکه چگونه دستان من در این بند بی عدالتی میتواند خودش را آزاد کند، کماکان پابرجاست. این بندها دستان مرا به دستان بسیاری گره میزند، دستان خواهرانم که جز برای حقطلبی گره نشدهبود و شدیدترین ستمها هم نتوانسته گره آنها را باز کند، دستان دلسوزترین جانهای این سرزمین بلاخیز که برای آموزش بهتر، برای کودکیِ ربوده شده، برای حداقلهای زندگی شایسته بلند شدند و داس بیعدالتی هم نتوانسته از رویش آنها جلوگیری کند، دستان خشکیدهی زندانیانی که قربانی چرخ دندههای بیرحم انواع تبعیضها و بیعدالتیهای اجتماعی شدهاند.
ازاینرو بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان که به بازیاش گرفتهاند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعهی مدنی و صدای حق طلبی ما است، تحمل میکنم.
از این رو، نوشتهام را با دو کلمه تمام میکنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است:
"یا مرگ یا آزادی"
عاطفه رنگریز
زندان قرچک
۲۴ مهر ۹۸
منبع: کانال سرخط
@Sarkhatism
🔻🔻🔻
🆔@edalatxah
از درسهای دانشکده جنگ زندگی: هر آنچه مرا نکشد، قویترم میسازد.
در تجمع روز جهانی کارگر در تاریخ یازده اردیبهشت نود و هشت بازداشت شدم و پس از ۴ روز با وجود صدور قرار کفالت ۳۰ میلیونی از آزادی من جلوگیری شد و پس از ۲۸ روز بازجویی و چندین بار انتقال از زندان قرچک به اوین با پروندهسازی کاملاً مشهود روبرو شدم با آنکه بارها و بارها در پاسخهای خود گفته بودم که فعالیتهای من کاملاً قانونی بوده و درکی از سوالات شما ندارم.
در ادامه این روند ناعادلانه قرار وثیقه من به ۵۰ و ۷۰ میلیون تومان افزایش یافت و این بار نیز دادسرا از قبول قرار کفالت سرباز زد و باز خانواده به دیوارهای ناعادلانه برخورد کرد؛ آنها در بیرون سرگردان شدند و من نیز در داخل زندان.
این سرگردانی همچنان ادامه یافت تا آن که دادگاه بدویام در تاریخ ۱۴ مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد. دادگاهی که امکان دفاع و پاسخگویی به آن نبود و رنگ و بوی فرمایشی داشت. قاضی مقیسه مبلغ قرار وثیقه را به دو میلیارد تومان افزایش داد. با این وجود، خانواده با این در و آن در زدن بالاخره توانستند این وثیقه سنگین را فراهم کنند اما بار دیگر طی روندی کاملاً غیر قانونی با قبول وثیقه مخالفت شد و در نهایت حکم یازده سال و نیم زندان به وکیل من ابلاغ شد. حکمی که نه بر اساس ادله موجود در پرونده که بیشتر به اتهامات ردیف شده بازجویان بازمیگشت.
این جانب بارها به روند غیر قانونی پروندهام از جمله عدم قبول وثیقه، عدم اجرای اصل تفکیک جرائم، صدور احکام ناعادلانه به طرق مختلف اعتراض کردهام و این خلاصهای است از روند غیرقانونی وضعیت من در این ۵ ماه و ۱۳ روز و سردواندن خانواده در بیرون و من در داخل زندان.
بازیدادنی که گران میآید، زیرا گویی عدالتی در کار نیست و پرسش اینکه چگونه دستان من در این بند بی عدالتی میتواند خودش را آزاد کند، کماکان پابرجاست. این بندها دستان مرا به دستان بسیاری گره میزند، دستان خواهرانم که جز برای حقطلبی گره نشدهبود و شدیدترین ستمها هم نتوانسته گره آنها را باز کند، دستان دلسوزترین جانهای این سرزمین بلاخیز که برای آموزش بهتر، برای کودکیِ ربوده شده، برای حداقلهای زندگی شایسته بلند شدند و داس بیعدالتی هم نتوانسته از رویش آنها جلوگیری کند، دستان خشکیدهی زندانیانی که قربانی چرخ دندههای بیرحم انواع تبعیضها و بیعدالتیهای اجتماعی شدهاند.
