Forwarded from Budo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اوس :قسمتی از استاژ فنی توسط استاد محمد منصوری فرد نماینده ارشد KWF در ایران
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELsmGQ1UW2RzZdTmQ
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELsmGQ1UW2RzZdTmQ
Forwarded from Budo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسابقات بزرگ روسیه سال ۲۰۱۷..
آشوت زرینیان و آندره شیرکوف
با تشکر از استاد حیدریان از ارسال این ویدئو
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELsmGQ1UW2RzZdTmQ
آشوت زرینیان و آندره شیرکوف
با تشکر از استاد حیدریان از ارسال این ویدئو
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAELsmGQ1UW2RzZdTmQ
چيست؟BMI
شاخص حجم بدن
بزرگترين مرجع براي نشان دادن حجم بدن و دقيق ترين معيار جهاني براي بدست آوردن اضافه ي وزن از اين طريق ميباشد
آيا دچار چاقي هستين يا اضافه وزن دارين و يا اينكه طبيعي هستين ؟؟؟؟؟؟
براي مثال اگر شخصي وزنش ٦٠ كيلوگرم باشد با قد ١٦٠
اين شخص به اين شكل به دست
ميايدBMI
١٦٠ را به توان ٢ ميرسونيم
يعني ١٦٠ ضرب در ١٦٠. ميكنيم كه جواب ميشه ٢/٥٦٠٠
بعد ٦٠ كه وزن بود را تقسيم بر ٢/٥٦٠٠ ميكنيم كه جوابش ميشه
٢٣
اگر BMI كمتر از ١٨/٥ باشه، كمبود وزن داريد
اگر بين ١٨/٥ تا ٢٤/٩ باشه، وزن طبيعي
اگر بين ٢٥ تا ٢٩/٩ باشه اضافه وزن داريد
اگر برابر ٣٠ باشه دچار چاقي هستيد
در مثال بالا BMI شخص ٢٣ شد
كه وزن طبيعي ميباشد
توجه داشته باشين كه اگر سن بين ١٧ تا ١٩ سال باشد BMI مطلوب و نرمال ٢٢ ميباشد
اگر بين ١٩ تا ٢٤ سال باشد BMI نرمال ٢٣ ميباشد
اگر ٣٤ تا ٤٤ سال باشد BMI نرمال ٢٤ ميباشد
اگر بين ٤٤ تا ٥٤ سال باشد BMI نرمال ٢٥ ميباشد
اگر بين ٥٤ تا ٦٤ سال باشد BMI نرمال ٢٦ ميباشد
اگر ٦٤ الي..... سال باشد BMI نرمال ٢٧ ميباشد
شاخص حجم بدن
بزرگترين مرجع براي نشان دادن حجم بدن و دقيق ترين معيار جهاني براي بدست آوردن اضافه ي وزن از اين طريق ميباشد
آيا دچار چاقي هستين يا اضافه وزن دارين و يا اينكه طبيعي هستين ؟؟؟؟؟؟
براي مثال اگر شخصي وزنش ٦٠ كيلوگرم باشد با قد ١٦٠
اين شخص به اين شكل به دست
ميايدBMI
١٦٠ را به توان ٢ ميرسونيم
يعني ١٦٠ ضرب در ١٦٠. ميكنيم كه جواب ميشه ٢/٥٦٠٠
بعد ٦٠ كه وزن بود را تقسيم بر ٢/٥٦٠٠ ميكنيم كه جوابش ميشه
٢٣
اگر BMI كمتر از ١٨/٥ باشه، كمبود وزن داريد
اگر بين ١٨/٥ تا ٢٤/٩ باشه، وزن طبيعي
اگر بين ٢٥ تا ٢٩/٩ باشه اضافه وزن داريد
اگر برابر ٣٠ باشه دچار چاقي هستيد
در مثال بالا BMI شخص ٢٣ شد
كه وزن طبيعي ميباشد
توجه داشته باشين كه اگر سن بين ١٧ تا ١٩ سال باشد BMI مطلوب و نرمال ٢٢ ميباشد
اگر بين ١٩ تا ٢٤ سال باشد BMI نرمال ٢٣ ميباشد
اگر ٣٤ تا ٤٤ سال باشد BMI نرمال ٢٤ ميباشد
اگر بين ٤٤ تا ٥٤ سال باشد BMI نرمال ٢٥ ميباشد
اگر بين ٥٤ تا ٦٤ سال باشد BMI نرمال ٢٦ ميباشد
اگر ٦٤ الي..... سال باشد BMI نرمال ٢٧ ميباشد
بهمن امین:
🔳🚰آب گرم با معده خالی :
》》موضوع مهم《《
🔳 ای کاش بتوانم این مطالب را به همه انسانها برسانم
👇👇👇👇
دكترحسن_نورئ
یکی از متخصصین قلب میگوید اگر هر کسی که این نامه بدستش میرسد به کسانی که میشناسد بفرستد پس باعث نجات زندگی انسان ......
