Forwarded from محمد مرادی
یا هو
در دانشگاه ها هر یک از واحدهای درسی ۱۶ یا ۱۷ساعت را در بر می گیرد و دانشجویان، به محض شرکت در جلسه ی کلاس یک فرد، او را استاد می خوانند. ساعت های حضور در درس استادان متفاوت، کم یا زیاد، پر بهره یا کم بهره است، اما در کل، استاد، در هر صورت استاد است.
اگر از منظر شرکت در جلسات و شنیدن سخنان و آموختن از فردی، او را بتوان استاد دانست، قطعا یکی از استادان من در زندگی آیت الله محی الدین #حایری_شیرازی بوده است. از جلسات ایشان، خاطراتی دور در ذهن دارم و دست کم از اواخر دهه ی شصت تا حدود ۱۳۸۷ در بسیاری از جلسات ایشان حضور داشته ام، از خطبه های مسجد وکیل تا سخنرانی های مسجد نو.
تعداد این جلسات را به خاطر ندارم، اما اگر به طور متوسط در این نزدیک به دو دهه، سالی ده ساعت سخنرانی های ایشان را شنیده باشم، می شود معادل ده واحد دانشگاهی و این حداقل آن است.
برای من که همواره یکی از دغدغه های اصلی ام ادبیات بوده، فارغ از برخی اختلاف نظر ها و مخالفت هایی که در جامعه ی دانشگاهی نیز بین شاگرد و استاد دیده می شود، خطبه های گذشته ی ایشان آموزنده بوده است.
اینک که به گذشته نگاه می کنم، گاه فکر می کنم، شاید برخی تمثیل های کلاس هایم را از نوع سخنان ایشان به حافظه سپرده ام یا چه حظ وافری برده ام، وقتی از جایگاه یک خطیب، با آن چنان ذوقی اشعار سعدی را شنیده ام.
اما جالب تر، برای من آشنایی نخستینم با #معلقه ی #امروالقیس است که در نوجوانی، از طریق خطبه های ایشان بوده، یا برخی اشعار #طنزآمیز و انتقادی #ایرج_میرزا را که فارغ از قضاوت متشرعانه از زبان ایشان شنیده ام یا بسیاری از عبارات و امثال عربی که در طول آن سال ها از مسیر سخنان ایشان به دریچه ی ذهن من وارد شده است.
هرچند گاه نوع تفسیر استاد را بر برخی غزل های #حافظ، نپسندیده ام، اما به شوق بارها به آن ها گوش داده ام. اینک استاد با همه ی تعلیم ها و تکیه سخن هایش، با شاعرانگی ها و شعر دوستی هایش، با آرامش سخن و مکث هایش، با اخم ها و لبخندهایش، با شیرینی و تلخی کلاس هایش، مدرسه را ترک کرده و از پنجره ی روح، به تماشای شاگردان خلف و ناخلف نشسته است. خدایش بیامرزاد و جرعه جرعه، تمثیل نور به او بنوشاناد که به قول ایرج میرزا:
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنکه به من گفت استاد
#محمد_مرادی
@drmmoradi
در دانشگاه ها هر یک از واحدهای درسی ۱۶ یا ۱۷ساعت را در بر می گیرد و دانشجویان، به محض شرکت در جلسه ی کلاس یک فرد، او را استاد می خوانند. ساعت های حضور در درس استادان متفاوت، کم یا زیاد، پر بهره یا کم بهره است، اما در کل، استاد، در هر صورت استاد است.
اگر از منظر شرکت در جلسات و شنیدن سخنان و آموختن از فردی، او را بتوان استاد دانست، قطعا یکی از استادان من در زندگی آیت الله محی الدین #حایری_شیرازی بوده است. از جلسات ایشان، خاطراتی دور در ذهن دارم و دست کم از اواخر دهه ی شصت تا حدود ۱۳۸۷ در بسیاری از جلسات ایشان حضور داشته ام، از خطبه های مسجد وکیل تا سخنرانی های مسجد نو.
تعداد این جلسات را به خاطر ندارم، اما اگر به طور متوسط در این نزدیک به دو دهه، سالی ده ساعت سخنرانی های ایشان را شنیده باشم، می شود معادل ده واحد دانشگاهی و این حداقل آن است.
برای من که همواره یکی از دغدغه های اصلی ام ادبیات بوده، فارغ از برخی اختلاف نظر ها و مخالفت هایی که در جامعه ی دانشگاهی نیز بین شاگرد و استاد دیده می شود، خطبه های گذشته ی ایشان آموزنده بوده است.
اینک که به گذشته نگاه می کنم، گاه فکر می کنم، شاید برخی تمثیل های کلاس هایم را از نوع سخنان ایشان به حافظه سپرده ام یا چه حظ وافری برده ام، وقتی از جایگاه یک خطیب، با آن چنان ذوقی اشعار سعدی را شنیده ام.
اما جالب تر، برای من آشنایی نخستینم با #معلقه ی #امروالقیس است که در نوجوانی، از طریق خطبه های ایشان بوده، یا برخی اشعار #طنزآمیز و انتقادی #ایرج_میرزا را که فارغ از قضاوت متشرعانه از زبان ایشان شنیده ام یا بسیاری از عبارات و امثال عربی که در طول آن سال ها از مسیر سخنان ایشان به دریچه ی ذهن من وارد شده است.
هرچند گاه نوع تفسیر استاد را بر برخی غزل های #حافظ، نپسندیده ام، اما به شوق بارها به آن ها گوش داده ام. اینک استاد با همه ی تعلیم ها و تکیه سخن هایش، با شاعرانگی ها و شعر دوستی هایش، با آرامش سخن و مکث هایش، با اخم ها و لبخندهایش، با شیرینی و تلخی کلاس هایش، مدرسه را ترک کرده و از پنجره ی روح، به تماشای شاگردان خلف و ناخلف نشسته است. خدایش بیامرزاد و جرعه جرعه، تمثیل نور به او بنوشاناد که به قول ایرج میرزا:
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنکه به من گفت استاد
#محمد_مرادی
@drmmoradi