ازاینرو بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان که به بازیاش گرفتهاند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعهی مدنی و صدای حق طلبی ما است، تحمل میکنم.
از این رو، نوشتهام را با دو کلمه تمام میکنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است:
"یا مرگ یا آزادی"
عاطفه رنگریز
زندان قرچک
۲۴ مهر ۹۸
منبع: کانال سرخط
@Sarkhatism
🔻🔻🔻
🆔@edalatxah
🔴 طبق ابلاغیه شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب، دادگاه تجدید نظر #عاطفه_رنگریز فردا سه شنبه ۳۰ مهرماه ساعت ۱۱ برگزار خواهد شد.
تعجیل در برگزاری دادگاه امکان بررسی و تنظیم لایحه تکمیلی توسط وکیل را از بین برده است.
عاطفه رنگریز در یازده اردیبهشت ماه در تجمع قانونی روز جهانی کارگر دستگیر شد و تا کنون بارها با رویههای غیرقانونی و فراقانونی مواجه شده و اکنون شش روز است که در زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده است.
حکم بدوی وی ۱۱ سال و نیم زندان و ۷۴ ضربه شلاق است.
#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
تعجیل در برگزاری دادگاه امکان بررسی و تنظیم لایحه تکمیلی توسط وکیل را از بین برده است.
عاطفه رنگریز در یازده اردیبهشت ماه در تجمع قانونی روز جهانی کارگر دستگیر شد و تا کنون بارها با رویههای غیرقانونی و فراقانونی مواجه شده و اکنون شش روز است که در زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده است.
حکم بدوی وی ۱۱ سال و نیم زندان و ۷۴ ضربه شلاق است.
#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
🆔 @edalatxah
🔴 نه! سکوت نخواهم کرد
✍ عاطفه رنگریز
شش ماه در زندان گذشت، محصور در دیوارهای سیمانی و تنفس در فضای مسمومِ بیعدالتی و شنیدنِ صدای زنانی که هرگز نشنیده بودم، و پس از آزادی به قید وثیقه بخشی از خود را نزد آنها جا گذاشتم.
سرخوشی حاصل از به آغوش کشیدنِ خویشاوندان و رفقایم با خبر مرگِ دو عزیز، دیری نپایید و عرقِ سردی بر تنم نشست. و در این اوضاع و احوال با از دست دادن کار و خانه و کاشانه، و اشکها و دلواپسیهای مادرم تصور آزادی از آنچه که در ذهنم نقش بسته بود متفاوت شد.
و بعد اعتراضات آبان از راه رسید و پاییز خونین تمام رویای بهارِ آزادی مرا فرو ریخت. با بار سنگین وثیقهی دوستی که به من اعتماد کرده بود، زندگی من در لبهی مرگ و آزادی میلغزید: صدایِ اعتراضاتی که با کشتار و دستگیری همراه شد؛ فریاد مطالبه معیشت و زندگی شایسته که انگار صدای خودم بود، پاسخش گلوله شد و زخم و دستبند و تهدید.
در این میان، رسانههای رسمی میگفتند «اعتراض حق همه است و مردم میتوانند معترض باشند.» در پسِ این جمله با خود فکر میکردم که آیا تجمع کاملاً مسالمتآمیز روز کارگر در مقابل مجلس حق مردم نبوده است؟ کدام اعتراض از نظر آنها برحق است؟ چگونه میتواند اعتراض حقِ ما باشد که نمیریم، زندانی نشویم و... سپس در میانهی بوی خون و مرگ در خیابان و آزادی موقت از زندان مشغول کارهای ابتدایی برای زندگی بودم که خبر صادر شدن احکام پرونده #هفت_تپه و #بازداشتیان_روز_کارگر به گوشم رسید: پنج سال برای هر ۱۱ نفر. احکامی که معنایی فراتر از پنج سال زندانی ما یازده تن دارد؛ این حکم یعنی هرگونه اعتراضی، خشونت علیه دولت و تعرض به آن تلقی میشود و پاسخاش از سوی دولت مرگ است. این حکم یعنی ساکت کردن هر صدایی که بخواهد از زیست خود بگوید و خواستارِ تغییرش باشد. این حکم یعنی با نامِ مردم، مردم را به صلابه میکشند و هدف گلوله قرار میدهند. این حکم یعنی تایید مرگ صدها تن در خیابان آن هم با خیالی آسوده. این حکم یعنی قوه قضاییه، مجریه و مقننه هم.دست هستند تا دست بر گلوگاه ما بگذارند و ماشه را بکشند. این حکم یعنی خفه میکنیم و میتوانیم.
