محمد مرادی
233 subscribers
236 photos
29 videos
27 files
72 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
یا هو
#حسین_صفا( 1359)، از شاعرانی است که در سال های اخیر به دلیل خوانده شدن برخی ترانه هایش، شهرت یافته و علاوه بر ترانه، در قالب های غزل و سپید نیز طبع آزمایی کرده است.
در سال 96، مجموعه غزلی از او به نام #منجنیق و به کوشش نشر نیماژ منتشر شده که این اثر، با توجه به شهرت پیشین او مورد توجه مخاطبان سطح میانه ی شعر بوده و به همین دلیل در چند سطر کوتاه به معرفی برخی از ویژگی های این مجموعه، پرداخته شده است.
در نگاه اول، غزل های او از نظر تکثر واژه ها، زبانی با خطاهای دستوری کم در مقایسه با هم سلکانش، توجه به فردیت و تشتت مدرن در مضامین و تصاویر، گسستگی ذهنی و ساختاری، آمیختگی نوعی سورریالیسم و ناتورالیسم در دو طرف تصاویر و شیء شدگی یا جانورپنداری انسان در بسیاری از اشعار، فضایی نو را به مخاطب عرضه می کند.
آنچه در این نقد کوتاه به آن پرداخته می شود، اشاره به #کلیشه_شدگی آشکار در اشعار او، شبیه اغلب شاعران نوگرا است که در ادامه به معرفی برخی از این کلیشه های اصلی پرداخته می شود.
الف_ کلیشگی قالب: خلاف پندار مخاطبان که قالب اشعار حسین صفا را تازه می پندارند، باید گفت که اصرار او در سرودن اشعار دو لختی و سه لختی، چیزی تازه در شعر فارسی نیست. او در اشعار سه لختی اش بسیار به قالب مسمط مثلث نزدیک شده که از دیرباز در شعر فارسی معمول بوده و سه لختی های او با الگوی مستزادهای سه تکه ای دوران قاجار نیز شباهتی واضح دارد. علاوه بر آن، قالب هایی این گونه یا شبیه به این را چه در شعر عصر مشروطه و چه در سروده های شاعران پیرو نیما می توان دید. ایراد اصلی در این گونه غزلسرایی، اصرار شاعر بر تکرار این کلیشه است که سبب شده، غزل هایش در چند شکل قابل پیش بینی تکرار شود.
ب_ کلیشه ی وزن: صفا عمدتا از برش های وزنی کوتاه استفاده می کند که گویا برآمده از پس زمینه ی ترانه سرا بودن اوست. در ۲۹ شعر دفتر منجنیق، دوازده بار از رکن سازنده ی فاعلاتن مفاعلن فع لن استفاده شده که کاملا به یک کلیشه ی عروضی در اشعار او بدل شده است. کلیشه هایی چون مفاعلن فعلاتن فع و مفعول فاعلات مفاعیلن نیز در این دفتر فراوانی مشخصی دارد و چنانکه بارز است، وزن های غزل های او کاملا تفننی و تکراری انتخاب شده اند.
ج_ کلیشه ی قافیه و ردیف: ردیف ها در اشعار او عمدتا فعلی و در خدمت روایت غالب بر اشعار است،اما قافیه های میانی اشعار او بر اساس چند کلیشه تکرار می شوند، تکرار سه گانه به صورت مسمط، تکرار دو گانه به صورت پیاپی و یا یک درمیان، کلیشه هایی است که گویی از شعر نیمایی به سروده های او راه یافته است.
د_ کلیشه ی روایت: در اغلب اشعار صفا نوعی کلیشه ی روایتی دیده می شود. روایت اساس شعر است و در خلال پی رنگ کلی شعر، پی رفت هایی جزیی نیز دیده می شود. راوی شعر عمدتا اول شخص است و در بسیاری از اشعار، شاعر در مرکز شعر ایستاده و با فردی در بیرون شعر سخن می گوید.
ه_ کلیشه های زبانی: نو آوری های زبانی در اشعار صفا نسبتا فراوان است. این نو آوری ها یا به سنت شعر معاصر در ساخت ترکیب های انتزاعی استعاری_ تشبیهی یا پارادوکسی شکل گرفته یا در دستور کلام دیده می شود. یکی از این ساخت شکنی های کلیشه شده، اصرار شاعر بر نوع متمایز استفاده از ضمایر منفصل به جای دیگر ضمایر است که بارها در اشعار نمود دارد.
