@asheghanehaye_fatima
آیینه هم دیگه نمی پرسه
حال من داغون دپرس رو
داره فراموشم میشه کم کم
کافه، من و تو، طعم اسپرسو
داره فراموشم میشه کم کم
شب پرسه های خیس گلشهرو
بعد از تو بارون و کرج قهرن
برگرد و برگردون به من شهرو
این آدما چیزی نمی فهمن
از داغ فندک رو دل سیگار
بعد از تو هر شب دودم و آتیش
خاکسترم رو از زمین بردار
بعد از تو هر روزی که رد میشه
تلفیقی از زندون و کابوسه
شب ها که از فکر تو بدخوابم
مردن واسم بدجوری ملموسه
این گریه های لعنتی نم نم
داره روانی میکنه من رو
آدم که سهله، این همه بارون
از هم می پاشه مغز آهن رو!
جز اینکه باید منتظر باشم
چیزی دیگه یادم نمی مونه
می ترسم از تصور آیینه
از این زن بیمار دیوونه
#شیوا_گرجی
#کانون_ترانه_البرز
آیینه هم دیگه نمی پرسه
حال من داغون دپرس رو
داره فراموشم میشه کم کم
کافه، من و تو، طعم اسپرسو
داره فراموشم میشه کم کم
شب پرسه های خیس گلشهرو
بعد از تو بارون و کرج قهرن
برگرد و برگردون به من شهرو
این آدما چیزی نمی فهمن
از داغ فندک رو دل سیگار
بعد از تو هر شب دودم و آتیش
خاکسترم رو از زمین بردار
بعد از تو هر روزی که رد میشه
تلفیقی از زندون و کابوسه
شب ها که از فکر تو بدخوابم
مردن واسم بدجوری ملموسه
این گریه های لعنتی نم نم
داره روانی میکنه من رو
آدم که سهله، این همه بارون
از هم می پاشه مغز آهن رو!
جز اینکه باید منتظر باشم
چیزی دیگه یادم نمی مونه
می ترسم از تصور آیینه
از این زن بیمار دیوونه
#شیوا_گرجی
#کانون_ترانه_البرز