از اینرو تصمیم گرفتم سکوت نکنم و تا نفس در سینه دارم بگویم، بنویسم و دستهایم را مشت کنم. زیرا پیشتر آبان ماه تکلیف را مشخص کرده بود که کسی که موضع نگیرد و سکوت کند همدست است با کسانی که ماشه را میکشند و تق! پس اگر نظارهگر باشی #پویا_بختیاری، #رضا_نیسی، #محسن_محمدپور، #نیکیتا_اسفندانی و... را تو کشتهای و خودت را نیز هم، تق! پس اگر سکوت کنی دستت به خون صدها جوان در خیابان آغشته است، تق! پس اگر سکوت کنی جامعهی مدنی و تغییر را کشتهای، تق! پس اگر خفهخون بگیری تو زندگی را کشتهای، تق!
نه، من سکوت نخواهم کرد، خواه در دیوارهای تنگ زندان، و خواه در این زندان بزرگتر که نامش را «آزادی» گذاشته اند. من در برابر هر تق که به گوشم میرسد موظفم که دستِ خود را به نشانهی زنده بودن تکانی دهم و کاری کنم. در برابر هر تقِ مرگ نغمهی آزادی سر خواهم داد و سر خَم نخواهم کرد در برابر صدایِ تیزِ بلندگو که به کرات میگوید: مرگ! خوب میدانم تاریخ به ما بدهکار است و ما سهممان را از تاریخ نگرفتهایم، به درازای تاریخِ کارگر و زن بودن سهم خود را میخواهم و سهم تمام ستمدیدگان این سرزمین بلاخیز را.
برگرفته از صفحهی اینستاگرام #عاطفه_رنگریز
▪️▪️▪️▪️
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
👇👇👇
🆔 @edalatxah
از طریق لینک زیر به ما بپیوندید 👇
https://tttttt.me/edalatxah
✍ عاطفه رنگریز
شش ماه در زندان گذشت، محصور در دیوارهای سیمانی و تنفس در فضای مسمومِ بیعدالتی و شنیدنِ صدای زنانی که هرگز نشنیده بودم، و پس از آزادی به قید وثیقه بخشی از خود را نزد آنها جا گذاشتم.
سرخوشی حاصل از به آغوش کشیدنِ خویشاوندان و رفقایم با خبر مرگِ دو عزیز، دیری نپایید و عرقِ سردی بر تنم نشست. و در این اوضاع و احوال با از دست دادن کار و خانه و کاشانه، و اشکها و دلواپسیهای مادرم تصور آزادی از آنچه که در ذهنم نقش بسته بود متفاوت شد.
و بعد اعتراضات آبان از راه رسید و پاییز خونین تمام رویای بهارِ آزادی مرا فرو ریخت. با بار سنگین وثیقهی دوستی که به من اعتماد کرده بود، زندگی من در لبهی مرگ و آزادی میلغزید: صدایِ اعتراضاتی که با کشتار و دستگیری همراه شد؛ فریاد مطالبه معیشت و زندگی شایسته که انگار صدای خودم بود، پاسخش گلوله شد و زخم و دستبند و تهدید.
