کانال روضه الحسین علیه السلام
200 subscribers
170 photos
175 videos
284 files
822 links
Download Telegram
#امام_کاظم_شهادت
#امام_موسی_بن_جعفر

ای چاره هر کار (یا باب الحوائج)
(یا موسی بن جعفر)
کار دلم شد زار یا باب الحوائج

با کوله بار حاجتم رو بر تو کردم
غم از دلم بردار یا باب الحوائج

من سائل باب المراد کاظمینم
جز این ندارم کار یا باب الحوائج

هر جا گره افتاد در کار دل من
خواندم تو را هر بار یا باب الحوائج

تو کیستی باب الرضا باب المرادی
من عبد این دربار یا باب الحوائج

تو هفتمین شمس ولایت من چو ذره
تو باغ گل من خار یا باب الحوائج

موسی صدایت کرده یا موسی بن جعفر
عیسی تو را بیمار یا باب الحوائج

شد کاظمینت قبله حاجات از بس
دیدند از آن آثار یا باب الحوائج

افلاکیان اند آستان بوس در تو
ای حجت دادار یا باب الحوائج

جبریل کرده بال خود را در حریمت
فرش ره زوار یا باب الحوائج

والکاظمین الغیظ اوصاف خصالت
قرآن کند اقرار یا باب الحوائج

چشم امید ما به دست بسته توست
وا کن گره از کار یا باب الحوائج

جرمت چه بوده که تو را از شهر جدت
بردند با اجبار یا باب الحوائج

جرمت چه بوده سالها در کنج زندان
دیدی جفا بسیار یا باب الحوائج

هر روز تو بوده در آن قعر سیه چال
مانند شام تار یا باب الحوائج

چون مادر خود آرزوی مرگ کردی
دیدی زبس آزار یا باب الحوائج

هر روز روزه بودی و شلاق خوردی
در موقع افطار یا باب الحوائج

زیر غل و زنجیر بودی یاد مادر
یاد در ودیوار یا باب الحوائج

بر روی تخته پاره ای جسم تو بردند
گریم برایت زار یا باب الحوائج

بعد از تو دیگر دخترانت را نبردند
در مجلس اغیار یا باب الحوائج

#عبدالحسین

@raziolhossein
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت

یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب
یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب

او هم نوا با چاه شد من با سیه چال
من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب

یارب به آن زندانیِ زندان کوفه
به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب

تا کی از این زندان به آن زندان خدایا
ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب

تا کی نبینم ای خدا معصومه‌ ام را
دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب

زندان تاریک و نمورم مثل قبر است
خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب

بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم
زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب

زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه
چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب

شلاق خون گرید به حال غربت من
زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب

تا کی زند سیلی به رویم این یهودی
شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب

راضی به مرگ خود شدم از بس که گوید
او ناسزا بر مادرم خَلِّصنی یارَب


هر لحظه خون می ریزد از زخم گلویم
یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب

#عبدالحسین

@raziolhossein
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت


پناه عالمـم اما خودم پنـــاه ندارم
به غیر خاک سیه چال تکیه گاه ندارم

غریب تر زمنِ خون جگر زمانه ندارد
از این سیاهیِ مطموره کس نشانه ندارد

ـــــــ
دگر به گوشه‌ی زندان نمانده جان به تن من
به زیر حلقه‌ی زنجیر خُرد شد بدن من

صبا اگر گذری افتدت به شهر مدینه
ببر سلام مرا سوی دختران حزینه

بگو که وعده‌ی دیدار ما شود به قیامت
بگو پدر نمیاید از این سفر به سلامت

ز قول من به رضایم بگو امان ز جدایی
رسیده لحظه‌ی آخر به دیدنم نمیایی؟

نگو به دخترم از دست و پای سلسله بسته
خبر نده زغل جامعه ، ز ساق شکسته

نگو زسندی شاهک وَ حرف بد زدنش را
نگو به پیکر رنجور من لگد زدنش را

نگو که خون شده از بیحیایی اش جگرمن
سـر نمــــــــازم و فـریـاد می زند به سر من

خبر نده ز غریبی ، زتنگیِ قفس من
نگو میان سیه چال حبس شد نفس من

نگو که خون شده جاری ز زخم های تن من
شبیــــــه مـادر مظلـــــومه آب شد بدن من

اگرچه از غم هجران اسیر درد و بلایید
هزار شکــــر خدارا که در پنـــاه رضایید

به روی خاکم و اما به یاد خدّ تریبم
وگریه می کنم اینجا به یاد جد غریبم

همیشه روضه‌ی گودال غصه‌ی جگرم بود
میان قتلگه افتاده چشم او به حرم بود

و می کشید روی خاکِ قتلگه پر و بالش
چه آتشی به دلش زد صدای اهل و عیالش

به قتلگاه نفس می کشد بریده بریده
خدا به خیر کند فاطمه خمیده رسیده

به سر زنان روی تل خواهر حزینه نشسته
خدا به خیر کند شمر روی سینه نشسته

#محمد_علی_قاسمی_خادم

@raziolhossein
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
#دوبیتی

به آیات خدا زنجیر بستند
به دستان دعا زنجیر بستند

چرا تابوت او سنگین نباشد
پر پروانه را زنجیر بستند
.......

دل او از سقیفه شعله ور شد
دو دست بسته اش ارث از پدر شد

تنش بر تخته ی در روضه می‌خواند
که او هم کشته ی دیوار و در شد

........

اگر چه بسته در زنجیر دستم
به یاد مادرم در خود شکستم

در و دیوارِ زندانم گواه است
که گریانِ در و دیوار  هستم

#میثم_مومنی_نژاد

@raziolhossein
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت


شکر خدا جسم تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند

شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند

شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند

دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند

ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند

آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند

هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند

هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند

هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند

جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند


#وحید_محمدی

@raziolhossein
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
#دوبیتی


غریبی گوشۀ زندان بغداد
(خلاصم کن خدایا) گفت و جان داد

چرا بال کبوتر را شکستی
الهی بشکنه دست تو صیاد

.....

غريبي کنج تاریکِ مطامير
سرش بر دامن کُند است و زنجیر

دل سنگ آب شد از ناله اش لیک
ندارد در دل صیاد تأثیر
.....

به زندان بلا سیلی که خوردم
غم دل را به دوش صبر بردم

کبود از تازیانه شد تن من
ز زهرا مادر خود ارث بردم
.....

رسیده موسم داغ جدایی
ندارم غیر غربت آشنایی

کجایی دخترم معصومه بابا
رضا ای راحت جانم کجایی ؟

#کمیل_کاشانی

@raziolhossein