♥️➰♥️➰♥️➰♥️
به نامِ نامی خورشید، نام چشمانت
که صبح میدمد از اوجِ بام چشمانت
تلاطم همهٔ لحظه های من از توست
زدم صبوحی از امواج جام چشمانت
خدا کند که نبینم دگر رهایی را
از این بهشت دل انگیزِ دامِ چشمانت!
خلاصه کردهای انگار شعر هستی را
میان واژهای از هر پیام چشمانت
و هر چه زخم کهنساله بود خوب شدهست
فقط به دست پر از التیام چشمانت
اذان بگو که دگر طاقتم تمام شده
چقدر طول کشید این صیام چشمانت!
هزار آهوی سرگشته ی بیابان گرد
شدند گوشه نشینانِ رام چشمانت
نماز خوانده ام و معتکف شدم بی خویش
بر آستان بلند مقام چشمانت
طواف کرده ام از رکن رکن باور تو
طوافِ واجبِ ماه حرام چشمانت
خدا کند که دگر خلوتی نیابد دل
از این هیاهوی پر ازدحام چشمانت!
چه خوب شد که پس از عمری ادعای گزاف
شدم خراب و گرفتار و خام چشمانت
تمام همت این شعر ناقصم این بود
و جرعه ای نچشید از تمام چشمانت!
♥️➰♥️
(غزلی تازه از شاعر روشندل: #زهرا_طهماسبی)
روز جهانی #عصای_سفید گرامی باد!
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
به نامِ نامی خورشید، نام چشمانت
که صبح میدمد از اوجِ بام چشمانت
تلاطم همهٔ لحظه های من از توست
زدم صبوحی از امواج جام چشمانت
خدا کند که نبینم دگر رهایی را
از این بهشت دل انگیزِ دامِ چشمانت!
خلاصه کردهای انگار شعر هستی را
میان واژهای از هر پیام چشمانت
و هر چه زخم کهنساله بود خوب شدهست
فقط به دست پر از التیام چشمانت
اذان بگو که دگر طاقتم تمام شده
چقدر طول کشید این صیام چشمانت!
هزار آهوی سرگشته ی بیابان گرد
شدند گوشه نشینانِ رام چشمانت
نماز خوانده ام و معتکف شدم بی خویش
بر آستان بلند مقام چشمانت
طواف کرده ام از رکن رکن باور تو
طوافِ واجبِ ماه حرام چشمانت
خدا کند که دگر خلوتی نیابد دل
از این هیاهوی پر ازدحام چشمانت!
چه خوب شد که پس از عمری ادعای گزاف
شدم خراب و گرفتار و خام چشمانت
تمام همت این شعر ناقصم این بود
و جرعه ای نچشید از تمام چشمانت!
♥️➰♥️
(غزلی تازه از شاعر روشندل: #زهرا_طهماسبی)
روز جهانی #عصای_سفید گرامی باد!
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
پر از نگاه تو ام، باوری بهاری! تا _
شوَم به وسعت آواز یک قناری تا
بهانه های مرا هم کسی صبورانه
بیاورد به شبستان ماندگاری تا
رها شوم از اگرهای بستهٔ دگران
به لطف حملهای از جنس انتحاری تا
شکسته بالی من هم به التیام رسد
و مثل باز رها گشته ی شکاری تا
شکستن همهٔ میلههای این قصه
و آسمان پر از جشن و بیقراری تا
نوازش غزلآمیز دستهایِ خودت
و حس خلسهٔ این چشم انتظاری تا
دوام پنجرهای رو به یک تبسم تو
نشاط و لذت یک عشق انحصاری تا تپیدن همه ی لحظه های من، مواج
چو همنشینی یک سیب و رود جاری تا
رسیم با هم و تنها به مرز بی مرزی
به شبنشینی این شعر آبشاری تا
کسی نیاید و از چشم تو غزل سازد
به دام نسپرد، این آهوی فراری تا
خودم به ساحت این شعر دعوتش کنم و بماند این همه احساس، یادگاری تا . . .
