@asheghanehaye_fatima
جانم رود بی رمقی ست
از هزاران چشمه جوشیده
و تو، بید مجنون زیبا و سرسبزی،
رسته بر سواحل من
گاه که با دویدن دیوانه وارم
از سواحلم می زنم بیرون
ریشه های غرقه در آبت
را آغوش می گیرم.
تو آواز سحرگاهانی بر لبان من
یا آن که بوسه به شکوه
و ایثارگرانه شبگیرانی؟
در مغاک های اعماق قلب من،
همیشه آواز طنین انداز
عشقی شبانگاهی هستی.
بر روی سینه ات گلی هستم بی بو
که از عطرهای گرم و سوزان از عشقت سرمست می شود
از دادن خراج ناگزیر خود ناتوان
می ماند، اما در بتکده ی ویران
خدایانش از یاد برده جانم
باید که به ایثاری جاودانه ات بپرستم، ای عشق!
تو را، این بت تازه ی آیین های
کهنه بتکده را.
#گقام_آتماچیان
جانم رود بی رمقی ست
از هزاران چشمه جوشیده
و تو، بید مجنون زیبا و سرسبزی،
رسته بر سواحل من
گاه که با دویدن دیوانه وارم
از سواحلم می زنم بیرون
ریشه های غرقه در آبت
را آغوش می گیرم.
تو آواز سحرگاهانی بر لبان من
یا آن که بوسه به شکوه
و ایثارگرانه شبگیرانی؟
در مغاک های اعماق قلب من،
همیشه آواز طنین انداز
عشقی شبانگاهی هستی.
بر روی سینه ات گلی هستم بی بو
که از عطرهای گرم و سوزان از عشقت سرمست می شود
از دادن خراج ناگزیر خود ناتوان
می ماند، اما در بتکده ی ویران
خدایانش از یاد برده جانم
باید که به ایثاری جاودانه ات بپرستم، ای عشق!
تو را، این بت تازه ی آیین های
کهنه بتکده را.
#گقام_آتماچیان