زبانِ الکنِ واژه را
رویِ تنم
تَر کن...
خیسیِ هزار شعر
روی
سپیدِ تنم
خواهد رقصید
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#عریان_نوشت
@asheghanehaye_fatima
رویِ تنم
تَر کن...
خیسیِ هزار شعر
روی
سپیدِ تنم
خواهد رقصید
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#عریان_نوشت
@asheghanehaye_fatima
اتفاقِ محال
بستری
است
که تب تو
آتش
به جانش انداخته
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
بستری
است
که تب تو
آتش
به جانش انداخته
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
خوبم!
آرام بخش های بیشتری می خورم
گریه های کمتری میکنم
و لبخندهایی را می زنم
که روی لبم بنشیند
می زنم...
که بنشیند!
تکان نخورد
می زنم
تا زنده بماند
می زنم ...
تا بر نگردد به کنج
به جانسوز استخوانهایم
به پروانه هایی
که پیله پیله پریدن را وقت مردن توی گوش هم پچ پچ میکنند
به پرنده هایی که
آسمان را
تنها خیالِ رنگی ِ قاب شده ای است
که از مادرانشان
نَقل شده...
می زنم
زنی را که به پرنده
به پروانه
دل بسته بود
اینجا تنها راه پریدن مرگی است
که به رگ گردنش
وصل شده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#این_شلوغی_که_می_بلعد
خوبم!
آرام بخش های بیشتری می خورم
گریه های کمتری میکنم
و لبخندهایی را می زنم
که روی لبم بنشیند
می زنم...
که بنشیند!
تکان نخورد
می زنم
تا زنده بماند
می زنم ...
تا بر نگردد به کنج
به جانسوز استخوانهایم
به پروانه هایی
که پیله پیله پریدن را وقت مردن توی گوش هم پچ پچ میکنند
به پرنده هایی که
آسمان را
تنها خیالِ رنگی ِ قاب شده ای است
که از مادرانشان
نَقل شده...
می زنم
زنی را که به پرنده
به پروانه
دل بسته بود
اینجا تنها راه پریدن مرگی است
که به رگ گردنش
وصل شده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#این_شلوغی_که_می_بلعد
@asheghanehaye_fatima
+موندن سخت تر از رفتنه...آدمی که میره فقط میره اما آدمی که می مونه...پای خیلی چیزا می مونه...
-اتفاقا اونی که میره خلاصه ی هر چیزی رو با خودش می بره...فک کن توی یه چمدون یه دنیا خاطره بچپونی و ببری...
+هه...چمدون خلاصه اس ، چکیده اس...فک کن آدم بمونه و یه کمد عطر...یه تخت خاطره،ی اتاق حرف،یه خونه پر عطر چایی،ی کوچه پر از صدای خنده،ی عالم خیابون پر از عبور...ی شهر خاطره...
آخ!موندم اینا که میرن چطوری میرن که دیگه برنمیگردن؟!
-نمیدونم...خیالِ یه شهر سنگین تره یا خودِ ی شهر؟
ما را
درخت بار آوردند
هرجا ریشه کردیم
ماندیم
#یهویی_نوشت
#اتفاق_غیر_عادی_دیالوگ
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
+موندن سخت تر از رفتنه...آدمی که میره فقط میره اما آدمی که می مونه...پای خیلی چیزا می مونه...
-اتفاقا اونی که میره خلاصه ی هر چیزی رو با خودش می بره...فک کن توی یه چمدون یه دنیا خاطره بچپونی و ببری...
+هه...چمدون خلاصه اس ، چکیده اس...فک کن آدم بمونه و یه کمد عطر...یه تخت خاطره،ی اتاق حرف،یه خونه پر عطر چایی،ی کوچه پر از صدای خنده،ی عالم خیابون پر از عبور...ی شهر خاطره...
آخ!موندم اینا که میرن چطوری میرن که دیگه برنمیگردن؟!
-نمیدونم...خیالِ یه شهر سنگین تره یا خودِ ی شهر؟
ما را
درخت بار آوردند
هرجا ریشه کردیم
ماندیم
#یهویی_نوشت
#اتفاق_غیر_عادی_دیالوگ
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
در امتداد تخت
می دوم
شبیه زنی خیس
که از
هم آغوشی وحشیانه ای
گریخته است
خیالت را
از
خوابهایم بیرون بکش
زنی که
طعم "تو" را
به آغوشش برده بود
اجتناب از تخت را
به پیراهنم کوک می زند
وحشی تر از ماده گرگی
که
توله های گرسنه اش را
به دندان می کشد
خیال تخت را
چنگ می زنم
حالا هی خیسی آغوشت را به خیالهایم بیاور
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
در امتداد تخت
می دوم
شبیه زنی خیس
که از
هم آغوشی وحشیانه ای
گریخته است
خیالت را
از
خوابهایم بیرون بکش
زنی که
طعم "تو" را
به آغوشش برده بود
اجتناب از تخت را
به پیراهنم کوک می زند
وحشی تر از ماده گرگی
که
توله های گرسنه اش را
به دندان می کشد
خیال تخت را
چنگ می زنم
حالا هی خیسی آغوشت را به خیالهایم بیاور
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
#مریم_اسدی
برای
قصه هایت
گوشهایم را کوک کرده ام
هزار و یک شبم
تسلیمِ
شبی
که
نفسهای تو
چشمهایم را
بیدار کند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
قصه هایت
گوشهایم را کوک کرده ام
هزار و یک شبم
تسلیمِ
شبی
که
نفسهای تو
چشمهایم را
بیدار کند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_عشق_برایش_حکم_اعدام_بود
@asheghanehaye_fatima
انگشتانم
فاصله ی لبانت را
پرسه میزنند...
آخ
هزار شعرِ داغ
برای گوشهایم
روی لبت
لانه کرده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
@asheghanehaye_fatima
فاصله ی لبانت را
پرسه میزنند...
آخ
هزار شعرِ داغ
برای گوشهایم
روی لبت
لانه کرده
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
@asheghanehaye_fatima
دستانت
خیابانی خیس...
و من
عابری خسته!
تاوان گرفتنش
افتادن است در جبهه های تنت
و من هربار
عطای عبور را
به لقایش...
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
خیابانی خیس...
و من
عابری خسته!
تاوان گرفتنش
افتادن است در جبهه های تنت
و من هربار
عطای عبور را
به لقایش...
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
@asheghanehaye_fatima
به
زمزمه ی لبهایت
تن می سپارم..
یخ در جهنمی است تنم
که به ذوب
امیدوار است
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
زمزمه ی لبهایت
تن می سپارم..
یخ در جهنمی است تنم
که به ذوب
امیدوار است
#یهویی_نوشت
#مریم_اسدی
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
اصلا
حساب و کتاب ندارد
دستی
که دلتنگی را
با ناخن
روی تنت
وصله پینه میکند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima
حساب و کتاب ندارد
دستی
که دلتنگی را
با ناخن
روی تنت
وصله پینه میکند
#مریم_اسدی
#یهویی_نوشت
#هذیان_های_زنی_که_به_خیال_معتاد_بود
@asheghanehaye_fatima