۱۴ دی ۹۶
#زهرا_طهماسبی
#تا
#غزل_اصفهان
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
پر از نگاه تو ام، باوری بهاری! تا _
شوَم به وسعت آواز یک قناری تا
بهانه های مرا هم کسی صبورانه
بیاورد به شبستان ماندگاری تا
رها شوم از اگرهای بستهٔ دگران
به لطف حملهای از جنس انتحاری تا
شکسته بالی من هم به التیام رسد
و مثل باز رها گشته ی شکاری تا
شکستن همهٔ میلههای این قصه
و آسمان پر از جشن و بیقراری تا
نوازش غزلآمیز دستهایِ خودت
و حس خلسهٔ این چشم انتظاری تا
دوام پنجرهای رو به یک تبسم تو
نشاط و لذت یک عشق انحصاری تا تپیدن همه ی لحظه های من، مواج
چو همنشینی یک سیب و رود جاری تا
رسیم با هم و تنها به مرز بی مرزی
به شبنشینی این شعر آبشاری تا
کسی نیاید و از چشم تو غزل سازد
به دام نسپرد، این آهوی فراری تا
خودم به ساحت این شعر دعوتش کنم و بماند این همه احساس، یادگاری تا . . .
۱۴ دی ۹۶
#زهرا_طهماسبی
#تا
#غزل_اصفهان
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
🌲
پر از نگاه توام، باوری بهاری! تا _
شوَم به وسعت آواز یک قناری تا
بهانههای مرا هم کسی صبورانه
بیاورد به شبستان ماندگاری تا
رها شوم از اگرهای بستهٔ دگران
به لطف حملهای از جنس انتحاری تا
شکسته بالی من هم به التیام رسد
و مثل باز رها گشتهٔ شکاری تا
شکستن همهٔ میلههای این قصه
و آسمان پر از جشن و بیقراری تا
نوازش غزلآمیز دستهایِ خودت
و حس خلسهٔ این چشم انتظاری تا
دوام پنجرهای رو به یک تبسم تو
نشاط و لذت یک عشق انحصاری تا
تپیدن همه ی لحظههای من، مواج
چو همنشینی یک سیب و رود جاری تا
رسیم با هم و تنها به مرز بیمرزی
به شبنشینی این شعر آبشاری تا
کسی نیاید و از چشم تو غزل سازد
به دام نسپرد، این آهوی فراری تا
خودم به ساحت این شعر دعوتش کنم و
بماند این همه احساس، یادگاری تا . . .
۱۴ دی ۹۶
#زهرا_طهماسبی
#تا
#غزل_اصفهان
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
پر از نگاه توام، باوری بهاری! تا _
شوَم به وسعت آواز یک قناری تا
بهانههای مرا هم کسی صبورانه
بیاورد به شبستان ماندگاری تا
رها شوم از اگرهای بستهٔ دگران
به لطف حملهای از جنس انتحاری تا
شکسته بالی من هم به التیام رسد
و مثل باز رها گشتهٔ شکاری تا
شکستن همهٔ میلههای این قصه
و آسمان پر از جشن و بیقراری تا
نوازش غزلآمیز دستهایِ خودت
و حس خلسهٔ این چشم انتظاری تا
دوام پنجرهای رو به یک تبسم تو
نشاط و لذت یک عشق انحصاری تا
تپیدن همه ی لحظههای من، مواج
چو همنشینی یک سیب و رود جاری تا
رسیم با هم و تنها به مرز بیمرزی
به شبنشینی این شعر آبشاری تا
کسی نیاید و از چشم تو غزل سازد
به دام نسپرد، این آهوی فراری تا
خودم به ساحت این شعر دعوتش کنم و
بماند این همه احساس، یادگاری تا . . .
۱۴ دی ۹۶
#زهرا_طهماسبی
#تا
#غزل_اصفهان
@bagh_saeb 🌲🌲🌲