درمان با آب گرم.
باورتان نميشود
اتحاد بیماریهای ژاپنی/ آخرین تجربه ی درمان با آب را که نتایج صد درصد مفید برای بیماریهای زیر را دارد منتشر کرد
سردرد شدید. فشار خون. کم خونی. درد مفاصل. فلج. ضربان شدید یا تند قلب. صرع. چربی. سرفه. التهاب حلق.آسم.سل. التهاب شرایین. وهر مرضی که به مجاری ادرار مربوط میشود.
زیادی ترشح اسید و التهاب معده. کم اشتهایی. وهر مرضی که به چشم وگوش و حنجره مربوط میشود.
🔳طریقه ی درمان
با آبی که بجوش آمده
هر روز صبح زود از خواب بیدار شو و2 لیوان آب با معده خالی بخور تقریباً 80 میلی گرم. آب باید گرم باشد ولی نه آنقدر که زبان را بسوزاند ولی ولرم نزدیک به گرم باشد
وتا 45 دقیقه بعد هیچگونه غذایی نخورید.
وپس از هر وعده غذا تا 2 ساعت آب نخورید بعضی از افراد یا مریضها در اوایل برای نوشیدن 2 لیوان در یک وقت مشکل دارند میتوانند کمتر آب بنوشند ویواش یو اش به 2و 3 لیوان برسانند.
نتایج درمان با آب برای امراض زیر در مدت معین زیر ثابت شده است:
مرض قند 30 روز
فشار خون 30 روز
مشکلات معده 10 روز
انواع سرطان 9 ماه
سل و التهاب شرائین 6 ماه
کم غذایی 10 روز
مشکلات مجاری ادرار 10 روز
مشکلات بینی و گوش و حنجره 20 روز
مشکلات عادت ماهیانه 15 روز
مشکلات قلب و انواع آن 30 روز
سردرد شدید 3 روز
کم خونی 30 روز
چربی 4 ماه
صرع و فلج 9 ماه
مشکلات دستگاه تنفسی 4 ماه
🔳ابو علی سینا:
اگه آب یخ شمارادرجوانی بیمار نکند در میانسالی شما را سخت بیمار خواهد کرد.
🔳آب یخ باعث چسبیدن چربی دور عروق قلب شده و عامل انسداد 4 رگ اصلی قلب و سکته یا ایست قلبی میشود ...
🔳شاید شنیده باشید افراد جوانی که ایست قلبی میکنند و از دنیا میروند،
💥علت اصلی این اتفاق بد:
نوشیدن آب یخ است .....
آب یخ اولین و بزرگترین علت سیروز کبد و نابودی کبد محسوب میشود چون آب یخ باعث چسبیدن چربی دور جداره کبد میشود .....
متاسفانه بالای 90 در صد کسانی که در انتظار پیوند کبد هستند به نوشیدن آب خیلی خنک عادت داشته اند ،،،
در کل: نوشیدن آب یخ باعث از کار افتادن لوزالمعده و بیماری دیابت میشود ...
آب یخ باعث از بین رفتن عاج روده و معده شده و موجب سرطان دستگاه گوارش میشود.