در این میان، رسانههای رسمی میگفتند «اعتراض حق همه است و مردم میتوانند معترض باشند.» در پسِ این جمله با خود فکر میکردم که آیا تجمع کاملاً مسالمتآمیز روز کارگر در مقابل مجلس حق مردم نبوده است؟ کدام اعتراض از نظر آنها برحق است؟ چگونه میتواند اعتراض حقِ ما باشد که نمیریم، زندانی نشویم و... سپس در میانهی بوی خون و مرگ در خیابان و آزادی موقت از زندان مشغول کارهای ابتدایی برای زندگی بودم که خبر صادر شدن احکام پرونده #هفت_تپه و #بازداشتیان_روز_کارگر به گوشم رسید: پنج سال برای هر ۱۱ نفر. احکامی که معنایی فراتر از پنج سال زندانی ما یازده تن دارد؛ این حکم یعنی هرگونه اعتراضی، خشونت علیه دولت و تعرض به آن تلقی میشود و پاسخاش از سوی دولت مرگ است. این حکم یعنی ساکت کردن هر صدایی که بخواهد از زیست خود بگوید و خواستارِ تغییرش باشد. این حکم یعنی با نامِ مردم، مردم را به صلابه میکشند و هدف گلوله قرار میدهند. این حکم یعنی تایید مرگ صدها تن در خیابان آن هم با خیالی آسوده. این حکم یعنی قوه قضاییه، مجریه و مقننه هم.دست هستند تا دست بر گلوگاه ما بگذارند و ماشه را بکشند. این حکم یعنی خفه میکنیم و میتوانیم.
از اینرو تصمیم گرفتم سکوت نکنم و تا نفس در سینه دارم بگویم، بنویسم و دستهایم را مشت کنم. زیرا پیشتر آبان ماه تکلیف را مشخص کرده بود که کسی که موضع نگیرد و سکوت کند همدست است با کسانی که ماشه را میکشند و تق! پس اگر نظارهگر باشی #پویا_بختیاری، #رضا_نیسی، #محسن_محمدپور، #نیکیتا_اسفندانی و... را تو کشتهای و خودت را نیز هم، تق! پس اگر سکوت کنی دستت به خون صدها جوان در خیابان آغشته است، تق! پس اگر سکوت کنی جامعهی مدنی و تغییر را کشتهای، تق! پس اگر خفهخون بگیری تو زندگی را کشتهای، تق!
نه، من سکوت نخواهم کرد، خواه در دیوارهای تنگ زندان، و خواه در این زندان بزرگتر که نامش را «آزادی» گذاشته اند. من در برابر هر تق که به گوشم میرسد موظفم که دستِ خود را به نشانهی زنده بودن تکانی دهم و کاری کنم. در برابر هر تقِ مرگ نغمهی آزادی سر خواهم داد و سر خَم نخواهم کرد در برابر صدایِ تیزِ بلندگو که به کرات میگوید: مرگ! خوب میدانم تاریخ به ما بدهکار است و ما سهممان را از تاریخ نگرفتهایم، به درازای تاریخِ کارگر و زن بودن سهم خود را میخواهم و سهم تمام ستمدیدگان این سرزمین بلاخیز را.
برگرفته از صفحهی اینستاگرام #عاطفه_رنگریز
▪️▪️▪️▪️
🔹 #کانال_معلمان_عدالتخواه
👇👇👇
🆔 @edalatxah
از طریق لینک زیر به ما بپیوندید 👇
https://tttttt.me/edalatxah
Telegram
مدرسه رهایی
«مدرسه رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالتخواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
است. این کانال انعکاس صدای آزادی و عدالت خواهی دانشآموزان و معلمان است و با رویکرد رادیکال و انتقادی به دنبال معرفی آموزش رهاییبخش است.
ما معتقد به اتحاد جنبشهای اجتماعی بر بستر عینی و طبقاتی هستیم.
🔴 لغو احکام ۵ساله متهمان کارگری هفتتپه
هفته گذشته مرکز رسانه قوه قضائیه از صدور کیفرخواست برای متهمان پرونده ارزبگیران هفتتپه خبر داد و دوشنبه این هفته نیز اولین جلسه دادگاه این پرونده ۲۳متهمی در دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم اخلالگران و مفسدان اقتصادی برگزار خواهد شد.
دو متهم ردیف اول این پرونده، کارفرمایان شرکت نیشکر هفتتپه هستند که نام آنها را در اعتراضهای کارگری این مجتمع صنعتی شنیده بودیم.
امید اسدبیگی و مهرداد رستمی به همراه ۲۱ شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر، متهم به دریافت ارز دولتی و قاچاق آن هستند. همچنان که «شرق» در گزارشی با تیتر «معاملات کاغذی ۲۰۰میلیوندلاری» نوشته بود، کارفرمایان هفتتپه ۲۰۰ میلیون دلار ارز چهارهزار و ۲۲ تومانی برای خرید ماشینآلات و تجهیزات و بهراهانداختن چرخ تولید این شرکت دریافت کردند و حالا معلوم شده نهتنها این دلارها را وارد هفتتپه نکردهاند، بلکه مشغول به قاچاق آن بودهاند.
