محمد مرادی
230 subscribers
232 photos
29 videos
27 files
65 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"بهار و شعر فارسی"
یکی از مهم‌ترین مضامین و موضوع‌های شعر فارسی، به‌ویژه در سده‌های نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ به‌طوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است.
ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگ‌ها و مجموعه‌های ادبی نیز می‌توان دید و در برخی جنگ‌ها که بر اساس موضوع سامان یافته، بخشی به بهارسروده‌ها اختصاص یافته است‌.
یکی از این مجموعه‌ها، جنگ کتابخانه‌ی #گنج_بخش #اسلام_آباد است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس (#سید_الهی) هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است.
در باب دهم جنگ گنج‌بخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سده‌های چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمده‌ی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنوی‌ها، قطعات و غزل‌ها به‌اختصار انتخاب کرده و تنها در رباعی‌ها صورت کامل اشعار را می‌توان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده می‌شود؛ با ذکر این‌که تعدادی از این رباعی‌ها جزو رباعی‌های سرگردان است و در مجموعه‌ها و دیوان‌ها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است.

انوری:
با گل گفتم ابر چرا می‌گرید؟
ماتم‌زده نیست بر کجا می‌گرید؟
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما می‌گرید
#
گل‌ها چو به باغ جلوه را ساز کنند
در غنچه نهفت[ه] هفته‌ای ناز کنند
چون دیده به دیده‌ی جهان باز کنند
از شرم رخت ریختن آغاز کنند*
#
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل
با این‌همه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل*

کمال‌الدین اسماعیل:
از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون
کردند نظاره را عروسان چمن
سرها ز دریچه‌های چوبین بیرون
#

یارب که چه خرم است و چه بزم‌افروز
سبزی و شکوفه و نسیم نوروز
مستی و فغان بلبل و اول صبح
صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز*

ظهیر فاریابی:
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
وی بلبل مست ناله‌ی زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن می‌باید
پروانه‌ی مطلق از خط یار بیار
#
ای غنچه‌ی گل سر شکفتن داری
وی نرگس مست میل خفتن داری
وی سوسن تر دراز کردی تو زبان
اندیشه‌ی راز عشق گفتن داری

نجم‌الدین دایه:
صحرا به گل و لاله بیاراسته‌اند
در عیش فزوده و ز غم کاسته‌اند
در خاک عروسان چمن خفته بدند
امروز قیامت است و برخاسته‌اند

#
وقت است که گل به شاهی اقرار دهد
فراش چمن خبر به عطار دهد
در وقت چنین تو عاشقان خود را
گر خود ندهی بار دلت بار دهد*
#
آمد گل و چون یار بهایی دارد
زان در دل هر شیفته جایی دارد
باغ از گل و از نوای بلبل امروز
انصاف که خوش برگ و نوایی دارد*

[مجیر بیلقانی]:
گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
بدعهدی عمر بین که گل در ده روز
سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت*
#
تا سایه فکند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
آب از هوس بهار دیوانه بماند
زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب*

مختاری:
امروز نشاط گلسِتان باید کرد
وامروز به روی یار، مَی باید خَورد
کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد
شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد*