و_ کلیشه ی تصاویر: اشعار صفا متشکل از تصاویر و تشبیهات متعدد است، اما این تصاویر از مجموعه ای محدود انتخاب شده است. مثلا بسیاری از تصاویر شی یا حیوان شدن انسان را نشان می دهد، به همین دلیل بارها در اشعار او، سخن از موجوداتی چون: لاک پشت، جلبک، اسب آبی، عروس دریایی، گاو، و ... به میان می آید. او می کوشد لحظات زندگی خود را از طریق پرداختن به تصاویر روزمره و سازگار با جهان مخاطب در شعر نمود بخشد و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده، اما گاه در اشعارش با تصاویر و تعابیری روبه روییم که به اساس شعر ضربه می زند:
چه حکمتی است در این مردن / در عاشقانه ترین مردن/ و مغز را به فضا بردن/ و گریه را به خلا بردن؟
یا
مرده بودی و من در آغوشت/ طفل بی مادری که چشمانش/ تا ابد مثل پوشکش تر بود
هرچند که از نظر دستوری، فعل بود مناسب قید ابد نیست، ایرادهایی از این دست در اشعار صفا کمتر دیده می شود، اما تصاویر نازیبا یا بی منطق یا گسسته، در اشعار او به فراوانی دیده می شود.
ز_ کلیشه ی طول: اشعار حسین صفا بندمحور است و این ویژگی از جنبه های تمایز آن است، اما طول این اشعار تقریبا در تمام موارد، شش تا ده بند است و این نکته، نشان دهنده ی نوعی دیگر از کلیشه شدگی در اشعار اوست.
علاوه بر کلیشگی، در شعر او فقر اندیشه ی جمعی، پوچ نمایی سطحی و غیر فلسفی، غلبه ی لفظ و نوآوری بر اندیشه و تکرار الفاظ و مضامین، سبب می شود، مخاطب با خواندن چند شعر موفق از او دیگر رغبتی برای خواندن دیگر اشعار نداشته باشد
#محمد_مرادی
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
"دل نوشته های پلکانی: درنگی بر کتاب نرگس از حسین صفا"
برخی اوقات از اعتماد به نفس بعضی ها شگفت زده می شوم. #حسین_صفا از نمونه های شاخص این اعتماد به خویش است که چند شعر موزون خوب از او خوانده ام و پیش از این نظرهایم را درباره ی محاسن و معایب اشعارش نوشته ام.
در میان دفترهای او که نشر #نیماژ منتشر کرده، کتاب #نرگس، نور علی نور است. مجموعه ای در ۹۷ صفحه که اینک مقابل من است و "نمی دانم چرا؟"، تا کنون چند بار نیز تجدید چاپ شده و ۳۲ اثر را در بر گرفته است.
شناسنامه ی کتاب نشان دهنده ی این است که مقصود مولف، سرودن بوده است؛ اما من با عقل ناقصم، با دانش اندکم و با علاقه ی محدودم به شعر، چیزی از شاعرانگیِ این صفحات حالی ام نمی شود. یا من تعطیل تعطیلم یا تجلی انوار زرد رنگ جلد، چشم مرا از درک حقیقت عاجز کرده است. نمی دانم اگر فلان دانشجویم در بخش ادبیات، اینگونه دل نوشته هایی را به نام شعر می خواند و از من نظر می خواست، به او چه می گفتم؟ لابد برای این که توی ذوقش نخورد می گفتم عاطفه ی خوبی داری. یا اگر دانش آموزی ۱۷ _۱۸ ساله، با این دست نوشته ها، به رسم هر سال، برای شرکت در جشنواره خوارزمی به پیشم می آمد و تاییدیه ای می خواست؛ چه پاسخش می دادم. اما نه، این دفتر پازلی از #شعر_امروز ایران است و خدا رحم کند وقتی که قطعات دیگر این جورچین کنار هم گذاشته شود. دفتری با شاعری، حدودا ۴۰ ساله و پر طرفدار که نمی دانم با خواندنش باید سرم را به میز بکوبم یا نماز آیات به جا بیاورم.
آنقدر این دفتر پر شکوه و جلال است که حتی نمی توان آن را تحلیل و نقد کرد و درباره ی فرم و زبان و تخیل و دیگر زوایای آن سخن گفت. به قول دوست شاعرم: چه بگویم؟ نگفته هم پیداست.
#محمد_مرادی
@drmmoradi