این هشدار را پیشتر کارگران معترض به پرداخت حقوق و دستمزد و خصوصیسازی هفتتپه در جریان اعتراضهای صنفی خود داده بودند و حالا با صدور کیفرخواست برای پرونده قاچاق ارز اسدبیگی و شرکا به نظر میرسد صدای آنها از سوی دستگاه قضا شنیده شده است.
وکیل برخی از متهمان کارگری هفتتپه در گفتوگو با «شرق» از آخرین جزئیات قضائی پرونده آنها خبر میدهد و میگوید همزمان با صدور کیفرخواست برای کارفرمایان هفتتپه و برگزاری دادگاه آنها، مطلع شدهایم احکام پنجساله پرونده کارگری هفتتپه لغو و مشمول عفو شدهاند.
امیر رئیسیان، وکیل پایهیک دادگستری، با مروری بر پرونده کارگری هفتتپه میگوید: پس از اعتراضهای کارگری در هفتتپه، پرونده قضائی برای هشت نفر از معترضان و در ادامه نیز پروندههایی اقماری در این جریان گشوده شد. متهمان کارگری هفتتپه بین شش تا ۱۱ ماه در زندان بودند و پس از آن در مرحله تجدید نظر به قید وثیقه آزاد شدند. در مرحله بدوی برای آنها احکام سنگین ۱۸ سال صادر شد و در مرحله تجدید نظر این حکم به پنج سال تقلیل یافت. او ادامه میدهد: در مرحله تجدید نظر، پرونده بازداشتیهای روز کارگر ازجمله #عاطفه_رنگریز و #مرضیه_امیری نیز در پرونده #هفت_تپه تجمیع و برای همه متهمان حکم پنج سال حبس صادر شد.
هرچند رئیس قوه قضائیه دستور بررسی ویژه برای این پرونده صادر کرده بودند، اما برای دو نفر از آنها، خانم رنگریز و امیری، احضاریه معرفی به زندان ابلاغ شد. در ادامه نیز طبق روند اداری مطلع شدیم حکم جلب مرضیه امیری صادر شده است. بااینحال هفته گذشته با اعلام شفاهی دفتر قوه قضائیه به شعبه اجرای احکام دادسرای امنیت، ادامه هرگونه اقدامی روی پرونده هفتتپه و پروندههای اقماریاش متوقف شد.
این وکیل دادگستری در توضیح اقدامات انجامشده از سوی قوه قضائیه درباره این پروندهها عنوان کرد: طبق آنچه شفاهی به ما گفته شده، پرونده متهمان کارگری هفتتپه مشمول لغو احکام شده است و دیگر لازم نیست این افراد به زندان بازگردند.
هرچند هنوز هیچ ابلاغیه کتبی به دست ما نرسیده، اما مشخص شده و به ما اطلاع داده شد، با اعمال اختیارات رئیس قوه قضائیه برای نقض حکم، اجرای احکام این پرونده لغو شده است. دستور شفاهی صادر شده است و در مرحله نهایی، متهمان این پرونده باید منتظر ابلاغ کتبی لغو احکام از سوی قوه قضائیه باشند./ روزنامهی شرق
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
هفته گذشته مرکز رسانه قوه قضائیه از صدور کیفرخواست برای متهمان پرونده ارزبگیران هفتتپه خبر داد و دوشنبه این هفته نیز اولین جلسه دادگاه این پرونده ۲۳متهمی در دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم اخلالگران و مفسدان اقتصادی برگزار خواهد شد.
دو متهم ردیف اول این پرونده، کارفرمایان شرکت نیشکر هفتتپه هستند که نام آنها را در اعتراضهای کارگری این مجتمع صنعتی شنیده بودیم.
امید اسدبیگی و مهرداد رستمی به همراه ۲۱ شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر، متهم به دریافت ارز دولتی و قاچاق آن هستند. همچنان که «شرق» در گزارشی با تیتر «معاملات کاغذی ۲۰۰میلیوندلاری» نوشته بود، کارفرمایان هفتتپه ۲۰۰ میلیون دلار ارز چهارهزار و ۲۲ تومانی برای خرید ماشینآلات و تجهیزات و بهراهانداختن چرخ تولید این شرکت دریافت کردند و حالا معلوم شده نهتنها این دلارها را وارد هفتتپه نکردهاند، بلکه مشغول به قاچاق آن بودهاند.
