Forwarded from محمد مرادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در میکوبد... رفیق در میکوبد
آن همنفسِ شفیق در میکوبد
مرگ است که از میان یاران قدیم
وقتی آمد دقیق در میکوبد
#مرگ
#محمد_علی_کشاورز
@drmmoradi
آن همنفسِ شفیق در میکوبد
مرگ است که از میان یاران قدیم
وقتی آمد دقیق در میکوبد
#مرگ
#محمد_علی_کشاورز
@drmmoradi
"مرثیه"
دختر... دختر... رفیقِ مادر: دختر
صحرا... صحرا... یاس معطّر: دختر
یک دسته گل محمدی هدیه به باد...
دختر... دختر... غنچهی پرپر: دختر
*
این: خانهی توست... وسعتش را دیدی؟
ترسیدی؟ یا شاد شدی خندیدی؟
یا فاطمه! یا بنتَ محمد! اَسَمِعت؟
یا زهرا! یا بنت محمد! اَسَمِعت؟
یا زهره! یا بنتَ محمد! اَفَهِمت؟
آنجا چهخبر؟ بگو اگر فهمیدی
*
امروز نزول کبریا را دیدم
از عرش هبوط انبیا را دیدم
چون بغض غزلغزل شکفتم، وقتی
پرپرشدن باغ خدارا دیدم
*
پاییزترین خزان برگستانیم
ویرانهی زیر و بم ارگستانیم
ما راهی راههای بیبرگشتیم
ما ساکن کوچههای مرگستانیم
*
ماییم و گرفتار عذابی ابدی
در تاب و تبیم با شتابی ابدی
ای کاش عصازنان بیایی ای مرگ!
با خود ببری مرا به خوابی ابدی
*
ای زندهی مرده! آی! اِسمَع... اِفهَم...
وقتش شده، ای عاقلِ نادان! اِعلَم...
در بندِ گناه و غم اسیریم همه
یارب! یارب! تو نیز فاغفِر... وَارحَم
#محمد_مرادی
#مرگ
#و_الیه_راجعون
@drmomoradi
دختر... دختر... رفیقِ مادر: دختر
صحرا... صحرا... یاس معطّر: دختر
یک دسته گل محمدی هدیه به باد...
دختر... دختر... غنچهی پرپر: دختر
*
این: خانهی توست... وسعتش را دیدی؟
ترسیدی؟ یا شاد شدی خندیدی؟
یا فاطمه! یا بنتَ محمد! اَسَمِعت؟
یا زهرا! یا بنت محمد! اَسَمِعت؟
یا زهره! یا بنتَ محمد! اَفَهِمت؟
آنجا چهخبر؟ بگو اگر فهمیدی
*
امروز نزول کبریا را دیدم
از عرش هبوط انبیا را دیدم
چون بغض غزلغزل شکفتم، وقتی
پرپرشدن باغ خدارا دیدم
*
پاییزترین خزان برگستانیم
ویرانهی زیر و بم ارگستانیم
ما راهی راههای بیبرگشتیم
ما ساکن کوچههای مرگستانیم
*
ماییم و گرفتار عذابی ابدی
در تاب و تبیم با شتابی ابدی
ای کاش عصازنان بیایی ای مرگ!
با خود ببری مرا به خوابی ابدی
*
ای زندهی مرده! آی! اِسمَع... اِفهَم...
وقتش شده، ای عاقلِ نادان! اِعلَم...
در بندِ گناه و غم اسیریم همه
یارب! یارب! تو نیز فاغفِر... وَارحَم
#محمد_مرادی
#مرگ
#و_الیه_راجعون
@drmomoradi
در فصل بهار، گلشنی باید و نیست
با اینهمه زخم، جوشنی باید و نیست
در دست، چراغ روشنی باید و نیست
زینپس، پیرِ ندوشنی باید و...
"نیست"
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
#مرگ
#شهر_نیستان
#محمد_مرادی
@drmomoradi
با اینهمه زخم، جوشنی باید و نیست
در دست، چراغ روشنی باید و نیست
زینپس، پیرِ ندوشنی باید و...
"نیست"
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
#مرگ
#شهر_نیستان
#محمد_مرادی
@drmomoradi
خورشید را به دوش گرفتهاست لاجرم
آن "سایه" که به قافلهی مرگ میرسد
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
#شعر
#غزل
#مرگ
#بداهه_های_مرگ
@drmomoradi
آن "سایه" که به قافلهی مرگ میرسد
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
#شعر
#غزل
#مرگ
#بداهه_های_مرگ
@drmomoradi
"بداهه"
ای طوفان! بیبرگ چه خواهی کردن؟
ای زلزله! با ارگ چه خواهی کردن؟
ای کهنهنواز_سازِ بدمستی من!
با سمفونی مرگ، چه خواهی کردن؟
#مرگ
@drmomoradi
ای طوفان! بیبرگ چه خواهی کردن؟
ای زلزله! با ارگ چه خواهی کردن؟
ای کهنهنواز_سازِ بدمستی من!
با سمفونی مرگ، چه خواهی کردن؟
#مرگ
@drmomoradi
"خواب"
"از تو سخن از ..." تو تا به ناکامیها
از رفتنها و بیسرانجامیها
تا پستوی رویایی غوغا و سکوت:
مرگ آمدهاست "از به آرامی"ها
#مرگ_شاعر
@drmomoradi
"از تو سخن از ..." تو تا به ناکامیها
از رفتنها و بیسرانجامیها
تا پستوی رویایی غوغا و سکوت:
مرگ آمدهاست "از به آرامی"ها
#مرگ_شاعر
@drmomoradi
"زندگی"
مردهام اما دو روزی در تقلّا زندهام
از جهان مردگان میآیم اما زندهام
این منم که سرد افتاده درون خویشتن؟
در نمیآید نفسهایم، خدایا! زندهام؟
من: گلویم مملو از بغض است، میفهمد کسی؟
من: زبانم سرد و سنگین است، آیا زندهام؟
*
زندگی یک چیستانِ پیچپیچِ مبهم است
من: جوابی تلخ که در این معمّا زندهام
زندگی بیدوستان جز مرگ تدریجی نبود*
من چگونه زندهام وقتی که "تنها" زندهام؟
زندگی تکرار یک تردید طولانی است، حیف
مردهام یا زندهام، ها؟ مردهام یا زندهام؟
در میان قتلگاهِ این جهان افتادهام
رو به جویِ خون به قدر یک تماشا زندهام
کار من جز حسرت شبهای بعد از مرگ نیست
وقتی اینجا اینچنین یلدابهیلدا زندهام
من که مجنون غزالان بیابانم چطور
باز، بعد از داستان قیس و لیلا زندهام؟
در میان مردگان گیجم، که باور میکند؟
بستهی این دردِ بیدرمان: "من اینجا زندهام"
*
زندگی کن، زندگی کن، زندگی کن، زندگی
چارهای جز زندهبودن نیست، حالا زندهام
پ.ن: فرخی یزدی: زندگی کردن من مردن تدریجی بود/ بیدل: به مرگی که بیدوستان زیستم من.
#مرگ
#زندگی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
مردهام اما دو روزی در تقلّا زندهام
از جهان مردگان میآیم اما زندهام
این منم که سرد افتاده درون خویشتن؟
در نمیآید نفسهایم، خدایا! زندهام؟
من: گلویم مملو از بغض است، میفهمد کسی؟
من: زبانم سرد و سنگین است، آیا زندهام؟
*
زندگی یک چیستانِ پیچپیچِ مبهم است
من: جوابی تلخ که در این معمّا زندهام
زندگی بیدوستان جز مرگ تدریجی نبود*
من چگونه زندهام وقتی که "تنها" زندهام؟
زندگی تکرار یک تردید طولانی است، حیف
مردهام یا زندهام، ها؟ مردهام یا زندهام؟
در میان قتلگاهِ این جهان افتادهام
رو به جویِ خون به قدر یک تماشا زندهام
کار من جز حسرت شبهای بعد از مرگ نیست
وقتی اینجا اینچنین یلدابهیلدا زندهام
من که مجنون غزالان بیابانم چطور
باز، بعد از داستان قیس و لیلا زندهام؟
در میان مردگان گیجم، که باور میکند؟
بستهی این دردِ بیدرمان: "من اینجا زندهام"
*
زندگی کن، زندگی کن، زندگی کن، زندگی
چارهای جز زندهبودن نیست، حالا زندهام
پ.ن: فرخی یزدی: زندگی کردن من مردن تدریجی بود/ بیدل: به مرگی که بیدوستان زیستم من.
#مرگ
#زندگی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
"مرگ"
در آینه احوال مرا میپرسد
تنهایی هر سال مرا میپرسد
مرگ است که از میان یاران هرروز
از ثانیهها حال مرا میپرسد
#محمد_مرادی
#مرگ
http://tttttt.me/drmomoradi
در آینه احوال مرا میپرسد
تنهایی هر سال مرا میپرسد
مرگ است که از میان یاران هرروز
از ثانیهها حال مرا میپرسد
#محمد_مرادی
#مرگ
http://tttttt.me/drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
در فصل بهار، گلشنی باید و نیست
با اینهمه زخم، جوشنی باید و نیست
در دست، چراغ روشنی باید و نیست
زینپس، پیرِ ندوشنی باید و...
"نیست"
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
#مرگ
#شهر_نیستان
#محمد_مرادی
@drmomoradi
با اینهمه زخم، جوشنی باید و نیست
در دست، چراغ روشنی باید و نیست
زینپس، پیرِ ندوشنی باید و...
"نیست"
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن
#مرگ
#شهر_نیستان
#محمد_مرادی
@drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
"خواب"
"از تو سخن از ..." تو تا به ناکامیها
از رفتنها و بیسرانجامیها
تا پستوی رویایی غوغا و سکوت:
مرگ آمدهاست "از به آرامی"ها
#مرگ_شاعر
@drmomoradi
"از تو سخن از ..." تو تا به ناکامیها
از رفتنها و بیسرانجامیها
تا پستوی رویایی غوغا و سکوت:
مرگ آمدهاست "از به آرامی"ها
#مرگ_شاعر
@drmomoradi