@asheghanehaye_fatima
:
ﻫﯿﭻ ﭘﺮﻧﺪﻩﯼ ﺭﻩﮔﻢﮐﺮﺩﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻣﻞ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﺖ،
ﻧﻪ ﻣﺮﻍ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽِ ﺳﭙﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺪ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ …
ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺻﺨﺮﻩﻫﺎ ﺩﺭﻧﺪﻩﺧﻮﺋﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻤﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ،
ﺗﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻧﺠﻮﺍ، ﺑﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏﺷﺪﻥ ﮔﺎﻡﻫﺎ …
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﺁﺑﯽﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ، ﺧﺠﺴﺘﻪ …
ﺩﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺩﺭﯼ ﺯﺭﯾﻦ ﺑﻪ ﺷﺮﻕ ــ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ .
ﺩﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺩﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﻢ،
ﺩﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ــ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ .
#ادیت_سودرگران
:
ﻫﯿﭻ ﭘﺮﻧﺪﻩﯼ ﺭﻩﮔﻢﮐﺮﺩﻩﺍﯼ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺭﺵ ﺑﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻣﻞ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﺖ،
ﻧﻪ ﻣﺮﻍ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽِ ﺳﭙﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺪ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ …
ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺻﺨﺮﻩﻫﺎ ﺩﺭﻧﺪﻩﺧﻮﺋﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻤﯿﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ،
ﺗﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻧﺠﻮﺍ، ﺑﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏﺷﺪﻥ ﮔﺎﻡﻫﺎ …
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻭ ﺁﺑﯽﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ، ﺧﺠﺴﺘﻪ …
ﺩﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺩﺭﯼ ﺯﺭﯾﻦ ﺑﻪ ﺷﺮﻕ ــ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ .
ﺩﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺩﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﻢ،
ﺩﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ــ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ .
#ادیت_سودرگران
.
هیچ پرندهی رهگمکردهای را گذارش به خلوت پنهان من نیست،
نه پرستوی سیاهی که حامل آرزو ست،
نه مرغ دریاییِ سپیدی که نوید طوفان دارد…
در پناه صخرهها درندهخوئی من به کمین ایستاده،
تا به پرواز درآید به کوچکترین نجوا، با نزدیکشدن گامها…
خاموش و آبیست دنیای من، خجسته…
دری به هر چهار باد دارم.
دری زرین به شرق ــ برای عشق که هرگز نمیآید.
دری دارم برای روز و دری دیگر برای غم،
دری دارم برای مرگ ــ آن در همیشه باز است.
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima
هیچ پرندهی رهگمکردهای را گذارش به خلوت پنهان من نیست،
نه پرستوی سیاهی که حامل آرزو ست،
نه مرغ دریاییِ سپیدی که نوید طوفان دارد…
در پناه صخرهها درندهخوئی من به کمین ایستاده،
تا به پرواز درآید به کوچکترین نجوا، با نزدیکشدن گامها…
خاموش و آبیست دنیای من، خجسته…
دری به هر چهار باد دارم.
دری زرین به شرق ــ برای عشق که هرگز نمیآید.
دری دارم برای روز و دری دیگر برای غم،
دری دارم برای مرگ ــ آن در همیشه باز است.
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
روح من
پیراهنی به رنگ آبیآسمانی بود
روی صخرهای
نزدیک دریا
از تن بهدر آوردماش
برهنه
کنار تو آمدم
در هیئت زنی.
همچو یک زن پشت میز کنار تو نشستم
شراب نوشیدم و عطر رزها را نفس کشیدم.
گفتی که زیبایی
شبیه زیبارویانی که در خواب دیده بودی
همهچیز را از یاد بردم، کودکیهایم را، کشورم را
تنها داناییام مهربانی تو بود
که مرا اسیر خود کرده بود.
خندان آینهای برداشتی و خواستی که خودم را تماشا کنم
دیدم که شانههایم غبار گرفته
در حال فرو ریختناند
دیدم که زیباییام
رنگ و رویی ندارد
و تنها خواستهاش یکچیز بود: نابود شدن
آه! مرا تنگ در آغوشات بگیر
آنچنان که بینیاز شوم از هر چیز دیگری.
#ادیت_سودرگران | Edith Södergran | فنلاند، ۱۹۲۳-۱۸۹۲ |
برگردان: #اعظم_کمالی
روح من
پیراهنی به رنگ آبیآسمانی بود
روی صخرهای
نزدیک دریا
از تن بهدر آوردماش
برهنه
کنار تو آمدم
در هیئت زنی.
همچو یک زن پشت میز کنار تو نشستم
شراب نوشیدم و عطر رزها را نفس کشیدم.
گفتی که زیبایی
شبیه زیبارویانی که در خواب دیده بودی
همهچیز را از یاد بردم، کودکیهایم را، کشورم را
تنها داناییام مهربانی تو بود
که مرا اسیر خود کرده بود.
خندان آینهای برداشتی و خواستی که خودم را تماشا کنم
دیدم که شانههایم غبار گرفته
در حال فرو ریختناند
دیدم که زیباییام
رنگ و رویی ندارد
و تنها خواستهاش یکچیز بود: نابود شدن
آه! مرا تنگ در آغوشات بگیر
آنچنان که بینیاز شوم از هر چیز دیگری.
#ادیت_سودرگران | Edith Södergran | فنلاند، ۱۹۲۳-۱۸۹۲ |
برگردان: #اعظم_کمالی
زیبا هستم
چونکه در باغ دلداده ام روئیده ام !
زیر باران بهاری ایستادم
و دلتنگی نوشیدم
زیر آفتاب ایستادم و شراره نوشیدم
شکفته ام اینک
و در انتظارم ...
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima
چونکه در باغ دلداده ام روئیده ام !
زیر باران بهاری ایستادم
و دلتنگی نوشیدم
زیر آفتاب ایستادم و شراره نوشیدم
شکفته ام اینک
و در انتظارم ...
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima
زیبا هستم
چونکه در باغ دلداده ام روئیده ام !
زیر باران بهاری ایستادم
و دلتنگی نوشیدم
زیر آفتاب ایستادم و شراره نوشیدم
شکفته ام اینک
و در انتظارم...
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima
چونکه در باغ دلداده ام روئیده ام !
زیر باران بهاری ایستادم
و دلتنگی نوشیدم
زیر آفتاب ایستادم و شراره نوشیدم
شکفته ام اینک
و در انتظارم...
#ادیت_سودرگران
@asheghanehaye_fatima