این هشدار را پیشتر کارگران معترض به پرداخت حقوق و دستمزد و خصوصیسازی هفتتپه در جریان اعتراضهای صنفی خود داده بودند و حالا با صدور کیفرخواست برای پرونده قاچاق ارز اسدبیگی و شرکا به نظر میرسد صدای آنها از سوی دستگاه قضا شنیده شده است.
وکیل برخی از متهمان کارگری هفتتپه در گفتوگو با «شرق» از آخرین جزئیات قضائی پرونده آنها خبر میدهد و میگوید همزمان با صدور کیفرخواست برای کارفرمایان هفتتپه و برگزاری دادگاه آنها، مطلع شدهایم احکام پنجساله پرونده کارگری هفتتپه لغو و مشمول عفو شدهاند.
امیر رئیسیان، وکیل پایهیک دادگستری، با مروری بر پرونده کارگری هفتتپه میگوید: پس از اعتراضهای کارگری در هفتتپه، پرونده قضائی برای هشت نفر از معترضان و در ادامه نیز پروندههایی اقماری در این جریان گشوده شد. متهمان کارگری هفتتپه بین شش تا ۱۱ ماه در زندان بودند و پس از آن در مرحله تجدید نظر به قید وثیقه آزاد شدند. در مرحله بدوی برای آنها احکام سنگین ۱۸ سال صادر شد و در مرحله تجدید نظر این حکم به پنج سال تقلیل یافت. او ادامه میدهد: در مرحله تجدید نظر، پرونده بازداشتیهای روز کارگر ازجمله #عاطفه_رنگریز و #مرضیه_امیری نیز در پرونده #هفت_تپه تجمیع و برای همه متهمان حکم پنج سال حبس صادر شد.
هرچند رئیس قوه قضائیه دستور بررسی ویژه برای این پرونده صادر کرده بودند، اما برای دو نفر از آنها، خانم رنگریز و امیری، احضاریه معرفی به زندان ابلاغ شد. در ادامه نیز طبق روند اداری مطلع شدیم حکم جلب مرضیه امیری صادر شده است. بااینحال هفته گذشته با اعلام شفاهی دفتر قوه قضائیه به شعبه اجرای احکام دادسرای امنیت، ادامه هرگونه اقدامی روی پرونده هفتتپه و پروندههای اقماریاش متوقف شد.
این وکیل دادگستری در توضیح اقدامات انجامشده از سوی قوه قضائیه درباره این پروندهها عنوان کرد: طبق آنچه شفاهی به ما گفته شده، پرونده متهمان کارگری هفتتپه مشمول لغو احکام شده است و دیگر لازم نیست این افراد به زندان بازگردند.
هرچند هنوز هیچ ابلاغیه کتبی به دست ما نرسیده، اما مشخص شده و به ما اطلاع داده شد، با اعمال اختیارات رئیس قوه قضائیه برای نقض حکم، اجرای احکام این پرونده لغو شده است. دستور شفاهی صادر شده است و در مرحله نهایی، متهمان این پرونده باید منتظر ابلاغ کتبی لغو احکام از سوی قوه قضائیه باشند./ روزنامهی شرق
🔺🔻🔺
🆔 @edalatxah
Forwarded from کانال صنفی معلمان ایران
🔴بیانیه کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در محکومیت صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی
جنبش زن زندگی آزادی به عنوان یکی از مهمترین جنبش های تاریخ معاصر ایران واجد دستاوردهای مهمی بود که یکی از آنها پیشتازی زنان و دختران این سرزمین در صف مطالبه گری از حاکمیت است.
اینکه حاکمیت با همه تلاشها و بسیج نیروهای اجتماعی، انتظامی و امنیتی خود، همچنان نتوانسته است ،ناجنبش زنان ایران در پیگیری مطالبه حجاب اختیاری را متوقف کند، نشانهای از افزایش قدرت زنان و دختران ایرانی در پیگیری مطالبات عمومی خود می باشد.