─┅─═इई ❄️☃❄️ई
🔳🚰آب گرم با معده خالی :
》》موضوع مهم《《
🔳 ای کاش بتوانم این مطالب را به همه انسانها برسانم
👇👇👇👇
دكترحسن_نورئ
یکی از متخصصین قلب میگوید اگر هر کسی که این نامه بدستش میرسد به کسانی که میشناسد بفرستد پس باعث نجات زندگی انسان ......
درمان با آب گرم.
باورتان نميشود
اتحاد بیماریهای ژاپنی/ آخرین تجربه ی درمان با آب را که نتایج صد درصد مفید برای بیماریهای زیر را دارد منتشر کرد
سردرد شدید. فشار خون. کم خونی. درد مفاصل. فلج. ضربان شدید یا تند قلب. صرع. چربی. سرفه. التهاب حلق.آسم.سل. التهاب شرایین. وهر مرضی که به مجاری ادرار مربوط میشود.
زیادی ترشح اسید و التهاب معده. کم اشتهایی. وهر مرضی که به چشم وگوش و حنجره مربوط میشود.
🔳طریقه ی درمان
با آبی که بجوش آمده
هر روز صبح زود از خواب بیدار شو و2 لیوان آب با معده خالی بخور تقریباً 80 میلی گرم. آب باید گرم باشد ولی نه آنقدر که زبان را بسوزاند ولی ولرم نزدیک به گرم باشد
وتا 45 دقیقه بعد هیچگونه غذایی نخورید.
وپس از هر وعده غذا تا 2 ساعت آب نخورید بعضی از افراد یا مریضها در اوایل برای نوشیدن 2 لیوان در یک وقت مشکل دارند میتوانند کمتر آب بنوشند ویواش یو اش به 2و 3 لیوان برسانند.
نتایج درمان با آب برای امراض زیر در مدت معین زیر ثابت شده است:
مرض قند 30 روز
فشار خون 30 روز
مشکلات معده 10 روز
انواع سرطان 9 ماه
سل و التهاب شرائین 6 ماه
کم غذایی 10 روز
مشکلات مجاری ادرار 10 روز
مشکلات بینی و گوش و حنجره 20 روز
مشکلات عادت ماهیانه 15 روز
مشکلات قلب و انواع آن 30 روز
سردرد شدید 3 روز
کم خونی 30 روز
چربی 4 ماه
صرع و فلج 9 ماه
مشکلات دستگاه تنفسی 4 ماه
🔳ابو علی سینا:
اگه آب یخ شمارادرجوانی بیمار نکند در میانسالی شما را سخت بیمار خواهد کرد.
🔳آب یخ باعث چسبیدن چربی دور عروق قلب شده و عامل انسداد 4 رگ اصلی قلب و سکته یا ایست قلبی میشود ...
🔳شاید شنیده باشید افراد جوانی که ایست قلبی میکنند و از دنیا میروند،
💥علت اصلی این اتفاق بد:
نوشیدن آب یخ است .....
آب یخ اولین و بزرگترین علت سیروز کبد و نابودی کبد محسوب میشود چون آب یخ باعث چسبیدن چربی دور جداره کبد میشود .....
متاسفانه بالای 90 در صد کسانی که در انتظار پیوند کبد هستند به نوشیدن آب خیلی خنک عادت داشته اند ،،،
در کل: نوشیدن آب یخ باعث از کار افتادن لوزالمعده و بیماری دیابت میشود ...
آب یخ باعث از بین رفتن عاج روده و معده شده و موجب سرطان دستگاه گوارش میشود.
─┅─═इई ❄️☃❄️ई
Forwarded from Amin
غزل شماره ۱۰
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم
کاين چنين رفته ست در عهد ازل تقدير ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما
روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما
با دل سنگينت آيا هيچ درگيرد شبي
آه آتشناک و سوز سينه شبگير ما
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم
کاين چنين رفته ست در عهد ازل تقدير ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما
روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما
با دل سنگينت آيا هيچ درگيرد شبي
آه آتشناک و سوز سينه شبگير ما
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما
Forwarded from Amin
از آمدن و رفتن ما سودی کو
وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان
میسوزد و خاک میشود دودی کو
وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان
میسوزد و خاک میشود دودی کو
⚜ ۹نشانه کمبود منیزیم
🔅بیخوابی
🔅افسردگی
🔅ولع خوردن شکلات
🔅گرفتگی عضلات
🔅ضربان قلب نامنظم
🔅مشکلات پوستی
🔅خستگی مفرط
🔅سردردهای میگرنی
🔅تیرکشیدن چشمها
🔅بیخوابی
🔅افسردگی
🔅ولع خوردن شکلات
🔅گرفتگی عضلات
🔅ضربان قلب نامنظم
🔅مشکلات پوستی
🔅خستگی مفرط
🔅سردردهای میگرنی
🔅تیرکشیدن چشمها
Forwarded from Amin
غزل شماره ۱۱
ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهي قدان
کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما
اي باد اگر به گلشن احباب بگذري
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
گو نام ما ز ياد به عمدا چه مي بري
خود آيد آن که ياد نياري ز نام ما
مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستي زمام ما
ترسم که صرفه اي نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
حافظ ز ديده دانه اشکي همي فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
درياي اخضر فلک و کشتي هلال
هستند غرق نعمت حاجي قوام ما
ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم
اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
چندان بود کرشمه و ناز سهي قدان
کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما
اي باد اگر به گلشن احباب بگذري
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
گو نام ما ز ياد به عمدا چه مي بري
خود آيد آن که ياد نياري ز نام ما
مستي به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستي زمام ما
ترسم که صرفه اي نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
حافظ ز ديده دانه اشکي همي فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
درياي اخضر فلک و کشتي هلال
هستند غرق نعمت حاجي قوام ما
Forwarded from Amin
از آمدن و رفتن ما سودی کو
وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان
میسوزد و خاک میشود دودی کو
وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان
میسوزد و خاک میشود دودی کو
Forwarded from Amin
null
پسر بد مراو را یکی هوشمند
گرانمایه طهمورث دیوبند
بیامد به تخت پدر بر نشست
به شاهی کمر برمیان بر ببست
همه موبدان را ز لشکر بخواند
به خوبی چه مایه سخنها براند
چنین گفت کامروز تخت و کلاه
مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه
جهان از بدیها بشویم به رای
پس آنگه کنم درگهی گرد پای
ز هر جای کوته کنم دست دیو
که من بود خواهم جهان را خدیو
هر آن چیز کاندر جهان سودمند
کنم آشکارا گشایم ز بند
پس از پشت میش و بره پشم و موی
برید و به رشتن نهادند روی
به کوشش ازو کرد پوشش به رای
به گستردنی بد هم او رهنمای
ز پویندگان هر چه بد تیزرو
خورش کردشان سبزه و کاه و جو
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه
به بند آمدند آنکه بد زان گروه
ز مرغان مر آن را که بد نیک تاز
چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت
جهانی بدو مانده اندر شگفت
چو این کرده شد ماکیان و خروس
کجا بر خروشد گه زخم کوس
بیاورد و یکسر به مردم کشید
نهفته همه سودمندش گزید
بفرمودشان تا نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
چنین گفت کاین را ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید
که او دادمان بر ددان دستگاه
ستایش مراو را که بنمود راه
مر او را یکی پاک دستور بود
که رایش ز کردار بد دور بود
خنیده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
همه روزه بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار برپای شب
چنان بر دل هر کسی بود دوست
نماز شب و روزه آیین اوست
سر مایه بد اختر شاه را
در بسته بد جان بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فرهٔ ایزدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست
زمان تا زمان زینش برساختی
همی گرد گیتیش برتاختی
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند ازو تاج و فر
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به فر جهاندار بستش میان
به گردن برآورد گرز گران
همه نره دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی به آسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونه ای کان همی بشنوی
جهاندار سی سال ازین بیشتر
چه گونه پدید آوریدی هنر
برفت و سرآمد برو روزگار
همه رنج او ماند ازو یادگار
فرستاده شده از شاهنامه
http://cafebazaar.ir/app/com.shahnameh.borzoo.AOTVXSBFAEGCFYCL.demo/?l=fa
پسر بد مراو را یکی هوشمند
گرانمایه طهمورث دیوبند
بیامد به تخت پدر بر نشست
به شاهی کمر برمیان بر ببست
همه موبدان را ز لشکر بخواند
به خوبی چه مایه سخنها براند
چنین گفت کامروز تخت و کلاه
مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه
جهان از بدیها بشویم به رای
پس آنگه کنم درگهی گرد پای
ز هر جای کوته کنم دست دیو
