چگونه «جهش نفتی» به تقویت «اقتصاد توزیعگرا» در ایران منتهی شد؟
🔹یارانه اعتباری در ایران بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ نمونهای از سیاستی بود که با موفقیت سرمایهگذاری خصوصی را تحریک کرد؛ اما هزینههای اجتماعی و سیاسی سنگینی به همراه داشت.
🔹این سیاست که برای حفظ تعادل بین بخش عمومی و خصوصی طراحی شده بود، بهدلیل مقیاس عظیم، کنترل دولتی و دخالت خانواده پهلوی به تبعیض علیه بورژوازی سنتی منجر شد و تنشهای موجود را تشدید کرد.
🔹این تبعیض نه تنها به انقلاب۱۹۷۹ کمک کرد، بلکه ضعف کلی بخش خصوصی را در برابر تحولات پساانقلابی نشان داد.
🔹سبک استبدادی شخصی شاه و فقدان نهادهای دموکراتیک برای میانجیگری بین طبقات، پیامدهای یارانه اعتباری را تقویت کرد.
🔹وقتی تخصیص منابع -مانند یارانههای اعتباری- در یک محیط سیاسی اقتدارگرا و بدون شفافیت انجام میشود، به راحتی میتواند به ابزاری برای تبعیض و تقویت نابرابری تبدیل شود.
🔹در ایران دهه۱۹۷۰، دخالت مستقیم شاه و خانواده پهلوی در تصمیمگیریهای اقتصادی، از جمله جیرهبندی اعتبار، باعث شد که بورژوازی مدرن (نزدیک به رژیم) از مزایای بیشتری برخوردار شود و بورژوازی سنتی (بازاریان) به حاشیه رانده شود.
🔹یارانه اعتباری، به جای یکپارچهسازی طبقات مختلف بورژوازی، شکاف بین بورژوازی مدرن و سنتی را عمیقتر کرد. این سیاست به انزوای بخشی از جامعه اقتصادی منجر شد که در نهایت به بیثباتی سیاسی کمک کرد.
🔹سیاستهای اقتصادی باید پیامدهای اجتماعی خود را در نظر بگیرند. در ایران تحت رژیم پهلوی، فقدان نهادهای میانجی باعث شد که رقابت بر سر منابع به درگیریهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. این نشاندهنده اهمیت ساختارهای سیاسی در تعیین نتایج سیاستهای اقتصادی است.
🔹بورژوازی مدرن در ایران بهدلیل وابستگی به یارانههای دولتی و حمایت رژیم، پس از انقلاب۱۹۷۹ آسیبپذیر شد. این وابستگی نه تنها آنها را از توسعه ظرفیتهای مستقل باز داشت، بلکه آنها را بهعنوان بخشی از رژیم در نظر مردم نشان داد که به سقوطشان کمک کرد.
🔹وقتی دسترسی به منابع عادلانه نیست، رقابت به جای بهرهوری به نفوذپذیری و فساد تبدیل میشود. آیا مسیر خلاف واقعی (counterfactual) برای ایران متصور بود؟
🔹شاید پاسخ این باشد که بله، یک مسیر خلاف واقعی برای ایران متصور بود که در آن یارانههای اعتباری به شکلی متوازنتر و شفافتر توزیع میشدند و از تشدید تعارضات اجتماعی و سیاسی جلوگیری میکردند. اما تحقق این مسیر نیازمند تغییرات عمیق در ساختار سیاسی و اقتصادی بود که با واقعیتهای رژیم پهلوی و شرایط تاریخی ایران همخوانی نداشت.
🔹انتخابهای سیاستی، بهویژه در زمان وفور منابع، میتوانند سرنوشت یک کشور را تغییر دهند و اهمیت انعطافپذیری و فراگیری در سیاستگذاری را برجسته میکند.
🔹اگر رژیم حتی بخشی از این تغییرات (مثلا تنظیم نرخهای بهره یا کاهش دخالت دربار) را اجرا میکرد، شدت بحرانهای اقتصادی و سیاسی ممکن بود کاهش یابد.