افزایش برخورد های امنیتی و قضایی با زنان فعال در حوزههای مختلف اجتماعی در ماههای اخیر از همین زاویه قابل درک و تحلیل است.
صدور احکام سنگین برای فعالان حقوق زنان در گیلان، بازداشت #عاطفه_رنگریز فعال حقوق زنان در سمنان و صدور حکم اعدام برای فعال کارگری #شریفه_محمدی از جمله این برخورد های امنیتی و قضایی بوده است.
کانون صنفی معلمان ایران(تهران) به عنوان یک تشکل صنفی/ مدنی در حوزه آموزش، بنا بر رسالت خود در دفاع از حقوق فعالان اجتماعی این سرزمین و در اعلام همبستگی با سایر نهادها و تشکلهای صنفی/ مدنی، ضمن اعتراض به صدور حکم غیرانسانی و غیر عادلانه اعدام برای شریفه محمدی موارد زیر را به اطلاع معلمان، فعالان صنفی و مدنی و دیگر هموطنان میرساند:
۱.تشکل یابی و فعالیت در راستای مطالبات معیشتی و عمومی از حقوق بنیادین انسانی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تاکید و تصریح شده است. در کنار آن، مقاوله نامههای سازمان جهانی کار که جمهوری اسلامی ایران هم آن را امضا کرده است، براین حق بنیادین تاکید دارد. لذا از نظر ما به عنوان یک تشکل صنفی صدور چنین حکمی برای یک فعال کارگری، تلاشی از جانب حاکمیت در جهت ایجاد هراس در جامعه برای جلوگیری از تلاش برای هرگونه سازماندهی جمعی است. از نظر ما شریفه محمدی کنشگری است که فعالیتهایش در راستای تحقق این حق بنیادین بوده است؛ مگر آن که در یک روند دادرسی عادلانه و با تشکیل دادگاهی علنی با حضور هیئت منصفه و وکلای متهم، خلاف این ادعا اثبات شود.
۲. برخوردهای امنیتی و قضایی با فعالین صنفی در طول چهار دهه گذشته همواره وجود داشته است. با این همه و باوجود صدور صدها سال احکام قضایی برای معلمان، کارگران، بازنشستگان و دانشجویان، مطالبهگری جنبشهای اجتماعی هرگز متوقف نشده است. قطعا صدور حکم اعدام برای این فعال کارگری نیز نمیتواند خللی در عزم این جنبشها در پیگیری مطالبات اجتماعی ایجاد کند. نشانه آن را میتوان در همبستگی همه جانبه همه فعالان صنفی و مدنی و سیاسی و تشکلهای معلمی، کارگری، حقوق زنان، بازنشستگان و دانشجویی در محکومیت صدور این حکم غیرانسانی دید.
۳. بازداشت فعالین صنفی، مدنی و سیاسی و صدور احکام قضایی سنگین که پس از جنبش مهسا/ ژینا شدت بیشتری یافته است، نمادی است از افزایش هر چه بیشتر شکاف میان مردم و حاکمیت که در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است. لغو احکام اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی و بهویژه حکم اعدام شریفه محمدی و آزادی همه فعالین کارگری، صنفی و سیاسی و فعالان حقوق زنان، میتواند گامی اولیه از سوی حاکمیت برای ترمیم این شکاف باشد. امری که چشمانداز روشنی از آن به چشم نمیآید؛ اما ما به عنوان یک نهاد مدنی متعهد به مطالبه آن از حاکمیت هستیم.
کانون صنفی معلمان ایران(تهران) بار دیگر ضمن محکومیت صدور حکم اعدام برای فعال کارگری شریفه محمدی، اعلام می دارد، در پیگیری مطالبات به حق مردم ایران، همواره در کنار جنبشهای مطالبهگر خواهیم بود، چرا که این مسیر را مطمئنترین و صحیحترین مسیر فرایند دمکراسی خواهی در ایران می دانیم.
کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
جنبش زن زندگی آزادی به عنوان یکی از مهمترین جنبش های تاریخ معاصر ایران واجد دستاوردهای مهمی بود که یکی از آنها پیشتازی زنان و دختران این سرزمین در صف مطالبه گری از حاکمیت است.