که من بود خواهم جهان را خدیو
هر آن چیز کاندر جهان سودمند
کنم آشکارا گشایم ز بند
پس از پشت میش و بره پشم و موی
برید و به رشتن نهادند روی
به کوشش ازو کرد پوشش به رای
به گستردنی بد هم او رهنمای
ز پویندگان هر چه بد تیزرو
خورش کردشان سبزه و کاه و جو
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه
به بند آمدند آنکه بد زان گروه
ز مرغان مر آن را که بد نیک تاز
چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاورد و آموختنشان گرفت
جهانی بدو مانده اندر شگفت
چو این کرده شد ماکیان و خروس
کجا بر خروشد گه زخم کوس
بیاورد و یکسر به مردم کشید
نهفته همه سودمندش گزید
بفرمودشان تا نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
چنین گفت کاین را ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید
که او دادمان بر ددان دستگاه
ستایش مراو را که بنمود راه
مر او را یکی پاک دستور بود
که رایش ز کردار بد دور بود
خنیده به هر جای شهرسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
همه روزه بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار برپای شب
چنان بر دل هر کسی بود دوست
نماز شب و روزه آیین اوست
سر مایه بد اختر شاه را
در بسته بد جان بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فرهٔ ایزدی
برفت اهرمن را به افسون ببست
چو بر تیزرو بارگی برنشست
زمان تا زمان زینش برساختی
همی گرد گیتیش برتاختی
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخته مانند ازو تاج و فر
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به فر جهاندار بستش میان
به گردن برآورد گرز گران
همه نره دیوان و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیشرو
همی به آسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث بافرین
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
یکایک بیاراست با دیو چنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما کت آید به بر
کی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
ز هر گونه ای کان همی بشنوی
جهاندار سی سال ازین بیشتر
چه گونه پدید آوریدی هنر
برفت و سرآمد برو روزگار
همه رنج او ماند ازو یادگار
فرستاده شده از شاهنامه
http://cafebazaar.ir/app/com.shahnameh.borzoo.AOTVXSBFAEGCFYCL.demo/?l=fa
Forwarded from Amin
غم و درد مو از عطار واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند
تو که جان و دلی یکبار واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند
تو که جان و دلی یکبار واپرس
null
گرانمایه جمشید فرزند او
کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشه ور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش
به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند
فروزندهٔ لشکر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای
وزیشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژنده پوش
ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بروی
بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دستورزان اباسرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پراندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز
بخورد و بورزید و بخشید چیز
ازین هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازهٔ خویش را
ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن خاک را
هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار
همی کرد ازو روشنی خواستار
به چنگ آمدش چندگونه گهر
چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید
شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز
که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار
جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد ازان پس به کشتی برآب
ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز
ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ما ماند ازان خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی رفت کار
ندیدند مرگ اندران روزگار
ز رنج و ز بدشان نبد آگهی
میان بسته دیوان بسان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش
ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد برین روزگار
ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربه سر گشت او را رهی
نشسته جهاندار با فرهی
یکایک به تخت مهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند
چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم
چنانست گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از منست
همان کوشش و کامتان از منست
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از وی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فر گیتیفروز
فرستاده شده از شاهنامه
http://cafebazaar.ir/app/com.shahnameh.borzoo.AOTVXSBFAEGCFYCL.demo/?l=fa
گرانمایه جمشید فرزند او
کمر بست یکدل پر از پند او
برآمد برآن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سرتاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری
جهان را فزوده بدو آبروی
فروزان شده تخت شاهی بدوی
منم گفت با فرهٔ ایزدی
همم شهریاری همم موبدی
بدان را ز بد دست کوته کنم
روان را سوی روشنی ره کنم
نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد
به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و ازین چند بنهاد گنج
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد پرمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
ز هر انجمن پیشه ور گرد کرد
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
گروهی که کاتوزیان خوانیاش
به رسم پرستندگان دانیاش
جدا کردشان از میان گروه