🔗 متن کامل
#دنیای_اقتصاد #نفت #جهش_نفتی #اقتصاد_توزیع_گرا #انقلاب #وفور_منابع
✅ کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir
🔹یارانه اعتباری در ایران بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ نمونهای از سیاستی بود که با موفقیت سرمایهگذاری خصوصی را تحریک کرد؛ اما هزینههای اجتماعی و سیاسی سنگینی به همراه داشت.
🔹این سیاست که برای حفظ تعادل بین بخش عمومی و خصوصی طراحی شده بود، بهدلیل مقیاس عظیم، کنترل دولتی و دخالت خانواده پهلوی به تبعیض علیه بورژوازی سنتی منجر شد و تنشهای موجود را تشدید کرد.
🔹این تبعیض نه تنها به انقلاب۱۹۷۹ کمک کرد، بلکه ضعف کلی بخش خصوصی را در برابر تحولات پساانقلابی نشان داد.
🔹سبک استبدادی شخصی شاه و فقدان نهادهای دموکراتیک برای میانجیگری بین طبقات، پیامدهای یارانه اعتباری را تقویت کرد.
🔹وقتی تخصیص منابع -مانند یارانههای اعتباری- در یک محیط سیاسی اقتدارگرا و بدون شفافیت انجام میشود، به راحتی میتواند به ابزاری برای تبعیض و تقویت نابرابری تبدیل شود.
🔹در ایران دهه۱۹۷۰، دخالت مستقیم شاه و خانواده پهلوی در تصمیمگیریهای اقتصادی، از جمله جیرهبندی اعتبار، باعث شد که بورژوازی مدرن (نزدیک به رژیم) از مزایای بیشتری برخوردار شود و بورژوازی سنتی (بازاریان) به حاشیه رانده شود.
🔹یارانه اعتباری، به جای یکپارچهسازی طبقات مختلف بورژوازی، شکاف بین بورژوازی مدرن و سنتی را عمیقتر کرد. این سیاست به انزوای بخشی از جامعه اقتصادی منجر شد که در نهایت به بیثباتی سیاسی کمک کرد.
🔹سیاستهای اقتصادی باید پیامدهای اجتماعی خود را در نظر بگیرند. در ایران تحت رژیم پهلوی، فقدان نهادهای میانجی باعث شد که رقابت بر سر منابع به درگیریهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شود. این نشاندهنده اهمیت ساختارهای سیاسی در تعیین نتایج سیاستهای اقتصادی است.
🔹بورژوازی مدرن در ایران بهدلیل وابستگی به یارانههای دولتی و حمایت رژیم، پس از انقلاب۱۹۷۹ آسیبپذیر شد. این وابستگی نه تنها آنها را از توسعه ظرفیتهای مستقل باز داشت، بلکه آنها را بهعنوان بخشی از رژیم در نظر مردم نشان داد که به سقوطشان کمک کرد.
🔹وقتی دسترسی به منابع عادلانه نیست، رقابت به جای بهرهوری به نفوذپذیری و فساد تبدیل میشود. آیا مسیر خلاف واقعی (counterfactual) برای ایران متصور بود؟
🔹شاید پاسخ این باشد که بله، یک مسیر خلاف واقعی برای ایران متصور بود که در آن یارانههای اعتباری به شکلی متوازنتر و شفافتر توزیع میشدند و از تشدید تعارضات اجتماعی و سیاسی جلوگیری میکردند. اما تحقق این مسیر نیازمند تغییرات عمیق در ساختار سیاسی و اقتصادی بود که با واقعیتهای رژیم پهلوی و شرایط تاریخی ایران همخوانی نداشت.
🔹انتخابهای سیاستی، بهویژه در زمان وفور منابع، میتوانند سرنوشت یک کشور را تغییر دهند و اهمیت انعطافپذیری و فراگیری در سیاستگذاری را برجسته میکند.
🔹اگر رژیم حتی بخشی از این تغییرات (مثلا تنظیم نرخهای بهره یا کاهش دخالت دربار) را اجرا میکرد، شدت بحرانهای اقتصادی و سیاسی ممکن بود کاهش یابد.
#دنیای_اقتصاد #نفت #جهش_نفتی #اقتصاد_توزیع_گرا #انقلاب #وفور_منابع
@den_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤4👍4👎4