*این رباعی‌ها در جنگ الهی موجود نیست.
#بهار_در_شعر
#نوروز
#محمد_مرادی
@drmmoradi
"بهار و شعر فارسی"
یکی از مهم‌ترین مضامین و موضوع‌های شعر فارسی، به‌ویژه در سده‌های نخستین، وصف بهار و عناصر مربوط به آن بوده است؛ به‌طوری که هیچ فصلی در شعر، چون بهار منعکس نشده و هزاران اثر ادبی با این موضوع خلق شده است.
ردّپای بهار و وصف آن را حتی در جُنگ‌ها و مجموعه‌های ادبی نیز می‌توان دید و در برخی جنگ‌ها که بر اساس موضوع سامان یافته، بخشی به بهارسروده‌ها اختصاص یافته است‌.
یکی از این مجموعه‌ها، جنگ کتابخانه‌ی #گنج_بخش #اسلام_آباد است که مولف در باب دهم آن (فی صفه الربیع)، به این موضوع پرداخته و جنگ۵۳۴ مجلس (#سید_الهی) هم (با تغییرهایی) بر اساس همین مجموعه تدوین شده است.
در باب دهم جنگ گنج‌بخش، بیش از ۲۰۰ قطعه شعرِ کوتاه و بلند، با موضوع بهار، نوروز و طبیعت، از شاعران شاخص سده‌های چهارم تا هفتم گزینش و ثبت شده است. مولف، عمده‌ی اشعار را از مقدمات قصاید و از خلال مثنوی‌ها، قطعات و غزل‌ها به‌اختصار انتخاب کرده و تنها در رباعی‌ها صورت کامل اشعار را می‌توان دید. به مناسبت بهار و این روزهای تعطیلی، در ادامه چند رباعیِ بهاری از این مجموعه آورده می‌شود؛ با ذکر این‌که تعدادی از این رباعی‌ها جزو رباعی‌های سرگردان است و در مجموعه‌ها و دیوان‌ها، به نام دیگر شاعران هم منسوب شده است.

انوری:
با گل گفتم ابر چرا می‌گرید؟
ماتم‌زده نیست بر کجا می‌گرید؟
گل گفت اگر راست همی باید گفت
بر عمر من و عهد شما می‌گرید
#
گل‌ها چو به باغ جلوه را ساز کنند
در غنچه نهفت[ه] هفته‌ای ناز کنند
چون دیده به دیده‌ی جهان باز کنند
از شرم رخت ریختن آغاز کنند*
#
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز دُر دامن گل
با این‌همه جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل*

کمال‌الدین اسماعیل:
از خار چو آمد گلِ رنگین بیرون
اندوه کنیم از دل غمگین بیرون
کردند نظاره را عروسان چمن
سرها ز دریچه‌های چوبین بیرون
#

یارب که چه خرم است و چه بزم‌افروز
سبزی و شکوفه و نسیم نوروز
مستی و فغان بلبل و اول صبح
صحرا و لب جوی و مَی و آخر روز*

ظهیر فاریابی:
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
وی بلبل مست ناله‌ی زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن می‌باید
پروانه‌ی مطلق از خط یار بیار
#
ای غنچه‌ی گل سر شکفتن داری
وی نرگس مست میل خفتن داری
وی سوسن تر دراز کردی تو زبان
اندیشه‌ی راز عشق گفتن داری

نجم‌الدین دایه:
صحرا به گل و لاله بیاراسته‌اند
در عیش فزوده و ز غم کاسته‌اند
در خاک عروسان چمن خفته بدند
امروز قیامت است و برخاسته‌اند

#
وقت است که گل به شاهی اقرار دهد
فراش چمن خبر به عطار دهد
در وقت چنین تو عاشقان خود را
گر خود ندهی بار دلت بار دهد*
#
آمد گل و چون یار بهایی دارد
زان در دل هر شیفته جایی دارد
باغ از گل و از نوای بلبل امروز
انصاف که خوش برگ و نوایی دارد*

[مجیر بیلقانی]:
گل صبحدم از باد بر آشفت و بریخت
با باد صبا حکایتی گفت و بریخت
بدعهدی عمر بین که گل در ده روز
سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت*
#
تا سایه فکند سرو آزاد بر آب
تا عکس گل شکفته افتاد بر آب
آب از هوس بهار دیوانه بماند
زنجیر نهاد ازین سبب باد بر آب*

مختاری:
امروز نشاط گلسِتان باید کرد
وامروز به روی یار، مَی باید خَورد
کز چشم شکوفه و چراغ گل زرد
شد باغ به رخ چشم و چراغ زن و مرد*

*این رباعی‌ها در جنگ الهی موجود نیست.
#بهار_در_شعر
#نوروز
#محمد_مرادی
@drmomoradi