پرستنده را جایگه کرد کوه
بدان تا پرستش بود کارشان
نوان پیش روشن جهاندارشان
صفی بر دگر دست بنشاندند
همی نام نیساریان خواندند
کجا شیر مردان جنگ آورند
فروزندهٔ لشکر و کشورند
کزیشان بود تخت شاهی به جای
وزیشان بود نام مردی به پای
بسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست از کس بریشان سپاس
بکارند و ورزند و خود بدروند
به گاه خورش سرزنش نشنوند
ز فرمان تنآزاده و ژنده پوش
ز آواز پیغاره آسوده گوش
تن آزاد و آباد گیتی بروی
بر آسوده از داور و گفتگوی
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دستورزان اباسرکشی
کجا کارشان همگنان پیشه بود
روانشان همیشه پراندیشه بود
بدین اندرون سال پنجاه نیز
بخورد و بورزید و بخشید چیز
ازین هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه
که تا هر کس اندازهٔ خویش را
ببیند بداند کم و بیش را
بفرمود پس دیو ناپاک را
به آب اندر آمیختن خاک را
هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک خشک را کالبد ساختند
به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد
چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند
ز خارا گهر جست یک روزگار
همی کرد ازو روشنی خواستار
به چنگ آمدش چندگونه گهر
چو یاقوت و بیجاده و سیم و زر
ز خارا به افسون برون آورید
شد آراسته بندها را کلید
دگر بویهای خوش آورد باز
که دارند مردم به بویش نیاز
چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند
همان رازها کرد نیز آشکار
جهان را نیامد چنو خواستار
گذر کرد ازان پس به کشتی برآب
ز کشور به کشور گرفتی شتاب
چنین سال پنجه برنجید نیز
ندید از هنر بر خرد بسته چیز
همه کردنیها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مران روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ما ماند ازان خسروان یادگار
چنین سال سیصد همی رفت کار
ندیدند مرگ اندران روزگار
ز رنج و ز بدشان نبد آگهی
میان بسته دیوان بسان رهی
به فرمان مردم نهاده دو گوش
ز رامش جهان پر ز آوای نوش
چنین تا بر آمد برین روزگار
ندیدند جز خوبی از کردگار
جهان سربه سر گشت او را رهی
نشسته جهاندار با فرهی
یکایک به تخت مهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
گرانمایگان را ز لشگر بخواند
چه مایه سخن پیش ایشان براند
چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم
چنانست گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از منست
همان کوشش و کامتان از منست
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
همه موبدان سرفگنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون
چو این گفته شد فر یزدان از وی
بگشت و جهان شد پر از گفتوگوی
منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فر و هوش
چو خسرو شوی بندگی را بکوش
به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس
به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فر گیتیفروز
فرستاده شده از شاهنامه
http://cafebazaar.ir/app/com.shahnameh.borzoo.AOTVXSBFAEGCFYCL.demo/?l=fa
غزل شماره ۱۲
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما
آب روي خوبي از چاه زنخدان شما
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما
کس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت
به که نفروشند مستوري به مستان شما
بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر
زان که زد بر ديده آبي روي رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته اي
بو که بويي بشنويم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمي به دوران شما
دل خرابي مي کند دلدار را آگه کنيد
زينهار اي دوستان جان من و جان شما
کي دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پريشان شما
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري
کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما
اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو
کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما
گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست
بنده شاه شماييم و ثناخوان شما
اي شهنشاه بلنداختر خدا را همتي
تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما
مي کند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
روزي ما باد لعل شکرافشان شما
اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما
آب روي خوبي از چاه زنخدان شما
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما
کس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت
به که نفروشند مستوري به مستان شما
بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر
زان که زد بر ديده آبي روي رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته اي
بو که بويي بشنويم از خاک بستان شما
عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمي به دوران شما
دل خرابي مي کند دلدار را آگه کنيد
زينهار اي دوستان جان من و جان شما
کي دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پريشان شما
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري
کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما
اي صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو
کاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما
گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست
بنده شاه شماييم و ثناخوان شما
اي شهنشاه بلنداختر خدا را همتي
تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما
مي کند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
روزي ما باد لعل شکرافشان شما
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
ﻧﺰﺩﯾﮏ ٣٨ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ...