اینکه حاکمیت با همه تلاشها و بسیج نیروهای اجتماعی، انتظامی و امنیتی خود، همچنان نتوانسته است ،ناجنبش زنان ایران در پیگیری مطالبه حجاب اختیاری را متوقف کند، نشانهای از افزایش قدرت زنان و دختران ایرانی در پیگیری مطالبات عمومی خود می باشد.
افزایش برخورد های امنیتی و قضایی با زنان فعال در حوزههای مختلف اجتماعی در ماههای اخیر از همین زاویه قابل درک و تحلیل است.
صدور احکام سنگین برای فعالان حقوق زنان در گیلان، بازداشت #عاطفه_رنگریز فعال حقوق زنان در سمنان و صدور حکم اعدام برای فعال کارگری #شریفه_محمدی از جمله این برخورد های امنیتی و قضایی بوده است.
کانون صنفی معلمان ایران(تهران) به عنوان یک تشکل صنفی/ مدنی در حوزه آموزش، بنا بر رسالت خود در دفاع از حقوق فعالان اجتماعی این سرزمین و در اعلام همبستگی با سایر نهادها و تشکلهای صنفی/ مدنی، ضمن اعتراض به صدور حکم غیرانسانی و غیر عادلانه اعدام برای شریفه محمدی موارد زیر را به اطلاع معلمان، فعالان صنفی و مدنی و دیگر هموطنان میرساند:
۱.تشکل یابی و فعالیت در راستای مطالبات معیشتی و عمومی از حقوق بنیادین انسانی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آن تاکید و تصریح شده است. در کنار آن، مقاوله نامههای سازمان جهانی کار که جمهوری اسلامی ایران هم آن را امضا کرده است، براین حق بنیادین تاکید دارد. لذا از نظر ما به عنوان یک تشکل صنفی صدور چنین حکمی برای یک فعال کارگری، تلاشی از جانب حاکمیت در جهت ایجاد هراس در جامعه برای جلوگیری از تلاش برای هرگونه سازماندهی جمعی است. از نظر ما شریفه محمدی کنشگری است که فعالیتهایش در راستای تحقق این حق بنیادین بوده است؛ مگر آن که در یک روند دادرسی عادلانه و با تشکیل دادگاهی علنی با حضور هیئت منصفه و وکلای متهم، خلاف این ادعا اثبات شود.
۲. برخوردهای امنیتی و قضایی با فعالین صنفی در طول چهار دهه گذشته همواره وجود داشته است. با این همه و باوجود صدور صدها سال احکام قضایی برای معلمان، کارگران، بازنشستگان و دانشجویان، مطالبهگری جنبشهای اجتماعی هرگز متوقف نشده است. قطعا صدور حکم اعدام برای این فعال کارگری نیز نمیتواند خللی در عزم این جنبشها در پیگیری مطالبات اجتماعی ایجاد کند. نشانه آن را میتوان در همبستگی همه جانبه همه فعالان صنفی و مدنی و سیاسی و تشکلهای معلمی، کارگری، حقوق زنان، بازنشستگان و دانشجویی در محکومیت صدور این حکم غیرانسانی دید.
۳. بازداشت فعالین صنفی، مدنی و سیاسی و صدور احکام قضایی سنگین که پس از جنبش مهسا/ ژینا شدت بیشتری یافته است، نمادی است از افزایش هر چه بیشتر شکاف میان مردم و حاکمیت که در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است. لغو احکام اعدام برای فعالین سیاسی و مدنی و بهویژه حکم اعدام شریفه محمدی و آزادی همه فعالین کارگری، صنفی و سیاسی و فعالان حقوق زنان، میتواند گامی اولیه از سوی حاکمیت برای ترمیم این شکاف باشد. امری که چشمانداز روشنی از آن به چشم نمیآید؛ اما ما به عنوان یک نهاد مدنی متعهد به مطالبه آن از حاکمیت هستیم.
کانون صنفی معلمان ایران(تهران) بار دیگر ضمن محکومیت صدور حکم اعدام برای فعال کارگری شریفه محمدی، اعلام می دارد، در پیگیری مطالبات به حق مردم ایران، همواره در کنار جنبشهای مطالبهگر خواهیم بود، چرا که این مسیر را مطمئنترین و صحیحترین مسیر فرایند دمکراسی خواهی در ایران می دانیم.
کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
📚کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi