در سوگ #جمشید_سروشیار؛ زایندهرودِ دانشگاه اصفهان:
خورشیدِ خسته، یال به صحرا کشید و رفت
آن شبستیز شعله به فردا کشید و رفت
از نخوت خزان و شوکت دی سخت خسته بود
«زاینده رود» بال به دریا کشید و رفت
#مسعود_آلگونه
@malgooneh
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
خورشیدِ خسته، یال به صحرا کشید و رفت
آن شبستیز شعله به فردا کشید و رفت
از نخوت خزان و شوکت دی سخت خسته بود
«زاینده رود» بال به دریا کشید و رفت
#مسعود_آلگونه
@malgooneh
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
با مردن تو نصف جهان می میرد
تاریخ معاصر زمان می میرد
#جمشید_سروشیار ما را نپذیر
ای خاک سیه! که #اصفهان می میرد!
#خسرو_احتشامی_هونهگانی
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
تاریخ معاصر زمان می میرد
#جمشید_سروشیار ما را نپذیر
ای خاک سیه! که #اصفهان می میرد!
#خسرو_احتشامی_هونهگانی
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Forwarded from اتچ بات
🌲
#جمشید_سروشیار ما رفت
دیشب وی از این دیار ما رفت
تنها وملول بود و بیمار
جمشید سروشیار ما رفت
در ملک سخن بزرگمردی
از صحنهٔ روزگار ما رفت
از بهمن ماه هیجده روز
از هستی نابکار ما رفت
در سال هزار و سیصد و شش
از بعد نود قرار ما رفت
او رفت و رهید از بد دهر
اما ادب از کنار ما رفت
مردی سره بود و بی قرین بود
سرمایهٔ افتخار ما رفت
دیشب دیدم که ابر بگریست
آنگاه که دوستدار ما رفت
در خشکی تلخ این زمستان
سرچشمهٔ آبشار ما رفت
گردون نگذاشت شاد باشیم
بس شعبدهها به کار ما رفت
افتاد قلم ز دست آن مرد
سرمایهٔ اعتبار ما رفت
هر چند بهار بود نزدیک
آسودگی از بهار ما رفت
گویید به همرهان دیرین
کان همره نامدار ما رفت
ماندیم و نماند هیچ امید
خود رونق کار و بار ما رفت
ماندیم و ز دیدن مصایب
اندک اندک قرار ما رفت
بودیم در انتظار بهبود
بهبود در انتظار ما رفت
ای وای! دگر به شهر ما نیست
جمشید سروشیار ما رفت
(ابوالقاسم سرّی)
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
#جمشید_سروشیار ما رفت
دیشب وی از این دیار ما رفت
تنها وملول بود و بیمار
جمشید سروشیار ما رفت
در ملک سخن بزرگمردی
از صحنهٔ روزگار ما رفت
از بهمن ماه هیجده روز
از هستی نابکار ما رفت
در سال هزار و سیصد و شش
از بعد نود قرار ما رفت
او رفت و رهید از بد دهر
اما ادب از کنار ما رفت
مردی سره بود و بی قرین بود
سرمایهٔ افتخار ما رفت
دیشب دیدم که ابر بگریست
آنگاه که دوستدار ما رفت
در خشکی تلخ این زمستان
سرچشمهٔ آبشار ما رفت
گردون نگذاشت شاد باشیم
بس شعبدهها به کار ما رفت
افتاد قلم ز دست آن مرد
سرمایهٔ اعتبار ما رفت
هر چند بهار بود نزدیک
آسودگی از بهار ما رفت
گویید به همرهان دیرین
کان همره نامدار ما رفت
ماندیم و نماند هیچ امید
خود رونق کار و بار ما رفت
ماندیم و ز دیدن مصایب
اندک اندک قرار ما رفت
بودیم در انتظار بهبود
بهبود در انتظار ما رفت
ای وای! دگر به شهر ما نیست
جمشید سروشیار ما رفت
(ابوالقاسم سرّی)
@bagh_saeb 🌲🌲🌲
Telegram
attach 📎