٨ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ...
15 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ...
ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟
ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯿﺸﻪ...
ﺩﺑﯽ ، مركز تجاري ﺁﺳﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ...
ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ...
ژاپن کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص میده...
ﻗﻄﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ...
ارمنستان اولین درآمدش صادرات برق به ایران میشه...😧
تایلند اولین مشتری توریستش ایرانیها میشن...😳
اسپانیا زعفران ایران رو میگیره و اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا میشه...😡
اونوقت......
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﯿﻢ...😏
ﺗﻮ ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ...😏
كجاي ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؟😒
اگر خرمشهر را خدا آزاد كرد،
بگذاريد فلسطين را هم خدا آزاد كند...😔
مگر خدای ما با خداي آنها فرق میکند😡
بزرگترین حقارت تاریخ، یخ زدگی مغزانسانهاست...😴
مرغ نخورید ، هورمون دارد...😊
سوسیس کالباس نخورید ، نیترات دارد...😊
لبنیات نخورید پالم دارد...😊
آبلیمو صنعتی نخورید آب لیمو ندارد...😊
آب معدنی نخورید مواد نگه دارنده خطرناک دارد...😡😊
شیر نخورید وایتکس دارد...😡😊
سیب رو باپوست نخورید مواد سرطانزا دارد...😡😊
برنج نخورید آرسنیک دارد...😡😊
بنزین ما سرطان زاست...😓
اصلا هیچی نخورید چون مملکت صاحب ندارد...😔
شهربازی نروید ، اگر می روید وسایلش ایمن نیست...😳
هواپیما تا مجبور نشدید سوار نشوید...😕
توی تهران نفس نکشید و از خونه بیرون نروید چون پارازیت سرطانزاست...😷
سرطان هم نگیرید،چون احتمالاً مورد اسیدپاشی قرار می گیرید...😐
از طرف دیگر برق کم مصرف کنید تا ما صادرش کنیم...😮
گرم بپوشید گاز زیاد مصرف نکنید،
برایتان خوب نیست ما صادرش می کنیم...😂
ماشین خارجی گران است نخرید ،
لگن ساخت داخل را گران بخرید برایتان خوب است امکان رفتن به بهشت را زودتر برایتان فراهم می کند...😂😂
فقط "بچه زیاد بزایید" چون ایران جای خوبی است...😂
ربا و نزول خواری حرام ترین اعمال است اما اگر بروید از بانک انصار () وام با بهره ۳۵ درصد بگیرید حلال می شود...😂😏
صدا و سیما آلات موسیقی را از پشت در و دیوار و ۶ گلدان نشان می دهد چرا که می گویند نمایش آلات موسیقی حرام است،
اما اگر ۱۲۰ هزار تومان بدهید و بروید کنسرت برج میلاد آن موقع حلال می شود...😏
سرزمین عجایب اینجاست که هر حرامی با پول حلال می شود...😊
اگر فقرا جایی جمع شوند ، می شوند "باند" ،😔
اما اگر ثروتمندان جایی جمع شوند می شود "جلسه" ،😡
اگر فقیر دزدی کند ، می شود "سرقت" ،😔
اما اگر ثروتمند دزدی کند ، می شود "اختلاس" ،😡
٨ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ...
15 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ...
ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟
ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯿﺸﻪ...
ﺩﺑﯽ ، مركز تجاري ﺁﺳﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ...
ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ...
ژاپن کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص میده...
ﻗﻄﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ...
ارمنستان اولین درآمدش صادرات برق به ایران میشه...😧
تایلند اولین مشتری توریستش ایرانیها میشن...😳
اسپانیا زعفران ایران رو میگیره و اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا میشه...😡
اونوقت......
