🍀 امروز با بیدل
🔸 عشرت سالگره
عشرت #سالگره تاکیات، ای غفلتفال!
رشتهای هست که لب میگزد از گفتن سال
بیدل دربارۀ خیلی چیزها شعر دارد، حتی جشن تولد. حالا شاید بگویید چرا «سالگرد» نگفته و «سالگره» گفته است؟ در اینجا نکتهای هست. در حوزۀ شرقی زبان فارسی، «سالگره» میگویند و وجه تسمیۀ آن هم این است که رسم بوده است که بعضی اشخاص رشتهای نزد خود داشتهاند و هر سال که می گذشته است، بر آن رشته گرهی میزدهاند، تا شمار سالها از خاطرشان نرود. به همین دلیل سالگرد تولد را «سالگره» میگفتهاند. در مصراع دوم بیت بیدل هم به این رشته اشاره شده است. میگوید این رشته هر سال انگار از گفتن سال، لب میگزد.
در واقع شاعر در اینجا از گذر عمر نگران است و میگوید برای انسان که در غفلت به سر میبرد، سالگره نباید عشرتی داشته باشد. باقی بیتهای این غزل هم تأملات عمیقی نسبت به گذر عمر و غفلت انسان دارد:
بگذر ای شمع، ز تشویش زبانآرایی
کاروانهاست در این دشت، خموشی دنبال
عالم است این، به غرور تو که میپردازد؟
بوالهوس! یک دو سه روزی به خیالات ببال
مه پس از بدر شدن، سعی هلالش پیش است
چون به معراج رسد، طالب نقص است کمال
به که چون شمع به سر قطع کنی راه ادب
تا ز سعی قدمت سایه نگردد پامال
انسان را به شمعی رو به خاموشی تشبیه میکند. میگوید تو با این غرور خودت، فکر میکنی که همه عالم به تو میاندیشند؟ چه خیالاتی داری؟ مثل ماه انتظار داشته باشه که وقتی به بدر هم برسی، به سمت هلال بروی. پس بهترین کار این است که مثل شمع، آب شوی و به زمین بریزی.
#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
🌲
-----------------
@bagh_saeb
🔸 عشرت سالگره
عشرت #سالگره تاکیات، ای غفلتفال!
رشتهای هست که لب میگزد از گفتن سال
بیدل دربارۀ خیلی چیزها شعر دارد، حتی جشن تولد. حالا شاید بگویید چرا «سالگرد» نگفته و «سالگره» گفته است؟ در اینجا نکتهای هست. در حوزۀ شرقی زبان فارسی، «سالگره» میگویند و وجه تسمیۀ آن هم این است که رسم بوده است که بعضی اشخاص رشتهای نزد خود داشتهاند و هر سال که می گذشته است، بر آن رشته گرهی میزدهاند، تا شمار سالها از خاطرشان نرود. به همین دلیل سالگرد تولد را «سالگره» میگفتهاند. در مصراع دوم بیت بیدل هم به این رشته اشاره شده است. میگوید این رشته هر سال انگار از گفتن سال، لب میگزد.
در واقع شاعر در اینجا از گذر عمر نگران است و میگوید برای انسان که در غفلت به سر میبرد، سالگره نباید عشرتی داشته باشد. باقی بیتهای این غزل هم تأملات عمیقی نسبت به گذر عمر و غفلت انسان دارد:
بگذر ای شمع، ز تشویش زبانآرایی
کاروانهاست در این دشت، خموشی دنبال
عالم است این، به غرور تو که میپردازد؟
بوالهوس! یک دو سه روزی به خیالات ببال
مه پس از بدر شدن، سعی هلالش پیش است
چون به معراج رسد، طالب نقص است کمال
به که چون شمع به سر قطع کنی راه ادب
تا ز سعی قدمت سایه نگردد پامال
انسان را به شمعی رو به خاموشی تشبیه میکند. میگوید تو با این غرور خودت، فکر میکنی که همه عالم به تو میاندیشند؟ چه خیالاتی داری؟ مثل ماه انتظار داشته باشه که وقتی به بدر هم برسی، به سمت هلال بروی. پس بهترین کار این است که مثل شمع، آب شوی و به زمین بریزی.
#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
🌲
-----------------
@bagh_saeb