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﯿﻢ...😏
ﺗﻮ ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ...😏
كجاي ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؟😒
اگر خرمشهر را خدا آزاد كرد،
بگذاريد فلسطين را هم خدا آزاد كند...😔
مگر خدای ما با خداي آنها فرق میکند😡
بزرگترین حقارت تاریخ، یخ زدگی مغزانسانهاست...😴
مرغ نخورید ، هورمون دارد...😊
سوسیس کالباس نخورید ، نیترات دارد...😊
لبنیات نخورید پالم دارد...😊
آبلیمو صنعتی نخورید آب لیمو ندارد...😊
آب معدنی نخورید مواد نگه دارنده خطرناک دارد...😡😊
شیر نخورید وایتکس دارد...😡😊
سیب رو باپوست نخورید مواد سرطانزا دارد...😡😊
برنج نخورید آرسنیک دارد...😡😊
بنزین ما سرطان زاست...😓
اصلا هیچی نخورید چون مملکت صاحب ندارد...😔
شهربازی نروید ، اگر می روید وسایلش ایمن نیست...😳
هواپیما تا مجبور نشدید سوار نشوید...😕
توی تهران نفس نکشید و از خونه بیرون نروید چون پارازیت سرطانزاست...😷
سرطان هم نگیرید،چون احتمالاً مورد اسیدپاشی قرار می گیرید...😐
از طرف دیگر برق کم مصرف کنید تا ما صادرش کنیم...😮
گرم بپوشید گاز زیاد مصرف نکنید،
برایتان خوب نیست ما صادرش می کنیم...😂
ماشین خارجی گران است نخرید ،
لگن ساخت داخل را گران بخرید برایتان خوب است امکان رفتن به بهشت را زودتر برایتان فراهم می کند...😂😂
فقط "بچه زیاد بزایید" چون ایران جای خوبی است...😂
ربا و نزول خواری حرام ترین اعمال است اما اگر بروید از بانک انصار () وام با بهره ۳۵ درصد بگیرید حلال می شود...😂😏
صدا و سیما آلات موسیقی را از پشت در و دیوار و ۶ گلدان نشان می دهد چرا که می گویند نمایش آلات موسیقی حرام است،
اما اگر ۱۲۰ هزار تومان بدهید و بروید کنسرت برج میلاد آن موقع حلال می شود...😏
سرزمین عجایب اینجاست که هر حرامی با پول حلال می شود...😊
اگر فقرا جایی جمع شوند ، می شوند "باند" ،😔
اما اگر ثروتمندان جایی جمع شوند می شود "جلسه" ،😡
اگر فقیر دزدی کند ، می شود "سرقت" ،😔
اما اگر ثروتمند دزدی کند ، می شود "اختلاس" ،😡
Forwarded from Amin
غزل شماره ۱۶
خمي که ابروي شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت
به يک کرشمه که نرگس به خودفروشي کرد
فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوي کرده مي روي به چمن
که آب روي تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره مي زد
صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت
ز شرم آن که به روي تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از ورع مي و مطرب نديدمي زين پيش
هواي مغبچگانم در اين و آن انداخت
کنون به آب مي لعل خرقه مي شويم
نصيبه ازل از خود نمي توان انداخت
مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود
که بخشش ازلش در مي مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگي خواجه جهان انداخت
خمي که ابروي شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت
به يک کرشمه که نرگس به خودفروشي کرد
فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
شراب خورده و خوي کرده مي روي به چمن
که آب روي تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت
بنفشه طره مفتول خود گره مي زد
صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت
ز شرم آن که به روي تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت
من از ورع مي و مطرب نديدمي زين پيش
هواي مغبچگانم در اين و آن انداخت
کنون به آب مي لعل خرقه مي شويم
نصيبه ازل از خود نمي توان انداخت
مگر گشايش حافظ در اين خرابي بود
که بخشش ازلش در مي مغان انداخت
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگي خواجه جهان انداخت
Forwarded from Amin
از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز
باز آمده کیست تا بما گوید باز
پس بر سر این دو راههی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیآیی باز